حسن نجفی در گفتگو با هنرنیوز؛/2/

موریانه های فرهنگی مخرب تر از موریانه های اقتصادی هستند

6 مرداد 1394 ساعت 16:03

یک فیلمساز کشورمان با اشاره به آشفته بازاری که در سینمای ایران وجود دارد گفت: افسوس میخورم به سینمایی که از «خانه دوست کجاست» از «باشو...» از «رنک خدا» رسید اینجا! انگار « بچه های آسمان» ما در مکاره بازار سیاست و فرهنگ دارند گم می شوند چرا؟!


حسن نجفی فیلمساز کشورمان در بخش دوم گفتگوی خود با خبرنگار سینمایی هنرنیوز به دغدغه های دیگری از قبیل ساخت فیلمی در مورد سوریه ، از اینکه «چرا وضعیت سینمای ایران از خانه دوست کجاست به اینجا رسیده است» از «مافیا سینمای ایران که پدر سینما را درآورده»  از «خانه سینمایی که فعال نیست» از «نبود امنیت شغلی برای اهالی سینما» و مسائل دیگری گفت که اینک می خوانید؟

آیا جوسازیهایی که در مورد فیلم های شما به راه انداختند. شما را تسلیم خواهد کرد که از توجه به به دغدغه هایی که دارید صرف نظر کنید یا خیر؟

موریانه ها افتاده اند به جان وطن؛ واقعیتی است . از درون وطن را دارند میخورند . موریانه های فرهنگی بدتر از موریانه های اقتصادی دارند عمل میکنند. آنهایی که میفهمند اختیاری ندارند و چکار میشود کرد ؟ تو مملکتی که در چهار راه آشوب جهانی واقع شده ، و سینمایش به حق یا نا حق داره رصد میشه فیلمی با این نگاه ساخته نمیشود !!. آمار بگیرید جشنواره امسال را ؛. بعضی وقتها میگویی نکند تو قصه را خیلی جدی گرفته ای ؟ نمیدانم این علقه ریشه در چه دارد ؟. در گرمی آغوش مادر که مرا چسباند به مهر تنش و از وطن گفت یا بهترین دوستانم که با همین دستهای گناهکار خویش از خاک بیرونشان کشیدم در حالی که تیر خلاص خورده بودند ؟ هر چه هست من هنوز ایستاده ام . فیلم جدیدم را با موضوع سوریه میخواهم بسازم و خنده دار اینکه برای رفتنم و لت و پار شدنم در حوزه فرهنگ دارم منت میکشم . افسوس میخورم به سینمایی که از خانه دوست کجاست رسید به اینجا !! از باشو از رنک خدا و ... انگار بچه های آسمانی ما در مکاره بازار سیاست و فرهنگ دارند گم میشوند . نمیدانم آخر و عاقبت این بودن به کجا ختم میشود؟ اصلا ما کی هستیم که بود و نبودمان چی باشد !.اما بگذارید صادقانه بگویم کاش اندیشه ها و همت های صادق، بی هیچ طمعی به داد این فرهنگ و علی الخصوص سینما برسند . دوستان، فرهنگ علم بودن یک ملت است .بیافتد به هر خفتی تن داده میشود .از وطن فروشی بگیر تا ....فقط اگه نیم نگاهی به ذائقه مردم بکنید متوجه خواهید شد چه میگویم .یعنی «مادیان» قرار بود به اینجا ختم بشه؟ «خانه دوست» این بود ؟ همش هوچی گری ...دغل بازی ...غل و غش ... افسوس

به نظر شما چرا ذائقه مردم تغییر کرده است و در این تغییر، چه گروه هایی مقصرند؟

ما یک اصلی را به تعارف برگزار میکنیم . مسول یعنی پاسخگو؛ مدیر میاید که پاسخگو باشد . اگر پاسخی نباشد تفاوت چیست ؟اگر شلخته گی ، بی برنامه گی ، نابسامانی، تغییر در رویکرد ،جنگ و جدل و... است یعنی سیستم خوب عمل نمیکند . بعد از سی و چند سال، یک جشنواره را خوب نمی توانیم برگزار کنیم آن وقت انتظار دارید بتوانیم در رفتار و نگاه آدمها تاثیر بگذاریم .؟ تغییر ذائقه در مردم آلارم خطرناکی است . مردم را خسته کرده ایم تا بکشانیم پای این خوراک مسموم. کسی باید باشد که نگرانی را بفهمد و طلب کند.مطالبه کند. مدیران فرهنگی ما باید یک شبه موهای سرشان سفید شود. شوخی نیست . آمدیم گفتیم سکانداریم؛ بلد نیستند بکشند کنار تعارف نداریم .نابلدی داره جایگاهها را هم، مخدوش میکنه .چرا باید برای راهبری یک فیلم پای بزرگان مملکت و دین جلو کشیده شود ؟ این نشان از ضعف فرهنگ دارد نه پویایی فرهنگ ، یادمان باشد وقتی طلا و کرور کرور اشیا قیمتی حمل میکنیم زبده ترین آدمها را باید به نگهبانی آن بگماریم ...

فکر می کنید چرا وضعیت به این شکل شده است؟

مطالبه،.مطالبه؛.اهالی فرهنگ مطالبه نمی کنند. اگر مطالبه کنند اتفاقات بزرگی خواهد افتا. در حوزه اجتماعی هم، همین است . شرایط خوب و سامان را باید مطالبه کنیم. خوب بودن ، خوب زندگی کردن حق ماست. دیر زمانی است خواستن را فراموش کرده ایم. من یک وزیر بزرگ میخواهم که در کابینه وزنه باشد. سهم خواهی کند برای حوزه فرهنگ،.یک مدیر خوب در حوزه سینما میخواهم که از ساحت سینمای وطنم دفاع کند. . چپ راست به هنرمند جماعت توهین میشود و کک کسی هم نمی گزد؟ من یک خانه سینمای فعال میخواهم. امنیت برای کارم ، اثرم و آینده ام. اگر اینگونه نباشد اصلا به چه درد میخورند تشکیلاتها؟سوالم از شما این است چرا باید شهروند درجه یک و دو در سینما باشد ؟ اصلا بیایید یه کاری کنیم. دوستان بیایند رقم ها و پولهای گرفته شده و کمک شده را یه بار اعلام کنند .آخه یه بار ببینیم کجای قضیه هستیم ! تا کی میخواهیم به این تزویر ادامه بدهیم. اگر شایع و دروغ است یه بار بگویند دروغ است اگر صحت دارد کسی پاسخگو باشد. خلاصه به فکر حال و روز فرهنگ باشیم .

شما با مطرح کردن بحث «رانت و رانت خواری» در واقع به یکی از مشکلات اساسی سینمای ایران که همان بحث «باند و باندبازی» و بحث «مافیا» است اشاره دارید. شما هم در دولت قبلی و هم در دولت فعلی، فیلم ساختید. با توجه به صحبت های مدیران دولت یازدهم که معتقدند آمدند تا این فضای رانت خواری را بشکنند.آیا به نظر شما ، این فضا شکسته شده است؟

آخه به این سادگی نیست که رانت و رانت خواری و باند و باند بازی، یک شبه به وجود نیامده است که در همه دوره ها بوده . توی همه تشکیلاتها هم بوده . توی یک سال یه کارگردان در دوره بیکاری اهالی هنر؛ چپ و راست دارد سریال میسازد! خب پشت صحنه چیزی است دیگه؟.پس چرا خیلی ها تو هزار توی تصویب فیلمنامه پدرشان در میاید ؟!. یه کار، شش سال طول میکشد. خب معلوم است پشت سر قضیه، یه داستانی است .اصلا گیرم همه مراحل درست رفته جلو، آیا درست است هنرمندی چپ و راست کار کند و بقیه دنبال نخود سیاه باشند . ؟میخواهم بگویم ما چون به مدیریت فرهنگی توجه نکردیم و تربیت نکردیم الان شاهد این نابسامانی هستیم. جریان فرهنگ که مختل شود نتیجه در کوچه و بازار خود را نشان میدهد . در پوشش من ..در کلام من ،.در مناسبات رفتاری من ، در عملکرد مدیر من ...چرا ؟ چون فرهنگ باید شاقول بگذارد . فرهنگ باید با تبیین خود یقه گیری کند . وقتی حال و روز چنین باشد دیگه تکلیف بقیه روشن است.
.
شاید بتوان گفت که اکران فیلم «عشق و جنون» شما هم اسیر همین مافیای سینمای ایران شده است؟

نمیخواهم بحث های به این مهمی فدای موضع گیری من در خصوص شرایط بد اکران بشود . اینکه هر سرمایه گذاری به دنبال برگشت پول و کسب درآمد است امری طبیعی است . اما وقتی قضیه به آنجا میرود که برای نیل به این درآمد همه فرصت ها را میخواهیم از آن خود کنیم و برای توجیه این کارمان قیصریه را به آتیش بکشیم آنجاست که مجبور میشویم حرف بزنیم .من یک فیلم ساختم با همه نقاط ضعف و مثبت . مثل همه فیلمها،هیچ فیلمی تو جشنواره امسال ندیدم خیلی سرتر از فیلم من باشد.همه مون تلاش کردیم ..پاشنه آشیل همه مان فیلمنامه بود . یا داستان خوب نداشتیم یا ایده خوب را بد روایت کرده بودیم. در چنین وضعیتی که مشکل یک شکلی داشتیم فرصت ها و نگاهها به حق تقسیم نشد . قلم ها صادقانه حرکت نکرد. این فقط یه پلان از وضع سینمای ما بود . اومدیم اینور تر دیدیم نه در حوزه های دیگر هم مشکل داریم. سینما در منوپل یه تعداد خاصه،.فهمیدیم اشکال جای دیگری است . پس گفتیم تا آنجا اصلاح نشه در به همین پاشنه خواهد چرخید که میچرخد .

به نظر شما، جایگاه مدیریت فرهنگی برای رفع این معضلات کجاست؟

میخواهم بگویم ایجاد یک وفاق ، استفاده از ظرفیت همه سلایق در راستای منافع ملی ، امنیت شغلی ،برنامه ریزی برای ایجاد یک ارتباط ارگانیک برای حصول به سینمای ملی ، استفاده از فرصت های منطقه ای و فرا ملی و حرکت به سمت تاثیر گذاری در حوزه جهانی، چیز شاقی نیست . این را کسی برایتان میگوید که کار مدیریتی هم کرده است . ما قبل از تربیت هنرمند باید به تربیت مدیر فرهنگی فکر کنیم . چیزی که در فرهنگ مغفول مانده است مهندسی فرهنگی و پیوست فرهنگی است . باید مدیریت فرهنگی را از جنگ های زرگری نجات دهیم . بحث های خاله زنکی روح و روان مدیریت فرهنگی ما را فسیل کرده است و صد البته ظاهرا این فقط تو حوزه سینما هم نیست . دیروز داشتم خبرهای انجمن خوشنویسی را رصد میکردم آنجا هم افسوس خوردم. پس یه جای کار می لنگد وقتی چیزی در حال تبدیل شدن به یک اپیدمی است . من کشورهای زیادی را سفر کردم در خیلی جاها در مورد سینمای ایران با دانشجویان و هنرمندان آنجا صحبت کردم. افسوس میخورم که با چنین رویکردی در حوزه جهانی نسبت به سینمای ایران ما درگیر چه مسایلی هستیم و چه فرصت سوزیهایی داریم میکنیم .!

نقش رسانه ها و منتقدین را در معرفی این رانت ها چگونه ارزیابی می کنید؟

رسانه پرسشگرمتعهد در این شرایط حواس مدیر فرهنگی ما را جمع میکند .به خود میاورد و او را ازباتلاقی که گاها به عمد درست میشود نجات میدهد.رسانه را باید همیشه دور نگه داشت . او را باید شخصیتی آزاد بهش داد که تعلق خاطر نداشته باشد.که نپوشاند، بلکه مطالبه کند. رسانه حکم ناظری را دارد که آرشیتکت فرهنگی ما را همراهی میکند . هر جا تو غلظت متریال کم فروشی بود میگوید. هر جا تخلفی از محاسبات نقشه بود میگوید و صد البته مهندس دلسوز کار بلد را همراهی میکند. یادمان باشد منتقد خوب همیشه فیلم خوب را کشف میکند.خیلی از بزرگان سینما از جمله «جان فورد» میگوید بعضی وقتها منتقدان در فیلمهایم چیزی را گفته اند که من در ساخت فیلم ام به آن فکر نکرده بودم. وقتی رسانه و منتقد در این هاله مسموم گرفتار میایند دیگر نه پرسشگری است نه کشف کننده ای .آنوقت است که راهها میتواند به بیراهه کج شود و داشته ها در میان تلی از کج فهمی و نفهمی مدفون شود . بیماری این دو، مرگ فرهنگ را در پی خواهد داشت. عادت بدهیم خود را به پرسشگری و کشف و مدیریت را بگوییم که هر پرسشگری عناد ندارد. نپنداریم نقد یعنی تمسخر و خود بزرگ بینی که این عین حقیر بودن است. چند صباحی است که دلمان برای یک کنارهم بودنی ،زیر چتر اندیشه ای که پاس دارنده باشد تنگ شده است ...افسوس

گفتگو از: مجید معافی


کد خبر: 82001

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdca6wna.49nuw15kk4.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com