هر روز با الهی قمشهای؛
۳۶۵ روز در صحبت قرآن
خبرآنلاین , 8 فروردين 1391 ساعت 23:25
مثال مدد گرفتن از عواملی چون حرص و آز و غرور و تزویر، و دروغ که بین عامه مردمان رواج دارد، چنان است که آدمی با حیوانی که زبان نمی فهمد سخن گوید و او را به مدد گیرد و بدیهی است هیچ مددی از آن حیوان به او نخواهد رسید.
«۳۶۵ روز در صحبت قرآن» نوشته حسین الهی قمشهای در ۱۰۵۰ صفحه با قیمت ۱۸۵۰۰ تومان از سوی انتشارات سخن منتشر شده که چهارمین کتاب از مجموعه جوانان و فرهنگ جهانی است که در ادامه کتاب های «۳۶۵ روز با سعدی»، «۳۶۵ روز با مولانا» و «۳۶۵ روز با ادبیات انگلیس» به زیور طبع آراسته شده است.
در این کتاب ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از کتاب وحی برای آشنایی جوانان با تعلیمات جهانی قرآن انتخاب شده و به زبانی ساده و البته با بهرهگیری از تفسیرهای عرفانی و نیز اشعار بزرگان ادب و عرفان توضیح داده شده است. دکتر الهی قمشهای در این کتاب کوشیده تا تصویری از اطوار گوناگون کلام فارسی آیات را به دست دهد. ترجمه عمده آیات از وی است و البته در برخی از آیات هم از ترجمه به گفته خودش «فیاض پدر» هم بهره برده است.
در ذیل آیه ۱۷۱ سوره بقره «و تمثیل کافران(که از خدایان باطل و اسم های بی مسمی مدد می گیرند) همانند کسی است که آواز دهد جانداری را که از آن آواز هیچ چیز جز صدایی و ندایی نمی شوند. چنین است که کافران کر و گنگ و کورند از آنکه عقل خود را (در فهم معانی) به کار نمی گیرند...»می خوانیم.
* چه بسارند مردمی که از قرآن جز صدایی و صوتی و تجویدی و قرائتی در نمی یابند و به همان صدا دلخوش اند. ایشان در بیان حقیقت قرآن لال و در مشاهده اسرار آن نابینا و در فهم حقایق آن لایعقلند، نه از آن جهت که عقل ندارند بلکه از آن رو که عقل خود را به کار نمی گیرند و علت این تمثیل آن است که منکران و غافلان که اغلب همان ظالمان و خودپرستانند هرچند از صورت ظاهر انسانی برخوردارند اما در عمل به چهارپایان نزدیک ترند و رفتار و بازتابهای آنان به حیوانات بیشتر شبیه است از آنکه ایشان ایمان آورده اند به عالم حیوانی و اهریمنی و کافر شده اند به گوهر انسانیت.
جامی می گوید:
حد انسان به مذهب عامه
حیوانی ست مستوی القامه
پهن ناخن برهنه پوست ز موی
به دو پا راهبر به خانه و کوی
هر که را بنگرند کانسان است
می برندش گمان که انسان است
* نه هر که چشم و گوش و دهان دارد آدمی است
بس دیو را که صورت فرزند آدم است
سعدی
آدمیصورت اگر دفع کند شهوت نفس
آدمیخوی شود ور نه همان جانور است
سعدی
* به آدمی نتوان گفت ماند این حیوان
مگر دُراعه و دستار و نقش بیرونش
بگرد در همه اسباب و ملک و هستی او
که هیچ چیز نبینی حلال جز خونش
سعدی
* هر آن کو گذشت از ره مردمی
زدیوان شمر، مشمر از آدمی
* مثال مدد گرفتن از عواملی چون حرص و آز و غرور و تزویر، و دروغ که بین عامه مردمان رواج دارد، چنان است که آدمی با حیوانی که زبان نمی فهمد سخن گوید و او را به مدد گیرد و بدیهی است هیچ مددی از آن حیوان به او نخواهد رسید. زیرا از دعا و درخواست او جز صدایی و ندایی نخواهد شنید.
اگر کسی طالب شهرت است باید به راستی همتی کند و هنرها و فضایلی کسب کند و این استعانت از خداست که حق است اما از هر عامل دیگری چون زد وبندهای اقتصادی و سیاسی و مطبوعاتی و عوامل دیگر کمک گیرد آن عوامل جزء نظام موثر عالم نیستند و خواست آدمی را در نمی یابند تا به کمک او آیند. آن عوامل به همان حیوان لا یعلم مانند که جز ندایی و صدایی هیچ نمی فهمند. چه شایستگی و فهم و شعور است «دروغ و تزویر» را که بتواند کسی را به شهرت برساند. در حالی که شهرت درخشش کمالات آدمی است و جز با کسب آن کمالات حاصل نمی شود. پس کافران به حق عِرضِ خود می برند و زحمت مردمان می دارند و دیگر هیچ.
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود می بری و زحمت ما می داری
کد خبر: 38811
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdca6ane.49na615kk4.html