هادی سیف در گفتگو با هنرنیوز:

مرگ محمد فراهانی مرگ یک مکتب هنری است

24 تير 1391 ساعت 12:45

این جملات بخشی از سخنان هادی سیف پژوهشگر هنرهای مردمی ایران و نویسنده کتاب «نقاشی قهوه خانه» و سوته دلان که به خاطرات هنرمندان این مکتب هنری می پرداز است.



هادی سیف پژوهشگر هنر و فرهنگ و پژوهشگر هنرهای مردمی ایران و دارنده تألیفات متعدد از جمله کتاب «نقاشی قهوه خانه» و سوته دلان در زمینه هنرهای مختلف است. وی از دوستان محمد فراهانی  است. به همین سبب در گفتگویی کوتاه عمق ضربه ای را که مرگ فراهانی به بدنه هنر جامعه وارد کرده است؛ بررسی می کنیم.

درگذشت محمد فراهانی برای هنر جامعه ضربه ای بزرگ محسوب می شود. باور شما نسبت به فقدان او چیست؟

خبر در گذشت «محمد فراهانی» می تواند برای جامعه هنری یک هشدار باشد. مرحوم «محمد فراهانی» ارادت خاصی نسبت استاد خویش«حسین قولر اقاسی» داشت و همچنین جسارت و بی پروایی خاصی در به کارگیری رنگهای زنده و روحی که در اصطلاح به آن رنگ های«آب نباتی» گفته می شود.
فراموش نمی کنم روزی که با این هنرمند آشنا شدم؛ گویی گنج پیدا کردم و با فوت وی یک مکتب هنری از دنیا رفت.

نظر خود را در رابطه با مرگ این استاد بیان کنید؟

امروز این خبر ناگوار می تواند برای جامعه هنری یک هشدار باشد. به خصوص برای من که با این افراد نزدیکی زیادی داشتم. مرگ او خبر بسیار ناگواری است. اگرچه این طی طریقی است که تمام انسانها دارند اما مهم این که : ما در کنار این گذر عمر چه موقعیتی را ایجاد کرده باشیم و چه اثری از خود به جای گذاشته باشیم که بی شک محمد فراهانی اثر خود را در این دنیا گذاشته است.

با این هنرمند بزرگ آشنا بودید. در این باره صحبت کنید؟

محمد فراهانی ملقب به بچه درویش، زاده یکی روستای فراهان است. هنگامی که تنها حدود ۴ یا ۵ سال سن دارد که والدین خود را از دست می دهد و عمه اش سرپرستی وی را بر عهده می گیرد. شوهر عمه محمد فراهانی درویشی بود که در فراهان و اطراف این روستا پرده درویش به پا می کرد؛ و به سفارش همسرخویش یعنی عمه محمد فراهانی وی را در همان کودکی با خود همراه می کند؛ تا در برپایی پرده درویشی و گرداندن کاسه نثار به وی کمک کند. برای همین به او لقب بچه درویش نهادند. به گفته محمد فراهانی: «دیدن پرده درویش من را آرام آرام به این هنر علاقه مند کرد و به فکر کشیدن این نقاشی فرو برد. تا روزی که بر اثر حادثه ای پرده درویش شوهر عمه ام آسب دید و برای ترمیم آن نزد مرحوم «حسین قولر آقاسی» رفتیم. حسین آقا با دیدن من جویای حال من می شود و وقتی متوجه می شود که من علاقه من به فراگیری این هنر هستم به شوهر عمه ام پیشهناد می دهد شاگرد دیگری برای خود پیدا کند و من نزد ایشان هنر نقاشی قهوه خانه را اموزش ببینم. و حدود ۴الی ۵ سال نزد حسین قولر آقاسی شاگردی می کنم». 

استعداد محمد فراهانی در دوره تعلیم نقاشی چگونه بود؟

مهترین و جالب ترین ویژگی شخصیتی این نوجوان آن روز خود آموزی وی بوده است. به شکلی که در ۱۲ سالگی می توانست بخشی از تابلوهای استادش را رنگ آمیزی کند و در ساخت رنگها که کاری دشوار بوده استاد خویش را یاری کند. وی با توجه به معلوماتی که از پرده درویش در کودکی نزد شوهر عمه خویش دیده است و به توصیه قولر آقاسی شروع به کشیدن پرده درویش که مادر نقاشی خیالی ساز است شروع به کشیدن پرده درویش می کند. در این راه استعدادی را از خود نشان می دهد؛ که باعث حیرت استادش می شود. حدود سال ۱۳۳۰ از استادش جدا می شود و راه خود را دنبال می کند. البته این به آن معنی نیست که با قولر آقاسی قطع رابطه کرده باشد. بلکه ارادت خاصی که محمد فراهانی به استاد خویش دارد باعث می شود هفته ای دوبار نزد استاد خویش رفته و در کشیدن تابلو به وی کمک کند. این حکایت تا سال ۱۳۴۵ که مرحوم «قولر آقاسی» از دنیا می رود ادامه پیدا می کند.

چه چیزی نقاشی قهوه خانه را کم رنگ کرد؟

پس از در گذشت حسین قولر آقاسی در سال ۱۳۴۵ و محمد مدبر در سال ۱۳۴۶ جمع نقاشان قهوه خانه پراکنده شد. همچنین به وجود آمدن نواوری ها و در جامعه جمع شدن قهوه خانه ها و به وجود آمدن تریا ها جایگزین شدن تلویزون به جای مرشدها و... خلاصه بی اعتنایی هایی که جامعه نسبت به هنر های سنتی می کند؛ باعث می شود بازار هنرمندان سنتی و قهوه خانه رو به کسادی برود.
به عقیده من این اولین مرگ مکتب قهوه بود و مرگ دوم این هنر امروز است که محمد فراهانی آخرین نقاش قهوه خانه کسی که تمام خاطرات و تجربیات این مکتب را در سینه و ذهن خود داشت از دنیا رفت. از این رو محمد فراهانی برای مدت چند سال لندنی سازی می کند؛ یعنی رنگ آمیزی کچ بری ساختمان به تقلید از کچ بری های اروپایی و از این راه امر معاش می کند.

درباره خاطرات مشترکتان با نقاشان قهوه خانه بخصوص محمد فراهانی برایمان توضیح دهید؟

روزی که من تصیم گرفتم کتاب نقاشی قهوه خانه را بنویسم یک شانس بزرگ داشتم که بیشتر نقاشان قهوه خانه زنده بودند اما با این وجود با کمک عباس بلوکی فر ماموریتی دو ماه داشتیم که آدرس این هنرمندان را پیدا کینم.
فراموش نمی کنم؛ صبح روزی که پس از روزها به من تلفن زدند و گفتند که آدرس محمد فراهانی را در اطراف امام زاده حسن پیدا کرده اند؛ گویی که گنجی را پیدا کردم.

از خاطرات دیدار خود بگویید.

وقتی به دیدار این هنرمند منزوی نقاشی قهوه خانه رفتم سه ویژگی در او نظر من را به خود جلب کرد اول ارادت خاصی که نسبت به استاد خویش یعنی حسین قوللر آقاسی داشت طوری که می گفت من نمی پذیرم حسین اقای از دنیا رفته است.
شاخصه ویژه دیگرش بی پروایی او در بکار گیر رنگ های زیبا روحی و کودکانه بود که در اصلاح به آن رنگ های ابنباتی می گویند.
و خصوصیت سوم او پایبندی به مضامینی بود که به تصویر می کشید. دقت عجیبی داشت مبادا اشتباه کند. فراهانی قصه ها را خوب می شناخت. بهشت را خوب می شناخت جهنم را چشمه آب کوثر را و معلومات بالایی در این مورد داشت.
این سه ویژگی در این فرد واقعا توجه من را جلب کرد.

فراهان در سبک نیز به استادش پایبند بود؟

فراهانی پیرو مکتب قولر آقاسی در نقاشی قهوه خانه بود. طوری که من به او لقب حسین زنده و معاصر را داده ام.
خوب به خاطر دارم روزی به من گفت: «حسرت می خورم این همه سال اساتید این هنر کار کرده اند اما هنوز پای این هنر به مراکز علمی و آموزش و پروش باز نشده است».
حق هم داشت آنقدر که آن روزگار همکاران من در دانشگاه نگران دادایسم بودند؛ نگران هنرهای سنتی نبودند.

شما در این زمینه اقدامی کردید؟ 

همین موضوع سبب شد که ما نامه ای به وزارت ارشاد نوشتیم و در مجموعه فرهنگسرای نیاوران مدرسه نقاشی قهوه خانه را در سال ۱۳۷۶ تاسیس کردیم و در این جریان با سایر هنرمندان این مکتب آشنا شدیم.
خاطرات و تجریات زیادی از این مدرسه در ذهن من جای دارد از صفا و صمیت این هنرمندان گرفته تا همکاری که روحیه همکاری عحیبی که در میان این هنرمندان بود. 

همچنین فرصت مناسبی هم بود تا بار دیگر خاطرات این عزیزان را ثبت کنم و نتیجه اش کتاب سوته دلان نقاش شد.
جامعه نیز آرام آرام پس از کتاب نقاشی قهوه خانه نسبت به این هنر آگاهی پیدا کرده بود و مشتاق شده بود اما متاسفانه هنوز کتاب سوته دلان نقاش چاپ نشده بود که برگ ریزان هنرمندان این هنر آغاز می شود و یکی یکی از دنیا رفتند. تا جایی که در طول یک ده تنها ۲ هنرمند از این هنر باقی می ماند یکی لرنی و دیگری فراهانی.
خوشبختانه خانه هنرمندان حدود ۵ ماه پیش بزرگداتشی برای استاد فراهانی به پا کرده بود و از وی تجلیل کرد.
در گیر دارهمین تجلیل ها استاد لرنی هم از دنیا رفت و پس از در گذشت ایشان تمام توجه ها معطوف استاد فراهانی بود.

آخرین بار استاد فراهانی را کی ملاقات کردید؟ 

آخرین دیدار من در خانه هنرمندان با ایشان بود و امروز که این خبر را شیندم بسیار اندوهگین شدم. درگذشت فراهانی در گذشت یک مکتب است.


کد خبر: 43220

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcawuny.49neu15kk4.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com