گیلدا حمیدی بازیگر نمایش«مرکب خوانی ارکستر مردگان»:
با «هیچ» آغاز کردیم و تا امروز هم با «هیچ» ادامه دادیم
31 ارديبهشت 1392 ساعت 14:01
در واپسین روزهای اجرای عمومی نمایش مرکب خوانی ارکستر مردگان در تالارقشقایی تئاتر شهر تهران، گیلدا حمیدی بازیگری که در این نمایش سه نقش متفاوت از جمله نقش همسر حسین منزوی را ایفا می کند، به بهانه این نمایش و حضورش در آن ، یادداشتی را به رشته تحریر درآورده است.
به گزارش هنرنیوز به نقل از امور ارتباطات رسانه ای نمایش، متن کامل یادداشت گیلدا حمیدی به این شرح است:
«مجالی برای عشق نیست
صدایی آمد گرم و پر مهر از آن سوی خط موبایل ؛ به تمرین تئاتری دعوتم می کرد : محمودرضا رحیمی بود . چه بهتر از این ؟! به دیدار شتفتم و آنچه این دیدار را رنگین تر کرد ، نمایشنامه ی پیش رویم بود. « مرکب خوانی ارکستر مردگان» را حمید رضا نعیمی نوشته بود یا بهتر بگویم سروده بود تا جادویم کند، لبریزم کند و من با شوق به گروهی پیوستم که صمیمانه خود را سراپا به سکان داری محمود رضا رحیمی سپرده بودند در این راه دشوار و لذت بخش . در طول تمرین ها به پشتوانه کار آمدی و تجربه در کنار علاقه و حرف شنوی ، آدمهای عزیز تاریخمان ، مردگان هزاران سال و پیش تا به امروز مان ، برنده و بازنده ، یکی یکی از لابه لای نوشته ها سر برآوردند ، جان گرفتند و بر صحنه راه رفتن آموختند. زندگی ناب خود را آغاز نمودند و مرا غرق حیرت! آنقدر حضور در این کار رای من لذب بخش است که پس از پنج ماه و اندی ، تازگی و جذابیت روزهای نخست را دارد و از معدود دفعاتی است که دلم می خواهد اجرا ماه ها ! ادامه می یافت و به این زودی ها تمام نمی شد .
باری این همه با هیچ آغاز شد و با هیچ ادامه یافت تا به امروز . هیچ که می گویم همان نبود حمایت و مکان تمرین و بودجه و ....است که تنها کلماتی هستند مستعمل و کلیشه و بی اهمیت از دید مسوولان !.و مفاهیمی حیاتی و ضروری برای ما هنرمندان دستمان خالی است و قلبمان پر .پاز احساس مسئولیت ، پر از اشتیاق و عطوفت .
در کاری که اکنون بر صحنه داریم می بینیم و به یاد می آوریم که همواره در شرایط دشوار آنگاه که تمام هم تو باید این باشد که فقط بتوانی سرچای خود بایستی دم بعدی را فرو بری و شاید گامی دیگر برداری مجالی برای عشق نمی ماند.
عشق که هنر مختص آدمی است و یگانه نیاز جان و روان او در دوران های بی مهر و یخبندان این سرزمین ، بارها و بارها از بندگان سرشناس و ناشناس خداوند دریغ شده است .
و اینک ما وارثان این تاریخ پردرد و هزار لا کاش فرصتی بیابیم که مهربان تر باشیم ، عاشق باشیم . تردیدی نیست که تا هستیم دل های ما گرم می تپد تا ویرانی زمهریرهای بی مهر و بی حیات چشمانمان می درخشد و سرود می خوانیم به پاسداشت زیبایی زندگی و به ستایش انسان و انسانیت .
دستهای عاشمان به سوی همگان دراز است و آغوشمان بر هرکس که به ما بپیوندد باز .
به امید روزهایی روشن تر ."
کد خبر: 58576
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcaimnm.49na015kk4.html