قهرمان ساده دل؛ شرایط پیچیده

8 مهر 1389 ساعت 10:28






آتیلا پسیانی در طول سال های طولانی فعالیت های تئاتری اش همواره به خاص بودن و مبهم بودن آثارش متهم شده و بعید نیست، همین هنرمند که بزرگ ترین کاستی همه آثارش عدم برقراری ارتباط با مخاطب بوده است، امسال به یک ناجی بزرگ برای تئاتر ایران تبدیل شود.

«آتیلا پسیانی» در میانه دهه هشتاد با آثاری مثل «زمین صفر»، «هابیل و قابیل»، «تلخ مثل عسل»، «گنگ خواب دیده» و «تیغ و ماه» نوع تازه ای از تئاتر خودش را در فواصلی کوتاه به نمایش گذاشت که به واسطه شیوه اجرایی آن بسیار خاص بودند.

اما پسیانی که با هوشمندی، سلایق و خواست های مخاطبانش را پیگیری می کرد از همان دوران و با نمایش «مرگ ابریشم» تا «متابولیک» برخی مولفه های تازه تر را به کارهایش افزود که در نتیجه آن ارتباط و ادراک مخاطب از نمایش ها در گستره ای نزدیک تر و موثر تر امکان پذیر شد. این گرایش ادامه پیدا کرده تا امروز به اجرای نمایش پروفسور بوبوس رسیده است.



● پروفسور بیچاره

آتیلا پسیانی، بر خلاف آثار گذشته اش این روزها موضوعات متفاوتی را برای کار کردن انتخاب کرده است. کارگردانی که همواره به واسطه ابهام و شخصی بودن نمایش هایش نقد می شد، در نمایش پروفسور بوبوس به گونه ای کاملا مشهود و ملموس خودش را به موضوعات روز اجتماعی نزدیک کرده است. به هر حال همین مسیری را که پسیانی از جزیره شخصی به سمت مخاطب طی کرده به گونه ای مثبت و مطلوب می توان مورد تاکید قرار داد. ضمن این که کارگردان در دو حوزه کاری نیز موفق نشان داده است.

نمایشنامه پروفسور بوبوس، نوشته الکسی فایکو یک کمدی ـ تراژدی ساده است که مبارزه انقلابی و آرمانگرایی طبقات اجتماعی را در تلاش برای ایجاد تغییر و رسیدن به عدالت و انسانیت را به سخره می گیرد. بوبوس، معلم ساده ای که به گمان خودش با شرکت در تظاهرات می خواهد سهمی در رسیدن به پیروزی داشته باشد به طور اتفاقی وارد عمارتی عجیب می شود که خانه یکی از مقامات شهر است. بوبوس نه به عنوان یک انقلابی که همچون یک انسان ساده دل وارد بازی های منفعت طلبانه میهمان فرانسوی این عمارت می شود و آنقدر بازی داده می شود تا این که انقلاب به پیروزی می رسد و... .



● تراژدی مضحک

فایکو، تراژدی مضحک قهرمان آرمانگرا و ساده دلش را با وارد کردن او به یک عمارت عجیب آغاز می کند و بلافاصله پس از آن مظاهر فساد و ظلم و تزویر را در حدفاصل ارتباط میان این قهرمان و مقامات به روایت می گذارد. حاصل این ارتباط و چالش های کمیکی که در شبکه ارتباطات دیگر داستانی به وجود می آید نیز به هر چه بیمارتر نشان دادن فساد و زشتی قدرت و آرمانی بودن انقلاب نزدیک می شود، اما در آخرین لحظات و زمانی که به نظر می رسد انقلاب برای نجات عدالت و آزادی پیروز شده، قهرمان فروپاشی همه آرزوها و آرمان های انقلابی اش را با مشاهده چهره واقعی شاگرد انقلابی اش مشاهده می کند. این همان لحظه فروپاشی آرمانگرایی و پایان تراژدی زندگی معلم بیچاره ای است که کمدی داستان او را به یک پروفسور روشنفکر تبدیل کرده است.

در واقع اتفاق ساده ای که در پس کمدی ساده اثر رخ می دهد به نحوی تاثیرگذار مسیر بیهوده آرمان های انقلابی را به اثبات می رساند. در پایان کشیش، بارتولوم و ژنرال به عنوان مظاهر تزویر، زر و زور همراه با آموزگار ساده دل بیچاره شکست خورده و درمانده رها می شوند و این بارون کلاهبردار است که در حالی که تمام ثروت به سرقت رفته را با خود به همراه دارد با مشتی پول دستمال سرخ را از مبارز انقلابی می گیرد و می گریزد.

بوبوس یک بار به خاطر انتساب به مظاهر قدرت و بار دیگر به خاطر شخصیت انقلابی اش تبدیل به پروفسور بوبوس می شود، اما در پایان قهرمانی بیچاره تر و درمانده تر از آموزگار ساده بازنشسته پیشین نشان می دهد که حتی آرزوهای امیدبخش گذشته را هم با خود به همراه ندارد. پروفسور بیچاره نمایش در واقع آینه ای از عدالت و انسانیت در جامعه مزور معاصر جهان است که با لحنی کمیک معرفی و با تراژدی بزرگ زندگی اش شناخته می شود.



● ژانگولرها وارد می شوند

فایکو برای به روایت گذاشتن چالش میان قدرت و جامعه مجموعه ای از تیپ ها را در بستر داستان کمیک نمایشنامه اش معرفی می کند و حضور آنها را با ویژگی های برجسته رفتاری شان مورد پرداخت قرار می دهد. به این ترتیب جزییات شخصیت و مشخصات رفتار کلیت پیدا می کند و در قالب کلام گزینش شده، لباس ها و نمادهای تیپیکال در یک تیپ خلاصه می شوند. پسیانی هم برای هر چه بیشتر نزدیک کردن این تیپ ها به مشخصات کلی آنها را همچون ژانگولرهایی با هیبت های عجیب و غریب به روی صحنه آورده است. بنابراین در صحنه علاوه بر رویدادهای نمایشی، شوی هیکل های نمادین و غول های کاریکاتوری نیز اجرا می شود که تا اندازه ای نیز در تناسب با محتوا و منظور نمایش قرار می گیرد، اما این استفاده از مانکن های تیپیکال که به خصوصیات کلی آدم های نمایش اشاره و تاکید دارد، در نمایش بیش از اندازه تکرار می شود.

صحنه نمایش پسیانی از روی سن آغاز می شود، روی معبر طولی ادامه پیدا می کند و تا میانه صندلی های تماشاگران کشیده و به یک در (که سرنوشت تازه بوبوس را رقم می زند) ختم می شود. نمایش پیش از آغاز داستان با راه رفتن مانکن ها روی این معبر شروع می شود، اما پسیانی در فواصل متعدد این شوی نمایشی را خارج از روایت داستان با عبور و نمایش بازیگران به روی معبر بارها و بارها تکرار می کند. البته این صحنه اضافه شده در بخش هایی کارکرد تئاتری خوبی پیدا می کند. مثلا آنجا که استفکا و بارون از میان آدم های دیگر جدا می شوند و روی معبر می آیند تا گفتگویی خصوصی را فقط برای تماشاگر انجام بدهند، این صحنه بخشی از میزانسن ها را به خوبی با راهی که به میان تماشاگر باز کرده است به گونه ای زیبایی شناسانه امکان پذیر می سازد، اما در فواصل و بخش های متعددی از نمایش هم تنها حضور ژانگولروار بازیگران به روی آن در جهت خلق جذابیت های کاذب مورد استفاده قرار گرفته است.

پسیانی نمایش اش را با استفاده از برخی مولفه های عجیب و غریب مثل چراغ هایی که هر کدام بخشی از وجود آدم ها را برجسته (روشن) می کنند یا مثلا میکروفن و... به سمت شیوه ای سطحی و توجیه ناپذیر برده است. این در حالی است که خود تیپ ها و نحوه حضور آنها در داستان و با وجود بازی خوب بازیگران به اندازه کافی قادر به اجرای کاریکاتورهای وحشتناک و نیمه فانتزی داستان هستند با این وجود کارکرد برخی از ابزارها و مولفه ها در صحنه چندان بجا و زیبا جلوه نمی کند، مثلا استفاده از میکروفن، تنها در زمان های معدود و آن هم موقعی که مثلا صحبت های در گوشی یا زمزمه ها و پچ پچ ها از طریق آن بیان می شوند می تواند منطقی باشد.

اما آنجا که بازیگران گاه و بی گاه میکروفن برمی دارند و به وسیله آن باهم صحبت می کنند این کارکرد مطلوب هم زیر سوال می رود.

پسیانی در استفاده از ویدئو برای تقویت کمدی خاص نمایش اش هم تا اندازه ای موفق نشان داده است. تصویر در «پروفسور بوبوس» سه کارکرد اصلی دارد؛ نخست آن که رفتار و خصلت های غلو شده آدم ها را جدا از آنچه روی صحنه اتفاق می افتد به اجرا اضافه می کند (مثلا آزادیخواهی و سرخوشی استفکا که با تصویر او در حال پرواز کردن تقویت می شود) ، دومین کارکرد تصویر در نمایش تاکید بر کنش و واکنش چهره و حالت رفتار بازیگران است که مثلا با فیکس شدن یک کنش در چهره و حالت حضور بازیگر و نمایش چند لحظه آن اتفاق می افتد. این دو کارکرد به زیبایی در قالب اجرا و کارکردهای اجرایی نمایش قرار گرفته اند. اما کارکرد سوم تصویر که تنها آن را در حد یک عنصر زینتی و تابلویی نقاشی نزول می بخشد، هیچ گاه نمی تواند در تناسب با کارکردهای دیگر آن مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد.



● جذب مخاطب خاص و عام

آتیلا پسیانی یکی از معدود کارگردان های سال های اخیر تئاتر ایران است که مدتی است تقریبا هر سال سه یا چهار نمایش را روی صحنه می برد. پسیانی و گروه تئاتر بازی طی این سال ها همواره به واسطه خاص بودن سبک و شیوه کارشان مورد انتقاد قرار گرفته اند. اما این کارگردان هوشمند و خانواده هنرمندش امسال ظاهرا در پی اثبات شیوه تئاتر ی شان به منتقدان این تئاتر هستند. پسیانی با نمایش جدیدش بار دیگر توانست توانایی هایش در جلب مخاطب عام را ثابت کند و در عین حال مثل بسیاری از تئاترها به ورطه ابتذال و مولفه های صرفا جذاب و کاذب هم سقوط نکند.

از این منظر «پروفسور بوبوس» را می توان تلفیقی از شیوه مورد علاقه پسیانی و گروه جوان او و نیز عناصر جذاب و درگیرکننده مخاطب عام و خاص دانست.

«پروفسور بوبوس» با سوژه امروزی و جذاب، شیوه اجرایی مناسب و حضور موفق بازیگرانی چون رضا کیانیان، هانیه توسلی، ستاره پسیانی، آتیلا پسیانی و بابک حمیدیان می تواند تا پایان اجرایش در تالار اصلی به یک اثر موفق در ارتباط با مخاطب نیز تبدیل شود.



● سوپراستارها روی صحنه

«پروفسور بوبوس» در حال حاضر، در فصلی که چندان هم برای پرفروش شدن یک نمایش مطلوب به نظر نمی رسد، به یکی از پرمخاطب ترین نمایش های چند سال اخیر تبدیل شده است. سالن بزرگ اصلی تئاترشهر این روزها با ظرفیت کامل و حتی بیش از ظرفیت خود پذیرای تماشاگران است و شاید نخستین دلیل این استقبال بتواند حضور چهره های سرشناس سینما و تئاتر بر صحنه این تئاتر باشد. رضا کیانیان، هانیه توسلی، آتیلا پسیانی و بابک حمیدیان در کنار دیگر بازیگران شناخته شده نمایش شاید مهم ترین عامل موفقیت نمایش در جلب و جذب مخاطب به شمار آیند. اما مگر همین چند ماه پیش نبود که گالیله پرهزینه با حضور ستارگانش یک شکست واقعی را در همین تالار اصلی تجربه کرد؟

بنابراین می توان نتیجه گرفت که ستارگان و چهره ها اگرچه می توانند بخشی از موفقیت یک نمایش در حوزه جلب مخاطب را تضمین کنند اما دلیل کافی و تضمین قطعی برای موفقیت نیستند. بازیگران سرشناس در همه جای دنیا به واسطه موفقیت اقتصادی در بسیاری از تئاترها مورد استفاده قرار می گیرند. اما کاملا اشتباه است که این ستاره ها یک تئاتر بد و بی کیفیت را تبدیل به یک اثر موفق کنند.

کار پسیانی در کنار حضور همه سوپراستارهایش، نمایشی یکدست و کامل به نظر می رسد. حتی با وجود برخی ضعف ها هم می توان کلیت این تئاتر را به واسطه سوژه خوب و هوشمندانه آن و نیز انطباق مناسب محتوا و فرم در اجرای اثر موفق و مطلوب ارزیابی کرد.






منبع: روزنامه جام جم ( www.jamejamonline.ir )




کد خبر: 17869

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcaoan6.49n0i15kk4.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com