تجسمی" مد شده
تجسمی" مد شده
«از شاعری که نمایشگاه نقاشی گذاشته تا فرزند خردسال کشتی گیری که زیر سایه پدر در بهترین سالن های شهر تهران نمایشگاه عکس برپا کرده است. وجه مشترک همه این نمایشگاه ها را هم باید در کیفیت بسیار پائین، شأن حداقلی زیبائی شناسی، برگزاری مراسم باشکوه و خبرساز افتتاحیه با حضور پرشور شخصیت های شناخته شده سیاسی و هنری و... و گاهی دخالت و کمک های پنهان یک هنرمند جستجو کرد.»
 
تاريخ : چهارشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۰۹
خبر از فرط تکرار موارد مشابه ساده و قابل باور بود: "به نقل از روابط عمومی خانه‌ی هنرمندان ایران، نمایشگاه نقاشی‌های لوریس چکناواریان با عنوان "موسیقی روی بوم" دوشنبه ۳۰ فروردین با حضور جمعی از مسئولان، چهره‌های هنری و حضور پر شور علاقمندان این هنرمند، در نگارخانه استاد ممیز خانه‌ی هنرمندان ایران گشایش یافت.

مجید رجبی معمار (مدیر عامل خانه هنرمندان ایران)، دکتر محمد سریر (رئیس شورای عالی خانه هنرمندان)، سید کاظم سجادی (سفیر ایران در ارمنستان)، آرتاشس تومانیان (سفیر ارمنستان در ایران)، حمیدرضا نوربخش (مدیر عامل خانه موسیقی ایران(، فرزاد طالبی (مدیر کل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، سید عبدالحسین مختاباد (رئیس کمیته هنر شورای اسلامی شهر تهران)، روبرت بگلریان (نماینده ارامنه در مجلس شورای اسلامی)، فخرالدین فخرالدینی، فرهاد فخرالدینی، فرزین پیروزپی، جواد بختیاری، رازمیک اوحانیان و ... از جمله چهره‌های حاضر در مراسم گشایش این نمایشگاه بودند."





در جهان معاصر تمام مرزهای کلاسیک هنر از هم پاشیده شده است. هیچ قانونی وجود ندارد که مجسمه سازی را از شاعری و شاعری از فیلمسازی و فیلمسازی را از فوتبال و فوتبالیستی را از عکاسی منع کند. فهرست استثنائات نیز به اندازه کافی از اسامی ای که در دو یا چند رشته در حد اعلای تخصص فعالیت کرده اند پر است و هیچ قاعده ای نمی تواند به استناد یک تخصص، داشتن تخصص دیگری را نفی کند و یا غیرممکن بنامد. اما این استدلال باعث نمی شود که منکر برخی واقعیات باشیم؛ هیچ توانایی و شهرتی نمی تواند ضمانت کیفیت در توانایی رشته ای دیگر باشد. چند سالی است که ورود به هنرهای تجسمی تبدیل به نوعی مد، دغدغه نمایش تداوم حضور و جذابیت اجتماعی برای هنرمندان شده است. بسیاری در این سال ها شهرت خود در عرصه بازیگری را دستمایه نمایشگاه های عکاسی کرده اند و البته زیر سایه همین شهرت؛ مورد تحسین برخی مخاطبان و خصوصاً رسانه ها قرار گرفته اند. حتی بخشی از گردش مالی این حوزه را به خود اختصاص داده اند. (بدیهی است منظور از این کنایات و اشارات کسانی نیستند که در هر دو رشته توان حرفه ای کافی داشته و دارند.) مثال ها و نمونه ها فراوان است: از شاعری که نمایشگاه نقاشی گذاشته تا فرزند خردسال کشتی گیری که زیر سایه پدر در بهترین سالن های شهر تهران نمایشگاه عکس برپا کرده است. وجه مشترک همه این نمایشگاه ها را هم باید در کیفیت بسیار پائین، شأن حداقلی زیبائی شناسی، برگزاری مراسم باشکوه و خبرساز افتتاحیه با حضور پرشور شخصیت های شناخته شده سیاسی و هنری و... و گاهی دخالت و کمک های پنهان یک هنرمند جستجو کرد. برای برخی نیز این نمایشگاه ها فرصتی است که نام از یاد رفته اشان دوباره بر سر زبان ها و سرتیترهای خبری بی افتد.




کسی اجازه ندارد به بهانه داشتن تخصص، دیگران را از کسب تجارب مشابه منع کند اما مشروط بر این که این تجارب به حیطه شأن و جایگاه واقعی خود بسنده کند و با بزرگنمایی تحمیلی و اغراق یا به واسطه نفوذ قدرت های نامربوط موجب آسیب رسانی به دیگران نباشد. به نظر می رسد این حضور غیرتخصصی در جامعه هنرهای تجسمی نمی تواند خالی از عواقب مثبت و منفی باشد. اگرچه این نمایشگاه ها گاهی به معرفی و رونق بیشتر رویدادهای تجسمی کمک می کند، اما اغلب به دلیل حجم بالای خبری و استقبال کم نظیر مردم و مسئولین (که حاوی نوعی فضاسازی کاذب بوده و عمدتاً ارتباطی با سطح آثار ارائه شده ندارد) ممکن است قضاوت های عمومی را منحرف کند. این دست از نمایشگاه ها با نوعی تحمیل حاصل از اهمیت غیرواقعی، موجب تنزل سلیقه عمومی می شوند. گاهی این فشارهای تبلیغاتی و پوپولیستی تا جایی است که منتقدین را هم برای نقد واقعی و عمیق به وحشت می اندازد و یا به دلیل اجتناب از ترس مواجهه با افکار عمومی از اظهارنظر کارشناسی باز می دارد.

متأسفانه زیرساخت های کشور ما در حوزه هنرهای تجسمی با نیاز هنرمندان و جامعه مخاطب همساز نیست. سالن های نمایش مناسب زیادی در اختیار هنرمندان تجسمی وجود ندارد. اقبال عمومی دلگرم کننده ای برای هنرهای تجسمی (در قیاس با سینما و موسیقی و...) به چشم نمی خورد و در مجموع ـ فارغ از چند حباب نامعلوم و گذرا ـ پتانسیل ایمن و قابل اطمینانی در این حوزه هنوز به دست نیامده است. شاید دور از انصاف باشد همین اندک نیز به واسطه شهرت و رابطه و... در اختیار کسانی باشد که در هنرهای تجسمی شایسته نیستند. (و این ناشایستگی به هیچ وجه منکر توانائی های و شایستگی های ایشان در شغل ها و رشته های دیگر نیست.) شاید بهتر باشد این افراد سرشناس، به جای ورود مستقیم به دیوار نگارخانه ها و اشغال کاسه کوچک تجسمی، با حمایت های معنوی، در رونق این رشته ها تلاش کنند و فضا را برای بهترین ها باز نگه دارند.

در برنامه های مشابه، کمتر به این مهم پرداخته بودم تا این بار که به واقع از حسن نیت هنرمند عزیز؛ چکنواریان بزرگ، آگاهم و اطمینان دارم ایشان از یادداشت این کمترین دلخور نخواهند شد. همچنین اطمینان دارم اگر کسانی در اندازه های بنده ـ با چنین تناسبی از سطح حرفه ای ـ سالن تالار وحدت را برای رهبری یک ارکستر اشغال کنند و موجب دلسردی و آزار مذاق مردم از موسیقی فاخر کلاسیک و نوازندگان حرفه ای شوند، هم ایشان موافقت نخواهند فرمود.

سعید فلاح فر - کارشناس ارشد مرکز هنرهای تجسمی
کد خبر: 90999
Share/Save/Bookmark