کوروش شهریارخرد و شهسوارحکمت ایرانیان
در یادداشت دکتر حکمت الله ملاصالحی عنوان شد؛
کوروش شهریارخرد و شهسوارحکمت ایرانیان
کورش فرزند و پرورده دست و دامن فرهنگیست نبوی. فرهنگی که درآن برای نخستین بارمرزهای نیک و بد، پاکی وپلیدی، راستی و دروغ و جایگاه و رسالت و معنا و هدف و غایت حضور انسان درجهان بطرز بی‌سابقه و عمیق هم درابعادی وجودی هم مدنی و معنوی وهم درقامت یک نظام سیاسی و قدرت و حکومت منسجم و متشکل نه سرزمینی و ملی و منطقه‌ای یا قومی و بومی و قبیله‌ای و عشیره‌ای و طایفه‌ای بلکه به مقیاس تاریخ جهانی برصحنه آمده و آمده و به ایفای نقش فراخوانده شده شفاف سازی و از هم تفکیک شده است.
 
تاريخ : پنجشنبه ۷ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۰۱:۵۸
به گزارش هنرنیوز؛ ۷ آبان سالروز به دنیا آمدن مردی است بزرگ که تاریخ شکوه ایران به آن گره خورده است. به همین مناسبت دکتر حکمت الله ملاصالحی استاد دانشگاه تهران، عضو بنیاد حکمت اسلامی صدرا،عضو هیات امنای بنیاد ایران شناسی و پایه گذار دانش نوظهور «فلسفه باستان شناسی» در ایران یادداشتی را به شرح زیر در اختیار هنرنیوز قرار داده است:

آنکه داود خرد بود و فرزانگی و سلیمان حکمت و دانایی و ذوالقرنین حشمت و دلاوری. به نام کورش و به صفت بزرگ و آراسته به منش بزرگان. شهریاری که گزنفون هلنی شکوه برآمدن و شهره پرورش اصیل و نجیب ایرانی‌اش را به قلم آراسته بود و تورات در وصفش چونان موعود رهایی بخش سخن گفته بود.

کورش فرزند هزاره و زمانه ایست بغایت مهم وسرنوشت ساز وتعیین کننده درتاریخ و فرهنگ ایرانیان به معنای اخّص و در جامعه و جهان بشری ما به معنای اعمّ آن. هزاره و زمانه‌ای که اندیشمند و فیلسوف تاریخ آلمانی کارل یاسپرس در ریختن یک شالوده و درانداختن یک طرح کلی ازتاریخ جهانی آن را دوران محوری تعبیرکرده است. نقش وسهم ایرانیان نبوی درآن هزاره وزمانه نخست پیش از میلاد شانه به شانه یهودیت نبوی و یونانیان فلسفی مذاق و فیلسوف پرور هم به لحاظ سیاسی هم مدنی و معنوی بسیارمهم و سرنوشت ساز درتاریخ باخترزمین بوده است. مهم ترازآنچه اغلب گمان رفته است.



در چالشگاه‌ها و آوردگاه‌های سخت و سنگین آزمون‌های تاریخی آموخته‌ایم که به هرمیزان رشته‌های اتصال معنوی و حلقه‌های پیوند باطنی نظام‌های سیاسی وقدرت‌های حاکم وحکومت‌ها با بنیان‌های معنوی و نظام‌های ارزشی و آموزه‌های اخلاقی که برشانه آن‌ها قدرت و حاکمیتشان بنیاد پذیرفته مستحکم ترواستواربوده، از فروغلطیدن درورطه‌های ستمگری وخونخوارگی و قهر و قساوت هم ایمن تر مانده‌اند هم مصون تر ره سپرده‌اند هم سالاری مردمان را برسروری خویش ارجمند تر و مقدم تر و محترم‌تر داشته‌اند. و در مقابل و بعکس به هرمیزان نظام‌های سیاسی و قدرت‌های حاکم و حکومت‌ها و دولتیان از بنیان‌های معنوی و آموزه‌های اخلاقی و نظام‌های ارزشی بیشتر و بیشتر فاصله گرفته‌اند و ازسر و درقهر و ستیز با مردمان درآمده‌اند هم درّنده خو‌تر و ستمگرتر و زورمدارتر و زراندوز‌تر و زرپرست ترو مردم ستیزتر و مردم گریز‌تر نیزشده‌اند.

خونخوارگی و ستمگری نظام‌های سیاسی و قدرت‌های خود کامه را حتی با قّوّت بازوی نیروهای مردمی هم نمی‌توان مهارکرد. متاسفانه همین نیروهای مردمی و اقشارستمدیده و محروم از حقوق اجتماعی و مدنی و معنوی خویش وقتی شیرینی آزادی و باده‌های گوارای قدرت و ثروت درکامشان ریخته شده، مست و مخمور از باده‌های نو به نو قدرت رویه و رفتارشان با اقشارستم کشیده و محروم اجتماعی که خود از درون آن‌ها بپا خاسته و برآمده‌اند در اغلب موارد بی‌رحمانه‌تر و خشونت آمیزتر ازنظام‌های ستمگری که بزیرکشیده‌اند نیزبوده است.




واقعیت تلخ وتاسف انگیزی که درتاریخ، فرهنگ وجامعه وجهان بشری ما بار‌ها تکرارشده است. اثر «قلعه حیوانات» جورج اُرول بیش ازآنکه افسانه وُرمان باشد واقعیت تلخ و تاسفبار تاریخ، جامعه وجهان بشری ماست. امّا طریق وطریقت دیگری شانه به شانه مراقبت و حضورفعّال مردمی برای مهار وکنترل نظام‌های سیاسی وقدرت‌های حاکم نیز وجود دارد که نمی‌توان آسان و بی توجه از کنارش گذشت. نحوهٔ پرورش و نوع آموزش آدمیان و فرزندان یک جامعه با آموزه‌های اصیل مبتنی برخرد و حکمت و معنویتی گوهرین و متعالی وانسان ساز و انسان دوست بی‌تردید می‌تواند نقش وسهم موثّر و تعیین کننده درتندرسی روان ورفتار مردمان و حاکمان و دولتیان و کانون‌های قدرت یک جامعه داشته باشد.

کورش فرزند و پروردهٔ دست و دامن فرهنگ و معنویتی اصیل و پرمایه و غنی بود و خود نیز شهریارخرد بود و سرداری دلیر و مردم دوست و دادور. پرورده دست و دامن فرهنگ و معنویتی که خورشید نبوی آن از شرق ایران با پیام‌ها و آموزه‌های متعالی و اخلاقی زرتشت طلوع کرده بود و گرمی‌اش نرم و آرام در مرزهای غربی جغرافیای عالم ایرانی احساس می‌شد. هرچند هنوز نه چونان یک دین رسمی درایران عصر و عهد هخامنشی امّا چونان پیامی اصیل وگوهرین و نبوی مرزهای شرقی خاستگاه خود را درنوردیده بود و در غرب و قلب جغرافیای ایران زمین رخنه و نفوذ کرده بود و طنین افکنده و شنیده می‌شد. در ارض تاریخ و حضور تاریخی انسان درجهان هر زخمه و با نگ و نفس و نفخه و نویدی تارهای روح ما را مرتعش نکرده وشنیده نشده مگرآنکه ازآشیانه‌های بکر روح و زیرلایه‌های نهان تر ذات انسان بودن ما سربرکشیده و از سرچشمه و منبع و کنه «وجود» برآمده و نسبتی با ابدیت وجاودانگی داشته است.

انسان‌های بزرگ نیزاین چنین دل‌های مردمان را در تاریخ با فضیلت‌هایشان با دادوری و دادگریشان با عشق ورزی و ایمان استوارشان با ازخود رستگی و فرزانگی وحکمت و خرد و همت والایشان ربوده‌اند و با مردمان دلبری کرده‌اند و برای همه نسل‌ها و عصر‌ها الگوی خوب زیستن وخوب مردن بوده‌اند و درحافظه و خاطره‌ها ی آدمیان مانده‌اند.

تاریخ نبوی ایرانیان بعنوان یک ملت با پیام‌های متعالی و توحیدی و اخلاقی و انسان ساز زرتشت پیامبر در هزاره نخست پیش از میلاد افتتاح می‌شود و با جلوس کورش بحرکت درمی آید. و از این پس ایرانیان برای نخستین بار برمدارکتاب و کلامی مقدّس و متعالی بعنوان یک ملّت تاکید می‌کنم به عنوان یک ملت نه یک گروه اجتماعی و عشیره و قبیله و طایفه بلکه ملتی نبوی برصحنه تاریخ جهانی به ایفای نقش فراخوانده شده و حضور فعّال برصحنه داشته و نقش تعیین کننده و تاثیرگذار برشانه می‌کشد. این یک رویداد ساده از نوع رویداد‌های متداول و متعارف تاریخی نبود.







حادثه‌ای بود بس عظیم وفوق العاده مهم و سرنوشت ساز درتاریخ میهن و مردم و ملّت ما درآن هزاره وزمانه زلزله خیز و محوری به تعبیرکارل یاسپرس. پیش از برآمدن و جلوس کورش گرمی برآمدن و فروغ و طلوع خورشید نبوّت زرتشت را در مشرق عالمی ایرانی ایرانیان درجان خویش احساس کرده بودند. چه بسا اگر آن طلوع نبوی نبود این جلوس سیاسی هرگز اتفاق نمی‌افتاد و ما نیز بمانند اقوام دیگر پراکنده و رمیده درتاریخ می‌ماندیم. پیام نبوی و اخلاقی و توحیدی زرتشت طوایف پرا کنده ایرانی را زیر یک کلام و کتاب و خدای یگانه امنیت و جمعیت خاطربخشید و گردآورد و چونان یک ملت متفق و متحد کرد. چنین است مقام والای پیا مبری. مقامی که شاعرروشن ضمیر و عارف رندی مسلک و ژرف بین میهن ما حافظ این چنین نغز و دلنشین آنرا سروده است:

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد/ دل رمیده ما را انیس و مونس شد

تاریخ ملت‌ها را تاکید می‌کنم ملّت‌ها را پیش از آن قدرت‌ها و حاکمان سیاسی رقم بزنند؛ قدرت‌های معنوی و آموزه‌های اصیل و متعالی و نبوی و اندیشه‌های بزرگ و خردهای سُترگ و مصلحان فرزانه رقم زده‌اند.

کورش فرزند و پرورده دست و دامن فرهنگیست نبوی. فرهنگی که درآن برای نخستین بارمرزهای نیک و بد، پاکی وپلیدی، راستی و دروغ و جایگاه و رسالت و معنا و هدف و غایت حضور انسان درجهان بطرز بی‌سابقه و عمیق هم درابعادی وجودی هم مدنی و معنوی و هم در قامت یک نظام سیاسی و قدرت و حکومت منسجم و متشکل نه سرزمینی و ملی و منطقه‌ای یا قومی و بومی و قبیله‌ای و عشیره‌ای و طایفه‌ای بلکه به مقیاس تاریخ جهانی برصحنه آمده و آمده و به ایفای نقش فراخوانده شده شفاف سازی و از هم تفکیک شده است.

به جرئت می‌توان گفت در عهدباستان درمیان، درنظام اعتقادی و فکری و خرد و حکمت هیچ مردمی آنگونه که در نظام اعتقادی و فکری و حکمت و خرد ایرانیان مرزهای میان پاکی و پلیدی راستی و دروغ نیک و بد روشنایی و تاریکی شفاف سازی و از هم تفکیک نشده است. درفضای معنوی و شکوه اجلالی معماری تخت جمشید نیزشکل کالبدی شده آنرا نیزمی توان احساس کرد. معماری تخت جمشید تصویرکالبدی شده تاریخ به مقیاس و به مفهوم جهانی آن نیزاست. تاریخ جهانی به مفهومی که اندیشمند و فیلسوف آلمانی هگل به ژرفی آنرا دریافته بود.

حتی امکان حضور دردرون فضای معبد پارتنون برای شهروندان آتنی و پرستندگان الهه شهرآتن، آتنا نبود. تخت جمشید خانه نمایندگان ملل بود و نحل و این چنین نیز بنیاد پذیرفته بود. برغم آنکه تاریخ ملت و مردم و میهن ما دریک جغرافیای بازطبیعی و تاریخی و انسانی رقم خورده است و همواره دست مهاجمان و مهاجران و متجاوزان در یورش به آن گشوده بوده است لیکن ایرانیان بمانند چینیان نه تنها دیوار و حصار به روی خویش و مهاجمان بنیاد ننهادند و نساختند و نیافراشتند بلکه مرزهای تاریخ بسته و بومی و قومی و قبیله‌ای و عشیره‌ای و طایفه‌ای را پس از آنکه چونان ملتی نبوی و تاریخی برصحنه می‌آیند درمی نوردند و نگاهی همم جهانی هم انسانی نیز به تاریخ وحضورتاریخی انسان درجهان می‌افکنند. منشور حقوق مردمان را نیز درشهری شهریار ایرانی صادر می‌کند که یک هزاره شهره آفاق درمیان شهرهای جهان باستان بود و کانون اختر‌شناسی و حلقه‌های بزرگ اختر‌شناسان زمانه خود.

در قرآن شریف به شهریاران نظام‌های سیاسی و حاکمانی که براریکه قدرت و ثروت و دولتداری تکیه زده‌اند هم برشآن نبویشان انگشت تاکید نهاده شد هم آنکه ازآن‌ها موکّدا «خواسته شده بجای ساختن و آهختن تیغ و تیر و شمشیر تهاجم، خُود وزره دفاع بسازند و مقام دفاع را برموضع حمله وهجوم ویورش و شورش مقدم‌تر و محترم‌تر و ارجمندتر بدارند.. حتی اگر با دشمنانی لجوج و یاجوج وماجوج و بی خرد و منطق نیز مواجه شدند سدّ بسازند و درمقام دفاع مردمان را از خطر و آسیب هجوم مهاجمان و متجاوزان ایمن بدارند. و آنگاه که سلیمان حشمتی و شهریارقدرت می‌باید گوش و هوشی چنان حسّاس و تندرست داشته باشی که صدای خاموش ملکه مورچگان را نیزبشنوی تا سپاهیان شوکتت آسیبی به لشکر مورچگان نرسانند که همینان روزی عصای قدرت تو را از درون خواهند خورد. کورش ذوالقرنین چنین میراثی نبوی و فرهنگی اصیل و متعالیست.




ادیان و آموزه‌های دینی حتی اصیل و متعالی و گوهرینشان هیچگاه مصون از اعوجاج وانحراف و تعصّب و تحریف و ایمن از جزم گرایی در تاریخ و تجربه تاریخی پیروان خود نبوده‌اند. چشم اسفندیار ادیان سامی فرو غلطیدن در کفر ورزیدن به انسان و نفی آزادی و انکار کرامت انسان بنام ایمان بخدا بوده است. دیروز چنین تجربه تلخ و تاسّفبار تاریخی را در ظلّ حاکمیت کلیسای قرون وسطی زیستیم و آزمودیم و از سرگذراندیم و اینک بار دیگربا داعشیان ازسرمی گذرانیم. و پاشنه آشیل تمدن دوره جدید کفر ورزیدن به خدا و نفی الوهیت یگانه بنام انسان است. به سخن دیگر دیروز بنام خدا به انسان کفر ورزیدیم و اینک بنام انسان به خدا کفرمی ورزیم. درمیراث نبوی عهد باستان ایرانی دروغ گفتن و پراکندن، گناهی بود بس سنگین که هم خیانت به خدا هم خیانت به انسان را درپی داشت. در قرآن هم شرک ورزیدن یعنی خیانت به خداوند هم دروغ ورزیدن یعنی پیمان شکستن و خیانت به انسان و خداوند را بدنبال می‌آورد.
آنکه با خداوندگار یگانه، پیمان می‌بندد با انسان نیزپیمان وفاداری بسته است. نه بنام خداوند مجاز است به انسان کفر بورزد و نه بنام انسان مختار است به خداوند کفر بورزد.

کورش پرورده دست و دامن چنین ارزش‌هایی است. ارزش‌ها و آموزه‌هایی اصیل و متعالی و متعادل. متفکران شهرهای هلنی زبان پیشا سقراطی که در مناطق و کرانه‌های غربی آسیای صغیر و جزایر شرقی دریای اژه زندگی می‌کردند و شهروندان امپراطوری هخامنشی نیز محسوب می‌شدند چندان هم بی‌خبر از آموزه‌های نبوی زرتشت نبودند. تصادفی نیست که تعریف آن‌ها از حکمت» سوفیا «(Η Σοφία) در اغلب موارد‌‌ همان آموزه‌های اخلاقی و متعالی و نبوی و جهانی زرتشت یعنی«اندیشه و گفتار و کردارنیک »بود.

دوهزاره و نیم پیش زیرلوای همین آموزه‌های نبوی و متعالی شهریارایرانی فرمان آزادی یهودیان نبوی دربند را صادرکرد و آن‌ها را دربازگشت به میهن وبازسازی معابد ویران شده شده یاریشان داد. و اینک دو هزاره و نیم سپس‌تر بار دیگر فرزندان همین ایران ارزش‌های متعالی پرچم رهایی فلسطینیان نبوی و دربند و آواره از سرزمین خویش را برشانه گرفته و به اهتزاز درآورده‌اند و رویا روی یکی از مخوف و خطرناک‌ترین جریان‌های شوم روزگار ما که صهیونیسم جهانیست و از حمایت همه جانبه نظام فاسد سرمایه داری جهانی نیز بهره‌مند است و پشتیبانی می‌شود دلاورانه ایستاده‌اند.

دیروز پرچم رهایی یهودیت نبوی در اسارت را ایرانیان برشانه گرفتند و دلاورانه به رسالت خویش عمل کردند و اینک و امروز بار دیگر در همان سرزمین پرچم رهایی فلسطینیان نبوی دربند و آواره از سرزمین و موطن باستانی خویش را ایرانیان به اهتزار درآورده و برشانه گرفته‌اند! دیروز رهایی یهودیت نبوی در آوارگی و اسارت و اینک آزادی فلسطینیان نبوی در آوارگی و اسارت! یک ملّت زنده و بالنده هم جایگاه تاریخی خود را در جهان خوب می‌شناسد و می فهمد هم بر رسالت و مسئولیت سنگین و خطیری که برشانه گرفته است آگاه است و در چالشگاه‌ها و آوردگاه‌های سخت و سنگین تاریخ می‌داند چگونه پنجه در پنجه حریفان بگذارد و دلاورانه بیایستد. تاریخ خوابگاه خوابگرد‌ها نیست. آوردگاه اندیشه‌ها و ارزش‌ها و آموزه‌ها و آرمان هاست.

سخن آخر آنکه ما ملتی هستیم نبوی. میان آن میراث بنوی عهد باستان ایرانی ما و سنت و میراث نبوی ما در عهد دولت قرآن و اسلام پیوند و پیوستگی گوهرین و ذاتی وجود دارد که رشته‌های اتصال باطنی و حلقه‌های پیوند وحدانی و وحیانی و نبوی‌اش استمرار و تداوم حضور تاریخی ما را درجهان بعنوان یک ملت تضمین می‌کرده است. کورش فرزند و پرورده دامن و دست چنین میراثیست. ژرف بینی‌های شاعر و عارف روشندل ما جلال الدین محمدبلخی خراسانی را در پیوستگی باطنی و عمیق و مستحکم تاریخ متعالی و وحدانی و وحیانی و نبوی مردم و ملت و میهن ما را در اثر جاودانهٔ کلیات شمس او ببینید:

آن یار همانست اگر جامه د گرشد/ آن جامه بدرکرد و دگر بار برآمد
آن باده همانست اگر شیشه بدل شد/ بنگرکه چه خوش بر سرخمار برآمد
گرشمس فروشد بغروب اونه فناشد/ از از برج دگر آن مه انوار برآمد
گفتار‌‌ رها کن بنگر آینهٔ عین / کان شبهه و اشکال ز گفتار آمد

حکمت اله ملاصالحی دانشگاه تهران۲۰/۷/۱۳۹۴هجری خورشیدی
کد خبر: 84101
Share/Save/Bookmark