کمدی های بی عار پول پرست، مثل هیچکس!
کمدی های بی عار پول پرست، مثل هیچکس!
در نگاه عمده فعالان حوزه سینمای اجتماعی ، رسالت فیلمساز صرفاً بیان درد است و اشاره به درمان لازم نیست. فیلمساز رسالتی برای اصلاح نداشته و حتی مسئولیتی در برابر انتشار و دامن زدن به آلودگی های اجتماعی ندارد.
 
تاريخ : يکشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۲۳:۴۲
به گزارش هنرنیوز ، در نگاه عمده فعالان حوزه سینمای اجتماعی ، رسالت فیلمساز صرفاً بیان درد است و اشاره به درمان لازم نیست. فیلمساز رسالتی برای اصلاح نداشته و حتی مسئولیتی در برابر انتشار و دامن زدن به آلودگی های اجتماعی ندارد. او تنها موظف است سیاهی را نمایش دهد. طرفداران نقد اجتماعی قائل به این نیستند که به تصویر کشیدن عریان آسیب های اجتماعی بدون نیت اصلاح و بدون ارائه راهکارهای مناسب، خود عاملی برای ترویج آنهاست. گرچه این واقعیتی است که برخی پژوهش های آکادمیک به آن اشاره کرده اند و در صورت انجام مطالعات بیشتر و عمیق تر و انتشار نتایج آنها، ابعاد مختلف این موضوع مشخص خواهد شد.
در سال های اخیر در سینمای ایران ظاهراً تمام فیلم ها شهری هستند. دو سوم تولیدات سینمای ایران درباره تهران است و اکثر فیلمسازان تصور می کنند باید فیلم هایی درباره شهر بسازند، اما در واقع بیشتر این فیلم ها شهری نیستند. یعنی تمام چیزهایی که باید در مناسبات شهری به آنها توجه کنیم، در این فیلم ها دیده نمی شود.

موضوعات گوناگونی در فیلم می‌ توانند دخیل باشند؛ از طرفی نشان دادن پلیدی ‌ها و ناپاکی‌ های شهر، معضلات بی ‌شمار، ترافیک کشنده، ریزگردهای نفس گیر، آب و هوای آلوده، بی‌ قانونی و مسائلی از این دست می‌ توانند دستخوش تولید آثار سینمایی قرار گیرد.
از طرفی موقعیت جغرافیایی این فیلم‌ ها نامعلوم است و در چنین شرایطی نمی‌ توانیم چهره واقعی شهر و آدمهای آن را به نمایش بگذاریم. پس در درجه اول باید بدانیم شخصیت‌ های ما کجا زندگی می‌ کنند، مناسبات میان آنها چیست و همچنین باید آدمهای صادقی باشیم و مناسبات شهری را درست به تصویر کشیم. وقتی فضای تهران را در فیلم‌ های ایرانی می‌ بینیم، تنها تصویری که به نمایش درمی ‌آید، کوچه‌ های شیک، خلوت و مناسبات و روابط میان آدمهایی متفاوت با آنچه است که در زندگی امروز می بینیم؛ به طوری که گویی فیلمی در اروپا ساخته ‌ایم. کسی در خیابان حرف ناشایست نمی ‌زند و همه خیلی پسندیده و موقر رفتار می‌ کنند! بعد که فیلم را می ‌بینیم نمی‌ دانیم دقیقاً این شهر کجاست و این آدمها چه کسانی هستند!

حال با توجه به اینکه شهر می‌ تواند نقش قابل تأملی در فیلم‌ های امروزی سینمای ایران ایفا کند، سوال اینجاست که سینمای ایران تا چه اندازه توانسته در حوزه معضلات شهری موفق عمل کند؟! هدف از ساخت فیلم شهری چیست و اینکه فیلم‌ های شهری می‌ توانند روابط انسانی و تعاملات میان اقشار مختلف جامعه را سامان دهند یا خیر؟!
بانی فیلم در گفت وگوبا یک منتقد، یک جامعه شناس و آسیب شناس و یک فیلمنامه نویس تلاش دارد تا پاسخی برای این سوالات بیابد.

جواد طوسی:
چرخه سیاستگذاری حاکم بر سینمای ایران معیوب است
جواد طوسی در این باره اعتقاد دارد: سینماگران شاخص در حوزه سینمای اجتماعی کاهش یافته اند.به هر حال یا کاملاً کنار کشیده اند یا بعضا در طول یکی- دو سال شاید بتوانند مواردی استثنایی را تجربه کنند. این هم قدر مسلم نمی تواند زمینه ساز نقش متحول و جریان سازی در گستره سینمای اجتماعی ما ایفا کند
این منتقد سینمایی درباره اینکه چرا فیلمسازان امروز شبیه دغدغه جامعه فیلم نمی سازند، به بانی فیلم گفت:این برمی گردد به همان چرخه سیاستگذاری معیوب حاکم بر سینمای ایران طی این سالها. سینمای ما یک برنامه ریزی مدون کوتاه و بلند مدت در جهت انطباق پیدا کردن عینی با رئالیسم جامعه معاصر ندارد. اگر ما بپذیریم سینمای ایران فعلاً تا اطلاع ثانوی باید از یک سیاستگذاری دولتی برخوردار باشد و تابعیت کند؛ خب این اقتضا می کند که در حوزه سازمان سینمایی و بنیاد فارابی برنامه ریزی منسجمی صورت بگیرد. در برنام هریزی متولیان باد مضامین، دستمایه ها و فیلمنامه ها در یک تنوع موضوعی و تِماتیک قرار گیرند. همان قدر که به شکلی افراطی به سینمای به ظاهر کمدی بها داده می شود، در این یکی- دو سال اخیر انگار داریم از این سوی بام می افتیم. متقابلاً باید سینماگران هم به مسائل و موضوعاتی بپردازند که با جامعه معاصر و ملتهب این سالهای ما همخوانی دارند؛ آن هم بدون هیچگونه محافظه کاری و سانسوری و بدون اینکه بخواهیم واقعیت ها را نادیده بگیریم و در یک خوش بینی واهی، جامعه ای گُل و بلبل که از هرگونه معضل و ناهنجاری به دور است را به نمایش بگذاریم. این به عقیده من راه به خطا رفتن است.

او در ادامه افزود: اگر ما بپذیریم سینمای اجتماعی از بدو انقلاب طی چهل سال تاکنون همواره توانسته حضور مداوم و واقع بینانه خودش را استمرار ببخشد، طبعا واقعیتهایی را نمی شود منکر شد. اینکه سینمای ما اغلب در راستای نگاه و سلیقه مردم حرکت کرده است. با این وجود باید در چرخه تولید سالانه حتماً برای سینمایی که بتواند با این طبقه بندی ناهمگون، با این مصائب، معضلات و مشکلاتی که طبقه اصلی و مطرح جامعه از جمله اقشار پایین دست با آن رو به رو هستند، جایی را درنظر گرفت. فیلمسازانی که به سمت این نوع از سینما می ایند، باید در یک متن روایی و قصه پرداز بتوانند آن جولان دهی منطقی و مناسب را داشته باشند که تماشاگر هم پسش نزند. البته امیدوارم این صحبت هایم سوء تفاهمی ایجاد نکند که سینمای اجتماعی معاصر، بویژه در سالهای اخیر لزوماً باید به شعار و یک عسکبرداری صرف از واقعیت روی بیاورد، نه اصلا. این دستور کار را حوزه های دیگر رسانه ای از جمله؛ مطبوعات و حتی نگاه و بیان شفاهی طبقات مختلف اجتماعی ما در مناسبات روزمره ممکن است از خود بروز دهند. این مسائل به هر حال می تواند بستری برای عرضه شدن پیدا کند، ولی سینما در مقیساه با سایر رسانه ها نقش، رسالت و جایگاه والاتری دارد. سینما در عین حال کهش این موضوعات را به درستی شکار می کند، باید برای آن حتماً یک شیوه نمایشی مناسب، قالب درست و بیان اجرایی تأثیرگذاری را خلق کند و رقم بزند تا فراتر از زمانه شناسی بتواند یک سند زنده از دوران خودش باشد که ۵ یا ۱۰ سال بعد بتوانیم به آن رجوع کنیم و از این آثار به عنوان آثار شاخص، مطرح و تحلیلگر یاد کنیم. این ویژگیها در کنار یک بار ترکیبی متشکل از مضمون مناسب، انتخاب هوشمندانه و یک بیان ساختاری منتقد و قضاوتگر به زبان سینما، می تواند حق مطلب را بخوبی ادا کند.در این بار ترکیبی که شما در زیبایی شناسی تصویر می بینید، باید در یک بیان جسورانه، به برگردان تصویری همگونی با مدیوم سینما تبدیل شود. به هر حال با رعایت این موارد، فیلم ها می توانند آثار شاخص سینمای اجتماعی دوران خودشان شوند.

طوسی در بخش دیگری از صحبتهایش افزود: متأسفانه در سال های اخیر به ندرت فیلم هایی را در حوزه اجتماعی می بینیم که فراتر از نمایش آن ژورنالیست اجتماعی و رسانه خودشان بتوانند از یک میزانسن و از درک خلاقانه و در عین حال هوشمندانه بصری برخوردار باشند. فکر می کنم این معض، نقیصه و خلأ را بخش خصوصی کارآمد و متشخص می تواند بخوبی پُر کند. این اتفاق هم زمانی می افتد که سیاستگذاران سینمای ما یک مقدار حضور کمرنگ تری پیدا کنند. این نگاه مداخله گر مدیران می تواند عامل بازدارنده خلاقیت و جسارت باشد. متولیان سینمایی باید یک مقدار از تفکرات بازدارنده و بسته فاصله بگیرند و دست بخش خصوصی را باز بگذارند. متأسفانه الان در سینمای ایران حتی آن موسسه و سازمان هایی که زمانی به عنوان نقاط شاخص بخش خصوصی بودند، همه به شکلی در انزوا و موضع انفعالی قرار گرفته اند. شاید دلیل و منطق شان این باشد که فضا و شرایط مناسب برای جولان دهی تهیه کننده، فیلمساز و فیلمنامه نویس بخش خصوصی وجود ندارد که بخواهد نگاه مستقل خودش را به فضای فعلی سینمای ایران تزریق کند. ضمن اینکه سینماگران شاخص در این حوزه هم کاهش یافته اند.به هر حال یا کاملاً کنار کشیده اند یا بعضا در طول یکی- دو سال شاید بتوانند مواردی استثنایی را تجربه کنند. این قدر مسلم نمی تواند زمینه ساز نقش متحول و جریان سازی در گستره سینمای اجتماعی ما ایفا کند. تهیه کننده، فیلمساز و فیلمنامه نویس وابسته به سینمای اجتماعی باید با شاخک های تیز خودش در عرصه جامعه حضور مستمر، مدام و تأثیرگذاری داشته و با یک شناسایی درست، مضامین بتواند زبان گویای زمانه خودش باشد. چیزی که الان متأسفانه با آن رو به رو نیستیم.

جعفر بای، جامعه شناس و آسیب شناس:
آدمهایی از طبقه متوسط پایین جامعه در حوزه سینماگران نداریم
دکتر جعفر بای جامعه شناس و آسیب شناس، معتقد است: لوکیشن های فیلم ها و سریال هایمان اصلاً با طبقه متوسط پایین سازگاری و سنخیتی ندارند و بیشتر حکایت از طبقه مرفه بی درد، لوکس و زندگی فانتزی فوق العاده توانمند را روایت می کند. پس با یک چنین وضع ظاهری انتظار پرداختن آنها به دغدغه های جامعه امروز بیجا به نظر می رسد.

دکتر بای در این خصوص به بانی فیلم گفت: علی القاعده جامعه امروز به لحاظ توزیع ثروت با ۲۵ درصد ثروتمند، ۲۵ درصد زیر خط فقر و ۵۰ درصد هم قشر متوسط مواجه است که منطقی نیست. متأسفانه به خاطر چالش های اساسی اقتصادی و سیاسی و بحران هایی که بر ملت ما رفته و معضلاتی که الان هم مردم با آنها دست و پنجه نرم می کند، باعث شده تناسب در توزیع ثروت به هم بخورد. ما الان بیش از نیمی جامعه مان زیر خط فقر هستند، ولی قشر نویسنده سیاستگذار و برنامه ریز سازنده فیلم های سینمایی متعلق به ۵۰ درصد متوسط یا ۲۵ درصد زیر خط فقر نیستند. یعنی درد را متوجه نمی شوند و درک دقیقی از مشکلات زیر خط فقر ندارند. این برنامه سازان و سینماگران به خاطر نوع تحصیلات شان در طبقه مرفهی بسر می برند و امکانات رفاهی بالایی دارند و اوضاع زندگی کاملاً لوکس و فانتزی و در اوج رفاه ی را تجربه می کنند.لذا به امور و دغدغه هایی می پردازند که کمتر مطلوب و مورد نیاز اقشار متوسط یا زیر خط فقر است.
او با اشاره به اینکه فیلمسازان درک درستی و دقیقی از مشکلات ندارند، افزود: رقم خط فقر در جامعه مان آنقدر بالا رفته که طبقه متوسط را هم درگیر خودش کرده است. امروز در فیلم ها اگر هم نمونه ای از پرداختن به اقشار متوسط یا زیر خط فقر دیده می شود، گویی فقط می خواهند ژست و ادای طبقه فقیر را در بیاورند. اینها درک درست و دقیقی از مشکلات ندارند. حال آنکه لازم است با درک درست و انعکاس دقیق مشکلات و گرفتاری ها و معضلات همه جانبه قشر پایین جامعه که به لحاظ کمی، فوق العاده جمعیت بالایی هم دارند، در نقش مشکل گشا یا دست کم بازتاب دهنده بی طرف و منصف ظاهر شد. این در حالی است که قشر کم بضاعت نماینده ای در میان فیلمسازان ندارند. شرایط فیلمسازی و جنس این کار شرایطی فراهم کرده طبقه متوسط پایین اجازه ندارد چندان در حوزه سینما نظریه پردازی یا مداخله کنند. امروز به نظر اگر هم قشر کمبضاعت و ضعیف راهی به فیلم ه امی یابد، بیشتر برای اداهای جشنواره ای یا داغ کردن گیشه است. در غیر این صورت برای اغلب سینماگران ما، مشکلات واقعی قشر متوسط یا ضعیف، به عنوان دغدغه اصلی و دردی عمیق مطرح نیست. او اظهار داشت: مشکل بزرگی که ما امروز داریم، مسئله توزیع نادرست ثروت در جامعه است. این مشکل باعث شد روند رشد طبقات جامعه ما دستخوش تغییرات متفاوتی از جوامع دیگر باشد و لذا افرادی که واقعاً درد کشیده و رنجور از طبقه محروم جامعه باشند و تمام زیر و بم گرفتاری قشر خود را بفهمد، کمتر امکان حضور در بدنه تصمیم گیرنده و خلق کننده سینما را داشته است. در نتیجه فیلم هایی ساخته می شود که نمایندگی ای نقشر را به عهده نمی گیرد و درد آنان را ندارد. انعکاس دهنده مشکلات و گرفتاری های شان هم نیست. به همین دلیل مواجه ایم با خوراک فرهنگی ای که برای گروه و طبقه ای دیگر تولید شود و قطعاً با ذائقه مردم فقیر سازگاری ندارد. به این دلیل ما نمی توانیم به سادگی بگوییم فلان فیلم نکته و محور اصلی فقر در جامعه، شکاف طبقاتی و درد طبقه دردمند را دقیقا مد نظر دارد. چنین فیلمی باید مختصات و ویژگی های کلام اجتماعی سازگاری داشته باشد.

این آسیب شناس درباره اینکه چرا تولیدات سینمای ایران شبیه به دغدغه های جامعه امروزی نیست، خاطرنشان کرد: به قول فروغ فرخزاد «من زمانی درد را می فهمم که به آن مبتلا شده باشم». اینها آن درد را ندارند و اگر هم می خواهند در سکانس های فیلم هایشان نمودی از آن را به نمایش بگذارند، حاصل صرفاً تصویر و موقعیتی لوکس و فانتزی است که قابل باور و تعمیم به اکثریت جامعه امروز نیست. این نوع ادا و اصول بازی و ژست ها هیچگاه نتوانسته بیانگر واقعی حوزه دردمند اجتماع باشد. البته فقط در سینمای ایران اینطور نیست، بلکه در سریال هایمان هم این موارد را مشاهده می کنید. نوع سریال ها و لوکیشن هایشان اصلاً با طبقه های متوسط و پایین سازگاری و مشابهت ندارد. اینها بیشتر حکایت از طبقه مرفه بی درد و لوکس و زندگی فانتزی فوق العاده توانمند را روایت می کند. روایتگر واقعی طبقه متوسط رو به پایین جامعه کسی جز وابسته به آن قشر نمی تواند باشد. در نتیجه باید گفت چون آدمهایی از طبقه متوسط به پایین جامعه در حوزه سینماگران نداریم، فیلم های امروز شبیه دغدغه های اکثریت نیستند.

امیر عربی:
هر فیلمی که ناامیدی دارد را با واژه من درآوردی سیاه نما طرد می کنند
امیر عربی معتقد است: امروز هر فیلم معترض اجتماعی که ساخته می شود و کمی به مشکلات و معضلات مردم می پردازد، خیلی راحت انگ سیاه نمایی می گیرد.
فیلمنامه نویس «سعادت آباد» درباره اینکه چه اتفاقی باعث شده سینمای رئالیستی به زندگی امروزی شباهت نداشته باشد، به بانی فیلم گفت: من در این باره مطالعه دقیقی نداشتم که بگویم خیلی شبیه به زندگی مردم هست یا نیست، اما می توانم طبق دانسته هایم یک سری دلایل را بگویم. اینکه چه موانعی وجود دارد که موجب شده فیلمسازان خیلی نمی توانند به زندگی امروز نزدیک شوند. یکی از دلایل مهم آن سیاستگذاری هایی است که چه در سازمان صدا و سیما اتفاق می افتد و چه در وزارت ارشاد. سیاستگذاری هایی که ما هر ساله می بینیم در دفترچه ها یا در قالب یک سری سخنرانی ها توسط مسئولان مختلف نوشته و گفته می شود. در این مورد یک سری واژه هایی را هم درست کرده اند که به نظرم واژه های صحیحی نیستند. یکی از این واژه ها، سیاه نمایی است. برای مثال می گویند شما فیلم اجتماعی بسازید، اما سیاه نمایی نکنید. منظورشان از سیاه نمایی را متوجه نمی شوم؛ یعنی هر فیلم معترض اجتماعی بسازید و کمی به مشکلات مردم و معضلات زندگی آنها بپردازید خیلی راحت انگ سیاه نمایی می گیرد. یا پروانه نمایش نمی گیرد یا سانسور و کنار گذاشته می شود و یا حمایت مالی از آن نمی شود. برای همین هم هست که فیلمسازان به سمت فیلمنامه هایی می روند که با مشکلات ممیزی مواجه نشوند و این سیاستگذاری واقعاً وجود دارد. مثلاً اگر شما یک فیلمنامه بنویسید و همین موضوعات به طور عمیق و دقیق تر در آن گفته باشید، خیلی وقتها با مشکل پروانه برمی خورد. چه در ارشاد و چه در سازمان صدا و سیما همین طور هست و این در واقع شاید یکی از معدود مواردی است که ارشاد و صدا و سیما با یکدیگر هم راستا هستند!

فیلمنامه نویس فیلم «آیدا و سارا» در ادامه افزود: بالاخره در جامعه ما دغدغه اصلی فقط گرانی و تورم نیست. خیلی وقت ها در روابط عاطفی می بینید که درخانواده ها شکنندگی و گسست وجود دارد. خیلی اوقات مثلث عشقی هم در جامعه رایج است، ولی بارها دیده ایم که می گویند طرح مثلث عشقی، نه. این بیشتر در صدا و سیما پررنگ است و در سینما کمتر؛ البته در سینما هم فیلم هایی که در آن به خیانت پرداخته شده باشد، جلوی ساختش گرفته می شود.آن هم با این سیاست که وظیفه ما امید دادن به جامعه است. چون وظیفه مان این است که امید دهیم، حالا هر فیلمی به نظر ما ناامیدی در آن هست، با واژه من درآوردی سیاه نما یا معترض باید جلوی آنرا بگیریم یا سانسورش کنیم؟! فکر می کنم این مهمترین دلیلش هست که سینمای اجتماعب الکن و غیرواقعی شده. دلیل دیگر آنکه فیلمسازی در ایران همچنان پس از سالها گرفتار پروسه آزمون و خطاست. مثلاً فرض کنید بلیت فروشی که داغی برای یک کمدی اتفاق افتاده، تهیه کننده و یا کارگردان حس می کندباید برای سینماروها فیلم هایی بسازد که کمی زندگی واقعی خودش را فراموش کندوبه دنیای فیلم های کمدی و آدمهایشان بخندد. بارها دیده ایم در کامنت های مردم برای که می گویند ما داریم زندگی خودمان را می کنیم و به اندازه کافی درد داریم، پس می خواهیم دو ساعت بیاییم سالن سینما تفریح کنیم، بخندیم و شاد باشیم. به همین دلیل با این فرمول فیلم ها می فروشند و فروش خوبی هم دارند. در این صورت نه تنها پول شان برگشت داده می شود که سود خوبی هم به تهیه کننده ها می رسانند. این باعث می شود، این شکل فیلمسازی به خاطر اینکه تهیه کننده سرمایه می گذارد و دوست دارد سرمایه اش برگردد، در دستور کار قرار بگیرد. فعلا که این فرمولی شده که جواب می دهد و ظاهرا ناگزیریم به سمت چنین سینمایی برویم. نمی توانیم هم بگوییم سیاست غلطی است، به خاطر اینکه فیلم برای مردم ساخته می شود و بلیت باید فروخته شود و مردم بلیت این فیلم ها را خریداری می کنند.

فیلمنامه نویس فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟» در پایان متذکر شد: اساساً خود ماهیت سینما و تعریف سینما خیلی لزوماً به این وابسته نیست که بیاییم از زندگی مردم فیلم بسازیم. وقت هایی شما داستان هایی می سازید که اصلاً ربطی به زندگی مردم ندارد. بخش تخیل آمیز و سرگرم کننده سینما ه ماهمیت زیادی دارد. یعنی بالاخره سینما، صنعت اینترتیمنت است و باید سرگرم کننده باشد و بخش عمده ای از آن، صنعت سرگرم سازی و بخشی در واقع سینمای رئالیستی و اجتماعی است. در کل خیلی ژانرهایی داریم که ربطی به سینمای دردمند ندارد؛ هر چند این ژانر ها در ایران کمتر محلی از اعراب دارند.

بانی فیلم

کد خبر: 96714
Share/Save/Bookmark