آرزو به دل ماندم در مورد فیلم صحبت کنیم نه حواشی اطراف آن/مبادا فکر کنید «روز مبادا» مستند است
آرزو به دل ماندم در مورد فیلم صحبت کنیم نه حواشی اطراف آن/مبادا فکر کنید «روز مبادا» مستند است
فائزه عزیزخانی گفت:99 درصد از فیلم «روزمبادا» بر اساس فیلمنامه ساخته شد. در واقع آرزو به دل ماندم که در مورد نوع ساخت فیلم صحبت شود اکثر گفت‌و‌گو‌هایی که انجام شد در مورد حواشی فیلم بود. گاهی فراموش می‌کنیم که با یک اثر روبرو هستیم...
 
تاريخ : چهارشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۴۰
فائزه عزیزخانی کارگردان جوانی است که طبق گفته خودش به دنبال تجربه‌های نو است و اذعان دارد تا جایی که این تحمل در فضای سینما وجود داشته باشد در این مسیر پیش خواهد رفت. او توانست در سی و سومین جشنواره فیلم فجر در بخش هنر و تجربه تندیس بهترین فیلم را دریافت کند. کارگردانان جوانی که همچون او وارد عرصه سینما می‌شوند و با ساخت اولین فیلمشان مورد توجه قرار می‌گیرد باید بیش از هر چیزی مراقب باشند تا در دام تعریف و تمجید‌ها و دیده شدن‌های به یک باره نیافتند. همچنین منتقدین نیز در تعیین جهت گیری فیلم ساز نقش مهمی دارند خصوصاً فیلمسازان جوانی چون فائزه عزیز خانی که اولین اثرشان به خوبی دیده شده است. باید دید که عزیزخانی در ادامه مسیر فیلم سازی‌اش چگونه گام بر می‌دارد و مخاطبین و منتقدین او با چه فیلمسازی روبرو خواهند بود همچنان نمی توان به طور دقیق این کارگردان را مورد قضاوت قرار داد. یکی از ویژگی‌های فیلم سینمایی «روز مبادا» برقراری ارتباط با مخاطبین غیر حرفه‌ای در سینما است که فیلم را دوست داشتند. فیلم سینمایی «روز مبادا» همچنان در گروه سینمایی «هنر وتجربه» در حال نمایش است که جزو معدود فیلمهای خوب این گروه به حساب می‌‌اید. عزیزخانی در صحبت هایش اشاره داشته که گفتگو های انجام شده در طی این مدت به چند سوال کلی بر می گشت و او آرزو به دل ماند تا کسی در مورد اثرش و نه حواشی آن با او وارد نقد شود. از این رو با وی درباره برخی از از نگاه های به وجود آمده پیرامون فیلم به گفتگو نشستیم.

_ از زمانی که فیلمتان توسط مخاطبین و منتقدین دیده شده است ازسوی اکثر آن‌ها چند سوال به طور مشخص مطرح می‌شود که شاید تکرار زیاد آن‌ها و یا توجه بیش از اندازه باعث شود خود اثر به حاشیه رانده شود. یکی از آن بحث‌ها درباره مستند بودن فیلم است که برخی از دوستان بر سر این موضوع که فیلم «روز مبادا» مستند و یا مستند داستانی است دچار اختلاف نظر هستند خودتان چه فکر می‌کنید؟

زمانی که از مخاطب عام این سوال را می‌شنوم که آیا این فیلم مستند یا مستند داستانی است خیلی تعجب نمی‌کنم از طرفی به دلایلی خوشحال هم می‌شوم حتی زمانی که یک مخاطب حرفه‌ای سینما از من به عنوان کارگردان این سوال را می‌پرسد که آیا این صحنه از فیلمتان واقعی بوده یا نه، برایم خوشحال کننده است چرا که این عکس العمل‌ها بخشی از‌‌ همان چیزهایی است که در پی ساختن این فیلم به دنبالش بودم. زمانی که این سوال پرسیده می‌شود برایم بدین معنی است که بنده تلاشم به ثمر نشسته است.

_ به نظرم تاکید بیش از حد و قضاوت کردن بر سر موضوعی که مورد قبول کارگردان نیست می‌تواند آزار دهنده باشد.

درست است. اگر بخواهم کمی راحت‌تر به سوال شما پاسخ دهم باید این گونه بگویم زمانی که رفتار‌ها از سوی افرادی که خود را مخاطبین حرفه‌ای و حتی منتقد سینما می‌دانند تکرار می‌شود و شروع به قضاوت‌هایی می‌کنند که نشأت گرفته از تفکرات شخصی است به این نتیجه می‌رسم که ممکن است پرسش کننده در ذات سواد سینمایی نداشته باشد. این رفتار زمانی اذیت کننده می‌شود که بنده به عنوان کسی که صحنه‌های فیلمم را کارگردانی کرده‌ام توضیحات لازم را می‌دهم اما آن افراد باز حرف خود را تکرار می‌کنند و اعلام می‌دارند که نه حتماً چیزی که ما می‌گوییم درست بوده است و شما برخی از صحنه‌‌هایتان را در لحظه و بدون فیلم نامه برداشت کرده‌اید.

_خودتان فکر نمی‌کنید که به دلیل جنسی که از سینما برای فیلم سازی انتخاب کرده‌اید چنین احساسی را در مخاطب به وجود آورده اید؟

درست است این باز خورد‌ها برایم بسیار عالی است اما امیدوارم در یک بستر مناسب و پر از تعامل بتوان در مورد فیلم‌ها و نقدشان حرف زد در مجموع بازخوردهایی از این دست بیشتر باعث خوشحالی من هستند چون‌‌ همان طور که گفتم به دنبال چنین چیزی بودم. من در چنین ساختاری که در فیلم سینمایی «روز مبادا» شاهد بوده‌اید بسیار تلاش کردم تا همه چیز به واقعیت نزدیک شود تا جایی که مخاطب در واقعی بودن یا نبودن آن دچار مسئله شود. به نظرم باید در مورد این که چقدر در این مسیر موفق بوده ام و نوع گرفتن پلان ها صحبت و نقد شود.

* مبادا فکر کنید «روز مبادا» مستند است

_ می‌خواهید یک بار برای همیشه به این سوال پاسخ دهید؟

از همین جا اعلام می کنم که نود و نُه درصد از فیلم بر اساس فیلم نامه و تمام مواردی بوده است که در آن نوشته شده بود. حساسیت من به فیلم نامه تا جایی بود که حتی به تغییر کلمات هم توسط بازیگر دقت می‌کردم که اگر خارج از آن چیزی بود که در فیلم نامه وجود داشت قطعاً فیلمبرداری را متوقف می‌کردم. ریتم یک فیلم نامه بستگی به تمام اجزای درون آن دارد نمی‌توان آن را به راحتی تغییر داد مگر اینکه در موردش فکر شده باشد. تمام این‌ها یعنی این که مبادا فکر کنید «روز مبادا» مستند است. اما ای کاش آنقدر مهارت داشتم تا یک فیلم مستند را این گونه می ساختم

*علی رغم در خواست مادرم به او فیلم نامه ندادم

_ البته بازی اصولی و درست نابازیگر فیلمتان یکی از دلایلی است که به این سوال‌ها شدت می‌بخشد. با توجه به اینکه بازیگردان نداشتید توضیح دهید که چگونه نابازیگر فیلمتان را در مسیری که می‌خواستید هدایت کردید؟

اولین ترفندی که برای بازی گرفتن از نابازیگرانم زدم تا به درستی هر آنچه را که می‌خواهم از بازیگرانم دریافت کنم این بود که فیلم نامه را علی رغم اصرار زیاد مادرم در اختیارشان قرار ندادم او از آنچه که قرار بود در فیلم نامه اتفاق بیافتد کاملاً بی‌اطلاع بود.

_ دلیل اصلی این کارتان چه بود؟

یکی از دلایلی که اجازه ندادم فیلمنامه را بخوانند این بود که در این صورت او شروع به شخصیت سازی و یا بهتر بگویم تصویر سازی ذهنی از شخصیت مورد نظرم می‌کرد و دیگر نمی‌شد ذهن او را به راحتی پاک کرد و قطعاً از مسیر چیزی که می‌خواستم دور می‌شدیم.

*سعی می‌می کردم حس بازیگرم در لحظه متولد شود/ قبل از فیلمبرداری ماکت فیلمم را ساختم

_ بالاخره چه زمانی فیلمنامه را در اختیارش گذاشتید؟

قبل از اینکه فیلمبرداری را آغاز کنیم فیلمنامه صحنه مربوطه را به مادرم می‌دادم تا دیالوگ‌هایش را حفظ کند او در برخی از صحنه‌ها دیالوگ‌های چند صفحه‌ای داشت که کار را کمی برایش مشکل می‌کرد اما به دلیل نتیجه‌ای که دنبالش بودم مجبور بودیم طبق این روش پیش برویم. زمانی که مادرم از من می‌پرسید که چه حسی بگیرم به او می‌گفتم فعلاً فقط دیالوگ‌هایت را حفظ کن. در حقیقت تلاش می‌کردم تا فاصله زمان فیلمبرداری‌ام تا لحظه‌ای که به او می‌گفتم چه حسی را می‌خواهم به کمترین زمان برسد. سعی می‌می کردم حس بازیگرم در لحظه متولد شود.

*یکبار دیگر فیلم «روز مبادا» را ساخته بودم

_البته در مستند هم شکار لحظه ها اهمیت ویژه‌ای دارد اما نه صحنه ای که شخصی آگاهانه به وجود بیاورد.

درست است اما در این ساختار فیلم سازی شخص کارگردان لحظه ها را کنترل و هدایت می کند آن هم طبق فیلم نامه باید به دنبال شکار لحظه‌های هدایت شده باشیم که اگر درست اتفاق بیافتد شاهد بهترین صحنه‌ها خواهیم بود که به واقعیت نزدیک است. یکی دیگر از کار‌هایی که به من بسیار کمک کرد و باعث شد تا به طور دقیق و مشخص بدانم چه پلان و چه اندازه قابی در هنگام فیلم برداری مورد نظرم است ساخت ماکت تمام صحنه‌ها بود. من با دوربین شخصی خودم به همراه یکی از دوستانم تمام صحنه‌هایی را که در فیلم مشاهده کردید یک بار فیلمبرداری کردم.

_ چگونه به مادرتان اعتماد کردید آن هم در اولین فیلم بلند سینمایی تان؟

این فیلم اولین اثر بلند سینمای من بوده است که مادرم در آن حضور داشته اما همکاری من با پدر و مادرم به پنج سال پیش بر می‌گردد آن‌ها نه خیلی جدی اما تا آنجایی که ممکن بود در ورک شاپ‌های لازم مخصوصاً در زمینه بازیگری حضور پیدا می‌کردند و مادرم طی این مدت به عنوان بازیگر در بسیاری از فیلم‌های کوتاه‌ام حضور داشته است.

_ البته یکی از دلایل راحت بودن مادرتان این بود که در مقابل دوربین دخترش حضور دارد شلوغی پشت صحنه او را معذب نمی کرد؟ این شرایط را چگونه کنترل کردید؟

در واقع درفیلم‌های کوتاهی که ساختم مادرم حضور داشته تعداد افراد پشت صحنه این فیلم ها بسیار کمتر از تعداد افراد حاضر در پشت صحنه یک اثر بلند سینمایی است همین موضوع یکی از نگرانی‌های اصلی من بود چرا که اگر مادرم در چنین شرایطی احساس راحتی نمی‌کرد نمی توانستم به آن واقعیتی که در نظر دارم برسم. حضور من تا حدی می‌توانست مادرم را دلگرم کند تجربه‌های قبلی هم که درفیلم‌های کوتاه به همراه من داشته نیز می‌توانست کمکش کند، اما به یکباره با حجم انبوهی از ابزار آلات سینمایی روبرو شدن می‌توانست قدرت آزادی، حس و بیان را در مقابل دوربین از او بگیرد در این مسیر از کمک دوستان زیادی بهره بردم.

*مراقب روابط عوامل فیلمم و نوع ارتباط شان با خانواده ام بودم/ برای مادرم پشت صحنه‌ای وارونه و عجیب نساختم

_ در حقیقت شرایط را برای بازی نابازیگر که رکن اصلی فیلمتان بود با وسواس و دقت آماده کردید.

بله دقیقاً همین طور است. ابتدا عوامل را با وسواس بسیار زیادی انتخاب کردم. باید افرادی را انتخاب می شدند که بتوانند با خانواده‌ام ارتباط برقرار کنند و احساس خوبی بین آن‌ها به وجود بیاید. توجه می‌کردم که بازیگرانم که پدر و مادرم بودند تا چه اندازه می‌توانند این افراد را در خانه خود بپذیرند. فضا و شرایطی آماده شد که قبل از آغاز فیلمبرداری عوامل در جمع خانوادگی ما حضور پیدا کنند تا همه چیز برای مادر و پدر به یک باره اتفاق نیافتد آشنایی از پیش و نوع رابطه دوستانم به نحوی پیش رفت که فضای صمیمی بین آن‌ها به وجود آمد تا جایی که بعد از مدت بسیار کوتاهی سایر عوامل فیلم مادرم را، مادر خطاب می‌کردند. صمیمیت گروه باعث شد تا پشت صحنه فیلمبرداری بازیگرانم دنیای عجیب و وارونه‌ای به نظر نرسد.
کد خبر: 80937
Share/Save/Bookmark