گردنكشي فرهنگي ايرانيهاي مجاور ايران!
روزنامه ملت ما , 20 خرداد 1391 ساعت 10:42
حسن گوهرپور در سرمقاله امروز شنبه روزنامه «ملت ما» درباره برخی بی اخلاقی های کشورهای همسایه با موضوع تصاحب مشاهیر علمی و فرهنگی ایران نوشت: آنچه امروز از ايران و ساير كشورهاي صاحبتمدن و تاريخ ميشناسيم دو پيشينه دارد؛ يكي سياسي و ديگري فرهنگي.
پيشينه سياسي ايران در ميان تمدنها، از دوره «مادها» با جغرافيايي معين آغاز شده و به ترتيب با تسلط سياسي هخامنشيها، اشكانيها، ساسانيها، سامانيها، آلبويه و سلجوقيان، خوارزمشاهيان و ايلخانان، تيموريان و سپس صفويان، افشاريه، زنديه، قاجاريه و تا امروز ادامه يافته است.
اين سلسلهها و دولتهاي كوچك ديگري كه در اين ميانه شكل گرفتند؛ در كنار هم يك «سنت فرهنگي» ايجاد كردهاند كه در تمام دوران از جغرافياي سياسي ايران بزرگتر بوده است و به بيان ديگر ميشود همان پيشينه فرهنگي. براي مثال در دوره هخامنشيها كه مرزهاي جغرافياي ايران (فعلي) از شمال و شمالغرب تا آذربايجان، گرجستان، ارمنستان، تمام تركيه و عراق تا بلغارستان فعلي، از جنوب و جنوب غرب تا مصر و سودان فعلي،
از شمال و شمالشرق تا تركمنستان، ازبكستان، قزاقستان، تاجيكستان، بخشي از قرقيزستان، افغانستان و پاكستان تا مرزهاي هند كشيده شده بود، پس از پايان سلسله و آمدن سلوكيه و سپس اشكانيها دچار تغيير و تحول سياسي و جغرافيايي ميشود؛ اما فرهنگ، در سرزمينهايی كه در آنها خانه كرده، ميماند و ادامه حيات ميدهد. آنچه در اين نوشتار به آن توجه ويژه خواهد شد اعتبار فرهنگ در تاريخ سياسي و جغرافيايي ملتهاست.
امروز شاهد اين هستيم كه بسياري از چهرههاي فرهنگي و علمي ايران (امروز) توسط كشورهاي منطقه مصادره به مطلوب ميشود. براي مثال؛ مولوي، ابنسينا، رودكي، فارابي، خوارزمي، ابوريحان بيروني، نظامي و... تعدادي از چهرههايی كه به تكرار كشورهاي منطقه مدعي تصاحب آنها شدهاند، اما موضوع مهم اينجاست كه فخر كشورهاي منطقه در تاريخ به چه زمانهايي بازميگردد و آنها دارند با تصاحب اين چهرهها چه موضوعي را اثبات ميكنند؟ در پاسخ به این پرسش، بايد گفت اگر اعتباري در تاريخ و پيشينه فرهنگي (و نه لزوماً سياسي) ملل همسايه ايران (فعلي) وجود دارد در بيشتر مواقع مربوط به زماني است كه ايرانِ سياسي در آن كشورها به قدرت رسيده و پس از افول قدرت باز هم ايرانِ فرهنگي، طلايهدار حركتهاي فرهنگي و خردورزانه بوده است. كشورهايي كه مدعي تصاحب چهرههاي علمي و فرهنگي ايران هستند، تا دورۀ زنديه در جغرافياي ايران بودهاند، حتي پس از زنديه يعني در دوران شاهان قجري هم دوباره ايران در بخش شمالغربي، شمالشرقي و شرق تركمنستان، افغانستان، پاكستان، تاجيكستان را به تصاحب درميآورد.
به واقع با نگاهي به تاريخ سياسي كشورهايي كه نام برديم خواهيم فهميد كه تا صد سال گذشته بخشي از تاريخ سياسي – جغرافيايي ايران بودهاند و كل تاريخ آنها وابسته به فرهنگ ايراني است. حال اگر چند روز گذشته جمهوري آذربايجان تنديس نظاميگنجوي – شاعر- را طراحي و با جعل هويت به ايتاليا هديه و در پارك «ويلا بورگزه» شهر رم نصب كرده، بايد گفت كه تاريخ آذربايجان تاريخي ايراني است.
و بهتر اين است كه كشورهاي منطقه دستكم به تاريخ خود احترام گذاشته بدانند كه احترام كشورها به قامت فرهنگي و پيشينه فرهنگي تمدني آنهاست نه آنچه امروز به لحاظ سياسي به آن دست پيدا كردهاند. همانگونه كه هخامنشيها در تاريخ سياسي ايران فرهنگي پايدار نبودند؛ سياستها هم دستخوش تغيير ميشود؛ و آن سياسيتهايي در تاريخ روسپيد ماندهاند كه فرهنگ و تمدن را پاس داشتهاند.
نویسنده:حسن گوهرپور
کد خبر: 41916
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcaiony.49n6615kk4.html