یگان حفاظت و مأموران شهرداری پس از مرگ « دایی جان ناپلئون» رسیدند
مش قاسم دروغ چرا؟ کسی خانههای تاریخی را دوست ندارد!
29 تير 1393 ساعت 9:38
سردار طلایی با حضور در خانه « دایی جان ناپلئون» و بازدید از تخریبها، قول بررسی این موضوع را در شورای شهر تهران داد.
مریم اطیابی- «والله بابام جان، دروغ چرا؟ تا قبرآآآآ... ما خودمان خاطرخواه نشدیم. یعنی شدیم. خلاصه می دانیم چه بلایی است. خدا برای هیچ بندهای نخواد! خدا انشاالله به حق پنجتن، هیچکس را به درد و مرض خاطرخواهی دچار نکنه . آدمبزرگش از عاشقی جان سالم بدر نمیبرد چه برسد به بچهاش بابام جان! ...مگه خاطرخواهی به این آسانیها علاج می شه؟ از هر درد و ناخوشی بدتره. دور از جون از حصبه و قولنج بدتره...».
با خاک یکسان شدن الحاقی
جمعه بعد از ظهر وقتی که به با تماس تلفنی محمد صادقی - شورایار محل به لالهزار آمدم، کلاغ هم پر نمیزد. از پشت کولر پشت بام پاساژ «گسترش» عکاسی کردم. به شورای شهر و میراث فرهنگی استان تهران خبر دادم. باز هم دروغ چرا؟ گفتند نیروی یگان حفاظت و مأموران شهرداری را روانه کردهاند. دوست داشتم همان لحظه داد بزنم و جلوی کارشان را بگیرم اما ظل آفتاب بعداز ظهر جمعه که فردایش نیز به مناسبت شهادت حضرت علی (ع) تعطیل است، چه فریادرسی در خیابان لالهزار پیدا میشود؟ پس تنها آرزو کردم که یگان حفاظت هر چه سریعتر برسد که پیامکهای ارسالی از سوی مسئولان میراث فرهنگی و شورای شهر دلم را خوش میکرد که حتماً جلوی تخریب بیشتر اصطبل و حمام خانه « دایی جان ناپلئون » را گرفتهاند و من راهی شدم تا خبر را روی سایت منتشر کنم.
درب دیواره الحاقی
اما شنبه عصر که روانه همان پاساژ و همان پشت بام میشوم دیگر نه صدای لودر میآید، نه مجبورم پشت کولر یا دیوار پیش ساخته قایم شوم و عکاسی کنم. خیال همه راحت است، یگان حفاظت کار را متوقف کرده اما از تاق ضربیها و دیوارههای حمام و اصطبل تنها تلی خاک باقیمانده است،بخش الحاقی کاملاً صاف شده است؛ عین کف دست! نمیدانم چرا یاد پرسش اساسی شخصیت نخست فیلم «حاجی واشینگتون» میافتم، وقتی که پرسید: «ما تمدني كهن داريم يا كهنه»؟!
محوطه الحاقی تخریب شده
از همان بالای پشت بام زنگ میزنم به خسرو آبادی – مدیر اداره کل میراث فرهنگی تهران- گوشی را برنمیدارد ، پیامک هم افاقه نمیکند. این هم از مزیتهای رییس شدن است، دیروز هم جواب نداد؟! اما احمد حکیمیپور - رییس کمیتهی میراث فرهنگی و بافتهای فرسودهی تهران – گوشیاش را خیلی زود برمیدارد و میگوید:« بعید میدانم مجوز داشته باشند، چون خانه اتحادیه و حساسیتهایش را دیگر همه میدانند. از سویی شرکت شهربان و شهرداری در این خصوص مسئولیت دارند. حتا اگر خود خانه ثبت ملی نباشد اما یکی از بناهای ارزشمند تهران که هست. بنابراین فردا صبح این موضوع قطعاً پیگیری میشود.»
دیوار الحاقات پشتی خانه اتحادیه
او اضافه میکند که اقدام به تخریب یک بنا مجوز میخواهد و مسلماً کسانی که این کار را کردهاند، متخلف هستند. چرا که در هر حال این بنا به عنوان معماری دوره قاجار برای شهروندان تهرانی ارزشمند است و باید نگهداری شود.
در ۲۱ بهمن ماه ۹۲ یک فوریت طرح الزام شهردرای تهران به تملک و بازسازی خانه باغ معروف به اتحادیه و بهره برداری از آن به عنوان مرکز فرهنگی، هنری بررسی شد و در نهایت، اعضا شورای اسلامی شهر تهران به این مصوبه رای دادند. پس از تصویب مصوبه، این طرح باید به کمیسیون فرهنگی و اجتماعی و برنامه و بودجه شورای اسلامی شهر تهران میرفت و درمورد تامین منابع خریداری این اثر تاریخی و کیفیت خریداری آن بحث و بررسی میشد و در مدت یک ماه به صحن علنی شورای شهر باز می گشت تا دوباره به رای گیری گذاشته شود. اتفاقی که تا کنون رخ نداده است. حکیمیپور درباره این تعلل میگوید:« شورا تعلل نکرده، خانه اتحادیه در الویتها تعیین شده و ابلاغ و تعیین بودجه آن با شهرداری است. نه تنها تعلل نشده که ما ۶۰۰ بنای تاریخی دیگر را نیز شناسایی کردیم که از نظر شورای شهر در الویت نگهداری هستند. از سویی «اتحادیه» در الویت است و مصوبه خاص دارد.»
او درباره این که چرا شهرداری حدود خانه اتحادیه را مشخص نکرده تا امروز شاهد چنین ماجرایی نباشیم، اظهار میکند:« بله، شهرداری با هماهنگی میراث فرهنگی باید این کار را انجام دهند.»
حالا « آقا صفر»- سرایدار خانه اتحادیه- و یک مرد قد بلند سیاه پوش از روی پشت بام قابل رویتند. دست تکان میدهم و سلام میکنم. آقا صفر سلام میکند اما وقتی دوربین را نشان میدهم، هر دو بیتوجه میروند به سمت بخش تخریبی. حالا مرد غریبه با موبایلش عکاسی میکند. از روی پشت بام سمتش را میپرسیم، میگوید:« مأمور میراث». صد البته تماس مجدد با خسروآبادی فایده ندارد. و ما به سرعت از کوچه باربد به سمت کوچه اتحادیه میرویم که دیر میرسیم و مأمور رفته است. پیش از این با « هادیان» -مدیر روابط عمومی شورای شهر- هم صحبت کرده بودیم. حالا او مجدد طی تماس تلفنی عنوان میکند که امکان دارد سردار طلایی به اتحادیه بیاید، اگر هنوز شما در محل هستید، لطفاً بمانید و توضیح دهید دیروز چه اتفاقی افتاده است.
امروز هم از آن روزهاست. از خانه که راه افتادم یکی از روزنامهنگاران شماره سردار طلایی را میخواست و گمان نمیکردم یکساعت بعد من هم با این شماره تماس بگیرم. گوشی را برنمیدارد. حالا با آقا صفر به سمت دیوارهایی که پشت آنها خراب شده است، راهی میشویم. از کنار درختی که سردار طلایی کاشته هم عبور میکنیم، نیمه خشک است. آقا صفر میگوید از صبح به صد نفر زنگ زده است اما فایدهای نداشته و دیروز هم زن و بچهاش کلی ترسیدهاند. از مشکلات خانه میگوید از ناأمنی تا مزاحمتهای وقت و بی وقت و البته قیمت بالای قبض آب و درختان خشکیده. عروسی پسرش است برای همین درب خانه اتحادیه رنگ شده ، مثل همیشه سبز.
میگوید : «واقعاً سردار طلایی میخواست بیاید اینجا»، و در همان حین گوشی را برمیدارم. سردار طلایی میگوید:« من در لالهزارم، شما کجا هستید.» لحظاتی بعد با وی همراه میشویم تا قسمتهای تخریب شده را ببینیم.
با توضیحات نیم بند آقا صفر، سردار طلایی میگوید:« همچنان این ابهام وجود دارد که آیا این قسمت جزو منزل اتجادیه هست یا نیست؟» من به درب بخشی از خانه اتحادیه اشاره میکنم که به الحاقی باز میشده و به پی بنای تخریبی. و آقا صفر هم به دنبالش از خاطرات قدیم و چهاردیواریهای تاقی شکلی که همه از آن به عنوان اصطبل و حمام یاد میکردند اما در عصر حاضر چنین کاربری نداشته است، اشاره میکند.
سردار طلایی با یک نگاه تقریبی میگوید:« به گمانم ۱۵ در ۳۰ متر را تخریب کردهاند.» او شماره تماسش را به آقا صفر میدهد تا اگر باز با لودر خواستند کاری انجام دهند به او اطلاع دهد. به ما نیز اعلام میکند که فردا اول وقت این موضوع پیگیری میشود و حتماً با شهردار منطقه صحبت میکند. او باز تأکید دارد:« اول باید دید مالکیت مربوط به اتحادیه هست یا نه، فرض بر مالکیتش موجب پیگیری است اما اگر متعلق به اتحادیه نباشد، آنوقت ملک خصوصی است و نمیتوان کاری کرد.»
با این توضیح جمع حاضر که به هرحال اینجا جزو الحاقات خانه بوده و یک بنای تاریخی محسوب میشود، سردار اظهار میکند:« بله، ما نسبت به یک سانت تخریب هم حساسیت داریم وگرنه من اینجا نبودم.»
حالا دوباره از حفره ای کوچک به سمت حیاط اتحادیه میرویم. پر از خاک و آوار. سردار طلایی حین عبور میگوید:« هرچه فکر اینجا قابل بازسازی نیست. بواسطه یک فیلم اینجا تبدیل به خاطره شده است. و مردم آن را دوست دارند و گرنه چیزی از بنا باقی نمانده است.» و ما اصرار داریم که اگر شورای شهر و شهرداری اینجا را مرمت کنند برگ زرینی است در کارنامه آنها و این که میتوان اینجا را مرمت کرد. او هم ابراز تأسف میکند که اگر مسئولان فرهنگی حساسیت داشتند این وضع میراث فرهنگی نبود، و عالی قاپو و پل خواجو در چنین وضعی نبود.» تا جلوی درب اتحادیه هنوز شهردار در دسترس نیست. حالا سردار طلایی با قول پیگیری صد در صد از ما جدا میشود.
یاد چند روز پیش میافتم که در خبرها آمده بود محمدباقر قالیباف شهردار تهران میخواهد خانه تاریخی « مهربانی» را مرمت کند و در آن سکنی گزیند و معاونان و مدیران ارشد شهرداری تهران هم قرار است در ۱۰۰ خانه تاریخی دیگر در این بافت مستقر شوند. نمیدانم چرا خبر قابل باوری نبود، ظاهرا برای خبرنگار حاضر در محل هم همین احساس تداعی شده بود. شاید برای این که شهردار تهران ، شهردار تنها پایتخت شیعه جهان خیلی دیر به این فکر افتاده که دست مهربانی بر سر بافت تاریخی شهر بکشد. چرا که به نظر میرسد هنوز که هنوز است شهردار، مدیران و معاونانش، اعضای شورای شهر تهران، کمسیون فرهنگی مجلس ، میراث فرهنگی، بساز بفروشها، دیوان عدالت اداری، اهالی پایتخت، کسبه و... فراموش کردهاند که دانستن تاریخ پیش از اسلام ایران مصداق عینی ندارد و براساس یافتههای باستانشناسی یا شواهد کتبی و شفاهی تاریخی یا وجود برخی سازهها صورت میگیرد، اما شناخت ایران پس از اسلام با وجود همین بافتهای تاریخی امکانپذیر است. بافتهایی که هر روز به یک بهانه تخریب میشوند. بافتهایی که هیچ کدام از مسئولان و اهالی پایتخت آن را دوست ندارند.
کد خبر: 73489
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcaoyn0.49nea15kk4.html