به گزارش هنرنیوز، یادداشتی که در ادامه می خوانید برگرفته از افکار دکتر حکمت الله ملاصالحی است که قسمتهایی از آن در خبرگزاری ایلنا منتشر شده است و متن کامل آن در اختیار هنرنیوز قرار گرفته است.
واژهها وقتی بازاری میشوند و بازار زده، بار سنگین معانی را که برشانه میکشند پوشیده و مغفول میمانند و معانی ظاهری و لفظی و تحریف شده و تعریف ناشده و نافهمیدشان بر مسند معانی واقعی آنها مینشینند و برذهنیت ما سایه میافکنند. اصطلاحات ومفاهیم و ترکیب بندیهای مفهومی همه یکسر برساختههای قراردادی و اعتباری اذهان وافکار و افهام ما آدمیان هستند. فراخوانده شدهاند تا بر روندها و رویدادها و مصداقها و واقعیتهای مشخص تصدیق و دلالت کنند. بسیاری از مفاهیم یا ترکیب بندیها و مقوله بندیهای مفهومی ذهن و فکر و فهم ما بمانند توسعه و ترقی و پیشرفت و توسعه و توسعه پایدار و متوازان مداوم و یا ناپایدار و نامتوازان و نامتعادل یا ترکیبات مفهومی دیگری ازهمین جنس بمانند توسعه یافتگی و توسعه نیافتگی و پیشرفت و عقب ماندگی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و فکری و علمی و صنعتی و جوامع پیشرفته و در حال توسعه و پیشرفت و سیلابی از اصطلاحات و مفاهیم و مشتقات و ترکیبات و مقوله بندیهای کلامی و مفهومی از این دست همه بارسنگین و ثقیلی از روندها و رویدادها و تحولات عظیم و بی سابقه تاریخی و اجتماعی و فکری و فرهنگی و علمی و صنعتی را برشانه گرفتهاند که طی سدههای اخیر درقاره غربی تاریخ اتفاق افتاده و به طرز نفسگیر و غافلگیر کننده چونان سیلاب به سوی همه قارهها وجغرافیای فرهنگی ومدنی ومعنوی جامعه وجهان بشری ما به حرکت درآمده و عالمی را ازجا و ریشههای خودکنده و در بستر پرخروش و بی مهارش افکنده و با خود برده است.
برای جوامعی که بازیگر اصلی و کانون و محور و درخاستگاه و رستنگاه و رویش و جوشش چنین رویدادها و تحولات عظیم و بی سابقه و نوظهورتاریخی بودهاند مفاهیمی بمانند «ترقی» و «تجدد» و «یشرفت» و «توسعه» اعم از فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و معیشتی و علمی و صنعتی هم تعریف شده است هم آنکه قطار مصادیقشان در یک روند تاریخی روی ریلها و مسیرهای مشخص به حرکت درآمده و بسوی هدف و مقصدی معین گام برگرفته و ره سپرده و اتفاق افتاده است. نظامهای ارزشی و اندیشه و عقلانیت و دانش و دانایی مشخصی نیز آن را با دقت و مراقبت طراحی و برنامه ریزی و مهندسی و مدیریت کرده است.
خرمنی از دستاوردهای فکری و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و علمی و فنی و محصولات رفاهی فراوانی را برای مردم این جوامع نیز بدنبال داشته است. متاسفانه برای جوامعی که نه درکانون و محور که در پیرامون و در معرض چنین تحولاتی بودهاند خشم و خروش تحولات آنها را ازجا کنده و با خود برده است. این جوامع به هر میزان مجذوبتر و منفعل تر و مشتاقتر و پرشتابتر خود را درسیلاب و سیلان تحولات افکندهاند و در مسیر به اصطلاح ترقی و تجدد و پیشرفت و توسعه حرکت کردهاند؛ تحولات آنها را هرچه بیشتر و بیشتر با خود برده و مقهور و مجبور و منکوب نیز کرده است. پیشرفت و توسعه برای و درخدمت و خادم انسان و جامعهها و جمعیتهای بشری یک چیز است ولیکن انسانها و جامعهها و جمعیتهای بشری برای توسعه و ابزار و توسعه و پیشرفت چیز دیگر!
توسعه کور و پیشرفت تعریف ناشده و نافهمیده یک چیز است و توسعه و پیشرفت درست تعریف و فهمیده شده چیز دیگر. برای نظامهای سیاسی و دولتیان و مدیران کشورهایی که اصطلاحا «به جوامع جهان سومی تعبیر و متصف شدهاند یعنی کشورهای ناخواسته، افکنده شده در مسیرتوسعه، تحولات عظیم و بی سابقه تاریخی جدید، درست تعریف و فهمیده شده نیست. این جوامع چون از ریشههای تاریخی و فرهنگی و مدنی و معنوی خود کنده شده و به ضرورت و جبر دربسترتحولات افکنده شدهاند؛ اغلب دچار نوعی بیماری«اکنون زدگی » و« افسون شدگی» هستند. تذکر تاریخی خود را ازکف دادهاند؛ آنها دوره برزخ بیتاریخی را تجربه میکنند.
در باستان شناسی برای چنین دورهها یا مقاطع تاریخی از اصطلاحات و تعابیر متفاوت استفاده شده است. تعابیری بمانند «دوره ظلمت» یا «رخوت» و «فترت» و «رکود» و «سکوت» و قس علی هذا. دراین دورهها و مقاطع تاریخی چشم اندازها و افقهای پیش رور روشن نیست. مردمان چنین جوامعی گذشته مدنی و معنوی و مآثر تاریخی و مواریث فرهنگی خود را از یاد میبرند. دچار فترت و رخوت شدهاند. در دام غفلت و بی خبری تاریخی گرفتار افتادهاند. هرآن آمادهاند به هرنامیگاه بنام ترقی و تجددگاه با شعار توسعه و پیشرفت همه چیز را از پیش روبرگیرند و بکوبند و بروبند و برچینند و ویران کنند و از میان برگیرند. که چنین نیزکردهاند و چنین نیز میکنند. شما مصادیق و مظاهر آن را در نحوه برخورد و رفتاردولتیان این جوامع با مآثرتاریخی وفرهنگی و مواریث مدنی و معنوی خود و معماری بیریشه و هویت بافتهای شهری و روستایی بنیاد پذیرفته برشانه بافتها ی تاریخی و محوطههای تخریب شدهشان بطرز محسوس ببینید.
دراین جوامع به اصطلاح جهان سومی حتی بسیاری از دانش آموختگان و افراد تحصیل کرده از مفهوم ترقی و تجدد و توسعه و پیشرفت تعریف درست و دقیق و شفاف و روشنی ندارند. از بارسنگین و ثقیل ارزشی و تاریخی و فکری و فرهنگی و عقلی که این مفاهیم بر شانه گرفتهاند نیز شناخت عمیق و وثیقی ندارند. برای دولتیان و مدیران و صاحبان قدرت و سرمایه و ثروت این کشورهای استعمارزده« پیشرفت » و «توسعه» یعنی سیطره گستردن و از بین بردن هرچه بیشتر و بیشتر منابع طبیعی و برکندن و از پیش روبرگرفتن مآثرتاریخی و تجاوز به محوطههای باستانی و تخریب مواریث فرهنگی کشور و ملت و میهن خود.
منابع طبیعی و مآثرتاریخی و مواریث مدنی و معنوی هیچ کشور و ملکی متعلق به یک یا دونسل نیست. ذخایری هستند که از گذشته به مارسیده و به نسلهای پرشمار بسیاری که در راهند و یکی از پی دیگری خواهد آمد؛ میباید وانهاده شوند. رفاه اجتماعی نیز برای دولتیان و مدیران و صاحبان سرمایه و ثروث این جوامع یعنی زراندوزی و پرکردن هرچه بیشتر و بیشتر و پرشتاب تر انبانها و انبارهای حرص و طمع و آزمندیهای سیری ناپذیر و شیطانی. این توسعههای درست تعریف و طراحی و مهندسی و مدیریت شده کجا و این پیشرفتها قلابی و توسعههای کور و بازی با آتش و منفعل و جنون گرفته و جن زده کجا! این همان معضل پیچیده و گره کور و سختی ست که امروز ما و بسیاری از جوامع روزگار ما با آن مواجهاند. گرهای که با درایت و تدبیر و دقت و مراقبت میباید آنرا گشود. تا باشعارترقی و تجدد و توسعههای درست طراحی و برنامه ریزی و تعریف ناشده و نافهمیده خودکشی نکنیم .
بیش از این نابودی منابع طبیعی و تجاوز وتخریب مآثرتاریخی و تاراج مواریث فرهنگی و معنوی خویش را دامن نزنیم. از اعمال و افعال داعشیان آدمخوار درس عبرت بیاموزیم. پشت شعارها و نامها و عناوین فریب دهنده پنهان نشویم که برازنده کشور و ملتی باچنین عقبه تاریخی و پیشینه مدنی و معنوی پرمایه و غنی نیست.
ترقی و پیشرفت و توسعه و تجدد و نوآوری و کشف و اختراع و سازندگی و آفرینندگی و دخالت درطبیعت و استخراج و بهره برداری از منابع طبیعی درهمه جوامع گذشته نیز به درجه و دامنه و شدت و شتاب متفاوت که تخریب را نیز به دنبال داشته شاهد بودهایم. تشکلهای و تحولات اجتماعی که درخلاء اتفاق نمیافتند. تاریخ که بدون کنشهای سازنده و حضورخلاق انسان درجهان قابل تصورنیست. لیکن آنچه که دردوره جدید اتفاق افتاده از بسیاری جهات بیسابقه است. نوع رابطه، نحوه برخورد و رفتار انسان دوره جدید که درصف مقدم آن انسان قاره غربی ایستاده است با طبیعت و منابع و مواریث طبیعی و معنوی کفرآمیز، شرارتبار، شیطانی، آزمندانه، قهرآمیز و ویرانگراست. درعقبه این نوع رابطه، نحوه نگاه و برخورد و رفتار کفرآمیز و شرارت خیز و شیطانی هم فکر و فلسفه و نظام معرفتی و ارزشی مشخص هست، هم هدف و مقصد و غایتی معین.
نظامهای سیاسی جوامع غربی خود نیک میدانند چه برسرطبیعت و منابع طبیعی و مواریث مدنی و معنوی ملتها آوردهاند. از بحرانها و چالشهای بیسابقه و سخت و سنگینی که پیش روست و ستون فقرات جامعه بشری ما را دیر یا زود درهم خواهد شکست نیز آنقدر هم بیخبر و بی اطلاع نیستند. درفرا افکندنشان برشانه جوامع دیگر نیز، هم تجربه بسیار دارند هم ازمهارت و ابزارهای سیاسی و علمی و فنی و اقتصادی پیچیده تری در اعمال و تحمیل بارسنگین چالشها و بحرانها بر شانه کشورها و ملتهای به اصطلاح جهان سوم برخوردار هستند.
دریک چنین شرایط پیچیده و متورم و منقلب و ملتهب و چالش خیز و شکننده، عقل و تدبیر، منطق و احساس مسئولیت به سرنوشت ملتی که درقلب خاورمیانه نبوی تقدیر تاریخیاش رقم خورده و با همه اقوام و ملل پیرامونش برخوان ضیافت یک میراث مشترک وحیانی و وحدانی و نبوی باهمه تنوع و رنگارنگیاش گردآمدهاند و نشستهاند درحفاظت از منابع طبیعی وصیانت از مواریث مدنی و معنوی از همه پیشگام تر و مصمم تر و سرآمد ترباشد. اما دریغا که طی دهههای اخیر نه تنها چنان نبوده و چنین عمل نکردهایم که درتخریب و تاراج منابع طبیعی و تجاوز به حریم مآثرتاریخی و پنجه طمع افکندن و تخریب محوطههای باستانی و ایلغار آثار باستانی گوی سبقت را از بیگانگان نیزربودهایم.