شیردال اهدایی؛ از دغدغه های علمی تا هیاهوی سیاسی
کارشناس آمریکایی موزه متروپلیتن چه میگوید؟
22 مهر 1392 ساعت 15:30
به عقیدة ماسکارلا شمار زیادی از اشیای موزهای که از کاوشهای اصولی باستانشناختی به دست نیامدهاند یا به کل تقلبیاند و یا اگر هم تقلبی نباشند به این دلیل که بافت باستانشناختی آنها از رهگذر حفریات غیرقانونی و بدون نظارت باستانشناسان و ثبت و ضبط دقیق و اصولی از بین رفته از نظر باستانشناسی و در جهت اطلاعرسانی در زمینة فرهنگ و جامعهای که آنها را تولید کرده ارزش چندانی ندارند.
بازار اظهارنظرهای متعدد درباره «جام شیردال» همچنان داغ است، تا آنجا که برخی سعی دارند بحثهای علمی و تخصصی درباره اصالت آن را از حوزه میراث فرهنگی خارج نموده و به وادیهای سیاسی بکشانند؛ چنانکه اخیراً برخی سعی کردهاند آن را نشانهای از سوء نیت آمریکاییها قلمداد کنند! این درحالی است که مسئولان میراث فرهنگی و خبرنگاران این حوزه به این موضوع کاملاً اشراف دارند که در نفس عمل و مطابق کنوانسیونهای بینالمللی این شیء، فارغ از اصالت آن، متعلق به ایران است و در آمریکا یا هر کشور دیگری که توقیف و ضبط میشد سرانجام باید به ایران تحویل داده میشد. مسؤولان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز به اقتضای وظیفه میبایست این شیء را تحویل میگرفتند. در چنین فرایندی قصد و نیت امریکاییها، چون خودشان بدواً این اثر را از یک مجموعهدار بینالمللی توقیف و ضبط کردهاند، بیشک با حسن نیت بوده است. در نهایت، پس از بازگرداندن این اثر به کشور، مقرر شده تا کارشناسان و باستانشناسان در موزة ملی ایران درباره جنبههای علمی و تخصصی این موضوع، تحقیق و بررسی لازم را انجام دهند.
این که یک مبحث علمی- فرهنگی آلت دست سیاسی برخی افراد برای دستیابی به ناکامیها، اغراض و امیالشان باشد جای بسی تأسف است. آلوده کردن ساحت علم و فرهنگ به اغراض سیاسی همواره آسیبهای جدی را بر پیکره فرهنگ وارد کرده است؛ مصداق آن آسیبهایی است که همواره بر سازمان میراث فرهنگی به عنوان محلی برای صیانت از میراث مادی و معنوی و شناخت تاریخ و تمدن ملت ایران وارد آمده است. فضای مسموم سیاست زده تا آنجا پیش رفته که در رسانه مکتوب و تصویری ایران به مقولاتی چون سوء استفاده از میراث و قاچاق اموال فرهنگی یا اصلاً پرداخته نشده و یا تعداد آن به انگشتان دست هم نمیرسد. این عدم اطلاع رسانی باعث شده تا افکار عمومی در این زمینه هیچ تصویر ذهنی نداشته باشد و نهایتاً امروز کسانی که میخواهند از آب گلآلود ماهی بگیرند یک خبر علمی- تخصصی حوزه میراث را به ورطه سیاسی میکشانند. همان افرادی که به خوبی واقفند که طبق قوانین بینالمللی آمریکاییها باید این شی را چه اصل و چه تقلبی به ایران بازپس میفرستادند و چون طی سالهای گذشته روابطی بین این دو کشور برقرار نبوده شیء توقیف شده از یک قاچاقچی که در جریان دادگاه آمریکا حکم زندان و جریمه نقدی برای او در نظر گرفته شده بود، اکنون به ایران استرداد شده است. آنها به خوبی میدانند که از آنجا که مطابق قوانین یونسکو، دولت امریکا موظف به استرداد اثر به ایران بوده، این اثر از سال ۲۰۰۵ میلادی نزد وزارت امنیت امریکا به امانت مانده بود و مقامات این کشور شیء به امانت مانده را تحویل دادهاند.
جدای از این هیاهوهای سیاسی که زمینهها و علل آن آشکار است، میبایست به انتشار درست مسایل علمی پرداخت تا جامعه علاقمند بتواند به اطلاعات علمی دسترسی یابد و تحلیلهای درست علمی را از اغراض سیاسی بازشناسند. از این نظر، یکی از نخستین کارشناسان و پژوهشگرانی که به طور مستقل به شناخت این اثر همت گماشته آقای اسکار وایت ماسکارلا، باستانشناس و کارشناس آمریکایی موزه متروپلیتن، است. ماسکارلا در مقالهای با عنوان «وصلههای ناجور؛ هیأت امنای موزه، دلالان اشیاء باستانی، پژوهشگران و مأموران دولتی» دربارة تقلبی بودن این شیء به طور مبسوط اظهار نظر کرده است. مقاله این باستانشناس و محقق آمریکایی در سال ۱۳۹۱ در کتابِ «نامورنامه؛ مقالاتی در پاسداشت و یاد دکتر مسعود آذرنوش»، ویراسته حمید فهیمی و کریم علیزاده منتشر شده بود.
اما اسکار ماسکارلا کیست و درباره اشیاء و آثار تقلبی در حوزه باستانشناسی و میراث فرهنگی چه نظراتی دارد؟
اسکار وایت ماسکارلا در سال ۱۹۳۴م در شهر نیویورک کشور امریکا متولد شد. لیسانس خود را از کالج شهر نیویورک و دکترایش را در سال ۱۹۶۵ در رشته باستانشناسی کلاسیک (جهانِ یونانی-رومی) از دانشگاه پنسیلوانیا دریافت کرد. نخستین تجارب پژوهشی میدانی ماسکارلا در آمریکا، از جمله در مسا ورده در کلرادو (۱۹۵۳) و سوآنکریک در داکوتای جنوبی (۱۹۵۵) بود، اما او در مرحله تحصیلات عالی خود به خاور نزدیک، بهویژه ایران علاقمند شد و پس از دو فصل کاوش در گوردیون (در غرب کشور ترکیه؛ ۱۹۵۷ و ۱۹۵۹) وارد پروژة حسنلوی دانشگاه پنسیلوانیا شد و به تدریج به قائم مقامی رابرت دایسن، سرپرست این برنامة باستانشناختی، رسید. ماسکارلا در سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ در محوطههای باستانی حسنلو، عقربتپه، دینخواهتپه و سهگُردان در شمال غرب ایران کاوش انجام داد.
او همچنین در کاوشهای دیوید استروناخ در تپة نوشیجان در ملایر همدان شرکت داشته است. با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و ممنوعیت ورود باستانشناسان خارجی، ماسکارلا مدتی نیز برای کاوش به ترکیه روی آورد و در محوطههای چون گوردیون و چادر هویوک کاوش کرد. ماسکارلا در سال ۱۹۶۴ در مقام دستیار جمعدار بخش آثار هنری خاور نزدیک باستان به استخدام موزة متروپلیتن نیویورک درآمد. او در سال ۱۹۶۹ به مقام جمعداری و در سال ۱۹۷۸ به مقام پژوهشگر ارشد ارتقاء یافت.
وی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ عملاً هیچ پژوهش میدانی انجام نداد. طی این بیست سال او با بررسی دقیق اشیایِ فراوانِ منتسب به خاور نزدیک باستان که در موزهها و مجموعههای خصوصی گوناگون در گوشه و کنار جهان، بهویژه در اروپا، آمریکا، و ژاپن پراکندهاند به پایهریزی حرکت و جریانی علمی در باستانشناسی خاور نزدیک همت گماشت. به عقیدة ماسکارلا شمار زیادی از اشیای موزهای که از کاوشهای اصولی باستانشناختی به دست نیامدهاند یا به کل تقلبیاند و یا اگر هم تقلبی نباشند به این دلیل که بافت باستانشناختی آنها از رهگذر حفریات غیرقانونی و بدون نظارت باستانشناسان و ثبت و ضبط دقیق و اصولی از بین رفته از نظر باستانشناسی و در جهت اطلاعرسانی در زمینة فرهنگ و جامعهای که آنها را تولید کرده ارزش چندانی ندارند.
ماسکارلا از دهة ۱۹۷۰ تاکنون مقالات بسیاری در این زمینه به چاپ رسانده و اشیای مختلف یا مجموعههای مشخصی را از این دیدگاه مورد مطالعه قرار داده است. نتیجة پژوهشهای ماسکارلا طی این سالها در کتابی مهم با عنوان طعنه آمیز «دروغ بزرگ: جعلِ فرهنگهای خاور نزدیک باستان» گرد آمده که در سال ۲۰۰۰ میلادی منتشر گردید.
او در این کتاب میگوید: شمار زیادی از اشیای گران قیمت و موزه پسند که از کاوشهای باستانشناسی بدست نیامده؛ ولی در موزهها و مجموعههای خصوصی گوناگون در اروپا نگهداری شده و به تماشاگران به عنوان آثار تاریخی معرفی میشوند، اصل نیستند. این ادعا از سوی موزه دارانی که گردشگران مختلف را از گوشه و کنار دنیا به تماشای آثار باستانی اصیل خود فرا میخواندند، مورد تردید قرار گرفته؛ اما پارهای تحقیقات مستقل و نیز مطالعات آزمایشگاهی، نظرات ماسکارلا را تصدیق کرده است.
وی در کتاب خود که پیشتر برخی رسانهها به آن پرداختهاند؛ عنوان میکند که پس از کشفیات پر سر وصدا در نیمه نخست قرن بیستم میلادی، مانند مفرغهای لرستان یا مجموعه زیویه، مسوولان موزههای بزرگ و مجموعه داران ثروتمند را ترغیب کرد که به هر بهایی اشیایی از این قبیل را بدست آورند و به مجموعه خود بیفزایند. تقاضاهای فراوان، خساراتی عمده به دنبال داشت و برخی افراد نادان با بیل و کلنگ و گاه نیز با لودر و بولدوزر در محوطههای باستانی به حفاری پرداختند؛ اما این فعالیتها، نتیجهای جز تخریب به دنبال نداشت. از این رو عدهای متقلب با کمک صنعتگران زبردست به تولید اشیای تقلبی روی آوردند و آنها را به اسم اشیای اصلی به خریداران قالب کردند. نمونههایی از این اشیا در نهایت به موزهها یا مجموعههای بزرگ راه یافت و گردانندگان آن موزهها از متخصصان امر درخواست میکنند درباره آن اشیا مقالهای بنویسند تا اولا سایر موزه دارها و مجموعه دارها از دستاورد مهم آنها مطلع شوند و ثانیاً شیء مورد نظر را سندیت علمی بدهند. متخصصان نیز مقالههای متعدد نوشته و از زیبایی کار یا ظرافت نقوش اشیای مورد نظر تمجید کردند و آنها را به فرهنگهای باستانی ایران یا دیگر مناطق خاور نزدیک نسبت میدهند. کل این فرایند منجر به مخدوش شدن ساحت باستانشناسی و تاریخ هنر شده و میبایست با دقت بسیار در پیرایش آن تلاش کرد.
کد خبر: 64885
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcamani.49nya15kk4.html
هنر نیوز
http://www.honarnews.com