تحریف و تحقیر تاریخ جعل خلیج فارس را هم به دنبال دارد
داوود هرمیداس باوند:
تحریف و تحقیر تاریخ جعل خلیج فارس را هم به دنبال دارد
هرمیداس باوند گفت:اطراف ما کشورهای کوچک با جمعیت کم و ثروت هنگفت هستند که سعی دارند برای خود تمدن بسازند و بابت آن هزینه می‌کنند. ما هم دچار نسیان فکری شدیم تا آنجا که فکر می‌کنیم چون داشته فرهنگی – تاریخی زیاد داریم مشکلی پیش نمی‌آید. این طرز فکر از آنجا نشأت می‌گیرد که اصطلاحاً ما تا نوک بینی خود را بیشتر نمی‌بینیم و فقط نسل و دوره حضور خودمان را مورد توجه قرار می‌دهیم. ۲۰۰ سال دیگر اگر ما همینطور به تخریب فرهنگ و تاریخ خود ادامه داده باشیم چه از حوزه تمدنی ما باقی می ماند؟ در حالی که دیگران با سرمایه‌گذاری کاملاً برنامه‌ریزی شده امروز،تاریخی برای خود ساخته‌اند که ما در آن کوچکترین نقشی نداریم.
 
تاريخ : دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۲۴

مریم اطیابی- به گزارش هنرنیوز، داوود هرمیداس باوند (زادهٔ ۱۳۱۳ در تهران) استاد حقوق بین‌الملل و روابط بین‌الملل  است. وی از سال ۱۳۵۴ به استخدام وزارت خارجه ایران درآمد و از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۲ در سازمان ملل فعالیت کرده و یک سال ریاست کمیته حقوق مجمع عمومی سازمان ملل را بر عهده داشت. باوند دکترای روابط بین‌الملل خود را از دانشگاه امریکن در واشینگتن دی‌سی در سال ۱۹۶۳ دریافت کرده و در دانشگاه‌های رودآیلند، تهران، امام صادق و آزاد تدریس کرده‌ است.
«مبانی حاکمیت تاریخی، حقوقی و سیاسی بر جزایر سه‌گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی» یکی از آثار اوست. با این تحلیلگر سیاسی درباره خلیج فارس، وضعیت حوزه تمدنی ایران و جعل نام خلیج فارس در کتاب دنیل پاتس به گفت و گو نشستیم.

هنرنیوز: هرچند باستانشناس مطرحی چون « دنیل پاتس» در کتابی دوجلدی به جعل نام خلیج فارس پرداخته است اما برخی از باستان‌شناسان معتقدند نام خلیج فارس و اسناد این هویت این‌قدر قوی هست که امثال آقای «دنیل پاتس» نتوانند بدان خدشه وارد کنند. نظر شما در این باره چیست؟ 

اولین بار در سال ۱۹۵۶ میلادی جعل نام خلیج فارس در کتاب کارگزار انگلیس آورده شد. و از آن زمان با درآمد سرشار از نفت، کشورهای حاشیه خلیج فارس برای تثبیت جایگاهشان حاضرند پول خرج کنند و نام جعلی خلیج ع.ر.ب.ی را به کار ببرند و کمپانی‌هایی که با شیخ‌نشینان خلیج فارس تجارت آنچنانی دارند؛ به آنها در این راه کمک می‌کنند و در نهایت کسانی که خیلی بخواهند داعیه بی‌طرفی داشته باشند از لفظ «خلیج» بهره می‌گیرند.
 
اما این موضوع که قدمت خلیج فارس آنچنان ریشه عمیق تاریخی دارد که این ادعاها و تحریف‌ها نمی‌تواند خدشه‌ای وارد کند، خوب سخن درستی است.چرا که از هزاره‌های پیش از میلاد خلیج فارس به همین نام مشهور بوده است.حتا در یک مصاحبه‌ای که من هم حضور داشتم، یکی از مدعیان عربی می‌گفت که اسم این دریا را اسکندر نام نهاده است و من گفتم که ۲۰۰سال پیش از اسکندر و بطلمیوس و هردوت، مورخان تاریخ آریا همه عنوان «خلیج فارس» را ذکر می‌کردند. در آن زمان از دریای «سرخ » با لفظ «خلیج عربی» یاد می‌شد. بعد از ورود پرتقالی‌ها و اسپانیایی‌ها در دوره شاه عباس و بعد فرانسویان و انگلیسیان و آلمانها از سال ۱۸۲۰ تا ۱۹۷۱ میلادی در تمام اسناد و گزارش‌ها، نقشه‌ها

برخی در داخل کشور خیلی هم بدشان نمی‌آید دیگرانی، تحریف‌هایی هم در حوزه تاریخ پیش از اسلام ایران انجام دهند. بنابراین وقتی در داخل چنین دیدگاه‌هایی هست که برخی از آن به خارج از کشور منتقل می‌شود خیلی سخت می‌توان تاریخ‌دان و مردم‌شناس و باستان‌شناس و محققی پیدا کرد که در مورد ایران ، فرهنگ ، آثار و تاریخ آن به حقیقت اعتقاد داشته باشد و بر سر آن مصرانه بایستد.
و مکاتبات رسمی، نیمه رسمی نام خیلج فارس ذکر شده است. در نقشه‌های جغرافیایی دوره ناصرالدین شاه، یا نائب السلطنه هند، و در طول قرن ۱۹ و ۲۰  نام خلیج فارس ذکر شده است.
 
در اکثر نقشه هایی  که شامل نقشه های بطلمیوسی می شود، خلیج فارس باعنوان لاتین سینوس پرسیکوس sinus persicus ثبت شده است. در نقشه‌های دوران اسلامی، خلیج فارس گستره‌ای وسیع‌تر دارد و خلیج فارس امروزی، دریای عمان و بخشی از اقیانوس هند را نیز شامل می شود و با عناوین مختلفی چون «بحر فارس»، «دریای پارس» و «خلیج الفارسی» نام برده شده است. در اوایل دوره ی رنسانس، در سال ۱۵۴۸م. «جاموکو گاستالدی» کارتوگراف مشهور ایتالیایی، نخستین نقشه ی نوین ایران را با الگوی بطلیموس منتشر کرد و این روند بین دول اروپایی همچنان تداوم یافت. در سال ۱۷۹۵ با تأسیس بخش نقشه برداری نیروی دریایی بریتانیا، نقشه‌های تخصصی بسیاری از خلیج فارس به همراه اطلاعاتی از بنادر، جزایر یا اسکه ها تهیه شده است و...این اسناد اینقدر متقن هست که نیاز به اثبات خلیج فارس نباشد. 

آنچنان که در اسناد دول شوروی و آمریکا نیز این چنین مدارکی موجود است. نام خلیج فارس در متون درسی و اصلی اروپا و آمریكا آمده است و حتا شواهد مربوط به تجارت بین المللی در ناحیه خلیج فارس به اواخر دوره قبل از «سارگون» باز می گردد. 
اما پس از انقلاب ۱۹۵۲ مصر و شکل گیری ناسیونالیسم عرب توسط عبدالناصر و کودتای نظامی عراق در سال ۱۹۵۸، نخستین زمزمه ها برای تغییر نام خلیج فارس بلند شد. تا سال ۱۹۶۲، هم هیچ تردیدی در نام خلیج فارس وجود نداشته و در اسناد عربی و کتاب‌های درسی این کشورها نیز از لفظ خلیج عربی استفاده شده است.  

اما درمورد جعل نام توسط یک دانشمند، هرچند می‌شود علیه شخص اقامه دعوی کرد اما در دیوان لاهه اقامه دولت علیه دولت است مگر آنکه در قالب یونسکو مطرح شود که معمولاً سازمان‌هایی اینچنینی سعی دارند در این موضوعات وارد نشوند. اما می‌توان دانش این شخص را مورد سوال قرار داد و در محافل علمی بین‌المللی پیگیر این موضوع شد. هرچند گفته می‌شود که او عذرخواهی کرده و براساس این عذرخواهی به ایران وارد شده است اما به نظرم کسی که چندبار چنین کرده بازهم برحسب موقعیت پیش آمده عمل می‌کند و حرف خود را پیش می برد. هرچند این عذرخواهی خود اهمیت زیادی دارد و باید دید چگونه در صدد جبران برمی آید. 

هنرنیوز: «دنیل پاتس» اذعان کرده است که در دنیا و غرب در حال حاضر بیشتر از اینکه فارسی، عربی تدریس می‌شود. بیشتر مطالعات عرب شناسی گذاشته می‌شود چون کشورهای عربی در این زمینه سرمایه‌گذاری کرده‌اند. امروزه بیشتر پژوهش‌های اصلی غربی‌ها در زمینه عراق و سوریه است نه ایران. بنابراین این چیز طبیعی است که خلیج ع.ر.ب.ی جا می‌افتد. امیدوارم کارهایی که کردم باعث ناراحتی مردم ایران نشود. آیا این یک توجیه قابل قبول از یک شخص علمی و آکادمیک آن هم در حوزه تاریخ و فرهنگ و باستان‌شناسی است؟ صرفاً منظورم جعل نام خلیج فارس نیست.آیا یک دانشمند چنین حقی را دارد که بنا بر مقتضیات زمانی و مکانی دخل و تصرفی در تاریخ بوجود آورد؟

از آنجا که این شخص دارای نام و شهرت در حوزه مطالعات خاورمیانه است و به خوبی با این حوزه آشنا است عملاً با اقدامات اینچنینی اعتبار خود را در محافل علمی زیر سوال می‌برد. اگر یک تاریخ‌دان یا باستان‌شناس در این حد شهیر باشد و بعد به صرف دریافت پول یک حقیقت تاریخی را کتمان کند در وهله نخست به خود و سپس به علم احترام نگذاشته است. مضاف بر این که احترام به هویت ملی یک جامعه را زیر سوال برده و در آخرین مرحله شأنیت علمی خود را در محافل بین‌المللی تنزل بخشیده است. افرادی از این دست و در این حد دانشمند با اشتباهاتی اینچنینی بخت خود را برای بازگشت به یک کشور از دست می‌دهند. مضاف بر این که اعتماد و اعتبار علمی آنها نیز خدشه‌دار می‌شود. و حتا می‌شود در کشور خودش به جرم جعل اخبار یا اسناد تاریخی علیه او اقامه دعوی کرد. هرچند پیگیری آن ممکن است نتیجه عکس هم داشته باشد و زمینه تبلیغاتی را برای ترویج نام مجعول
پس از انقلاب ۱۹۵۲ مصر و شکل گیری ناسیونالیسم عرب توسط عبدالناصر و کودتای نظامی عراق در سال ۱۹۵۸، نخستین زمزمه ها برای تغییر نام خلیج فارس بلند شد. تا سال ۱۹۶۲، هم هیچ تردیدی در نام خلیج فارس وجود نداشته و در اسناد عربی و کتاب‌های درسی این کشورها نیز از لفظ خلیج عربی استفاده شده است.
فراهم آورد.

هنرنیوز: چرا؟

چون کشورها به دلیل سیاستی ارزشی در ایران رغبت چندانی بدان ندارند. بنابراین سعی می‌کنند این مسأله را به نفع طرف مقابل تمام کنند. در محافل بین‌المللی زیاد از چنین حق‌هایی استقبال نمی‌شود مخصوصاً با وجود جنگ‌های خاورمیانه و چهره‌ای که گروه‌های تندرو از جمله داعش از منطقه به تصویر کشیده است و پیش کشیدن این مسأله که از جنگ‌های خاورمیانه چه کشورهایی حمایت می‌کنند یا عکس آن. به نظرم اگر او عذرخواهی کرده همین موضوع را می‌توان بزرگ کرد و در وسایل ارتباط جمعی منعکس کرد.

هنرنیوز: مسأله اینجاست که این نخستین بار نیست که عذرخواهی کردند. وی پس از انتشار کتابش در سال ۱۹۹۰ با عذرخواهی از سال ۱۳۸۱ تا سال ۱۳۸۶ شمسی چند فصل در جنوب ایران مشغول به کاوش و مطالعات باستان‌شناسی شد اما علیرغم قول خود مبنی بر عدم استفاده از لفظ جعلی « خلیج ع..ی»، در سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ میلادی در چندین نوشته بار دیگر به جعل این نام پرداخت.

خوب این تأییدی بر حرف من است که چنین افرادی بنا بر مصلحت تصمیم‌گیری می‌کنند نه بنا بر حقیقت علمی. موضوع چندان عجیب و غیر قابل باوری هم نیست. و نمونه‌هایی از این دست زیاد است.اما این باعث نمی‌شود نفس کار او تأیید شود. کشورهای عربی به خوبی می دانند چه می خواهند و این بر اندیشمندان مسلط بر حوزه تاریخ و فرهنگ خاورمیانه اصلاً پوشیده نیست. پاتس نیز می داند چه می خواهد. امنیت از خاورمیانه رخت بربسته و در حال حاضر ایران یکی از امن ترین نقاط منطقه برای هر نوع فعالیت از جمله تحقیقات علمی در حوزه خاورمیانه است. از طرفی کشورهای عربی نیز اجازه به کار بردن لفظ « خلیج فارس» را نمی دهند اما شخصیت های علمی نیز واژه «خلیج ع.ر.ب.ی» را به کار نمی برند.

هنرنیوز: برخی از باستان‌شناسان هم معتقدند متهم کردن پاتس راحت است اما این دلیل نمی‌شود که ما ضعف خود در حوزه ایران‌شناسی و سرمایه‌گذاری در این حوزه را بپوشانیم چرا که چنین اقداماتی ناشی از کم‌کاری ما در حوزه خلیج فارس و همچنین کرسی‌های ایران‌شناسی و زبان فارسی در دانشگا‌های خارجی است؟ چقدر تقویت این مراکز در حقانیت ایران نسبت به هویت تاریخی خود در مجامع بین‌المللی سهیم است؟ 

متأسفانه دولتمردان و سیاستمداران ما به تاریخ قبل از اسلام و فرازهایی از آن علاقه‌ چندانی نشان نمی‌دهند. نگاه آنها بیشتر ارزشی و امتی است. این نوع نگاه سبب شده تا اشخاصی مانند ناصر پورپیرار تاریخ ایران را «ساخته دست یهودیان» بدانند و هخامنشیان را قومی خونریز و وحشی بشمارند اما با کوچکترین واکنشی از سوی مقامات روبه رو نشوند. چگونه ممکن است شخصی چنین تیشه بر ریشه تاریخ کشور خود بزند اما چون او تاریخ پیش از اسلام را نشانه گرفته تقریباً هیچ واکنش درخوری از سوی مسئولان دراین باره دیده نشود؟! خیلی از کشورهای عربی کتابش را خریداری کردند. بسیاری از تارنما‌ها نیز با او مصاحبه کردند. احترام امام‌زاده به متولی آن است. وقتی که ما خود در دورن کشور به تاریخ و فرهنگ و تمدن خودمان توجه نداریم، در نتیجه مجسمه فردوسی را در سلماس برمی‌دارند و یا مجسمه ارابه‌ها و اسبهای هخامنشی از میدان ساری برداشته می‌شود. برخی در داخل کشور خیلی هم بدشان نمی‌آید دیگرانی، تحریف‌هایی هم در حوزه تاریخ پیش از اسلام ایران انجام دهند. بنابراین وقتی در داخل چنین دیدگاه‌هایی هست که برخی از آن به خارج از کشور منتقل می‌شود خیلی سخت می‌توان تاریخ‌دان و مردم‌شناس و باستان‌شناس و محققی پیدا کرد که در مورد ایران ، فرهنگ ، آثار و تاریخ آن به حقیقت اعتقاد داشته باشد و بر سر آن مصرانه بایستد. 

در مجامع امروز، کشورهایی که بر اساس منافع ارزشی یا
اتحادیه اروپا بر داشته‌های تاریخی - فرهنگی‌‌اش از رم باستان و یونان و سپس تغییرات رنسانس و دریانوردی و ترویج فکری و تبادلات اقتصادی در کشورهای مستعمره، جنگ‌های جهانی و تلاش‌هایش برای ایجاد دموکراسی متمرکز شده است. و در دفاع از این ارزش‌های تاریخی – فرهنگی مشترک تلاش می‌کنند.
فراملی مطرح می‌شوند، چندان مورد استقبال قرار نمی‌گیرند و حتا آمادگی تأیید واقعیت‌های تاریخی آنها نیز از بین می‌رود. بنابراین در مورد تحریف یک منطقه در یک کتاب مورد استناد هم،  کشورها  موضع‌گیری نمی‌کنند چرا که خود آن کشورها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در این امر دخیل هستند. 

هنرنیوز: این که هر کس حق دارد مخالف یا موافق ورود دنیل پاتس به ایران باشد سرجای خود درست. درحال حاضر برخی می‌گویند وی خدمات شایسته‌ای در حوزه ایران‌شناسی و باستان‌شناسی انجام داده و مجبور به چنین اقدامی بوده و کم کاری خودمان را به گردن دیگران نیاندازیم و خلاف آن ، عده ای دیگر می‌گویند او اصلاً نباید به ایران دعوت می‌شد و ساحت علم نباید بنا بر منافع لکه‌دار شود. اینها مباحث آکادمیک میان باستان‌شناسان موافق یا مخالف ورود وی است. اما مسأله دیگر منافع ملی و هویت ملی است. آیا بر این اساس ورود این شخص حتا به عنوان یک اندیشمند بزرگ خاورمیانه صحیح است؟ و آیا چنین رفتاری در دول غربی مرسوم است؟ 

اتحادیه اروپا از ۲۸ کشور تشکیل شده و  بر فرهنگ مشترک تاریخی تأکید دارد و هدفش حفظ ارزش‌های فرهنگی و تاریخی این جوامع مانند آزادی و دموکراسی و حقوق مدنی در مقابل بلوک شرق و تقویت و تثبیت قدرت در دنیا امروز است. اینها گرچه در خرده‌فرهنگ‌ها اختلافاتی دارند اما سعی می‌کنند سابقه مشترک تاریخی خود را تقویت کنند و در این زمینه سرمایه‌گذاری می‌کنند.  اتحادیه اروپا بر داشته‌های تاریخی - فرهنگی‌‌اش از رم باستان و یونان و سپس تغییرات رنسانس و دریانوردی و ترویج فکری و تبادلات اقتصادی در کشورهای مستعمره، جنگ‌های جهانی و تلاش‌هایش برای ایجاد دموکراسی متمرکز شده است و در دفاع از این ارزش‌های تاریخی – فرهنگی مشترک تلاش می‌کند.

از طرفی ۲۵ کشور عربی از موریتانی تا کشورهای شمال آفریقا مثل مراکش،لیبی، تونس، الجزایر، مصر و شاخ آفریقا مانند سومالی، جیبوتی، کومور، کشورهای منطقه هلال حاصلخیز مانند اردن ، لبنان و سوریه و عراق و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در پایان هر اجلاسِ اتحادیه عرب و شورای همکاری تنها قطع‌نامه‌ای که به اتفاق آرا صادر می‌کنند، در مورد جزایر ایرانی است. در صورتی که از سال ۱۹۴۵ که اتحادیه عرب تشکیل شده است هیچ وقت در مورد مسائل و مشکلات مابین خودشان حتا در مورد اسرائیل اتفاق نظر نداشتند اما یک اتفاق نظر قبیله‌ای در مورد ایران و جزایرش دارند. مثلاً موریتانی اصلاً آگاهی از اختلافات ایران بر سر جزایر ندارد یا حتا سومالی و ... منافعی هم مانند کشورهای حاشیه خلیج فارس در مورد این سه جزیره ندارند اما چون عرب هستند از یکدیگر حمایت کرده و رأی می‌دهند. 
من می‌دانم که اکنون کشورهای عربی برای سه جزیره ایران وکیل گرفته‌اند و حتا نام آنها را می‌دانم و می‌شناسم.


اما ما درباره حوزه تمدن ایرانی چه کردیم. مثلاً در هند تا قرن هیجدهم زبان درباری زبان فارسی بود و در ۱۸۳۶ زبان اردو تقویت شد. در کشورهای آسیای مرکزی ازبکستان و...حتا سعی می‌کنند ارتباط با اشکانیان و سامانیان را خدشه دار کنند و تاریخ خود را به سمت امیر تیمور به بعد متمرکز کنند. ترکیه هم  در حال زدودن واژه‌های فارسی و عربی از زبان ترکی است و حتا روی الفبایشان برنامه ریزی خاصی دارند. در مورد شوروی و کشورهای شمال قفقاز هم همینطور.تنها چیزی که از محور همبستگی حوزه تمدنی ایران بزرگ باقی مانده نوروز است . نوروز است که در قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، پاکستان، افغانستان،ایران ، عراق و ترکیه و حتا شمال قفقاز و روسیه باقی مانده است و  از ارتباط فرهنگی حوزه تمدنی ایران حکایت دارد.
متأسفانه ما در حوزه تمدن ایران
از طرفی ۲۵ کشور عربی از موریتانی تا کشورهای شمال آفریقا مثل مراکش،تونس، الجزایر، مصر و شاخ آفریقا مانند سومالی، جیبوتی، کومور، کشورهای منطقه هلال حاصلخیز مانند اردن ، لبنان و سوریه و عراق و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در پایان هر اجلاس اتحادیه عرب و شورای همکاری تنها قطع‌نامه‌ای که به اتفاق آرا صادر می‌شود در مورد جزایر ایرانی است.
نه نفوذی کردیم و نه تلاشی برای حفظ آنچه باقی مانده است. مثلاً چند تن از اساتید تاجیکستان به ایران آمدند اما بعد از آن راهی آمریکا شدند؛ چون اینقدر به آنها بی‌اعتنایی شد و حتا یک آپارتمان و استودیویی هم که به آنها داده شده بود از آنها گرفتند که رفتن را به ماندن ترجیح دادند. متأسفانه در حوزه تمدن ایرانی کاری انجام نشده است و خوب بنابراین حرف این آقای دنیل پاتس هم چندان بیراهه نیست. حتا نگاه‌ها در ایران به سمت جهان عرب است و جهان عرب هم به غیر از سوریه (به دلیل روابط خاصش با ایران)، بیشتر به فکر منافع خود است. پس خودمان در درون یک نوع بی‌تفاوتی ، تحریف و تحقیر تمدن پیش از اسلام ایران و ارزش‌های انسانی آن داریم و اگر اشاره‌ای هم کردیم از سر سرفرازی و گردن‌فرازی نیست و از آن تاریخ به عنوان فرهنگ تک بعدی، تعبد گرا، خودکفای تکفیری در مقابل فرهنگ چند بعدی آمیخته با فلسفه و هنر و عرفان اسلامی و... یاد می‌کنند که خود نوعی تحریف دردناک تاریخ است که در تعارض عریان با آمیختگی فرهنگ است چون پیکره فرهنگ منقطع نیست و ماحصل هر بخش از سیر تاریخی یک بستر فرهنگی را تشکیل می‌دهد .مگر تاریخ از هم منقطع است که فرهنگ منقطع باشد؟!

هنرنیوز: بنابراین بکارگیری الفاظ مجعول از سوی دانشمندانی صاحب‌نام  و مسلط  بر حوزه تمدن ایران و خاورمیانه ناشی از کم کاری و سیاست گذاری نادرست دیپلماسی فرهنگی ماست؟ 

اطراف ما کشورهای کوچک با جمعیت کم و ثروت هنگفت هستند که سعی دارند برای خود تمدن بسازند و بابت آن هزینه می‌کنند. ما هم دچار نسیان فکری شدیم تا آنجا که فکر می‌کنیم چون داشته فرهنگی – تاریخی زیاد داریم مشکلی پیش نمی‌آید. این طرز فکر از آنجا نشأت می‌گیرد که اصطلاحاً ما تا نوک بینی خود را بیشتر نمی‌بینیم و فقط نسل و دوره حضور خودمان را مورد توجه قرار می‌دهیم. ۲۰۰ سال دیگر اگر ما همینطور به تخریب فرهنگ و تاریخ خود ادامه داده باشیم چه از حوزه تمدنی ما باقی می ماند؟ در حالی که دیگران با سرمایه‌گذاری کاملاً برنامه‌ریزی شده امروز،تاریخی برای خود ساخته‌اند که ما در آن کوچکترین نقشی نداریم. 

نکته دوم این که ما باید بسیار در این زمینه کوشا باشیم. هر نوع افراط و تفریط چه در حوزه ایران پیش از اسلام و چه پس از اسلام به تاریخ و فرهنگ ایران لطمه می‌زند. ما باید از اتفاقات عراق، سوریه، مصر و... عبرت بگیریم. اقداماتی هم که گروه‌های افراطی مانند طالبان و داعش در حوزه فرهنگ و میراث فرهنگی و تاریخ انجام می‌دهند ضربات جبران ناپذیری را به حوزه تمدنی خاورمیانه وارد می‌کند. 

در نهایت این که محققانی که اصالت دارند و پایبند به اصالت‌های علمی و وجدانی هستند هیچ وقت دست به تحریف نمی‌زنند .اگر هم بخواهند خیلی سیاسی برخورد کنند که در حال حاضر بسیاری از کشورها به لحاظ منافع دیپلماسی این کار را می‌کنند از واژه « خلیج » استفاده می‌کنند. اگر به مصاحبه کنندگان کشورهای غربی و آمریکایی نگاه کنید بیشتر آنها به دلیل منافع و سرمایه‌گذاری‌های نفتی و اقتصادی که نصیب دولت و کشورشان می‌شود از واژه « خلیج » استفاده می‌کنند اما یک تاریخ شناس و یک باستان‌شناس به خوبی می داند که در این منطقه چه نامی جاری و ساری بوده است. 

این موضوع را هم باید جدی گرفت که تبلیغات قطعاً تأثیرگذار است. که اگر نبود این همه هزینه برایش نمی‌کردند.به قول «یوزف گوبلز» وزیر تبلیغات هیتلر، دروغ هرچه بزرگ‌تر باشد مردم راحت‌تر آن را می پذیرند و تأثیرش در افکار عمومی بیشتر است. 

مثلاً اکنون که چوگان به نام آذربایجان ثبت جهانی شد، مهر تأیید یونسکو سند قانونی و تاریخی برای این کشور می‌شود. حالا هرچقدر ما بگوییم نه چنین نیست و ریشه تاریخی ندارد، دیگر چه فایده‌ای دارد. مضاف بر این که در ایران اصلاً کدام مسئول و مقام فرهنگی یا سیاسی واکنش نشان داد یا این موضوع برایشان اهمیت داشت. یک روز چوگان است، یک روز خلیج فارس است، روز دیگر فلان شاعر یا نویسنده است. مملکتی
ما درباره حوزه تمدن ایرانی چه کردیم. مثلاً در هند تا قرن هیجدهم زبان درباری زبان فارسی بود. و در ۱۸۳۶ زبان اردو تقویت شد. در کشورهای آسیای مرکزی ازبکستان و...حتا سعی می‌کنند ارتباط با اشکانیان و سامانیان را خدشه دار کنند و تاریخ خود را به سمت امیر تیمور به بعد متمرکز کنند. ترکیه هم در حال زدودن واژه‌های فارسی و عربی از زبان ترکی است و حتا روی الفبایشان برنامه ریزی خاصی دارند. در مورد شوروی و کشورهای شمال قفقازهم همینطور.تنها چیزی که از محور همبستگی حوزه تمدنی ایران بزرگ باقی مانده نوروز است .
که خود تلاش می‌کند گذشته‌اش را پاک کند،دیگران هم نهایت سو استفاده را از سیاست‌گذاری غلط فرهنگی آن می‌کنند. چند اثر تاریخی در سال تخریب می‌شود . چند هزار درخت در سال از بین می‌رود؟ چند دریاچه خشک می‌شود؟آیا برای همه اینها یک دشمن خارجی برنامه‌ریزی کرده یا نه ما خود در اثر تغافل و تجاهل فرهنگی و تاریخی و در اثر نابودی عرق ملی و در اثر منفعت طلبی دست به چنین اقداماتی می‌زنیم؟!

هنرنیوز: من حتا شنیده‌ام که فرضاً اسرائیل بزرگترین مرکز شیعه‌شناسی جهان را دارد و یا برای علاقه‌مندان به زبان عبری در هر کشوری کرسی زبان در دانشگاه‌ها دایر می‌کند. اما به نظر می‌رسد کرسی زبان فارسی و مراکز ایران‌شناسی به راحتی یکی پس از دیگری در کشورهای دیگر بسته یا تضعیف می‌شود و منابع زنده معماری شیعی جهان که همان بافت‌های تاریخی است در شهرهای ما یکی پس از دیگری تخریب می‌شود؟
 

بله مثلاً در حوزه تمدن ایرانی در سمرقند و بخارا دقیقاً کشور ازبکستان به طرق مختلف تنها مراسمی را که رویش تمرکز دارد از دوره امیر تیمور به بعد است. حتا افغانستان که سه بار مورد اشغال واقع شد یکی در دوره هخامنشیان بعد ساسانی و سوم صفویه، و  زمانی  اشکانیان و سامانیان را از آن خود می دانست و یا  غزنویان غوریان و خلج ها و... را جزو لاینفک خودش می‌دانست،در قراردادی که توسط انگلیسی‌ها بسته شد و ایران از هرات و عراق چشم پوشی کرد و متعهد شد ادعایی نسبت به افغان‌ها نداشته باشد، اوضاع تغییر کرد و  سعی شد تا تاریخ مجزایی برای افغانستان رقم بزنند که این تاریخ تحریف شده است و برای نسل‌های امروز افغانستان یک واقعیت تاریخی تلقی می‌شود. بنابراین نسل‌های حاضر و آینده که می‌آیند آگاهی نسبت به اشکانیان ندارند و آنها خودشان را جزو خراسان بزرگ می‌دانند و قومی مجزا! اینجاست که امروز یک حقیقت تاریخی  هم از سوی ایرانیان و هم از سوی افغان ها؛به فراموشی سپرده شده است.
 
همین کار را روس‌ها، تزارها و شوروی‌ها در آسیای مرکزی کردند. بعد از آنها اعضای کا . گ. ب. شوروری سابق در ازبکستان همین راه را پیمودند. حتا تاجیکستان در ابتدا سعی کرد به حوزه تمدن ایران بزرگ نزدیک شود  اما دوباره بازگشت چون از سوی ما استقبالی نشد، حتا در قزاقستان ( خوارزم سابق)  بعد از فروپاشی شوروی ما تنها کاری که کردیم صدور قرآن به این کشورها بود که با توجه به سنی بودن این مناطق چندان مورد استقبال قرار نگرفت. آنها بیشتر در آن زمان آزادی و حمایت اقتصادی می‌خواستند که ترکیه به خوبی ورود کرد و کمک‌های زیادی به آنها کرد و منفعتش را هم برد. 

به قول شاعر«ديده زعيب دگران كن فراز صورت خود بين و در او عيب ساز» ما بیش از هر چیز و هر کس به خودمان ایراد وارد است که بی تفاوتیم نسبت به فراز و فرودهای تاریخی خودمان، نسبت به داشته‌های فرهنگی و میراث فرهنگی خودمان . اگر جایی منفعتی باشد از هر دشمنی دشمن‌تر می‌شویم و بدون توجه به عمق فاجعه خودمان را تحریف و جعل و تخریب می‌کنیم و نادیده می‌گیریم. حتا با این که دوره صفویه یکی از مهمترین دوران تاریخی کشورمان است، شاه عباس را متهم می‌کنند که وحدت جامعه اسلامی را برهم زد .کدام وحدت بحث بر سر منافع و قدرت بود!

عثمانی ‌ها زمان اوزون حسن که پادشاه قدرتمند آق قویونلوها بود، حمله کردند و بعد رفتند مصر که در آن زمان خلیفه عباسی در قاهره حضور داشت. او  را تطمیع کردند و بعد  به قسطنطنیه یا استامبول امروزی تبعیدش کردند،بعد هم  شمشیر و پرچم و جنگ و... از آن تاریخ سلطان «سلیم» خلیفه مسلمین شد. این جنگ قدرت بود، پس این ادعایی که می‌کنند که صفویه موجب شکاف و انشقاق در جهان اسلام شد یا اطلاع درستی ندارند و یا یکی گفته و اینها بدون تحقیق تکرار می کنند. این بلایی است که سر شاه عباس مهمترین چهره  صفویه آوردند.
 
دایره‌المعارف آمریکانا و ایرانیکا و... را باز کنید، پنج واژه « کبیر» به کار رفته یکی برای کوروش، دیگری داریوش، سوم شاپور اول که هیچ وقت ما آن را ذکر نکردیم ،بعدی خسرو انوشیروان که ما لفظ « عادل» را برایش بکار می بریم اما کبیر  را نه و شاه عباس که ما هیچکدام را حفظ نکردیم. فرضاً مدرسه انوشیروان دادگر را مجبور کردند تا لفظ «دادگر» را بردارد. و فقط انوشیروان باقی بماند آن هم با کراهت و... بنابراین خودمان هستیم که در مقام حمایت و دفاع برنمی آییم.

خودمان در مقام تحریف و جعل برمی‌آییم و دیگران هم که انجام دهند در ته قلب، بسیاری خوشحال می‌شوند. همان دسته‌ای که بنا بر اقتضای زمانه سکوت کرده‌اند اما از هر چه باعث تضعیف ایران شود، خشنود می‌شوند. با تمام این احوال هر وطن دوستی باید نسبت به این مسائل واکنش نشان دهد و ساکت نماند. هر سکوت و چشم پوشی راه را برای منفعت طلبان داخلی و خارجی بازتر می کند.

کد خبر: 79830
Share/Save/Bookmark