یادداشتی از یک باستان شناس؛
نقش کاوشهای باستان شناسی شهرسوخته در ایجاد اشتغال فصلی
9 شهريور 1394 ساعت 12:07
همین حقوق و دستمزد اندک که از کار سخت و طاقت فرسای کاوش باستانشناسی بر میآید برای جامعه بومی حیاتی و ارزشمند است و چشم امید حدود ۱۰۰ خانوار به این گونه کاوشها در سیستان درگیرخشکسالی است.
به گزارش هنرنیوز؛ بارها و بارها مسوولان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بر توسعه پایدار و منتفع شدن جامعه بومی و محلی از رونق گردشگری پایدار سخن به میان آورده اند اما شاید کمتر زمانی به این موضوع پرداخته شده است که کاوشهای باستانشناسی چقدر می تواند در رونق فصلی اقتصاد جامعه بومی موثر باشد. حسین مرادی دانشجوی دوره دکتری باستانشناسی دانشگاه تهران و عضو گروه باستان شناسی شهرسوخته و دهانه غلامان که معاون دکتر سید منصور سجادی- سرپرست تیم کاوش شهر سوخته - بوده است با نگاهی به این موضوع یادداشتی را در اختیار هنرنیوز گذاشته است. در متن این یادداشت آمده است:
سیستان یکی از دشتهای حاصلخیز منطقه جنوب شرق ایران به شمار میرود که هم مهد فرهنگها و تمدنهای باستانی و هم یکی از کانون های کشاورزی ایران به شمار میرفته است. متاسفانه در سالیان اخیر خشکسالی و بیابان زایی دامن این بخش از ایران را گرفته است و تغییرات اقلیمی مرتبط با خشکسالی و گرد و خاک و پیرو آن رانش ماسه بادی تغییرات عمیق اقلیمی، اجتماعی و انسانی را سبب شده است. یکی از این پیامدها را میتوان نابودی یا کاهش بسیار زیاد سطح زمینهای کشاورزی در این ناحیه دانست که از دیرباز منبع اصلی درآمد و امرار معاش ساکنان سیستان بوده که این عامل به ناچار سبب بروز بیکاری، مهاجرتهای گسترده، ایجاد مشاغل کاذب چون قاچاق سوخت و کالا شده است (با احداث دیوار مرزی بین ایران و افغانستان در مرز سیستان تا حد بسیار زیادی از پدیده قاچاق کم شده است). امروزه بسیاری از روستاییان به سبب این تغییرات اقلیمی، بیکار شده و بیش از پیش به کمکهای دولتی بسیار ناچیز به خصوص یارانههای نقدی وابسته شدهاند که آن هم در مقایسه با مخارج زندگی، بسیار اندک بوده و تنها جوابگوی نیازهای بسیار اساسی و اولیه آن ها است.
در این میان برخی روستاهای سیستان از دیر باز علاوه بر اشتغال در زمینه کشاورزی، نقش بسیار مهمی در حفظ میراث فرهنگی سیستان داشتهاند و همچنین این روستاها، پایگاههای ارائه نیروی کار کارگری برای کاوشها و مرمتهای باستانشناسی در سیستان طی سالیان پیش و پس از انقلاب به شمار میرفتهاند.
روستای تاریخی قلعه نو در نزدیکی شهر هخامنشی دهانه غلامان و روستای ده رستم در نزدیکی شهرسوخته دو نمونه از این روستاها هستند که علاوه بر وجود نیروی کارگری متخصص در امر کاوش و مرمت آثار باستانی، به صورت سنتی نقش حفاظت از این دو اثر شاخص جهانی و ملی را بر عهده داشتهاند. اگر چه اقتصاد پایه و اصلی این روستاها کشاورزی بوده است اما در کنار کشاورزی و به خصوص در فصول پاییز و زمستان که کار کشاورزی کمتر بوده، بسیاری از پیران و جوانان روستا به کارهای نیمه وقتی همانند کار در شهرها یا کار در گروههای کاوش و مرمت باستانشناسی به خصوص کاوشهای شهر سوخته و دهانه غلامان مشغول میشدند و به این سبب، استادکاران و کلنگ زنان ماهر و متخصص عموما از این دو روستا بوده و هستند. اما همانگونه که گفته شد طی ۱۵ سال اخیر و با گسترش دامنه و عمق خشکسالی، اهمیت کشاورزی برای بسیاری از روستاییان نقش خود را از دست داده یا کمرنگ شده است و وجود مشاغل موقت و پاره وقت اهمیت یافته است و به خصوص برای دو روستای ذکر شده در متن کاوشهای باستانشناسی و مرمتی در سیستان و به خصوص در محوطه شهرسوخته اهمیت زیادی برای کسب درآمد شده است.
حبیب یکی از جوانانی است که چند سالی را با گروه باستانشناسی شهر سوخته مشغول به کار بوده است. او همانند بسیاری از جوانان روستا از راه دور برای کار در کاوشهای شهرسوخته به محل سایت میآید و به صورت هفتگی در مکانی که از استانداردهای زیستی بهداشتی معمول بسیار فاصله دارد، در اتاقی نمور و کوچک با چند نفر از همکارانش اقامت میکند و تنها تعطیلات آخر هفته به روستا بر میگردد.
در سه چهار سال بین ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۳ که کاوشهای شهر سوخته تعطیل شد، او برای کار در یک مزرعه از سیستان به قزوین رفت و بعد از سه ماه کار نهایتا با بدقولی صاحب کار تنها بخش اندکی از پول خود را دریافت کرد و به سبب هزینه بالای اقامت در آنجا به ناچار به روستای خود برگشت. او با همسر و دو فرزند خود سال گذشته تمام امیدش به همین دستمزد کار در شهرسوخته در دو ماه بوده است و با وجود بیماری گوارشی تا پایان کاوش دست از کار نکشید تا بلکه پولی عاید او و خانوادهاش شود. به قول خودش حداقل میدانیم که این بار صاحب کار اداره دولتی است و دور و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. هر چند که پرداخت این دستمزد، در سال ۱۳۹۳ با حدود ۲ ماه تاخیر و با افت و خیزهای فراوان همراه بود. مثلا، بر اثر ایرادات اداری و مالی این پرداخت با نقصان و کمتر از حد انتظار و با تاخیر زیاد همراه شد که نهایتا با پیگیریهای مکرر و پس از پایان کاوش این ایراد برطرف شد.
غلامحسین یکی دیگر از کارگران متخصص و کلنگزن در شهرسوخته است که از آغاز کاوش در شهرسوخته پس از انقلاب اسلامی به صورت مرتب در این کاوشها شرکت کرده است. او در واقع نسل دوم کارگران ماهر در امر کاوش است که در شهرسوخته تربیت شده است و پس از فوت یا بازنشستگی کارگران ماهر نسل اول، جای آنها را گرفتهاست. او نیز وضعیت مشابهی چون حبیب دارد و با هم در یک اتاق در وضعیتی مشابه اسکان دارند. غذای اغلب روزهای غلامحسین و دیگران نان خالی محلی یا نهایتا گاهی با پنیر و پیاز و این جور مواد نسبتا ارزان قیمتتر است. سه فرزند دارد و برادرش که از کارگران شهر سوخته بود سال گذشته در اثر تصادف جان باخت و بنابراین مسئولیت ۵ سر عائله برادر مرحوم نیز با اوست. او نیز بیکار است و کشاورزی آنها جواب هزینههای زندگی را نمیدهد و چشم امیدش به همین حقوق هر چند ناچیز کار در شهر سوخته است. به قول خودش آنقدر وضع کار بد است که حتی در زابل و زاهدان هم به کارگر نیازی ندارند. غلامحسین یکی دو ماه مانده به مهر مرتبا با من تماس میگیرد و از احوال من جویا میشود! او هم مانند حبیب با وجود بیماری ریوی و مضر بودن گرد و خاک برای سلامتیاش به همراه پسر و پسربرادرش، به کاوش در شهرسوخته تا پایان فصل ادامه داد.
خانواده حاج رضا هم که در نزدیکی شهرسوخته ساکن هستند، از دیر باز نقش مهمی در حفاظت و نگاهداری از شهرسوخته به سبب اقامت دائم در روستایی در بیابان دورافتاده منطقه که شهرسوخته در آن واقع شده است، داشتهاند و در واقع از قدیم، هم نقش حفاظت و نگاهداری از شهرسوخته را به عهده داشته و هم نیروی کار فنی برای کاوش و مرمت بودهاند. خود حاج رضا، بزرگ روستا، از معدود بناهایی است که هنوز قادر به ساخت طاقهای سنتی سیستانی است و همین فن به او اجازه داده تا در بسیاری از پروژههای مرمتی حضور داشته باشد.
اهالی روستای جان آباد مردمانی سخت کوش و صبور هستند که نزدیک شهرسوخته زندگی میکنند و غالبا دامداران کوچرو به شمار میروند. اهالی این روستا نیز از زمره مردمانی هستند که به سبب خشکسالی و نبود کار در شهرهای دیگر بخشی از اقتصاد و معاش خانوادهشان به همین مقدار ناچیز در آمد کار در شهرسوخته وابسته است و هر ساله حدود نیمی از کارگران کاوش شهرسوخته از این روستا هستند.
اقتصاد افرادی این چنینی که چیزی در حدود ۱۰۰ نفر را شامل میشوند به صورت مستقیم وابسته به شهر سوخته است و با کاوش در شهرسوخته به مدت دو ماه حقوقی هر چند ناچیز دریافت میکنند و همین دستمزد برای آنها کورسوی امیدی است تا بخشی از هزینههای زندگی خویش را بپردازند. با احتساب اینکه هر فرد دارای چهار سر عائله به جز خود است آمار افرادی که از راه کار در کاوشهای شهرسوخته امرار معاش میکنند چیزی در حدود۵۰۰ نفر است. به این آمار باید شماری دانشجو و فارغ التحصیل رشتههای باستانشناسی و مرمت را نیز اضافه کرد که باوجود وضع بد شغلی و صنفی، نبود کارهای تمام وقت مرتبط، عدم پاسخگویی نهادهای مرتبط در ارتباط با ایجاد اشتغال برای این دسته از فارغ التحصیلان، نبود بخش خصوصی سرمایه گذار در این حوزه و سایر مسائلی از این دست، هرساله برای کسب تجربه و درآمد در این کاوشها شرکت میکنند.
علاوه بر این نمونهها که به صورت مستقیم و با کار تخصصی یا کارگری در شهرسوخته به کسب درآمد مشغولند، باید افرادی را که به صورت غیرمستقیم با این کاوشها درگیر میشوند را نیز افزود که از طریق ارائه خدمات مختلف مانند حمل آب شرب و غیر شرب به پایگاه، نگاهبانی، تهیه مایحتاج گروه باستانشناسی در طی زمان کاوش و سایر موارد از این کاوشها سود میبرند. با یک حساب ساده و سرانگشتی میتوان به شمار افرادی که با این کاوشها به عنوان یک مورد مطالعاتی درگیر هستند و پیرو آن به اهمیت کاوشهای باستانشناسی در مناطق مختلف برای ایجاد اشتغال فصلی و بعضا دائم پی برد.
این گونه فرصتهای ناپایدار و مقطعی شغلی اگر چه برای خیلی از افراد و مسئولان رده بالا، ناشناخته و کم اهمیت است اما اگر از نزدیک با افرادی که با این کارها در ارتباطند برخورد داشته باشیم میبینیم که همین حقوق و دستمزد اندک که از کار سخت و طاقت فرسای کاوش باستانشناسی بر میآید برای ایشان چقدر حیاتی و ارزشمند است و چشم امید حدود ۱۰۰ خانوار به این گونه کاوشها در سیستان درگیرخشکسالی شده است. هدف نوشتار حاضر بررسی اشتغال فصلی در ارتباط با کاوشهای باستانشناسی است و مسئله اشتغال دائم خود نوشتاری دیگر میطلبد.
کد خبر: 82597
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdca0mna.49nuo15kk4.html
هنر نیوز
http://www.honarnews.com