آیدا مرادی آهنی در گفتگو با هنرنیوز؛
خودانگیختگی یکی از مهمترین پارامترهای داستاننویسی است
2 خرداد 1390 ساعت 15:12
«پونز روی دُمِ گربه» اولین تجربه داستانی ایدا مرادی آهنی است، این مجموعهای شامل نُه داستان کوتاه است که برای نخستین بار توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده و در بیست و چهارمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در لیست تازه های این انتشارات حضور پیدا کرده است.
با این نویسنده جوان به گفتگو نشسته ایم؛
• خانم مرادی حوزه داستان نویسی تا چه اندازه برایتان جدی است؟
معمولا جدی بودن یک مسئله به نحوه برخورد شما با آن مربوط میشود. وقتی موضوعی وارد زندگیتان میشود و بیآنکه بخواهید وقت زیادی را از شما میگیرد طبیعتا جدی است؛ اما شاید همیشه دنبال راهی باشید برای اینکه آن وقت را پس بگیرید و دوباره در اختیار خودتان باشد. در مقابل، زمانی هست که خودِ شما چیزی را کشف میکنید و واردش میکنید توی زندگیتان و از آن بازخورد میگیرید. به قولِ «برانکوزی» چون خدا میآفرینید چون سلطان حکمرانی میکنید و چون برده کار میکنید و به زبان ساده، زمانِ زیادی را آگانه اختصاص میدهید بهش. آن وقت دیگر جدی بودن مسئله شکل کاملا متفاوتی دارد. جدی بودن داستاننویسی در حال حاضر برای من از نوع دوم است. تقریبا هر روز و به طور منظم مینویسم. شاید نسبت به زمانی که دارم خیلیخیلی کند باشم که هستم اما بیشتر از هرچیز فعلا فقط و فقط نوشتن است که برایم اهمیت دارد.
• ساختار و رویکردهای جدید ادبیات داستانی که امروز در این وادی باب شده اند تا چه اندازه مورد استقبال شما هستند؟
بیایید کل دهه هشتاد را در نظر بگیریم. یکی از مواردی که در زمینه ادبیات داستانی با آن برخورد میکنیم - باید تاکید کنم که مورد جدیدی نبود اما قابل توجه بود- رمانهایی هستند که حوزه مانورشان، تکنیکهای روایی است. اتفاقا بسیار هم در این زمینه موفق هستند اما مشکل اینجا است که تنها درصد خیلی کمی از آنها برای مخاطب، داستان میگویند. منظورم این است که واقعا بعضی از این کارها با وجود تکنیکهای روایی فوق العاده در زمینه محاکات و نقل داستان؛ در انتها فقط یک خط داستان روایت میکنند و بس. بماند که مورد موفق هم در این زمینه داشتهایم. اما موضوع دیگری که خیلی اسمش را شنیدیم ادبیات شهری و آپارتمانی بود. دهه هشتاد اوج دست و پنجه نرم کردن نویسندگان با این موضوع بود که اتفاقا چند کار موفق هم بینشان دیده شد چه در زمینه رمان و چه در زمینه داستان کوتاه. منتها در این بین یک اتفاق دیگر هم دارد میافتد و آن در زبان است. طبیعتا اینجا باید حساب داستانهایی که مربوط به دوره خاصی هستند و زبان خودشان را میطلبند جدا کرد. در شعر به نظرم زودتر شروع شد تا در داستان. ببینید زبان داستان و شعر، قوس بیشتری برداشته سمتِ زبان مردم. البته این بحث به نظرم فرصت بیشتری را میطلبد و شاید باید تکتک فاکتورهای موثر مثل وبلاگ نویسی و دنیای مجازی و... را هم برررسی کرد اما در کل به نظرم این اتفاق که قبلا هم در ادبیات ما افتاده -یعنی نزدیکی بیشتر زبان ادبیات به زبان مردم- دوباره دارد تکرار میشود. شاید شما بگویید خوب هر روز زبان دارد تغییر میکند و این گریزناپذیر است. درست. اما دقیق که میشویم میبینیم حتی یکی دو نفر از نویسندگان مطرح ما که قبلا در پیچیدگیهای زبان خیلی محکم عمل میکردند حالا داستانی مینویسند که زبان در آن نسبت به کارهای قبلی خودشان آوانگارد است. زبانِ همین مردم است که در کوچه و خیابان حرف میزنند اما کاملا تقریری؛ که این برمیگردد به رعایت اصول زبانشناسی. در این میان، مثل هر دوره تغییر دیگری، اشتباهاتی در زبان خیلی از داستانها میبینیم. رعایت اصول زبانشناسی شاید در خیلی از داستانها مسئله باشد خودش. باید دید چه میشود. همانطور که گفتم بحث مفصلی است اگر اجازه بدهید بیشتر از این واردش نمیشوم.
• تم داستان هایتان را بر چه اساسی انتخاب نموده اید؟
در هر داستانی، روانشناسیِ شخصیتها و تجزیه و تحلیلهای روانی منتج از آن؛ اِلِمانِ مهمی است که پرسونا و دنیای کاراکترها را قرار است به تصویر بکشد. من میخواستم ببینم اگر توی این بُعد یک بحران وجود داشته باشد و اصولا همین بحران محور کار باشد چه اتفاقی میافتد. چطور میشود شخصیت را با همان بحران برای خواننده به تصویر کشید. اما چیزی که توی خود داستانها و موقع نوشتن پررنگتر شد برایم نحوه مبارزه این آدمها بود با آن بحرانها؛ جنگیدن با شرایطشان.
• خانم مرادی سهم مخاطب در آثارتان وهمچنین سهم خودتان به عنوان مولف چه قدر است؟
مهمترین عنصر تاثیر گذار در اینجا نظرگاه است درطول داستان این نظرگاه است که مخاطب را به ناخودآگاه کاراکترها و کانتکستها ارجاع میدهد. من فکر میکنم اگر پیاووی را درست انتخاب کرده باشم سهم شرکت خواننده در متن حتما حفظ شده. سعیام این بود که خواننده به ناخودآگاه شخصیتها نزدیک باشد تا هر موجی را به موقع حس کند. درست وقتی که پایش را می گذارد روی یکی از مینهای داستان، یکدفعه یادش بیاید که اینجا باید یک مین بوده باشد و انفجارش را با شخصیت همزمان درک کند.
• نظر شما درباره خود انگیختگی در حوزه ادبیات داستانی و خودآموختگی چیست؟
به نظرم خودانگیختگی شاید یکی از مهمترین پارامترها برای داستاننویس باشد. یعنی همان نقطه زیر صفر. بعدش تازه خودآموختگی مطرح میشود طبیعی است که اگر درست باشد نتیجه میدهد و میتواند شما را برساند به نقطه صفر. آنوقت نوشتن شروع میشود تا شما را حرکت بدهد به آن عددی که مدنظرتان است.
• نحوه گزینش داستانهای مجموعه «پونز روی دم گربه» به انتخاب خودتان بوده است یا ناشر؟
از مجموع یازده داستان که به ناشر سپرده بودم یکیاش را قبل از فرستادن به ارشاد حذف کردم و یکی دیگر را بعد از دریافت مجوز با مشورت ویراستارِ کتاب جناب آقای حسن آبادی.
• عناوین این داستان ها را بر چه اساسی انتخاب کرده اید؟
اسم گذاشتن به نظرم سختترین کار ممکن است. فکر کردم که اسم داستانها اگر هم نتواند کلیت داستان را منتقل کند بتواند یک تصویر بدهد به خواننده. یکجور پیش آگاهی شاید. نمیدانم چقدر موفق شدهام.
• خانم مرادی با توجه به اینکه شما در حوزه موسیقی هم دستی دارید چقدر این مسئله در داستان هایتان منعکس شده و یا کاربرد داشته است؟
موسیقی برای من تجربهای بود که فکر هم نمیکنم به همین راحتی تاثیر خودش را از دست بدهد. که البته این خیلی هم خوب است. توی دو سه تا از داستانهای «پونز روی دم گربه» خیلی به فضا سازی و یا حتی اشاره کوچک به یک شخصیت کمک کرد. فکر میکنم موسیقی هم مثل خیلی از عناصر دیگر میتواند حس خواننده را به فضا تقویت کند.
کد خبر: 27526
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcb0sb5.rhbz5piuur.html