با نگاهی بر فیلم «برف روی شیروانی داغ»؛
نشستن برف روی شیروانی داغ ترس ندارد
27 بهمن 1389 ساعت 11:13
«برف روی شیروانی داغ»، این اسم سومین فیلم محمدهادی کریمی در مقام کارگردان است.
کارگردانی که پیش از آنکه کارگردانش بدانند و بشناسند او را با فیلمنامه هایش می شناسند. وقتی دومین فیلم محمدهادی کریمیِ کارگردان به اسم «امشب شب مهتابه» به نمایش در آمد بسیاری گفتند که فیلمنامه نویسی کریمی بسیار بهتر از کارگردانی اوست و اینکه کریمی در سینمای تجاری قدم بر می دارد اما سومین تجربه دکتر روانشناس سینمای ایران فیلمی است کاملا متفاوت از او که به نظر جالب می آید. فیلمی کاملا دور از سینمای تجاری که در آن گویی کریمی به شدت سعی دارد توانایی های خود را در آن به اثبات برساند و به همه منتقدان بگوید که می تواند حتی فیلمی بسازد که خوب حرف بزند ، جذابیت هم داشته باشد و مخاطب را با خود همراه کند.
واقعیت این است که در سینمای ایران یک گونه فیلم و فیلمساز داریم که زبان خاصی را برای گفتن انتخاب می کنند. در این گونه فیلم ، توجه ویژه به مخاطب خاص است و به مخاطب عام کمتر توجه می شود یا اصلا توجهی به آن نمی شود. به همین علت است که در سال های اخیر استقبال از این دست فیلم ها کم شد و رو به سوی فیلم هایی آوردیم که طنزشان در این دوره نه تنها تماشاگر خاص را رنجاد بلکه حتی مخاطب عام را خسته کرد و فراری داد.
در چنین فضایی رفتن سراغ سوژه ای که کریمی رفته و گفتن به این شکل بر روی لبه تیغ بود. محمدهادی کریمی اما نترسید و با جسارت در پی ساختن این فیلم بر آمد. همین جسارت است که باعث می شود تا فیلم برف روی شیروانی داغ کاملا از فیلم هایی که تمام امیدشان به مخاطبان خاص است تا دیده شوند ، جدا باشد و دایره گسترده تری از تماشاگر را در خود جای دهد. پس از نمایش این فیلم برای اصحاب رسانه و منتقدان شنیدیم که استقبال خوبی شده ولی وقتی در سینما اریکه ایرانیان که هر نوعی از مخاطب را در خود داشت ، استقبال از این فیلم دیده شد معلوممان کرد که «برف روی شیروانی داغ» همان گمشده سینمای ایران است که به گونه شاعرانه ای حرف بزند و جذابیت هم برخوردار باشد. البته یقینا این کار بدون عیب نقص نیست و شاید می توانست بهتر از این هم باشد اما اکنون بیش از هر نقدی این نکته مهم است که فیلم سوم محمدهادی کریمی می تواند گره گشای سینمایی باشد که از دست فیلم های خاص خود خسته شده و اسیر فیلم های طنز و مبتذل خود است.
«برف روی شیروانی داغ» قصه استاد شاعری است که آخرین شعر او شاگردانش را به تکاپو می اندازد تا بفهمند این اثر را برای چه کسی سروده است. این فیلم از قصه خوبی بر خوردار است که تا انتها ، تماشاگر را به خوبی با خود همراه می کند. با آنکه بیشتر زمان این فیلم در یک لوکیشن (در خانه استاد) می گذرد ولی تماشاگر را خسته نمی کند و اتفاقا او را منتظر وقایع بعدی می گذارد. مهمترین بخش این داستان آن است که قصه بر اساس حوادث شکل نمی گیرد و بیشتر از آنکه تماشاگر منتظر حادثه باشد منتظر گشوده شدن راز سر به مهر استاد است. در این قصه شاگردان استادِ شاعر ، گویی هر کدام نماینده یک قشر از جامعه هستند که باید نگرش خود را در خصوص استادی که به گردن آنها حقی دارد بیان کنند ، درست نگرشی که شاید هر کدام ما نسبت به مفاخر و حکمای خود داریم و حتی گاهی آنها را بیان هم می کنیم.
در «برف روی شیروانی داغ» بازیگران اسم و رسم دار حضور دارند اما این بازیگران اسم و رسم دار برای گرفتن گیشه انتخاب نشده اند چون نقش هایی که آنها بازی می کنند ، گیشه آور نیست بلکه برانگیزاننده تفکر مخاطب است .
یقینا در خصوص این فیلم بیشتر می توان نوشت و بیشتر می توان گفت اما در شرایط فعلی به نظر می رسد که باید امیدوار بود به اینکه خوب دیده شود. شاید اگر این فیلم همچون دیگر فیلم ها که کارگردانان سیمرغ گرفته ای را داشته اند و با سر و صدای فروان خود را به جشنواره رسانده اند ، به فجر می آمد اکنون نوع دیگری از برخورد را می دید اما چون سر موقع تمام شده و با اعتماد به نفس وارد جشنواره فجر شده ، نوع برخوردش هم متفاوت شده است. امیدواریم فیلم هایی از این دست که می توانند به سینمای ایران کمکی بکنند اولا فدای حضور کارگردانان به نامی که حمایت های خاص را در پشت سر خود دارند و تحت هر شرایطی مطرح هستند، نشود.
علی عراقی
کد خبر: 23881
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcb8wb5.rhbfwpiuur.html