نگاهی به نمایش «فاوست» به کارگردانی حمید رضا نعیمی؛

نگاه الهیاتی به فاوست

28 فروردين 1390 ساعت 9:47


آنچه از فاوست گوته و تاویل‌ها و تفسیرهای آن می‌دانیم اغلب روایتی فلسفی از تحولی جدید در ساختارهای انسانی و صنعتی است.
اغلب برداشت‌های نمایشی از این اثر هم این‌گونه پردازش را در شیوه خلق مفهوم پی‌گرفته و بر مدار انسان؛ تحولات صنعتی و آنچه محصول این‌هاست را به عرصه نمایش می‌آورد. اما؛ آنچه در برداشت حمیدرضا نعیمی از فاوست می‌بینیم بیشتر روایتی «الهیاتی» از فاوست است تا روایتی فلسفی؛ البته این تفارق نه به معنای نکوهش این رویکرد به اجرای «فاوست» است؛ بلکه گاه برخی تاویل‌های الهیاتی به فلسفی تعبیر می‌شوند و مسیر تفسیر را دیگرگونه می‌کنند.
برای روشن‌تر شدن این مبحث به برخی رویکردهای گوته در فاوست اشاره شده و نمونه‌هایی از نگاه «مارشال برمن» را در کتاب «تجربه مدرنیته» برای تشریح آن می‌آوریم و سپس به تفاوت رویکرد نعیمی می‌پردازیم: «در فاوست، مخاطب نه تنها شاهد دگرگوني و تحول شخصيت «فاوست» است بلكه مهم‌تر از آن، رشد و تحول كل جهان نيز به خوبي مشهود است.
«برمن» مي گويد كه كل فرآيند تحول فاوست نمايانگر فرآيندي است كه در قرون ۱۸ و ۱۹ ميلادي باعث انقلاب در محيط پيرامون (ايجاد نظامي سراسر مدرن) شد. براي همين است كه او قواي حركتي فاوست كه او را از نياكان و معاصرانش برتر مي سازد و علت اصلي تحرك و رشد او است را «رشد و توسعه» و انسان جاه طلبي چون فاوست را «توسعه‌گر» مي نامد.
فاوست با اعتقاد به اين امر كه «يگانه راه دگرگون ساختن خويش، ايجاد تغييرات ريشه اي در كل جهان (جهان اجتماعي، اخلاقي، سياسي) است كه در آن زندگي مي كند»؛او تز انفصال از هويت تاريخي و گذشته را پي مي گيرد. لازمه خلق و تحول را انقطاع از گذشته تعريف مي كند و براي اين تحول؛ دستكاري و تحول در جامعه سنتي ضروري مي نمايد و براي همين با جاه طلبي سعي در تغيير محيط دارد؛ اما او از اين نكته غافل مي‌ماند كه تحولات اجتماعي و اقتصادي و فكري بهاي انساني سنگيني دارد و اين بها همان اصل مهم قرارداد بين او و مفيستو (شيطان نماد نيروي مخرب و روح فزون خواه انسان مدرن است).
برمن مي گويد توسعه و رشد قواي انساني چون فاوست ممكن است؛ اما تنها به كمك نيروهاي تاريكي كه هر لحظه ممكن است با قدرتي سهمناك و خارج از كنترل بشر فوران نمايد و كل دستاوردهاي قبلي را هم نابود سازد.
«برمن» مسير تحول فاوست و به تبع آن دگرگوني جهان سنتي را از رهگذر ۳ استحاله (دگرگوني) بنيادين دنبال مي‌كند و نهايتاً به ما نشان مي‌دهد كه دنياي مدرن حتي عليه سازنده خود دست به عمل ويرانگري مي‌زند: ۱) استحاله رويابين ۲) استحاله عشق ۳) استحاله توسعه‌گر.
در استحاله اول؛ نشان مي‌دهد كه چگونه فاوست از دنياي دروني خود با كمك مفيستو (انگيزه توسعه) به دنياي بيروني پرتاب مي‌شود و در كش و قوسي روياگونه به كشف تئوري توسعه مي‌رسد. در استحاله دوم او از همر پدیده‌ای برای رسیدن می‌گذرد؛ حتی عشق و آنچه انسان را سرشار از گذشته و حال و آینده می‌کند.
در استحاله سوم كه مرحله نهايي مدل توسعه فاوست است؛ گوته انگيزه‌ها و كشش‌هاي شخصي فاوست را به نيروهاي اقتصادي و اجتماعي جهان بيروني پيوند مي‌زند: راه سازندگي جهان متناقض كه تخريب وجهه ديگر آن است، جمع كردن تمام قواي خود براي تحول عليه جامعه و طبيعت؛ در نتيجه فاوست جهاني را پايه مي‌گذارد كه دو نتيجه از نظر برمن براي آن متصور است: «يا جهان سنتي را از آدم‌ها تهي خواهد كرد و يا آن را در هم خواهد شكست.»
اما آنچه در برداشت نعیمی وجود دارد، بیشتر به تضاد الهیاتیِ «خدا – شیطان» پرداخته شده است. در این رویکرد؛ آنچه بر سر دکتر فاوست می‌آید؛ اساساً به‌خاطر فروختن روحش به شیطان است (اگرچه درست است) و تاکید او بر این رخداد؛ در تمام نمایش تکرار می‌شود. در این سه اپیزود ذهنی، یا سه مرحله استحاله فاوست؛ بیش از آنکه مخاطب در پی اندیشیدن به این موضوع باشد که نوعی توسعه کاپیتالیستی در حال رخ دادن است؛ به این می‌اندیشد که روح فاوست به مفیستو فلس (شیطان یا نماینده آن یا وسوسه) فروخته شده و تمام شرها حاصل این معامله است؛ این دیدگاه در سراسر نمایش سایه انداخته و پدیده‌ای اخلاقی را حاصل می‌شود. به این معنا که در فاوست با رویکرد نعیمی بیشتر اخلاق و الهیات است که از در معرض نابودی است و این اتفاق نکوهش می‌شود؛ همین وجه تمایز؛ تفاوت در دیدگاه نویسنده مولف است؛ که اگرچه دارد اثری مهم را به‌روز و عرضه می‌کند؛ بخشی از تاویل‌هایش از متن اصلی را پر رنگ‌تر از بخش دیگر می‌کند.




کد خبر: 25681

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcb80b5.rhbswpiuur.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com