بقای میراث فرهنگی ناملموس و ملموس در گرو یکدیگر است
یک مدرس دانشگاه در گفتگو با هنرنیوز؛
بقای میراث فرهنگی ناملموس و ملموس در گرو یکدیگر است
یک مدرس دانشگاه گفت: اکنون ثبت میراث معنوی در جامعه ما مسئله و دغدغهٔ خواص است و در بستر جامعه جاری نیست، در صورتی که حفظ میراث معنوی مسأله عوام به معنای عامه مردم است.
 
تاريخ : چهارشنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۳۰
مریم اطیابی - به گزارش هنرنیوز، دکتر مهین سهرابی متولد ۱۳۴۰ کارشناسی و کارشناسی ارشد را در رشته مرمت آثار تاریخی به اتمام رسانده است.او پایان‌نامه دکترای پژوهش هنرخود رابا عنوان «ایران، میراث معنوی و جهانی شدن»گذرانده است.این عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا چندین دوره مدیر گروه صنایع دستی این دانشگاه نیزبوده است. علاوه بر این او در چندین دانشگاه دیگر از جمله‌ سوره، مرکز آموزش عالی میراث فرهنگی، دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد و دانشگاه هنر سابقه تدریس داشته و چند سالی نیز در پژوهشکده مرمت و حفاظت میراث فرهنگی مشغول به کار بوده است. با او درباره میراث ناملموس به گفت و گو نشستیم.

 ثبت میراث ناملموس چه ارزشی دارد؟

پیش از هر چیز باید گفت که یکی از ارکان حقوق بشر، حق آگاهی و انتخاب از سر آگاهی است و دیگر حق ارتباط و رشد این آگاهی. لذا حفظ و احیا میراث معنوی بشر و معرفی آن موجب احقاق این حق شده و در توسعه دانایی بشر، خصوصا آنانکه با آن از نزدیک نسبتی دارند بسیار موثر است. از سوی دیگرتبادل فرهنگی را در سایهٔ تنوع فرهنگی موجب می‌شود، آن هم در شرایطی که با حضور انواع امکانات ارتباط جمعی کمترین امکان تبادل و درک متقابل در میان انسان‌ها وجود دارد!! 

این میراث عامل نزدیک‌تر نمودن انسان‌ها به یکدیگر و تضمین تبادل و درک متقابل است، زیرا از بستر فرهنگ‌ها برخاسته و جاری شده است نه از دامن تمدن‌ها، جایگاه آن دل و جان عامه مردم است و از یک «من جمعی» یاد می‌کند گرچه هرکجا هست رنگ و بوی بومی داشته، به عبارتی دارای دو وجه عام و خاص است! عام است چون عرصه بیان معانی جمعی بشریت و نماد انسانیت ماست و خاص است چون حکایت از معنا‌پردازی گروه‌های انسانی و جوامع مختلف دارد. به بیانی دیگر یک معنای مشترک را با زبانهای مختلف می‌توان در حوزه میراث معنوی یافت و همین است که می‌تواند در «مکالمه فرهنگی» کارآمد باشد، در عین اینکه موجب تنوع فرهنگی می‌شود و تنوع و گفتگو سبب توسعه پایدار و رشد جوامع می‌گردد. لذا پرداختن به آنضرورت زمان حال است، چراکه جریان جهانی شدن و تغییر شکل اجتماعی نیازمند چنین امکانی است. 

خصوصا اینکه در فرآیند تحول همیشه احتمال فراموشی و غفلت از برخی ارزشهای کارآمد وجود دارد، و چه بسا که جایگزین‌های ناکارآمد ومضر نیز بروز نماید و باعث زوال و تحلیل رفتن ارزشهای انسانی شود. این خطر بزرگی است که انسان جهانی شده را تهدید می‌کند، چنانکه خود امروز را عصر بحران معنا و هویت می‌نامند. بنابراین عدم توجه و استفاده از میراث فرهنگی معنوی (ناملموس) حتی جزیی‌ترین آن‌ها، همانند از دست دادن قایق یا حتی تکه چوبی است، به هنگام غرق شدن!!

 تعریف جامع شما از میراث ناملموس چیست؟

کنوانسیون ۲۰۰۳، میراث معنوی را مجموعه‌ای از آداب و رسوم، اجرا‌ها، نمایش‌ها و نیز دانش‌ها و مهارت‌هایی می‌داند که جوامع، گروه‌ها و در بعضی موارد افراد، آن‌ها را به عنوان بخشی از میراث فرهنگی خود قلمداد می‌کنند، و این حکایت از آن دارد که این میراث معنوی به طورهم‌زمان سنتی و زنده می‌تواند ناجی ما باشد. مادامی که این میراث پیوسته در حال احیاست و دربیشتر موارد به صورت شفاهی منتقل می‌شود، می‌تواند گنجینهٔ روح بشر باشد و از انحطاط آن جلوگیری کند. 

اگر میراث معنوی را پاسداری از فرهنگ‌های سنتی و بومی (به مثابه اجزا فرهنگ‌های بزرگ) بدانیم، درمی‌یابیم که موضوع مهم حراست از میراث بشری است که در واحدهای کوچک‌تر فرهنگ‌های سنتی و بومی جای گرفته و البته توسط همین جوامع کوچک می‌تواند بدون صرف هزینه‌های هنگفت زنده و جاری باشد. تحقق این مهم نیازمند سیاست‌های فرهنگی هنگفت است، نه سرمایه‌های کلان و دست نیافتنی چرا که میراث مردمی را خود مردم حفظ می‌کنند، اگرضرورتش را دریافته باشند.

 چرا فقط نیازمند حمایت‌های مالی نیست؟ و حفاظت از آن چگونه تحقق پیدا می‌کند؟

میراث معنوی فقط به پشتوانه‌های مادی نیاز ندارند، بلکه به تبع ذاتش نیازمند به پشتوانه‌های معنوی نیز هست. این میراث باید در خود جامعه ساری باشد. وقتی مردم بومی یک منطقه میراث معنوی خود را نمی‌شناسند قطعاً نمی‌توانند آن را حفظ وحراست کنند. سیاست‌های فرهنگی باید به جایی برسد که مردم این میراث را به عنوان ارزش‌های جاری د‌ر زندگیشان تصور کنند، و گا‌هی نه مثل گذشته، که گذشته با امروز فرق داشته، بلکه به عنوان یک ضرورت تازه که حیات اجتماعیشان درگرو آن می‌باشد، مردم باید بفهمند که برای بقای خود به این میراث فرهنگی نیازمندند و این هویت فرهنگی را نه تنها پاس بدارند بلکه زنده وساری نمایند. 

تا زمانی که آدم‌ها به سادگی و از سر ناآگاهی هویتشان را گم می‌کنند و به بی‌هویتی تن می‌دهند، و بر سر درگاه دیگران در پی جایگاه و منزلت‌اند، نمی‌توان انتظار باورهای درست را از ایشان داشت. پس آنچه می‌تواند موجب حفظ میراث فرهنگی ناملموس شود ترمیم وتصحیح اندیشه و باور مردم است، که نیاز به آموزش و اخلاق دارد.

هنرنیوز: اما به نظر می‌رسد در حال حاضر جز مسئولان میراث فرهنگی، فعالان این عرصه و اهالی رسانه جامعه ضرورتی برای حفظ آن احساس نمی‌کند؟ هر چند به نظر می‌رسد مسئولان هم در سالهای گذشته از ثبت میراث معنوی بیشتر استفاده ابزاری کردند.

این نکته را نباید از خاطر برد که اکنون ثبت میراث معنوی در جامعه ما مسئله و دغدغهٔ خواص است و در بستر جامعه جاری نیست، در صورتی که حفظ میراث معنوی یعنی مسأله عوام به معنای عامه مردم. این‌ها ارزشهایی است که آگاهانه و ناآگاهانه درون زندگی عامه مردم جوامع وجود دارد، و باید خودشان در ادامه و برقراری آن دخیل باشند؛ بدون ساری و جاری بودن میراث معنوی در بطن زندگی عامه مثل این است که گروهی را اجیر کنیم تا در قالب نمایش، یک آیین مذهبی یا فرهنگی را اجرا کنند، در حالیکه که دیگران فقط آن را تماشا می‌کنند و خود بازیگران نیز هیچ دلبستگی یا وابستگی فکری و ذهنی به آن ندارند. هرگز این اقدام به معنای حفظ میراث معنوی نیست.
ثبت میراث معنوی، ثبت ارزش‌های بشریت است، لیکن ثبت آن همانند ثبت احوال افراد است که تا زنده‌اند ارزش ثبتی دارند و بدون قید حیات داشتن، آن برگه ثبتی تنها شناسنامه‌ای فاقد صاحب و اعتبار است. (منظور شناسنامه انسان مرده است). آدم زنده بدون شناسنامه، بدون سند هویتی معتبر نیست به‌‌ همان اندازه آدم مرده شناسنامه‌دار نیز فاقد اثر و فایده است.
حساسیت وقتی مضاعف می‌شود که تخریب میراث معنوی، موجب تخریب میراث ملموس نیز می‌شود. وابستگی متقابل و ریشه داری میان میراث فرهنگی ناملموس و ملموس است به طوری که بقای یکی در گرو بقای دیگری است. چراکه این میراث معنوی و ناملموس است که به میراث ملموس ارزش می‌دهد وگرنه ماده به خودی خود تنها ماده است، حتی با داشتن فرم و شکل خاص نیز تنها یک شی است که طبعا پس از تاریخ مصرف محدودی دیگر بی‌ارزش می‌شود. بیش از هر چیزاین ارزش‌ها، مفاهیم و معانی نهفته در یک اثر ملموس است که به آن اعتبار بخشیده و اگر آنهارا حذف کنیم خود به خود ارزش مادی آن نیز حذف می‌شود.

کدام دسته از آثار فرهنگی ارزش ثبت معنوی دارند؟

در پاسخ باید گفت آن دسته که بتوانند هنوز برای حیات خودش در جامعه دلیلی داشته باشد، یعنی قابلیت بودن. ارزش‌های معنوی از جامعه سنتی به جامعه امروز ما که از جامعه مدرن و پست مدرن بی‌نصیب نمانده به ارث رسیده است. در فرآیند بقای هر فرهنگی دگردیسی درون خود لازم است تا دوباره توان مصرف‌ شدن داشته باشد.

میراث معنوی نیز باید چنین وضعیتی داشته باشد تا بتواند در دنیا امروزی به حیات خود ادامه دهد و گرنه جامعه آن را کنار می‌گذارد. پس آن دسته از میراثی که هنوز برای این جامعه مفهوم دارد و جامعه باز هم می‌تواند نیازهای مادی و معنوی خودش را به عنوان داشتن یک فرهنگ و معناسازی آن فرهنگ با آن پاسخ دهد در الویت هستند و البته این بدان معنا نیست که بقیه را باید فراموش کرد، بلکه باید غربال‌گری صحیح و طبقه بندی منطقی و بجا صورت پذیرد و بر اساس آن الویت بندی قابل اجرا حاصل نمود تا در حوزه‌های داخلی و خارجی، بومی و غیر بومی، خرده فرهنگ و کلان فرهنگ آن‌ها را ترویج و اشاعه نمود.

 چرا از تعبیر میراث در حال فراموشی استفاده می‌کنیم؟

شاید اشاره به غفلت و تعجیل دارد، ولیکن میراث ماندگار اشاره به پایداری، قدرت و اعتبار دامنه دار داشته و هریک راه و طریقی را برای فهم و بقای خود پیش رو می‌نهند. یادمان باشد گرچه ما میراثی تحت عنوان میراث فراموش‌شده داریم، که البته همه از سرغفلت در ثبت به فراموشی سپرده نشدند، بلکه از سر کارایی نیافتن از دور خارج شده‌اند؛ اما میراث معنوی دست بر قضا شامل موضوعاتی است که می‌توانند به حیات خود ادامه دهند و نباید فقط برای ثبت آن‌ها عزم را جزم کرد.
اساساً میراث فرهنگی چیزی است که با آن بشر نیازهای معنوی خود را پاسخ می‌دهد. وقتی ابعادی از وجود انسانی دغدغه‌های دیگری دارد ثبت برخی از این میراث برایش کارآمد نیست البته این موضوع مفهومش تابع شرایط مدرن شدن و پذیرش فلسفه آن نیست و اینجاست که ضرورت فرهنگسازی احساس می‌شود. اما نکته اینجاست که فرهنگسازی یک دارو نیست که به خورد افراد جامعه دهیم. در واقع فرایندی است که فرهنگ خودش دگردیسی می‌کند و به عمر خودش ادامه می‌دهد و وجودش را نو می‌سازد.

میراث معنوی چگونه می‌تواند در عرصه جهانی به کمک کشورها و ملت‌ها و قومیت‌ها بیاید؟

درک شرایط مکان و زمان همیشه استعداد فرهیختگان است، لذا در موقعیت کنونی جهان، این میراث معنوی است که می‌تواند در فرآیند جهانی شدن سهم خواهی و سهم یابی کند. تعبیر من از جهان، دهکده جهانی نیست؛ منظورجهانی است که در آن زندگی می‌کنیم، ارتباط داریم، گفت‌و‌گو و تعامل برقرار می‌کنیم، آدم‌ها هویت خود را دارند وبه توسط آن به حیات خود ادامه می‌دهند. در این صحنه هر ملت یا جامعه‌ای که چیزی برای ارائه و به اشتراک گذاردن داشته باشد امکان حضور می‌یابد و از این حضور بهره می‌برد. اینجا صحنه تبادل و تعامل و به اشتراک گذاشتن است، نبردی در کار نیست بلکه عرصهٔ سهم‌پردازی و سهم گیری است، هرچه با چنته پُرتری در این گردهم آیی حضوریابی امتیاز و اعتبار و شاید برای دوستداران قدرت، قدرت بیشتری کسب خواهد شد. اما مهم‌تر‌‌ همان سهم داشتن در اعتبار و اعتلای انسانیت است و اعلام داشته‌های فرهنگی بی‌همتا و غنی. سهم ما از فرهنگ جهانی آینده چقدر است؟ به قدر داشته‌های مدفونمان یا داشته‌های زنده و به اشتراک گذاشته یمان؟ سهم ما از فرهنگ جهانی گذشته چقدر بوده است، آیا همه آن را به خاطر داریم؟ بچه‌هایمان چقدر از آن سهم برده‌اند؟ ایشان باید حافظان و حاملان میراث فرهنگی خود باشند، فقط باجاری شدن میراث معنوی می‌توان امید به رسالتشان داشت.
کد خبر: 70651
Share/Save/Bookmark