در مستند «مادران انقلاب» می شنویم «این زنان بودند که آتش انقلاب را روشن کردند» چقدر این حرف، حرف درستی است؟
خوش نژاد: جرقه انقلاب در زندان ابوسلیم زده شد، زندان سیاسی لیبی که تمام مخالفین قذافی در آنجا زندانی بودند و در یک روز کشتار ۱۲۷۰ نفر اتفاق افتاد و تا سال ها به خانواده های این زندانیان خبر ندادند. خانواده های این گروه بعد از مطلع شدن توسط وکیلی به نام «فتحی تربل» هر شنبه به مدت چهار سال روبروی دادگستری لیبی جمع می شدند. که عمده تجمیع کنندگان مادران قربانیان بودند، پس در واقع این زنان بودند که آتش انقلاب را روشن کردند.
هیچ واکنشی از سوی حکومت قذافی با این تجمع هفتگی انجام نشد؟
خوش نژاد: چرا به آنها بین ۱۲۰-۱۰۰ هزار دینار به آنها غرامت داده شد تا سکوت کنند.
خانواده ها این پول را قبول کردند؟
خوش نژاد: بعضی از خانواده ها گرفته بودند و بعضی ها نه و به اعتراض ادامه دادند که چند بار قذافی فتحی تربل و خانواده های معترض را دستگیر کرد.
فتحی تربل چه شد؟
اسلام زاده: آخرین بار بعد از انقلاب تونس دستگیر شد و مادران و همسران شهدا دوباره جلوی دادگستری تجمع کردند. با شلوغ شدن لیبی و گسترده شدن اعتراضات تربل آزاد شد ولی کار از کار گذشته بود. می توان گفت اعتراض همیشگی با مادرهای و زنان شهدا بود. شاید بتوان گفت خون شهدای ابوسلیم دامنگیر قذافی شد.
برخورد مردم کشور لیبی با شما به عنوان یک ایرانی چطور بود؟
خوش نژاد: مردم لیبی بسیار مهمان نواز بودند. سوای اینکه ما ایرانی بودیم، اصولاً غریب نوازند. می گفتند که فرزندان بیابان خوی مهمان نوازی دارند. اغلب مواقع که در بین راه از مردم آدرس می پرسیدیم، می گفتند راهتان را نزدیک کنید و تشریف بیاورید منزل ما، تعارف هم نبود از صمیم قلب می گفتند.
اسلام زاده: از ابتدا برخورد خوبی با ما داشتند ولی کلاً ایران را کم می شناختند وقتی که عربی صحبت نمی کردیم می پرسیدند که ترک هستید، ظاهراً ترکیه حضور پر رنگی در لیبی داشت بعدها که می فهمیدند ایرانی هستیم به خاطر مواضع ضد استکباری ایران، خیلی ما را تحویل می گرفتند. ما در نظر داشتیم تمام صحبت هایی که مردم لیبی در مورد ایران می کنند را یک برنامه کنیم اما به ما گفتند این کار خطرناک است و ممکن است این افراد شناسایی و کشته شوند. چون همانطور که گفتم خطرناک ترین چیز برای اسلام آمریکایی تفکر ایرانی هاست.
از مشکلات ساخت فیلم برای ما بگویید.
اسلام زاده: مهمترین مشکلی که ما برای ساخت مستند بحران در خارج از کشور داریم مشکل ویزاست. اما در لیبی پیدا کردن اشخاص و هماهنگی ها سخت بود و حتی برای ما به سختی کارت خبرنگاری صادر شد. یا در مصراته ما را ۲۰۰ کیلومتر برگرداندند چون بعضی جاها مجوز نداشتیم. یا هنگام تصویربرداری از کنیسه یهودی ها در شهر قدیمی طرابلس، با حضور برخی افراد مشکوک روبرو شدیم. کسانی که با ما بودند به ما آرامش می دادند که چیزی نیست،ظاهرا چند روز قبل از حضور ما یک یهودی برای احیاء آنجا آمده بود که مردم با او درگیر شده بودند.
خوش نژاد: به نظر من در بهترین زمان وارد لیبی شدیم چون نه هنگام درگیری ها بود که ناامنی باشد و نه خیلی دیر که مدتی طولانی از وقوع انقلاب گذشته باشد چون هم آزادی داشتیم هر جا که می خواهیم برویم و هم مردم که شور و حال انقلابی شان فروکش نکرده بود با ما همکاری کردند. برای کار تحلیلی نیاز به آرامش و ثبات است. در زمان درگیری فقط می توان از حوادث تصویر گرفت. برای کاری که ما می خواستیم ارائه کنیم این زمان، بهترین بود.
مراسم اعدام یکی از دانشجوها در سه مجموعه از کارهای شما هست ماجرای اعدام چه بود و چرا این تکرار را انجام دادید.
اسلام زاده: یکی از نقاط سیاه حکومت قذافی که در ذهن اکثر مردم مانده اعدام شهید «صادق الشویهدی» بود که به خاطر مخالفت با قذافی در صحن دانشگاه اعدام شده بود. «هدی بن عامر» از جنازه او آویزان می شود اما شهید شویهدی آنجا نمی میرد، هدی بن عامر آنجا در دهانش خاک می ریزد و این جوان را خفه می کند. ماجرای تکان دهنده ای بود که در ماه مبارک رمضان صورت گرفت و از تلویزیون هم پخش شد قذافی با این کار می خواست نتیجه هر اعتراضی را نشان دهد. نقل این ماجرا در صحبت اکثر کسانی که گفتگو می کردند بود. تکرار این سکانس تأکید کارگردان بر این امر است.
ساخت ۴ مستند از این سفر با این همه اشتراکات زیاد نیاز بود؟
اسلام زاده: چون تنها گروه مستندساز ایرانی در لیبی بودیم با تهیه کننده تماس تلفنی داشتم موضوعات مهمی مانند زندان ابوسلیم و وضعیت زنان را مطرح کردم و گفتم می شود به صورت موازی کارها را جلو برد، ایشان هم موافقت کردند. چون مردم ایران از لیبی فقط عمر مختار و قذافی را می شناسند. ما احتیاج به یک مجموعه ای داشتیم که بتواند با یک نگاه پژوهشی لیبی را مورد بررسی قرار دهد. خب ۲۰۰ دقیقه برنامه تلویزیونی به نظرم لازم بود تا این بحث را به اندازه کافی موشکافی بکند. ولی غافل شدن از دیگر ماجراهای جذاب لیبی به نظرم باعث پشیمانی ما می شد.
چه بلایی سر محافظین قذافی که اکثراً زن و معروف به راهبه های قذافی بودند آمد؟
اسلام زاده: بیشترشان فرار کرده بودند و به کشورهای دیگر پناهنده شده بودند و تعدادی هم به دست انقلابی ها اسیر شدند. هر چقدر تلاش کردیم تا با آنها مصاحبه بگیریم نشد. البته فقط توانستیم با یکی از مسئولان ارشد زندان ابوسلیم که در ماجرای کشتار حضور داشت در زندان مصاحبه بگیریم.
هدی بن عامر چه شد؟
خوش نژاد: زنده است ولی فرار کرده، شایعه زیاد است بعضی ها هم می گویند دستگیر شده. هدی بن عامر مسئول اعدام مخالفین قذافی بود. در مراسم های اعدام مردم را تهییج می کرد به شعار دادن علیه اعدامی ها که البته همانطور که ذکر شد در مراسم اعدام شهید شویهدی نقش پررنگ تری داشت.
ادامه دارد...
یاسین پورعزیزی