بررسی مجسمه شهری از سه دیدگاه
همایش یک روزه سمپوزیوم مجسمه برگزار شد
بررسی مجسمه شهری از سه دیدگاه
 
تاريخ : جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۳۱

همایش یک روزه سمپوزیوم مجسمه با رویکردی به مجسمه‎های شهری از سه دیدگاه محتلف برگزار شد.
همایش یک روزه هفتمین سمپوزیوم بین‎المللی مجسمه سازی تهران عصر سه شنبه ۱۴ مهرماه در برج میلاد تهران و با حضور امیر سقراطی، سعید رفیعی منفرد، جواد ارسنجانی، کیانوش معتقدی و مجسمه‎سازان بخش دانشجویی برگزار شد.
در این نشست که به معرفی سه مقاله از مقالات رسیده به بخش پژوهشی این دوره از سمپوزیوم مجسمه اختصاص داشت، ابتدا سعید رفیعی منفرد نویسنده مقاله "هنر تعاملی و عمومی و فقدان آن در فضای شهر" درباره پروژه خود گفت: زمان طولانی نیست که واژه هنر تعاملی به عرصه هنرهای تجسمی وارد شده است، شاید بتوان عمر آن را به شکل‏گیری هنر معاصر مربوط دانست درواقع هنر تعاملی ارزش و جایگاهی است که هنر معاصر به انسان می دهد و او را از موقعیت مخاطب و مصرف کننده اثر هنری به موقعیتی فعال ارتقا می‏دهد و مخاطب می‏تواند ادامه دهنده یا کامل کننده اثر هنری باشد.
وی ادامه داد: این عرصه مبادله نقشی فعال را از طرف مخاطب طلب می‏کند به همین دلیل است که بعد سرگرم‎کننده هنر تعاملی گاه بیشتر از عرصه های دیگر هنرهای تجسمی است. شاید ساده‎ترین تعریف برای هنر تعاملی این است که هنر تعاملی با مخاطب کامل می شود و به مخاطب اجازه بروز و تغییر میدهد. هنر تعاملی گسترده، پذیرنده و عرصه امکان‎های بی‎شمار در متریال و ایده و محتوی است.
این پژوهشگر که در میان صحبت‏های خود با نشان دادن اسلایدهایی از نمونه‎های هنر تعاملی آنها را به حاضران در جلسه معرفی می‎کرد، در ادامه سخنان خود اظهار کرد: آنآنچه امروز می‎خواهم به شکل متمرکز درباره آن صحبت کنم پدیده‎ای در هنر شهری است که میان مجسمه‏سازی و معماری می‏ایستد و در اصطلاح به آن "فولی" گفته می‏شد.فولی‎ها پروژه‎های ساخت و سازی هستند که تحت تاثیر معماری انجام می‎شوند اما معماری نیستند و در اصطلاح می‎توان به آنها معماری انتزاعی گفت. آنها از فرم و فضابندی و متریال معماری استفاده می‏کنند اما فضای معمارانه تولید نمی‏کنند. آنها کمک میکنند که ما برای مخاطب احساسات و تجربه‎های خاص و جدیدی را از معماری درک کنیم.
رفیعی همچنین افزود: یکی از چیزهایی که در هنر تعاملی مهم است همانطور که گفتم گستردگی و پذیرندگی آن است. بخشی از هنر تعاملی از ساده‎ترین متریال ساخته شده است و بعضی دیگر از تکنولوژیهای پیچیده‎ای استفاده می‏کنند. به نظر من سخت‏ترین بخش کار در هنر معاصر بخش تولید ایده است. بعضی از این آثار با وجود آنکه متریال ساده‎ای دارند ایده‏های بسیار خوبی دارند و همین ایده‎هاست که آنها را دارای اهمیت کرده است.
وی با اشاره به اینکه سیا ارمجانی را با وجود ایرانیالاصل بودن جزو هنرمندان ایرانی محسوب نمیکند اظهار کرد: ایده و تولید محتوی سیا ارمجانی ایرانی نیست و با فرهنگ ما نسبتی ندارد و البته هنرمند بسیار مهمی در هنر معاصر است. او نیز در زمینه معماری انتزاعی فعال است و آثار او در موزه‎ها و فضاهای شهری مختلف اروپا وجود دارد.
این پژوهشگر با بیان اینکه سابق هنر تعاملی در ایران به مجسمه‎های مفصلی محسن وزیری مقدم بازمی‏گردد گفت: وزیری مقدم در دهه پنجاه کار روی این پروژه را آغاز می‏کند و از نقاشی به این مجموعه می‏رسد. ایده‎های او در آن زمان پیگیری نشد و پس از انقلاب هم به دلیل اینکه هنر معاصر چندان مطرح نبود و از اواخر دهه ۷۰ با تغییر فضای سیاسی اجتماعی هنرمندان دست به تجربه‏هایی در زمینه هنر معاصر زدند. اما در دو دهه بعد من دو پروژه را انتخاب کردم که جنبه تعاملی دارند؛ نخست اجرای تعاملی با عنوان "سلف سرویس" اثر ندا رضویپور که در گالری طراحان آزاد برگزرا شد و در آن مخاطبان حق داشتند فرشهایی که در گالری بود را با قیچی تکه تکه کرده و با خود ببرند. این کار نوعی کنش جمعی برای تخریب و تصاحب بود اتفاقی که افتاد این بود که ابتدا افراد در مقابل بریدن فرشها مقاومت کردند و با نخستین برش از سوی اولین فرد دیگران به این کار اقدام کردند. کار دیگر اثری از امیر معبد بود که هنرمند در آن خود را هدف گلوله‏های ساچمه‎ای قرار می‏دهد در این اثر نیز بدون حضور مخاطب خضونتی اتفاق نمی‏افتد و هنرمند می‎خواست با بازتولید هدفمند خشونت کراهت اعمال خشونت در حق دیگران را نشان دهد. نکتهای که در مورد کار در ایران مهم است آنکه مردم نیز باید دارای روحیه مشارکتی باشند که به ورود در چنین پروژه‎هایی تمایل نشان دهند. در نهایت تنها کارهای محسن وزیری مقدم در میان آثار هنرمندان ایرانی است که جنبه شهری شدن دارند وگرنه اتفاقی در عرصه هنر تعاملی در هنر معاصر ایران نیفتاده است.
جواد ارسنجانی نویسنده مقاله "نقد مجسمه برای رفتارشناسی فضای به وی مجسمه‎سازی شهری" نیز در این نشست در سخنانی درباره مجسمه شهری در ایران و موضوع سرنوشت مجسمه‎های شهری گفت: دغدغه من برای نوشتن این مقاله آن چیزی است که مایلم در این نشست مطرح کنم. مجسمهای که در عکس دیده می‏شود اثری از یک مجسمه‏ساز ایتالیایی است که در سمپوزیم نخست مجسمه‎سازی تهران ساخته شد و اکنون در محوطه تئاتر شهر نصب شده اشت. از سال ۸۵ تا امسال که سال ۹۴ است شاهد سرگذشت این مجسمه بودم. برای من سرگذشت اثر بعد از تولید آن بسیار مهم است. بخشی از این سرنوشت به تفسیر مخاطبان از اثر باز می‏گردد مخاطبانی که می‎توانند برجسته‎ترین آثار را به سرگرمی‎های دم دستی تبدیل کنند. بخش دیگری از سرنوشت این مجسمه به مکان نصب نامناسب یا بازی طبیعت مربوط می‏شود.
وی ادامه داد: در مورد این مجسمه خاص این مجسمه در سال ۸۵ در یک فضای بازتر قرار داشت اما از سال ۸۸ سیاستهایی در محوطه تئاتر شهر اجرا می‏‎شود که برپا کردن اتنواع غرفه‏ها و ساخت مترو از جمله آنهاست. در برپایی این غرفه این مجسمه گاه به عنوان پل یا ستون برای ثابت نگه داشتن این غرفه‎ها استفاده شد. در سال ۸۹ تا ۹۰ در یک اتفاق عجیب این مجسمه از روی پایه برداشته شد. به مدت سه ماه این مجسمه پایه نداشت و ترک برداشته بود. پس از این مدت شهرداری این مجسمه را ترمیم کرد اما با افتتاح خط مترو چهاراره ولی عصر و قرار گفتن انواع و اقسام متریال ساخت ایستگاه این مجسمه کاملا از نظرها دور شد و در شرایط قرار گرفت که چنارهای خیابان ولی عصر بیشتر دیده میشدند.
این پژوهشگر با بیان اینکه این مجسمه در سال‎های بعد به عنوان عنصر زایدی در مکان خود شد اظهار کرد: این مجسمه هیچ وزنی در مقابل ساختمان تئاتر شهر ندارد و تعاملی با فضا نه در جهت انسجام و نه در جهت تضاد ندارد.
ارسنجانی با اشاره به اثر دیگری از سمپوزیوم نخست که محمدرضا ذبیح‎زاد آن را ساخته است گفت: این مجسمه با آنکه آسیب ندید اما در محیطی نامناسب نصب شده است. دست اندرکاران نصب این مجسمه به تعامل مجسمه و اقلیم و یا تعامل مجسمه و پیرامون هیچ توجی نداشته‎اند. این مجسمه با خشونت اکسپرسیوی که در متریال و فرم‎های تیزی که دارد در چمن‏های پارک نیاوران نصب شد. متاسفانه به مرور توسط زنگ آهن پدیده شد و به مرور زمان با کاج‎هایی که در این پارک قرار دارد تفاوتی ندارد.
وی افزود: اینکه چرا چنین اتفاقی برای مجسمه‎های شهر تهران رخ می‏دهد سوالی است که برای من مطرح بود. یکی از دلایل این موضوع این است که هنرمندان ما به تولید مجسمه فکر می‏کند اما به سرنوشت مجسمه‎ای که خلق کرده است کاری ندارد. من رفتار شناسی مجسمه را در مقاله خودم به همان معنایی که در رفتارشناسی حیوانات به کار می‏رود مد نظر داشته‎ام. این نگاه به این دلیل برای من مهم بود که رفتارشناسی فضا به ما هشدار می‏دهد که اگر یک مجسمه قرار است در فضای شهری قرار بگیرد پیش از آنکه به متریال آن فکر کنیم به این نکته بیاندیشیم که مجسمه قرار است در کجا نصب شود و آیا می‎تواند با فضا تعامل داشته باشد؟
کیانوش معتقدی نویسنده مقاله "دغدغه‏های معاصر بودن در مجسمه‎‏های شهری با نگاهی به مجسمه‎سازی اروپا" درباره مقاله خود در این جلسه گفت: مجسمه‎های شهری در اروپا به پیشینه این هنر در اروپا که از دوره باستان تا امروز وابسته است. مجسمه‏های اروپا به واسطه هنرمندان برجسته و پیشینه هنری یکی از مهم‎ترین محل‏ها برای ساخت مجسمه بوده است. مجسمه‏های شهری در اروپا دو بخش هستند یکی مجسمه‎های کلاسیک و دیگری مجسمه‎هایی است که از سال ۱۹۰۰ به بعد شکل گرفت. هنرمندان از چشم‎اندزاهای مختلف به این موضوع نگاه کرده‎اند، در پایتخت‎های اروپا در نقاط طلایی شهرها با ساختارهای درست مجسمه‏ها در بهترین شکل قرار گرفته‏اند تا به خوبی از سوی مخاطبان دیده شده و مورد توجه قرار گیرند.
وی ادامه داد: یادمان‎ها، سردیس ها و تندیس‏ها که به افراد مهم اختصاص دارند و از جمله آثار کلاسیک محسوب می‏شوند از انواع مجسمه‎های شهری اروپا هستند. نوع دیگر مجسمه‎ها که در شهرهای اروپا دیده میشوند مجسمههایی با رویکرد معاصر هستند که متعلق به هنرمندان برجسته و بزرگ تاریخ هنر مثل پیکساو، دالی، چیلیدا، تاپی‎یس، خوان میرو و ... هستند که با آمدن به فضای شهر ایجاد یک فضای جدید می‏کنند. اتفاقی که در تهران متاسفانه به جز در باغ موزه موزه معاصر در سایر نقاط شهر وجود ندارد.
امسال در بخش پژوهشی هفتمین سمپوزیوم بین‎المللی مجسمهسازی تهران ۲۲ مقاله انتخاب شده است که این این اثار در کتابی با ۵۵۰ صفحه از سوی سمپوزیوم منتشر خواهد شد.
کد خبر: 83461
Share/Save/Bookmark