مریم اطیابی - به گزارش هنرنیوز، با آمدن دولت یازدهم و ورود دوباره برخی متخصصان به عرصه میراث فرهنگی پرونده برخی اقدامات معطل مانده هم باز شد. از جمله این موارد میتوان به موضوع ثبت جهانی شوش اشاره کرد. موضوعی که هرچند خوشحالی باستانشناسان و اصحاب رسانه را به دنبال داشت اما عنوان ثبت شوش با عرصه ۴۰۰ هکتاری روند ماجرا را به سمت و سوی دیگر برد تا آنجا که بارها رسانهها متذکر شدند که پیش از این باستانشناسان عرصه شوش را ۱۲۰۰ هکتار عنوان کردند و حال اهالی رسانه و باستانشناسان منتظرند تا طالبیان مدیر بحرانها از این گردنه به سلامت عبور کند و کام متخصصان حوزه میراث فرهنگی را شیرین کند.
همین موضوع بهانهای شد تا با
دکتر جعفر مهر کیان گفت و گو کنیم. هر چند وی حاضر نشد در مورد عرصه و حریم صحبت کند و به این جمله بسنده کرد که
«همه خوب به ارزش شوش واقفند، باقی بهانه است. من وارد این بازی نمیشوم» اما مهرکیان صفحاتی از تاریخ شوش را ورق زد تا ارزش این منطقه باستانی را به همگان گوشزد کند.
سیمرغ، باستانشناسان و شوش
او میگوید:«
من داوطلبانه یکماه بعد از جنگ به شوش، هفت تپه و چغازنبیل رفتم. زمانی که اسم آثار تاریخی یادآور طاغوت و طاغوت دوستی بود. و اوضاع مملکت در حالتی بود که دفاع از سرزمین مادری مهمترین کار بود و شاید توجیه این موضوع که حفظ آثار تاریخی برای بعد از جنگ هم دفاع از سرزمین مادری است، کاری عبث به نظر میرسید. روزهای جنگ و خون، روزهای آوارگی مردم بی پناه شاید جایی برای سخن گفتن از باستانشناسی باقی نمیگذاشت».
اما در نهایت مهر کیان از مرکز باستان شناسی در رأس هیئتی برای نجات بخشی آثار به شوش میرود.
دو باستان شناس دیگر زنده یزدان کوشانفر و احمدامیری از اداره کل حفاظت آثار باستانی و یک نفر از اداره کل موزهها با یک راننده، یک خودرو « لندرور»، تعدادی کارتن و مقدار زیادی سیم سربی راهی خوزستان میشوند.»
او توضیح میدهد که در آن هنگامه نه در موزه کسی بوده و نه شیشهای بر پنجرهها باقی مانده است و هر کسی میتوانسته بدانجا ورود پیدا کند.اما خوشبختانه ظاهراً آن زمان کسی به فکر دزدی اشیا باستانی نبوده است.
مقر این تیم امنترین مکان یعنی هفت تپه بوده است.
آنها پیش از طلوع آفتاب به سمت شوش میرفتند البته راننده همان ابتدا از آمدن انصراف داده و آنها هر بامداد با یک خودرو « سیمرغ» بدون چراغ، راهی شوش میشدند تا منتخب اشیا را بستهبندی کنند و درون صندوقهای چوبی که فرانسویها پیش از این برای نگهداری پارهای از سفالها استفاده میکردند، بگذارند و با «سیمرغ» به سرعت از محل دور شوند.
اثار شوش در قبرها چه میکنند؟
مهرکیان میگوید:« گاهی دیدهبانهای عراقی ما را میدیدند و گلوله به طرفین خودرو ما شلیک میکردند. نمیدانم چطور جان سالم به در بردیم! ما به هفت تپه میآمدیم و دانه دانه اشیا را بار دیگر با صبر و حوصله بسته بندی میکردیم و یک لیست هم روی آن میگذاشتیم. بماند که با چه بدبختی تا اندیمشک میبردیم! چرا که مسیر عبور قطار تا اندیمشک بیشتر نبود و سرانجام از این طریق اشیا شوش را به تهران فرستادیم. البته اشیا موزه هفت تپه را راحتر بسته بندی کردیم.
در مورد اشیا شوش باید گفت آنهایی را که سنگین تر بودند مثل سرستون و غیره را با سنگربندی حفظ کردیم و برخی آثار مثل کتیبهها که حجمشان زیاد بود را در خود شوش با کندن چالههایی شبیه قبر، دفن کردیم،اشیا انبار طبقهبندی شده شوش راهم همین طور اما در مورد اشیا قلعه به صورت گزیده مثلا انواع سفالها را انتخابی در صندوق میگذاشتیم و به هفت تپه میآوردیم. این ماموریت یک ماه طول کشید تا بالاخره توانستیم اشیا تاریخی شوش را به تهران منتقل کنیم.»
جاسوسی برای عراقیها!
به گفتهی مهر کیان هیچ جا از آنها نامی به میان نیامد و تشویق نشدند که هیچ، او یکسال هم به جرم جاسوسی برای عراقی ها پاکسازی شد و بعد از کلی تلاش و اثبات بیگناهی دوباره به سر کار بازگشت!
او ادامه میدهد: «
دلم سوخت.من با علامت دادنهای رمزی با نور و دود آشنایی دارم، خودم چند بار اطلاع دادم که عده ای در نیزارهای «هفت تپه» با نور به عراقیها علامت میدهند. سربازان چند نفر را دستگیر کردند. آن وقت چنین اتهامی ؟!!!عراقیها زمان جنگ به شوش خیلی نزدیک بودند. و در ایوان کرخه سنگر داشتند. جاده شوش به اندیشمک را هم گرفته بودند اما میترسیدند ایرانیها در شوش تله گذاشته باشند.»
آجرهای کتیبهدار و عراقیها
این باستانشناس درباره اهمیت شوش و آثارش تأکید میکند:«
شوش محل بسیار مهمی است تا آنجا که با دانش باستانشناسی ۱۹۴۰ میلادی تعداد زیادی از باستان شناسان دنیا علاقهمند بودند که به شوش بروند. یک نکته جالب، تپههای باستانشناسی معمولاً ارتفاع خیلی کمی دارند اما در شوش با تپههای خیلی بلندی مواجه هستید. فیالواقع شوش قرنها پایتخت ایران بود. در دوره ایلامی و حتا پیش از ایلام که حکومتی هم نبوده، این شهر مرکزیت داشته است. اسم شوش برای شاهان دوره اشکانی که از کوههای بختیاری، خوزستان، اصفهان تا کهکیلویه، فارس و خلیج فارس حضور داشتند یادآور شکوهمندی بود چرا که به استانداران شوش یا خوزستان خزانهدار میگفتند. در واقع خزانگاه شاهی همیشه در شوش بود.»
به گفته این باستان شناس
اگر عراقیها در زمان جنگ، قلعه شوش را تصرف میکردند به جز آثاری که در انبار بود بسیاری از آجرهای کتیبهدار که در ساخت قلعه به کار رفته بود را نیز از بین میبردند.
فیلم ۸ میلیمتری بمباران اطراف موزه
مهرکیان حتا فیلم بمباران شوش را هم دارد. فیلم ۸ میلیمتری که جلوی چشمانش در نزدیک موزه چند سرباز شهید شدند. واقعه ای تأسف بار و تلخ که یکی از باستان شناسان را وادار میکند تا در واکنش به چنین صحنهای داد بزند و گریه کنان بگوید:« دیوانه! آمدی ما را هم به کشتن بدهی! ما اینجا چه میکنیم؟!»
او یکسال هم در تیم باستانشناسی تعیین حریم تپه پمپ بنزین به سرپرستی مهدی رهبر حضور داشته است.
مهرکیان اظهار میکند:«
جالب است نه در افتتاح موزه شوش کسی از من دعوت کرد، نه در تجلیل از کسانی که در شوش کار کردند! حتا از آن دو باستانشناس زنده یاد هم اسمی نبردند.»
جنگ در بزرگ شدن شوش موثر بود
این باستانشناس در مورد چرایی گسترش شهرنشینی شوش و عدم تلاش مسئولان چه پیش از انقلاب و چه در سالهای جنگ برای خالی کردن شوش از سکنه و مواجه نشدن با مشکلات امروزی با توجه به اهمیت باستان شناسی آن توضیح میدهد:«
در مورد پیش از انقلاب که واضح است. اگر به عکسهای قدیمی شوش نگاه کنید یک بنای منفرد به نام مقبره دانیال شوش، یک کاروانسرای قدیمی، قلعه شوش و چند خانه قابل رویت است. که نیازی به چنین اقداماتی هم نبوده، چون سکنه زیادی در منطقه وجود نداشته است اما خود جنگ در بزرگ شدن شوش موثر بود. فقر و بیکاری در روستاهای این منطقه خیلی بالا است و حتا در شوش. اما
در دوران جنگ عربها کمتر از فارسها از منطقه خارج شدند و در هفت تپه سکنی گزیدند. آنها به جای رفتن به اصفهان و شیراز و رامسر ماندند و با آرام شدن اوضاع دوباره به شوش برگشتند و شهر رونق گرفت. گسترش شهرنشینی با افزایش جمعیت امری طبیعی است. برای مسئولان هم هرگز اهمیت باستان شناسی شوش مطرح نبوده است»
وجب به وجب شوش صفحات تاریخ را ورق میزند
او تأکید میکند:« شوش تاریخ مجسم ایران است. «رولتی» که لایه به لایه آن انواع اقسام خامهها، شکلاتها ومزه ها را در بر میگیرد .تاریخ ایران پیش از شهرنشینی تا دوران اسلامی در لایه به لایه شوش یافت میشود. به عبارتی شوش همیشه یکی از بینظیرترین نقاطی است که دورههای تاریخی ایران را در بر میگیرد. شهر پانزدهم گنجینه بیمانندی است. یادمان باشد وجود رودخانه شائور در این منطقه خیلی مهم است. صحبت از تمدنهای آبی است و شوش از آن دسته شهرهایی است که در کنار آب شکل گرفته و پیر شده و به شکل امروزی درآمده است. وجب به وجب خاک شوش و اطراف آن حرفها در سینه دارد. اگر به پلان هوایی آن نگاه کنید، اینجا شهر هنرمندان و شهر سلطنتی است. اگر بخواهیم یکی از نقاطی که از دوران باستان به معنای واقعی در آن شهرنشینی رونق داشته را معرفی کنیم، بی شک یکی از آن نقاط، شوش است. شوش گنجینهها و حرفها در دل خود دارد. و هر متر از زمین آن صفحاتی از تاریخ را ورق میزند.»