به گزارش هنرنیوز، از سنتهای جالب ایران زمین «پنجاه بدر» قزوینیها است که روز ۱۹ اردیبهشت برگزار میشود. پنجاه روز که از آغاز سال میگذرد، خانوادههای قزوینی بعد از ظهر این روز به مصلای قزوین جایی بین باغهای سنتی میروند. دور تا دور شهر قزوین را باغهای سنتی انگور و بادام احاطه کرده است که در بخش جنوب شرقی این باغها، مصلای قزوین در کنار آب انبار قدیمی قرار دارد و خانوادهها دور آب انبار جمع میشوند و با خودشان آش رشته و دُیماج ( نوعی میان وعده غذایی ) میبرند و مانند سیزدهبدر به شادی و بازی میپردازند و آجیل مشگل گشا و شیرینی باقیمانده از عید نوروز را به همراه هندوانه قرمز و خنک مصرف کرده و آش رشته را بین اقوام تقسیم میکنند . پس از آن خانمها کنار آبانبار نماز طلب باران میخوانند. در واقع اگر تا آن روز از سال باران خوبی آمده باشد مردم در مصلی نماز شكر هم بجا میآورند و از خداوند به خاطر نزول باران رحمت سپاسگزاری میكنند اما اگر سال كم بارانی باشد نماز استسقاء به جای میآورند و طلب باران رحمت میكنند.پس از آن قطعه سنگهای ریز را برداشته با شصت انگشت به دیوار فشار میدهند. اعتقاد دارند اگر این نیتشان برآورده شود، سنگ تا سال دیگر به همان دیوار میچسبد.
گفته میشود مردم قزوین با برگزاری این مراسم عمق رفاقت، صمیمیت و میهمان دوستی خود را که تا پنجاه روز بعد از عید نیز ادامه دارد به رخ میکشند و با تداوم این مراسم درصدد ترویج فرهنگی اصیل ایرانی و تقویت رفاقت و خویشاوندی و صله رحم هستند.
حضور خیل عظیم خانواده ها در سرسبزی باغها و دشتهای طبیعی قزوین چشماندازهای زیبایی خلق میکند و تصاویر به یادماندنی را در تاریخ این منطقه ثبت می کند.
معمولاً بعدازظهر عصر پنجاه بدر باغهای با طراوت اطراف و داخل شهر قزوین که این روزها بر اثر بارشهای متوالی باران الهی طراوت و شادابی خاصی به خود گرفته است مملو از جمعیتی شد که به دنبال زنده کردن آئینهای زیبای ایرانی هستند.
اما قزوینیها در پنجاه بدر از میان وعدهای به نام «دُیماج» لذت میبرند. در گذشته نانهای لواش سنتی ضخیمتر بودند. سابق بر این برای نگهداری این نانها در ظرفهای چوبی به اسم «لاک» نانهای تازه بیرون آمده از تنور را بدون آن که تا بزنند، خشک میکردند ( چون ماهی یک بار نان میپختند). یک ساعت پیش از استفادهی نان به آن یک نم آب میزدند و لای یک دستمال سفره میگذاشتند. پس از یک ربع نان نرم شده و قابل خوردن بود. برخی از این نانها که بیشتر یا کمتر در تنور میماند و کیفیت چندان خوبی نداشت و به آن «نَواله» میگفتند، جمع میکردند و میکوبیدند و در ظرفی با درب پارچهای نگه میداشتند. برای درست کردن دُیماج به این نانها یک نم آب میزدند، بعد سبزی خرد شده، پنیر کوزهای، گوجه، گردو و پیاز داغ به آن اضافه و مخلوط میکردند و روی آن یک دستمال میانداختتند. نم موجود دیماج را نرم میکرد و پس از دو تا سه ساعت قابل خوردن میشد. پس از نرم شدن آن را با مشت مثل کوفته با دست گرد میکردند، و آماده خوردن میشد.
یکی دیگر از مراسمی که در این روز در مصلای قزوین برگزار میشود، اجرای تعزیه سالار شهیدان در واقعه عاشورا است.
بیتردید احداث مسجد در بیرون شهر و در میان باغات سنتی نشان از انجام مناسکی خاص دارد و از آنجا که مراسم باران خواهی از سنتهای کهن این سرزمین است، احتمال دارد بنای این مسجد که امروزه تخریب شده از روزگاران قدیم مکان و نیایشگاهی برای مراسم طلب باران بوده باشد.
مجتبی عباسی- مردم شناس و کارشناس میراث فرهنگی قزوین- در این باره میگوید: «ظاهر قضیه همین مراسمی است که برگزار میشود اما اصل آن به آیینهای آب خواهی و بارانخواهی بازمیگردد. بافت کشاورزی قزوین به گونهایست که در این تاریخ بیشترین نیاز به باران را دارد. در این مقطع یعنی بین ۵۰ تا ۶۰ روز پس از سال را قزوینیها «شصت باران» یا «بخت باران» میگویند. به عبارتی آنها بارانی را که شصت روز پس از سال میبارد، بخت زمین و کشاورزمیدانند. مشابه این مراسم در «رینه» لاریجان (پای کوه دماوند نرسیده به پلور) با نام « ورف چال » برگزار میشود که مردان از کوه برف میآورند و چال میکنند و زنان یک روز حکمران روستا میشوند. با مقایسه این دو تاریخ با تقویم پیش از اسلام (در تقویم زردشتی چند گاهنبار وجود دارد) این تاریخ با گاهنبار نخست یا « میدیوزَرِیم » [نخستین گاهنبار روز پانزدهم اردیبهشت ماه، چهل و پنجمین روز از اول سال که در آن آسمان آفریده شد] خیلی نزدیک است. این جشن در ۱۵ اردیبهشت برگزار میشده اما یک اختلاف ۵ روزه وجود دارد که این همان پنج روز مستَرَقه است.»
به گفته این کارشناس که پرونده آیین پنجاه بدر را جهت ثبت تنظیم کرده بود، در گذشته تقویم ۳۶۵ روز نبوده و کبیسه وجود نداشته است. برای همین کل سال ۳۶۰ روز حساب میشد و پنج روز در هیچ تقویمی نمیآمد، به عبارتی مسترقه بود و حساب نمیشد. این پنج روز که میگذشت دوباره تقویم از ابتدا شروع میشد.
در دوره ساسانی برای این پنج روز، هر ۱۲۰ سال یکماه به سال اضافه کردند. مثلاً ۱۲۰ سال نخست را با دو فروردین، ۱۲۰ سال دوم را با دو اردیبهشت و... حساب میکردند. با حساب این پنج روز زمان جشن قزوینیها و رینهایها هم زمان است.
عباسی میگوید: « در کتاب «یاد بهار» مقاله نخست مربوط به خانم مری بویس به بقعه بی بی شهر بانوی تهران پرداخته و به این نتیجه رسیده که معبد آناهیتا ایزد بانوی آبها آنجا است. در آن مقاله به طور مفصل به حاجت خواهی از آب و طلب باران اشاره شده است. در معابد آناهید (ایزد بانو)حضور مردان ممنوع بوده، همانطور که در معابد مهری و میترایی حضور زنان منع شده بود.
من در تحقیقات میدانی جهت ثبت معنوی مراسم پنجاه به در قزوینیها که در سال ۸۹ محقق شد،طی صحبت با پیرترها، بارها شنیدم که آنها به خاطر میآورند که نماز طلب باران پنجاه بدر قزوینیها را در گذشته فقط زنان میخواندند، پس رگههای زنانه بودن آن نشان از این ریشه دارد.»
شبیه این مراسم باز در روستای «آب اسک» روستایی که توسط کوهها محصورشده، کوههایی که با سخاوت فراوان چشمههای جوشانی را به روستا بخشیدهاند، برگزارمیشود. شاید بتوان گفت آب اسکیها سخاوت را از کوهها آموختهاند که جشن برف چال را این چنین با شکوه برگزارمی کنند. آنها از مهمانهایشان درروزجشن باروی گشاده و سخاوت فراوان پذیرایی میکنند.
در این روز هیچ مردی حق ماندن در روستا را ندارد و اینجا حرف، حرف زنهاست. اینجا یک روز از سال روز حکمرانی زنان است بر زنان و تصرّف روستا به دست آنها. حکمران با شکوه و عظمت فرمان میدهد و همه حرفش را میخوانند. مردان از صبح زود برای پر کردن گودالی از برف روستا را ترک می کنند و زنان به چرخاندن امور روستا میپردازند. فرصت کم است و زنی که حکمران شده فقط تا ظهر حکمران است، پس باید به همه کارها قبل از رسیدن مردان سرو سامان دهد. اهالی این روستا سالی را در انتظار چنین روزی بوده اند؛ روزی که زنان سرباز به فرمان حکمران نگهبانی میدهند تا مانع از ورود مردان به روستا شوند. در جایی دیگر، خارج از روستا، در دل کوه، مردان سخت مشغولند و تلاش می کنند تا ظهر گودال را پر کرده و به روستا بر گردند. این مراسم هم در اردیبهشت برگزار میشود و با جشن و شادی و مهمانی به پایان میرسد.
مریم اطیابی