وضعیت گرافیک در ایران در گفت و گو با قباد شيوا
مردم مجبورند کج سلیقگیهای مدیران را مصرف کنند
26 تير 1389 ساعت 11:58
وضعیت گرافیک ایران آشفته بازاری شده که از کلمه گرافیک تا محصول گرافیکی را درگیر خودش کرده است. بیشترین خسارت فرهنگی در کشور ما ناشی از آن است که مدیران و مسئولان برای سفارش پوستر، آگهی و هر چیز تخصصی دیگری به سلیقه شخصی خودشان اتکا میکنند و در نهایت این نظر آنهاست که باید پیاده شود و در نهایت مردم ما مجبورند کج سلیقگیهای مدیران را مصرف کنند.
به گزارش هنر نیوز به نقل از خبر آنلاین، قباد شیوا تنها گرافیست ایرانی است که انجمن بین المللی طراحان گرافیک(AGI)، او را جزء 12 گرافیست برتر جهان معرفی کردهاست همین نهاد بینالمللی کتابی از آثار این استاد منتشر کرده که شاید کمتر کسی آن را دیده باشد. این روزها کتاب قباد شیوا مانند توانمندیهای او در هزارتوی مسائل گرافیک ایران نادیده مانده است. اما شیوا همچنان مانند همان سالهای پس از انقلاب که بعد از اتمام تحصیل به ایران بازگشته بود، عاشق این مرز و بوم است و هنر و فرهنگ ایرانی مهمترین دغدغه اوست. بنابراین گفت و گو با او درباره شرایط گرافیک امروز ایران سرشار از دغدغههایی است آمیخته با خندههای تلخ این استاد. شیوا اگر چه توانست گرافیک ایرانی را به دنیا معرفی کند، گرافیک امروز کشورمان را در بن بستی گرفتار میبیند که گویی چندان امیدی به خلاصی آن نیست.
از وقتی گرافیک وارد دانشگاههای ما شد و فارغ التحصیلان این رشته وارد بازار کار شدند، زمان کمی نمیگذرد. ولی ما در فضای عادی جامعه، نشانههایی از حیات گرافیک نمیبینیم. چرا؟
این سوال را باید از یک جامعه شناس بپرسید. اما از من که میپرسید، میگویم خیل عظیمی از جوانهای ما به روشهای مختلف انتفاعی، غیرانتفاعی، پودمانی، شبانه، روزانه، نیمهوقت، پاره وقت و بیوقت و هر روش دیگری وارد دانشگاه میشوند اما هدفشان آموختن گرافیک نیست. هدفشان این است که دیپلمشان را به فوق دیپلم تبدیل کنند یا فوق دیپلم را به لیسانس. هدف این جوانها آموختن نیست و این است که سالانه هزاران فارغ التحصیل رشته گرافیک داریم اما تحولی در گرافیک مان رخ نمیدهد. سرمایه گذاران و دولت هم از این قضیه نهایت بهره را میبرند.
به چه ترتیب؟
به این شکل که سر هرکوچه یک آکادمی گرافیک باز کردهاند با هیات علمی زیر صفر. فقط از این بچهها پول میگیرند و به آنها لیسانس و فوق لیسانس میدهند. اخیرا شنیدهام میخواهند دکترا هم بدهند.
اما در جشنوارهها و دوسالانهها میبینیم که جوانان خوب میدرخشند و کارهای خوبی ارائه میکنند. به عبارتی گرافیستهای خوب کم نداریم اما به نظر میرسد مشکل اینجاست که گرافیک ما کارربردی نشدهاست.
جشنوارهها یا بی ینالها معیار نیستند. معیار گرافیک یک مملکت چیزی است که در جامعه و در ارتباط با زندگی روزمره مردم دیده میشود. روزنامه شما اگر خوب لی آوت شود، احترام به خواننده است. اگر آگهیهای ما، گرافیک تبلیغاتی و بسته بندیها و مواردی از این دست گرافیک خوب داشته باشند، آن وقت است که گرافیک کشورمان رشد میکند. اتفاقاتی که در جشنوارهها و دوسالانههای ما میافتد با این شکل، تاثیری بر گرافیک کشورمان ندارد. جشنوارهها و دوسالانههای ما فقط بر اساس برنامهها و بودجههای تعریف شدهای برگزار شدهاند و گرافیستها به خودشان جایزه دادهاند. تا امروز ندیدهایم این برنامهها بر گرافیک کشورمان تاثیر داشته باشند و به ارتقای آن کمک کند. چون مردم ما با گرافیک از نوع جشنوارهای و بیینال غریبه هستند.
گرافیستهای خوب ما هم تاثیری بر جریان گرافیک کشور ندارند چون سفارش دهندهها سراغ این افراد نمیروند، چون اهمیت دیزاین در کشور ما از بین رفته است. شما وقتی به سراغ یک گرافیست با تجریه میروید که به گرافیک اعتقاد داشته باشید و دیزاین برایتان اهمیت داشته باشد؛ وقتی برایتان مهم نباشد سراغ یک کار ارزان میروید و هر کسی ممکن است از پس این کار ارزان بر بیاید.
احتمال دارد بخشی از این بیتوجهی مربوط به مسائل اقتصادی باشد؟
این مسئله در مورد گرافیک با بسیاری از هنرها تفاوت دارد. در همه جای دنیا گرافیک یک هنر اقتصادی است؛ اما لازم است مدیران بلد باشند از این هنر بهره اقتصادی بگیرند. اما در کشور ما مدیران دقیقا برعکس عمل میکنند یعنی برای هر پروژهای استعلام میکنند که کسی یا گروهی را پیدا کنند که کارشان را ارزانتر تمام کند، در حالیکه این روش برخورد با هنر اصلا درست نیست. مثلا فلان شرکت امریکایی کارش را به هنرمندی در ژاپن با چندین برابر قیمت سفارش میدهد، برای اینکه به طرحی دست پیدا کند که بتواند با آن همه بازار را به محصول خودش اختصاص بدهد. نگاه درست اقتصادی این است اما متاسفانه بسیاری از مدیران ما فهم فرهنگی کافی برای این نوع نگاه را ندارند؛ به همین دلیل هم فکر میکنند کاری را که به عنوان مثال با 10 تومان تمام میشود اگر با 9 تومان تمام کند موفق شده و اگر با پنج تومان آن را انجام بدهد لابد موفقتر است، چون این مدیر درباره انرژی دیزاین و تاثیرگذاری عناصر بصری چیزی نمیداند. در واقع در کشور ما طراحان خوب بسیاری وجود دارد اما مدیران به دنبال طراح ارزان هستند نه طراح قابل.
البته حرف من به این معنا نیست که این مدیران آدمهای بدی هستند، بلکه برعکس ممکن است بسیار هم معتقد و خوش طینت باشند اما از قدرت طراحی و تاثیر گرافیک چیزی نمیدانند. به همین دلیل هم بدترین گرافیکهای ما گرافیک دولتی است و متاسفانه 90 درصد گرافیک مملکت ما دولتی است. این یک سندروم است یک فاجعه و یک استضعاف هنری است.
آیا راه چاره این است که مدیران ما آموزش ببینند؟
چه بگویم. جوابی ندارم. فکر میکنم بشود یک کارهایی کرد. مثلا اینکه وقتی دوسالانههای گرافیک، نمایشگاهها یا جشنوارههایی در این رابطه برگزار می شود، به جای اینکه خود اهالی هنر و دانشجویان رشته گرافیک بیایند این آثار را تماشا کنند، از مدیران و مسئولان صنایع، روابط عمومیهای موسسات دولتی و سفارش دهندهها دعوت کنند که به تماشای این آثار بیایند و حتی علاوه بر دعوتنامه، امتیازاتی هم به آنها داده شود که رغبت کنند به تماشای این آثار بیایند.
برای تامین این نظر فکر نمیکنید انتخاب موضوعاتکاربردیتر برای دوسالانهها و جشنوارههای گرافیکی، مثمر ثمر باشد؟
بله. این امکان هم هست. اما مسئله اینجاست که در کشور ما همه چیز جنبههای ایدئولوژیک پیدا میکند و این موضوعات هم غالبا طوری نیستند که تاثیری بر رشد گرافیک در فضای عمومی جامعه داشته باشند. برگزار کنندگان چنین برنامههایی دوست دارند همیشه حرفهای گنده بزنند بدون اینکه توجه داشته باشند در برخی موارد باید به موارد کوچک و حتی به ظاهر کم اهمیت توجه داشت. مثلا شما به قبوض آب و برق و گاز نگاه کنید. نه تنها زیبایی بصری ندارند بلکه بسیار هم پیچیده هستند و به راحتی نمیتوان از آنها سر در آورد. این قبوض در هر خانهای میرود پس باید گرافیک خوبی داشته باشد. اما همین چیزهای کوچک فراموش شده است. کسانی که مصرف کننده اصلی محصولات گرافیکی هستند با همین چیزهای کوچک سرو کار دارند.
آیا همین چیزهای کوچک، باعث شده دید بصری مردم ما رشد نکند یا با گرافیک ارتباط برقرار نکنند؟ چون نداشتن مخاطب عام گلایه اکثر هنرمندان در رشتههای مختلف است.
اصلا این طور نیست. به عقیده من مردم ما بسیار باهوشند. نمیخواهم از خودمان تعریف کنم، اما این واقعیت دارد که هوش مردم ما بالاست و درک خوبی دارند، اما تا وقتی فقط یک ماشین قراضه تولید شود، مردم مجبورند همان ماشین را بخرند. آیا گرافیک خوب به مردم ما ارائه شده که مردم آن را نخواهند؟ به اعتقاد من بیشترین خسارت فرهنگی در کشور ما ناشی از آن است که مدیران و مسئولان برای سفارش پوستر، آگهی و هر چیز تخصصی دیگری به سلیقه شخصی خودشان اتکا میکنند و در نهایت این نظر آنهاست که باید پیاده شود. در حالیکه ممکن است سواد کافی را در آن رشته خاص نداشته باشند و در نهایت مردم ما مجبورند کج سلیقگیهای مدیران را مصرف کنند.
مگر نمیگوئید مردم ما درک هنری خوبی دارند؛ خوب این مدیران هم از مردم هستند!
بله مردم ما با آثار هنری خوب ارتباط میگیرند به شرط آنکه محصولات خوبی به آنها ارائه شود. اما مدیران ما به سراغ کارهای خوب نمیروند و به سواد نداشته خود در زمینه بصری اتکا میکنند و در نهایت چیزی را که پسندیدهاند به خورد مردم میدهند. اما این روش متداول در همه جای دنیا نیست. مثلا فکر میکنید تبلیغات گسترده مکدونالد در همه دنیا را جناب مکدونالد تائید میکند؟ نه. فلان مدیر فرنگی، یا وزارت خانه فرهنگی، چیزی حدود ده یا 15 نفر «آرت دایرکتور» استخدام میکند. مدیران فقط استراتژیها را مشخص میکند و این هنرمندان هستند که از نظر زیباشناسی محصولات گرافیکی را برای عرضه به مردم انتخاب میکنند. اما در کشور ما آن مدیر هنری به خاطر چندرغاز حقوقی که میگیرد چارهای ندارد جز اینکه مدیرش را راضی نگه دارد.
پس داشتن مدیر هنری هم دردی از گرافیک کشور ما دوا نمیکند!
وضعیت گرافیک ایران آشفته بازاری شده که از کلمه گرافیک تا محصول گرافیکی را درگیر خودش کرده است. من دانشجویی دارم که وقتی از او میپرسم چرا تمریناتش را انجام نمیدهد، میگوید وقت نمیکنم، گرفتارم چون من سه جا مدیر هنری هستم، دفتر هم دارم! درحالی که یک مدیر هنری کاردان حتما موهایش سفید است. در کشور ما برای قصاب و نانوا و هر کس دیگری قانون وجود دارد اما برای یک مدیر هنری نه قانون مشخصی وجود دارد و نه تعریف درستی؛ اینکه مشخص باشد چه کسی با چه سابقهای و چه شرایطی حائز عنوان مدیر هنری است. به نظر من این وزارت ارشاد است که باید در این مورد وارد عمل شود که تا به حال نشده است.
اگر تعریف یک مدیر هنری مشخص شود و قوانین لازم در این باره وجود داشته باشد، مدیران و سفارش دهندگان ما این روحیه را دارند که کارهای هنری را به امور هنری خود بسپارند؟
زمانی که تعریف درستی از یک مدیر هنری تدوین و مکتوب شود، به او اختیارات هم داده خواهد شد. اما الآن دانشجویی که الفبای گرافیک را نمیداند و تازه عصرها در کلاس من شاگردی میکند، مدیر هنری شده است.
برای درست شدن شرایط موجود به قوانین جدید نیاز داریم، یا نظام آموزشی باید اصلاح شود یا...؟
فاکتورهای زیادی باید کنار هم باشند. یکی اینکه باید دید کسانی که برای شرکت در رشته گرافیک کنکور میدهند اصلا چیزی درباره این رشته میدانند و علاقهای به این رشته دارند یا چون نتوانستهاند در رشتههای دیگر قبول شوند در رشته هنر شرکت کردهاند. در نسل جدید دانشجویان گرافیک کمتر کسی را میبینیم از کودکی یا نوجوانی عاشق هنر بوده باشد و حالا به دنبال آن عشق به دانشگاه آمده باشد. بیشتر دانشجویان ما وقتی وارد دانشگاه میشوند هنوز نمیدانند مثلا مداد H چیست و یا مداد B به چه کاری میآید. پس اساتید در دانشگاهها باید درس مهد کودکی به دانشجویان بدهند. در حالی که در فرنگ کسی که وارد یک رشته هنری میشود آنقدر در آن زمینه کار کرده که فقط برای آموختن مسائل تخصصی وارد دانشگاه میشود. بنابراین سطح علمی دانشگاههای ما خیلی پائین است. فاکتور دیگر این است که فرض که همه دانشجویانی که در دانشگاههای سراسری، آزاد، علمی کاربردی و ... در تمام ایران درس میخوانند، با استعداد و شاهکار هستند، آیا به این همه گرافیست نیاز داریم؟ مگر کشور ما چقدر تولید گرافیک دارد؟ من چند وقت پیش رفته بودم به یک شهر کوچک 180 دانشجوی رشته گرافیک داشت. این دانشجویان برای تحصیل هزینه کردهاند، بنابراین میروند قلم صدتا یک غاز میزنند. من به اینها میگویم موریانههای گرافیک که دارند خود گرافیک را میجوند و از بین میبرند و از آن بدتر این است که این دانشجویان بعد از فارغ التحصیلی میخواهند وارد بازار کار شوند اما میبینند کسانی که دانشگاه هم نرفتهاند و فقط چند نرم افزار گرافیکی بلدند بازار کار را گرفتهاند و این است این افراد هم نمیتوانند مثل آنها کار کنند چون بالاخره درس گرافیک را خواندهاند، در نتیجه میروند سراغ تدریس؛ چون تنها راهشان همین است. من شاگردانی دارم که خودشان استاد دانشگاه هستند. مدام هم جزوه مینویسند که به دانشجویانشان بدهند. بنابراین به نظر من همه مقصرند؛ از کسی که بدون علاقه وارد این رشته میشود تا استادان، هیات علمیها، مدیران و برنامهریزی کلان مملکت که میزان عرضه و تقاضا را در بازار گرافیک در نظر نگرفته است. این است که من نمیدانم اصلا باید از کجا شروع کرد.
اگر فضا رقابتی شود، باز هم به این همه گرافیست نیاز نخواهیم داشت؟
نه نیاز نداریم. همین حالا هم بین گرافیستها رقابت وجود دارد اما به این شکل که یکی میگوید من برای این کار فلان رقم را میگیرم و همکلاسیاش میگوید من کمتر میگیرم.
منظور من رقابت هنری و رقابت در خلاقیت بود؟
رقابت از این نوع در کشور ما معنا ندارد. سیستم برخورد با گرافیستها در مملکت ما متمرکز است. تمام شرکتهای بزرگ، ادارات، سازمانها، نهادها و وزارتخانهها برای خودشان چند نفر طراح استخدام میکنند. چند نفر را مینشانند و جلوی هر کدام یک کامپیوتر میگذارند. تمام نهادهای ما بخش گرافیک خودشان را دارند و همه هم مینالند. چون یک هنرمند وقتی به یک سیستم متمرکز وارد میشود، بعد از مدتی ایدههایش تمام میشود و میپوسد. وقتی هم به این شیوه انتقاد بکنید میگویند این طوری ارزانتر تمام میشود در حالیکه اگر محاسبه مدیریتی و اصولی داشته باشند، خواهند دید که نه فقط ارزان تمام نمیشود، بلکه خیلی هم برایشان گران تمام میشود. چون به کسی حقوق میدهند که اگر خلاقترین گرافیست هم باشد بعد از مدتی دیگر نوآوری نخواهد داشت و کارش افت خواهد کرد. اگر قرار است شاهد رقابت باشیم باید دفاتر مستقل طراحی داشته باشیم و موسسات و سازمانها و نهادها کارهای هنریشان را به این دفاتر سفارش بدهند و اگر یکی از این دفاتر کارش را خوب انجام نداد به سراغ دفتر دیگری بروند تا رقابت ایجاد شود.
دولت برای ساماندهی به این اوضاع چه کاری میتواند بکند؟
تصمیمگیران دولتی قبل از هر چیز باید این رشته را خوب بشناسند تا بتوانند دربارهاش برنامه ریزی کنند. بعد از انقلاب فکر کنم سال 61 بود، گفتند دفاتری که طراحی پوستر و گرافیک و ... انجام میدهند، دفتر تبلیغاتی محسوب میشوند و در نتیجه باید مجوز تبلیغات بگیرند. همه رفتند صف کشیدند در مقابل یکی از ادارات وزارت ارشاد و مجوز گرفتند. در حالیکه یک گرافیست، تبلیغاتچی نیست. در گذشته در تهران آتلیه گرافیک زیاد بود و دانشجو بعد از فارغ التحصیلی در این دفاتر تجربههای عملی به دست میآورد تا اینکه مستقل میشد. اما حالا این خیل دانشجو این امکان را ندارد چون این دفاتر مجوز تبلیغاتی گرفتند، باید مالیات میپرداختند و به همین دلیل کمکم از بین رفتند. باید مثل همه دنیا آژانسهای دیزاین و آژانسهای تبلیغاتی داشته باشیم. این دو کارشان با هم فرق دارد و برای هر کدام باید قوانین خاص خودشان را در تدوین کنند. در شرایط فعلی شاید بهتر است فکر کنیم انشاءالله همه چیز درست خواهد شد.
گفت وگو از آذر مهاجر
کد خبر: 13161
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcb88b8.rhbf0piuur.html