گفتگوی هنرنیوز با مجید عمیق؛
برخی موضوعات ادبیات کهن در جامعه مدرن جایگاهی ندارد
25 مهر 1391 ساعت 15:37
مجید عمیق ادیب و پژوهشگر کودک و نوجوان در باب ادبیات مکتوب و شفاهی کهن متعقد است برخی موضوعات این حوزه ممکن است در جامعه امروز چندان کاربردی نباشد در عین حال بهتر است از گزینشی عمل کردن در انتخاب مفاهیم و موضوعات پرهیز شود تا غنای میراث ادب کهن مغفول واقع نشود.
در باب استفاده از ظرفیت های ادبیات شفاهی و انعکاس آن با این نویسنده و پژوهشگر کودک و نوجوان به گفتگو نشسته ایم؛
آقای عمیق ادبیات شفاهی و مکتوب کهن ما تا چه اندازه در ادبیات ما و مخصوصا ادبیات کودک و نوجوان نموده یافته است؟
_ ادبیات کهن ما در واقع گنجینه گرانبهایی از ادبیات ما را تشکیل میدهد حال اینکه اینکه ما چقدر توانسته ایم حق مطلب را ادا کنیم و بین ادبیات امروز با ادبیات کهن مان پلی ایجاد کنیم برمیگردد به آثاری که در این ارتباط طی این سه دهه و اندی پس از گذشت انقلاب اسلامی بر روی آن کار شده است، برای مثال در همین هفت، هشت سال گذشته، در عرصه کودک و نوجوان برخی از ناشران بازنویسی این آثار را منتشرکردند؛ چه در حوزه آثار مکتوب همچون شاهنامه فردوسی، قابوسنامه و امثالهم و چه ادبیات شفاهی مان که از طریق مادر بزرگ ها و پدربزرگ ها سینه به سینه نقل شده، برای کودکان و نوجوانان ساده نویسی شده و به نوعی در اختیارشان قرار گرفته و طی چند سال گذشته در مجموعه هایی تحت عنوان «افسانه های کهن» این کار صورت گرفته اما اینکه چقدر این آثار توانسته است برای مخاطب سنی کودک و نوجوان مفید باشد این نیاز به یک مطالعه میدانی دارد که بازخوردش مشخص بشود و لزوما باید به شکل کارشناسی این کار انجام بگیرد.
به نظر شما پرداخت به این موضوعات تا چه اندازه در زمان ما ضروریست؟
_اگر بخواهید نظر شخصی مرا در این ارتباط بدانید باید بگویم که برخی از قصه های کهن حتی در صورت بازنویسی و ساده نویسی شدن شاید با مخاطب سنی کودک و نوجوان ارتباط برقرار نکند؛ چرا که سوژه و موضوعش به نوعی است که شاید امروز به درد مخاطب نخورد همانطوری که در مورد بعضی از مسائل نیاز به بازنگری داریم و نمیتوانیم در واقع خیلی از موضوعاتی را که در گذشته مطرح بوده اند امروز ارائه نماییم چون شاید الان دیگر موضوع جامعه ما نباشد و جایگاهی نداشته باشد البته شرایط جامعه مدرنیسم به نوعی است که ممکن است به این موضوعات در مقالات تخصصی بپردازد و آن ها را قابل بحث بداند اما معتقد است ولی الان محل ارائه عمومی ندارد یعنی نمی تواند از قوه به فعل در بیاید.
صدا سیما و آموزش پرورش دو گلوگاه استراتژیک فرهنگی هستند، به نظر شما عملکرد این دو نهاد در ارتباط با انعکاس میراث فرهنگی کهن مان و ادبیات شفاهی به چه صورت بوده است؟
_در صدا و سیمای این کار صورت گرفته است، من گاهی برنامه هایی را در مقاطع مختلف دیده ام که فردی به عنوان مجری، راوی قصه های قدیمی است و بعضی از قصه ها هم به نوعی با شخصیت هایی همراه بود برای مثال به یاد دارم در یک برنامه تلویزیونی، تجار در یک کاروانسرا دور هم نشسته بودند و هرکدام قصه ای از گذشته نقل می کردند و هر شب این برنامه تکرار می شد و نکات پند آموزشیرینی داشت، آن برنامه در عین سادگی وبا چند شخصیت محدود توانسته بود جایی در دل بینندگان باز کند؛ منظور این که کارهایی از این دست می تواند دو حالت داشته باشد یا برای بزرگسال در نظر گرفته می شود یا اینکه برای مخاطب سنی کودک و نوجوان، لیکن باید بین کارکردهای صدا و سیما و آموزش و پرورش مرزی قائل بشویم برای اینکه آموزش پرورش یعنی مقطع سنی شش، هفت سال تا شانزده، هفده سال در حالی که صدا سیما تنها مخاطب دانش آموز ندارد و کل اعضای خانواده مخاطب آن هستند، در این حال می شود ادبیات کهن را دو بخش کرد بخشی در ساعاتی پخش شود که برای کودک و نوجوان باشد و بخش دیگر برای بزرگسالان در زمان دیگری پخش شود.
گزینش و بخش بندی کردن ادبیات کهن چقدر ما را از اصل ماجرا دور می کند؟
_ما ادبیات کهن مان را گزینشی انتخاب می کنیم وقتی گزینشی انتخاب کنیم قضیه تک بعدی می شود، گو اینکه مخاطب را می خواهیم به سمت و سویی ببریم که خودش صاحب اختیار نیست یعنی جز آن قرار نیست چیز دیگری را بشنود همانطوری که اگر شما به کتابخانه ای رفتید و دیدید کتاب ها پاره پوره شدند بگویید که مخاطب زیاد داشته و استقالا فراوانی از آن شده است در حالیکه ممکن است مخاطبان جز آن کتاب ها چیز دیگری در اختیارشان نبوده باشد و از سر ناچار دو اینکه کتاب های دیگری وجود ندارد دائما به سراغ این کتاب ها بیایند لذا مسئله این جاست که ما باید در انتخاب متون و مفاهیم ادبیات کهن بازتر به قضیه نگاه کنیم و آن را به شکل دالان باریک در نظر نگیریم.چرا که در چنین دالان باریکی همه قسمت های ادبیات عرضه نمی شود بلکه آن قسمت هایی که با تدابیر ما هما هنگ است عرضه می شود، در چنین شرایطی چه بسا که بسیاری از عرصه های خوب و موضوعات و سوژه هایی را که باب طبع برخی نبوده حذف کنیم در حالیکه اگر همه مضامین باشد تنوع موضوع حاصل می شود و ما به غنای ادبیات کهن مان پی می بریم.
با توجه به اینکه شفاهیات ما در ادبیات به طور کامل مکتوب نشده، ممکن است بخش شفاهی در معرض فراموشی قرار می گیرد؟
_بخش هایی از ادبیات شفاهی سینه به سینه قرن هاست که نقل شده و بعضی قصه ها که جزء فولکلور و جهان شمول است در همه کشورها روایت می شود، خاستگاهش مشخص نیست اما در ارتباط با ادبیات شفاهی برخی شفاهی اند و مکتوب نشده اند اما به این شکل می تواند باشد که دوباره نسل به نسل روایت و نوشته شود و اگر در استان ها با فراخوان عمومی از اهالی قلم بخواهند که نسبت به این قضیه همت کنند یکباره می بینیم که همه استان ها ادبیات شفاهی شان به صورت مکتوب در می آید.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان یک نهاد متولی در این راستا چه کارهایی انجام داده است؟
-کانون هم کارهایی در این باب انجام داده است برای مثال بعضی حدود پانزده سال پیش سی، چهل عنوان کتاب تحت عنوان «آی قصه قصه قصه» در این زمینه منتشر کرد و برنامه ریزی خوبی هم برایش انجام داد و هر کدام از این مجموعه ها شامل هفت، هشت قصه می شدند و آخرش از مخاطب سوال می شد که نظرش چیست، البته الان هم تجدید چاپ می شود.
با گذشت یک دهه و اندی از انتشار چنین مجموعه ای چه کارهای تازه تری در این باب انجام شده است؟
-تقریبا تمام قصه های کهن ما اعم از شاهنامه و قابوسنامه و سایر موارد بازنویسی شده است، چون ناشران دیگری هم غیر از کانون پرورش فکری این کار را انجام می دهند اما قرار نیست یک ناشر همه عرصه های ادبیات را پوشش بدهد و فقط می تواند یک حوزه را وسیع تر و یک حوزه را محدودتر کار می کنند؛کانون هم به عنوان یک نهاد دولتی به نوعی در این امر خط دهی می کند و نمی تواند اختصاصا همه فعالیت هایش را بر صرفا یک حوزه متمرکز کند؛ زیرا یک نهاد دولتی کارهایی را که تولید می کند می خواهد به شکل الگو باشد لذا کیفی کار می کند و تنوع موضوعی هم دارد اما اینکه فقط روی یک موضوع خاص کار کند امکان پذیر نیست و سعی می کند الگودهنده باشد و در این حوزه راه را برای سایر نهادها باز کند.
در حوزه ترجمه و معرفی ادبیات کهن مان به سایر کشورهای جهان چه کارهایی انجام شده است؟
_ما در حوزه ترجمه و معرفی آثارمان باید به جهان شمول بودن و قابل ترجمان بودن آن آثار توجه کنیم و مبنی را بر اشتراکات فرهنگی بگذاریم تا مخاطب در آن سوی مرزها با تفاوت فرهنگ و زبان بتواند به درک مشترکی از ادبیات ما برسد که در این خصوص بسیاری از آثار بزرگ ادبیات فارسی به سایر زبان ها ترجمه شده اند و لازم است در باب فولکلور و ادبیات شفاهی با نگاه کارشناسانه بخش هایی از آن که قابل ترجمه در فرهنگ های دیگر مردمان جهان است گزینش و انتشار یابد.
مریم خاکیان
کد خبر: 48072
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcauwny.49na015kk4.html