یلدا شبی که قلب‌های ایرانیان را به شادی پیوند می‌زند
که آخری بود آخر شبان یلدا را
یلدا شبی که قلب‌های ایرانیان را به شادی پیوند می‌زند
پاییز رنگارنگ در حالی به ایرانیان بدرود می‌گوید که مردمان این سرزمین رفتنش را با شادی، سرور و جمع شدن کنار بزرگترها در طولانی‌ترین شب سال جشن می‌گیرند تا با طلوع خورشید نور امید به خانه‌ی تک تکشان سر بزند.
 
تاريخ : دوشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۳۱
مریم اطیابی- «گلپر و پونه فقط همین و هوای خوش، خندیدن قشنگ و احوال خوبِ وقت ِ شما به خیر!» یلدا طولانی‌ترین شب سال، ایرانیان را به یاد چنین لحظاتی می‌اندازد. یاد صد دانه یاقوت انار که با گلپر توی کاسه‌های لعابی فیروزه‌ای تزیین می‌شوند، قصه‌گویی مادر بزرگ‌ در پای کرسی آنوقت که از قارون ( ثروتمند افسانه‌ای) می‌گفت که تغییر قیافه می‌دهد و در جامه‌ی هیزم‌شکنی فقیر به درب خانه‌ها می‌آید و به مردم هیزم می‌دهد، و این هیزم‌ها در سپیده دم روز بعد از شب یلدا، به شمش طلا تبدیل می‌شود از این رو مردم شب یلدا را تا صبح به انتظار رسیدن هیزم شکن بیدار می‌ماندند و جشن و سرور و شادمانی می‌کردند.




و صبح زود یعنی فردای شب یلدا زیر متکای ما بچه‌ها از گنج قارون یک جفت جوراب پشمی به یادگار مانده بود که مادربزرگ با دستان مهربان خودش بافته بود. یادش به خیر! دیگر نه از کرسی خبری هست، نه سماور ذغالی با استکان کمر باریک قند پهلو چایی، نه سینی مسی کنده‌کاری با شیرینی، کشمش،گردو،بادام،قیسی،برگه زردآلو، نخودچی،جوزقند، انجیر و خرما که مادربزرگ با وسواس تمام دوبار در سال یکبار یلدا و بار دیگر نوروز روی سفره ترمه عروسیش روی کرسی پهن می‌کرد تا بچه‌ها و نوه‌هاش دور آن جمع بشوند و گل بگویند و گل بشوند و نه پدر بزرگی که وضو می‌گرفت و در حالی که با گلاب محمدی محاسنش را خوشبو می‌کرد برایمان تفألی می‌زد به حافظ که:
صحبت حکام ، ظلمت شب یلداست/نور ز خورشید خواه ، بو که برآید




باشد که حافظ به سفره يلدايمان راه پیدا کند تا در کنار لبخند‌هایی که سعی داشتند غصه‌های زندگی را پشت سر خود پنهان کنند محرم راز اين شب دراز باشد و برایمان نوید هندوانه زندگی شیرین و دلچسبی را بدهد.




هر چند همه ما می‌گوییم یادش به خیر یلدا هم یلداهای قدیم اما هنوز این جشن باستانی به یُمن رفتن شب دراز تاریک که نشان از روح اهریمن دارد با شادی و سرور پاس داشته می‌شود تا فردا صبح مهر یا خورشید بار دیگر متولد شود و نور بر ظلمت و تاریکی چیره شود.

هنوز هم برای تک تک ما ایرانیان جذاب است بدانیم یلدا در جای جای کشورمان چگونه پاس داشته می‌شود.

فال کوزه، فال سوزن

در همدان،شیراز و کرمان رسمی به نام فال کوزه یا مُهره ریزان وجود دارد به این ترتیب که از بعد از ظهر، اهل خانه هر کدام مهره‌‌یی در کوزه می‌اندازند و شب هنگام بزرگی از خانواده اشعار بابا طاهر یا حافظ را می‌خواند. دختر بچه‌ای هم که توری سرخ رنگی به نشانه آتش و زندگی بر سر دارد باید برای هر شعر دانه دانه مهره‌ها را از کوزه در بیاورد.



به این ترتیب صاحب مهره شعری مناسب با نیت خود دریافت می‌کند.
خراسانی‌ها رسمی مشابه فال کوزه داشتند که به آن فال سوزن می‌گفتند. پیر خانواده اشعاری می‌خوانده و دختر بچه‌ای نیز سوزن بر پارچه‌های کهنه می‌زده و به ترتیب افراد نیت خود را از شعر برداشت می‌کردند.

شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست پنداری

قدیم‌ترها رسم بود که داماد در شب یلدا برای عروس نان محلی، آجیل، میوه و پارچه‌ای زیبا می‌خرید و به خانه عروس می‌برد که این رسم امروز جای خود را به آجیل‌های رنگارنگ،‌ قطعه‌ای طلا و تزیینات عجیب و غریب میوه‌ها از جمله آناناس در شهرهای بزرگ داده است! بابا مگر رسم قدیم خودمان چی کم داشت چرا اینقدر تشریفات؟!بعد بگویید چرا می‌گوییم یادش به خیر!




در آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچه‌های تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. در گیلان طبقی از میوه‌ها و خوراکی‌ها و تنقلات ویژه شب چله آراسته و از سوی خانواده داماد راهی خانه عروس می‌شود. وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولاً ماهی سفید) تازه تزیین شده به نشانه خیر و برکت زندگی و سلامت و باروری نوعروس قرار دارد.




در خراسان هم اگر حنابندان شب چله بود مراسم سرحمومی برای عروس و داماد در شب چله برگزار می‌کردند که با رقص و پایکوبی و چوب بازی همراه بوده است. اما قزوینی‌ها"خونچه چله" از سوی داماد به عنوان هدیه زمستانی برای عروس می‌فرستند. در این خوانچه برای عروس پارچه، جواهر، کله‌قند و هفت نوع میوه مثل گلابی هندوانه، خربزه، سیب، به با تزئینات خاصی فرستاده می‌شود. ما که بخیل نیستیم نوش جانتان به پای هم پیر شوید!

نان مُهره دار، کدو تنبل یا خربزه !

اما از عروسها و دامادها که بگذریم . در لرستان پسران کودک و نوجوان قاشق زنی می‌کردند و مردم در کاسه‌هایشان تنقلات و آرد می‌ریختند. تنقلات بین بچه‌ها تقسیم می‌شد و با آرد جمع آوری شده، نانی به تعداد حاضرین پخته می‌شد. در یکی از نان‌ها مهره‌ای قرار داده می‌شد و نان بین همه تقسیم می‌شد. نان مهره دار سهم هرکس که می شد تا سال دیگر نیک روزی و خوش اقبال بود.



بختیاری‌‌ها معتقدند در شب یلدا، ماست، شیر، پنیر، کنجد، کدو و نان جوی که خورده شود تا پایان سال فراوانی نعمت به همراه دارد. در این شب کدو تنبل‌( نماد خورشید) آب‌پز شده ریز ریز در آش کشک زینت بخش سفره‌هاست .

در شهر خوى آذربایجان هم پشمک شیرینی مورد علاقه همگان در شب چله است آنها به یاد برف پشمک می‌خورند. البته در سراسر ایران اگر برف زمستانی مهمان خانه‌ها شود شیره و برف هم به تنقلات شب یلدا افزوده می‌شود.

سیستان و بلوچستانی‌ها هم با شیرینی‌هایی مانند ستو، شیرینک و حلوا و انواع تخمه‌های هندوانه، خربزه، عناب و پسته همراه با دهل و ساز و چوب بازی یلدا را به صبح می‌رساندند.




اما سنندجی‌ها چند ماه قبل از شب چله، خربزه‌های كوچكی را كه از روستای «سراب قامیش» تهیه می‌شود در تفاله سركه می‌اندازند تا برای این شب «كالَك تورش» (خربزه ترش) داشته باشند.

غذای این شب دلمه برگ مو و... است. سفره‌ی شب چله به رب انار، شیره‌ی انگور، دوغ، ماست، روغن و كره محلی، پیاز هم آراسته شده که بعد از خوردن غذای چرب و سنگین شب چله، خربره ترش به داد هضم غذا می‌رسد.

وگر چو شب اندر سیاهی شوی!

مگر می‌شود شب قصه‌ها را بدون شاهنامه به پایان برد! «کنون گر تو در آب ماهی شوی/ و گر چون شب اندر سیاهی شوی/ وگر چون ستاره شوی بر سپهر/ ببری ز روی زمین پاک مهر/ بخواهد هم از تو پدر کین من/چو بیند که خاک است بالین من»
در روزگاران پیشین نقالان شب‌های سیاه و سرد زمستان را برای مردم با داستانهای ابومسلم، داراب نامه و سمک عیار مخصوصاً شاهنامه روشن و گرم می‌کردند.




همچنان که «رستم و سهراب» در لرستان و خوزستان توسط بختیاری‌ها به طور ویژه در شب یلدا خوانده می‌شود تا رسم پهلوانی از یاد فرزندان ایران پاک نشود. در تبریز نیز در موسم یلدا «عاشیق ها» می‌نوازند. آنها قصه‌های عاشقانه و قهرمانانه آذری‌ها را در این شب برای مردمان نقل می‌کنند.





در هر حال شب یلدا به هرجای ایران زمین از شرق تا غرب از شمال تا جنوب که سر بزنید هیاهوی زندگی صنعتی هنوز نتوانسته سنت زیبای دور هم جمع شدن در آخرین شب پاییز به امید طلوع زیبای نور و زندگی را کم‌رنگ کند. به قول شیخ اجل سعدی: هنوز با همه دردم امید درمان است/که آخری بود آخر شبان یلدا را
کد خبر: 86513
Share/Save/Bookmark