به مناسبت سالروز درگذشت فریدون مشیری؛
«انسان این همه دردمند» شاعر نایافته ها
3 آبان 1389 ساعت 16:55
فریدون مشیری،شاعر گذر از لحظه های کوتاه با ارتفاع بلند چون کوهستان اشعار سترگ است.دیگران درباره اش بسیار گفتند و نیک.
و چنین آمد؛ دکترعبدالحسین زرین کوب در مقاله سال72 درباره مشیری نوشت: «در طي سالها شاعري، فريدون از ميان هزاران فراز و نشيب روز، از ميان هزاران شور و هيجان و رنج و درد هرروزينه آنچه را به روز تعلق دارد، به دست روزگاران ميسپارد و به قلمرو افسانههاي قرون روانه ميكند. چهل سالي – بيش و كم – هست كه او با همين زبان بيپيرايه خويش، واژه واژه با همزبانان خويش همدلي دارد ... زباني خوشآهنگ، گرم و دلنواز. خالي از پيچ و خمهاي بيان اديبانه شاعران دانشگاهپرورد و در همان حال خالي از تاثير ترجمههاي شتاب آميز شعرهاي "آزمايشي" نوراهان غرب»
دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی نیز درباره او می گوید: «فريدون مشيری، در نظرمن، در همان صف شاعرانی است كه من با آنها گريستهام. شاعرانی كه مستقيما با عواطف آدمی سروكار دارند، من بارها با شعر گلچين گيلانی گريستهام، با شعر شهريار گريستهام، با شعر حميدی گريستهام و با شعر مشيری نيز. شعری كه او در تصوير ياد كودكیهای خويش در مشهد سروده است و به جستجوی اجزای تصوير مادر خويش است كه در آينههای كوچك و بيكران سقف حرم حضرت رضا تجزيه شده، واو پس از پنجاه سال و بيشتر به جستجوی آن ذرههاست. همين الان هم كه بندهايی از آن شعر از حافظهام ميگذرد گريهام میگيرد؛ شعر يعنی همين ولاغير. از كاتارسيس Catharsis ارسطويی تا Foregrounding صورت گرايان، همه همين حرف را خواستهاند بگويند.»
بی گمان سروده هایش در خور سنجش و نقد است چندانکه کامیار عابدی مینویسد:«سخن از فريدون مشيري است . هرچند بايد گفت كه در ديدگاههايي بر بنياد ادبيت متن، سرودههاي وي، درخور سنجش و نقد است و البته، اين نكته سخن ناگفته و تازهاي نيست. تصور ميكنم با آنچه گفته شد، ميتوانيم دو وجه دروني و بيروني را در شناسايي دامنه تاثير و نفوذ شعر مورد دقت قرار داد. در وجه دروني، شاعر زبان را در درون مجموعهاي كه در اصطلاح، ادبيات ميناميم، به غنا و پالايش و زيبايي ميرساند. به تعبير ديگر، شاعر زبان را ميشكوفاند. اين همان كاري است كه اغلب گويندگان مهم انجام دادهاند، از رودكي و فردوسي و خاقاني و نظامي گرفته تا سعدي و مولانا و حافظ و (حتي اگر منتقدان فرهيخته سبك هندي دلگير نشوند) صائب و بيدل. البته مراتب دارد.
داوري در بارة شعر ادوار گذشته آسان است . اما داوري در بارة شعر معاصر، چنين نيست. زيرا به نظر ميآيد كه اغلب اديبان و منتقدان نميتوانند به آساني و سادگي زمانه خود را در نظر بگيرند و به داوري منصفانهاي رسند. جز آن «اغلب اديبان و منتقدان» معاصر، يا شاعرند و يا دستي در شعرگويي دارند. با اين همه، شايد در باره دو شاعر عصرمان در شيوه سنتي و سبك نو، بتوانيم بگوييم كه دستكم، از منظر اجتماعي و جغرافيايي به قلمروهاي فراختري نسبت به شاعران ديگر گام نهادهاند. هر چند ممكن است (و بلكه يقين است) كه خوانندگان خاص، در آفرينش زباني ايشان كاستيها و دشواريهايي ببينند و ميبينند. نام اين دو شاعر، سيد محمدحسين شهريار (۱۲۸۳-۱۳۶۷) و فريدون مشيري (۱۳۰۵-۱۳۷۹) است. شك نيست كه هر دوي آنان با آسانگويي و توجه به زبان گفتار (و نه نوشتار) و با تكيه بر جهانبيني خاص خويش توانستهاند در گسترش جغرافيايي و اجتماعي زبان فارسي در دوره معاصر توفيق فراواني به دست آورند و اين توفيق به لحاظ آن كه در سرزمينهايي كه داراي پيشينه فرهنگي ايراني هستند چيز كمي نيست.»
کد خبر: 19056
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcaiwn6.49nom15kk4.html