در واقع آن چه سبب می شود تا یک اثر هنری را گرانمایه بدانیم، ارتباط موثر و میزان اثرگذاری آن بر مخاطب است. در واقع یک اثر هنری مطلوب اثریست که مخاطب در مقابل آن بایستد و آین را با تامل بنگرد و حتی پس از گذشتن از کنار آن، ذهنیت تازه ای به جهان پیرامونش پیدا کند و برای دقایقی جهان را از دریچه دید طراح بنگرد.
آثار واحد خاکدان از جمله آثاریست که چنین اثری بر مخاطبانش دارد. گرچه به نظر می رسد که آثار خاکدان؛ چندان به مزاج آدمی خوش نمی آید، اما اثرگذاری آثار او به راحتی اثرش را در محدوده هنر جای می دهد. یعنیاثری که تحولی در روح مخاطبانش ایجاد کند، و به باور بزرگانی چون امانوئل گوتیه، لذت آفرین باشد، رها از سودمندی و زیبایی.
خاکدان را به عنوان یک هنرمند فراواقع گرا می شناسند. رویه سورئالیستی آثار به اندازه ای پر رنگ است که بسیاری او را یک هنرمند سورئالیست می دانند. در آثار واحد خاکدان دو خصوصیت بارز وجود دارد. نخست، تخیل و دوم حضور سنت های زندگی بومی. علاوه بر این دو مهارت او در بازنمایی جنسیت اشیاء و هم چنین ظرافت او در طراحی، در آثارش مشهود است.
درباره عنصر نخست می توان گفت در آثار واحد خاکدان گونه ای از تخیل را می توان مشاهده کرد که بی شباهت به آثار سورئال نیست. در واقع اندیشه ای که خاکدان از آن تبعیت می کند، ریشه در رویاهای کابوس وار آدمی دارد. همین نگرش رویا گونه نقطه قرابت آثار این هنرمند با سورئالیست های فرانسوی است. واحد خاکدان هنرمندیست که به خوبی از رویا در نمایش ایده های خود بهره می گیرد. اشیاء بی جان در آثار او موقعیتی محرک و سیال می یابند و گاه حرکت ها و رفتار های انسانی را در ذهن تدائی می کنند. بیننده آثار خاکدان هرگز احساس نمی کند که با یک فضای بی جان و ساکن روبروست.
بی آن که از عناصر طبیعی در آثار او خبری باشد، اشیاء نموده شده در آثارش زنده به نظر می رسند. گویی واقعه ای را رقم خواهند زد و بیننده هر لحظه باید منتظر رخدادی جدید در آثار او باشند.
از سوی دیگر وجود اشیاء آشنا با زندگی بومی آثار او را به فرهنگ ایرانی نزدیک تر می کند. گویی که بیننده روایتی رویاگونه از فرهنگ ایرانی و شاید خاطراتی ذهنی نقاش را پیش رو دارد. در واقع عناصری که خاکدان در نقاشی خود بر آنها تاکید دارد؛ عناصر یک خانه محقر در دهه های ۶۰ و هفتاد است. چرخ خیاطی کهنه و لوله های بخاری که در دیوارهای ترک خورده و خاک گرفته جا خوش کرده اند. حتی جای خالی یک قاب عکس روی دیوار رنگ و رخ پریده خانه، بیینده را به سال های دور می برد.
در آثار او وسایل نا متعارف بسیاری را می توان یافت. صحنه های به هم ریخته ای از خانه های گرد و غبار گرفته، پارچه های مچاله شده، میوه های دور افتاده، و بسیاری از عناصر دیگر که در حالت عادی به هم بی ارتباطند، در آثار خاکدان چنان به هم می پیوندند گویا که هر گز از هم جدا نبوده اند.
در آثار وی انسان نیز رنگ و رویی متفاوت به خود گرفته است. آدمی در آثار او با همان تخیلی تصویر شده که درباره آن سخن گفتیم.