شهرام اقبال زاده در گفتگو با هنرنیوز؛

ادبیات شفاهی یک میراث ملی فاخر است

19 مهر 1391 ساعت 12:01

شهرام اقبال زاده، ادیب و پژوهشگر کودک و نوجوان معتقد است به رغم آنکه ادبیات شفاهی یک میراث ملی فاخر است نه تنها در ادبیات امروز مغفول مانده بلکه به طور تخصصی در رشته ادبیات هم بدان پرداخته نمی شود.


اقبال زاده در گفتگو با خبرنگار گروه کتاب و ادبیات هنرنیوز در پاسخ به این پرسش که« آیا ظرفیت های روایات شفاهی ادبی در داستان های امروز کودک و نوجوان آنگونه که بایسته و شایسته است استفاده می شود؟»گفت: به طور کلی پیشینه و ریشه ادبیات کودک در ادبیات شفاهی، افسانه ها، قصه ها، مثل ها، متل ها، ترانه ها و لالایی هاست. 

وی با بیان این مطلب افزود: پیش از دوران مدرن، صنعتی شدن جامعه، گسترش تجارت مبادلات و فراگیری سطح سواد در جامعه، کودکان با ادبیات شفاهی بزرگ می شدند. البته در گذشته چیزی تحت عنوان مقوله ادبیات کودک وجود نداشت و شاعر کودک و نویسنده کودک بی معنا بود، زیرا اساسا ادبیات کودک پدیده و رهاورد مدرنیته است اما همچنان افسانه ها، اسطوره ها، لالایی ها و ترانه ها در لایه های درونی ادبیات کودک وجود دارد. 

وی با اشاره به اینکه در چندین دهه پیش حتی شاعران بزرگسال هم به ادبیات شفاهی توجه داشتند اظهار داشت: در گذشته شاعری همچون شاملو که جایگاه مهمی در شعر معاصر داشت به ترانه های عامیانه ادبیات کودک توجه می کرد و از طریق لحن، زبان و عاطفه مخاطب کودک و نوجوان را هم جذب می کرد و ما وقتی بچه بودیم از طریق شعری چون «پریا»ی شاملو با ادبیات شفاهی آشنا شدیم، آنچه مسلم است این که ادبیات شفاهی فی نفسه دارای گیرایی است که به صورت مکتوب هم، آن جذابیت ها را دارد و همیشه خواندنی است. 

اقبال زاده با بیان اینکه داستان نویسی امروز در بازنویسی ها و بازآفرینی شیوه های نقالی و ادبیات شفاهی متحول شده گفت: همواره از بن مایه ها، دستاوردها و موتیف های ادبیات شفاهی، چه در شعر و چه در داستان بهره گیری از عنصر عاطفه و تخیل است و این یکی از جنبه هایی است که با ادبیات کودک پیوندهای مشترک دارد، زیرا ادبیات کودک هم از عناصری چون تخیل مستثنی نیست لیکن امروز به این جهت که از ادبیات شفاهی و افسانه های فولکلوریک ایران شناخت کافی وجود ندارد کمتر به آن پرداخته می شود و یا شکل پرداخت متفاوتی پیدا کرده است. 

وی در پاسخ به این پرسش که «با توجه به اینکه ادبیات شفاهی از مهم ترین میراث ادبی ما از گذشته تا امروز است فکر می کنید چرا دچار مغفولیت شده است؟» گفت: نبود راهبرد و راهکار موجب این قضیه است و اینکه متولی فرهنگ کشور نهادهایی هستند مثل آموزش و پرورش و صدا و سیما که برد ملی دارند اما برای قوام فرهنگ ملی کار چندانی نمی کنند و این در حالی است که جهان در شرایط رقابت شدید رسانه ای قرار دارد و ما از این طریق در معرض خطر تهاجم فرهنگی هستیم، لذا باید برنامه هایی در رابطه با فرهنگ ملی و میراث فرهنگی ادبیات شفاهی به صورت جذاب برای کودکان و نوجوانان ارائه شود. 

این پژوهشگر کودک و نوجوان افزود: نویسندگان و پژوهشگران اغلب به ثبت و ضبط و گردآوری ادبیات شفاهی می پردازند اما نوشته ها و پژوهش هایشان در محدودترین تیراژ منتشر شده و عمومیت پیدا نمی کند و به رغم اینکه ادبیات شفاهی کشورمان همچون گنجینه است متاسفانه یک متولی مشخص با برنامه ریزی دقیق برای این امر وجود ندارد. 

اقبال زاده گردآوری ادبیات شفاهی را امری مهم بر شمرد و تصریح نمود: اگر ادبیات شفاهی گردآوری شود نویسنده ها می توانند در نوشته هایشان آنها را مورد بازنویسی و بازآفرینی قرار دهند که البته از چندی پیش این موج شروع شده _برای مثال ما در نشریه «پنجره» بخشی را تحت عنوان «افسانه های ملل» داریم که بخشی از افسانه های ایران را گردآوری به مخاطبان ارائه نموده ایم_ اما این رویه نسبت به شتاب تحولات که دارد نسل جدید را از میراث گرانبهای خود دور می کند مخصوصاً جاذبه های رسانه های تصویری، کند است زیرا جهان امروز به گونه ایست که همواره وسایل ارتباط جمعی به دگرگونی های تدریجی فرهنگی در جوامع منجر شده اند، البته اینطور نیست که ما داد و ستد با فرهنگ جهانی را نقد کنیم اما باید آگاهانه وارد آن شویم

این ادیب کودک و نوجوان در ارزیابی خود از وضعیت عمومی فرهنگ کشور، عنوان داشت: در حال حاضر وضعیت فرهنگی کشور چندان مطلوب نیست و از شواهد آن این است که به نسبت جمعیت ۷۵ میلیونی در کشور تیراژ کتاب بسیار پایین و ناچیز است که عوامل متعددی از جمله گرانی کاغذ در آن نقش داشته اند و این مسئله تقریباً یک فاجعه ملی است؛ زیرا به رغم آنکه کشور ما یکی از کشورهای جوان جهان است و جمعیت دانشجویی و دانش آموزی فراوانی دارد کتاب به تعداد همه آنها وجود ندارد. 

اقبال زاده پرداخت به موضوع ادبیات شفاهی را در دانشگاه های کشور نیز با ضعف و کاستی توامان دانست و خاطرنشان نمود: می شود گفت تنها بخش ناچیزی از ادبیات شفاهی، ادبیات عامه و فولکلوریک مورد پرداخت جدی در ادبیات امروز قرار گرفته است و به صورت تخصی هم در دانشگاه کشور نه تنها رشته ای مرتبط با این بخش مهم از ادبیات وجود ندارد بلکه واحدهای درسی خاصی هم در این راستا به دانشجو ارائه نمی شود و ناگزیر ادبیات شفاهی زیر مجموعه بحث جامعه شناسی، مردم شناسی و انسان شناسی قرار می گیرد که این خود نشان دهنده آن است که غفلت بزرگ تاریخی صورت گرفته، در شرایطی که هر روز فریاد می زنیم که «باید فکر فرهنگ بود» چه برنامه ای در نظر گرفته شده و با کدام خرد جمعی می شود این قضیه را مدیریت کرد؟! در حالیکه برخی در این راه عمر صرف کرده اند اما به زحمات آن وقعی نهاده نشده است. 

وی در پاسخ به دیگر پرسش هنرنیوز بر این مبنا که «در کتب درسی توجه به ادبیات شفاهی را چگونه ارزیابی می کنید؟» گفت : توجه به ادبیات شفاهی در کتاب های درسی بسیار کم بوده است؛ زیرا به طور کلی ما دو گلوگاه استراتژیک داریم؛ یکی آموزش و پرورش و دیگر صدا و سیما که هر دو در خواب غفلت به سر می برند _صرف نظر از اینکه شهرداری می تواند از طریق کتابخانه های عمومی، در این امر نقش داشته باشد_ در واقع برنامه های روشن مدون مبتنی بر یک راهبرد روشن و عملی نداریم و چنین است که انتظاری هم نمی شود داشت که کتاب های درسی چنان به لحاظ محتوا فاخر شوند که به این موضوعات در آنها توجه شود. 

شهرام اقبال زاده در خاتمه با تاکید بر اینکه ما در معرض فرهنگ جهانی بدون داشتن برنامه لازم، بی دفاع هستیم تصریح نمود: امروز به دلیل اینکه دنیا، دنیای چند رسانه ایست به مدیریت کارآمد نیاز دارد چراکه به نظر می رسد کار مسئولان ما در این حوزه تنها به نفی موضوع بسنده شده است و بیشتر در مقابل هجمه واقعی تهاجم فرهنگی هجمه شعاری از موضوع داشته ایم لذا نتوانسته ایم به واسطه فرهنگ ملی خودمان در برابر این تهاجم برنامه اجرایی داشته باشیم. 

مریم خاکیان


کد خبر: 47659

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcaoiny.49n0m15kk4.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com