تورقی در خاطرات عودلاجان،
پا به پای عودلاجان از روزگار سرزندگی تا روزگار درماندگی
5 تير 1394 ساعت 14:24
یک روز با موتور آمدم سرکار دیدم نیروهای امنیتی و پلیس با باتوم و کلاه کج و اسلحه جلوی ورود افرادی همانند من را میگرفتند. پرس و جو کردیم گفتند طرح امنیت اجتماعی و جمع آوری معتادین است. پس از آن حدود یک ماه بعد ایادی شهرداری آمدند و هرچه خانه قدیمی بود که یا انبار شده بود و یا محل زندگی کارگران ؛ همگی را تخریب کردند.
مریم اطیابی- به گزارش هنرنیوز، وقتی بار دیگر بر سر زبان ها افتاد که می خواهند با طرح انضباط اجتماعی 64 خانه را در بافت تاریخی تهران یعنی منطقه 12 تخریب کنند، همگان ناخواسته به یاد عودلاجان و آنچه بر او در این ده سال گذشت افتادند. حالا عودلاجان خسته و از نفس افتاده است. آنچه پس از ده سال از ساماندهی منطقهی ۱۲ تهران توسط نیروی انتظامی و شهرداری و باقی مانده است، فقط زمینهایی بایر با معتادانی است که کنارآن زمینها چمباته میزنند و باز هم کسی جرات حرکت از کنار آنها را ندارد و این بار بهانهی «خانههای مجردی» مشخص نیست چه بلایی سر دیگر بخشهای منطقهی ۱۲ تهران میآورد؟
حسین قربانی از کسبه قدیم بازار و اصطلاحاً بچه کف عودلاجان است. پدر و پدربزرگش هم در همین محل زندگی کردهاند. هرچند معتقد است که عودلاجان قدمتش به دوران هخامنشی میرسد اما محله قدیم عودلاجان ۳۰۰ سال قدمت دارد و این را باید به پای عرق او نسبت به محلهاش و البته کشف اسکلت هفت هزار ساله گذاشت. نام اودلاجان را تغییریافته آو-دراجین که در زبان تاتی بومی تهران به معنی «جای تقسیم آب» است میدانند، از این رو قربانی معتقد است عودلاجان در قدیم محلهای بلندتر از سایر مناطق تهران عهد ناصری و حتی قبلتر بوده است چرا که آب از بالا دست به پایین میرود نه بالعکس. او میگوید:« در طرح مرمتی عودلاجان در سال ۹۱ میراثیها با شکافتن عمق یک متر و ده سانت از زمین به سنگفرش دوره پهلوی رسیدند و معتقد بودند اگر دو متر زمین را بکنند قطعاً به دوره قاجار میرسند. این کار را برای این انجام دادند که بدانند کابلهای قدیمی برق و لولههای آب در چه عمقی از زمین واقع شده است. و بعد روی همین گمانهها خاک ریختند تا دست نخورده باقی بماند.»
به گفتهی قربانی در اسناد معاملات ملکی ۴۰ تا ۵۰ سال پیش به قبل از زمینها و املاک بالای سرچشمه، پامنار، چراغ برق(امیرکبیر) ، بوذرجمهری ( ۱۵ خرداد)، سنگلج، پشت پارک شهر و پایین چهارراه سیروس با نام عودلاجان یاد شده است اما اکنون تنها یک راسته بازار را به این نام میشناسند.
او به نام جالب برخی از کوچههای عودلاجان اشاره میکند و میافزاید:« قدیمها رفتن به مکه کار سختی بود و با اسب و شتر حداقل دو سه سال طول میکشید. خیلیها هم به خاطر سختی راه دیگر بازنمیگشتند. اینقدر این رفتن سخت و تعداد حاجیها کم بود که به علت سکنی گزیدن دو حاجی در یک کوچه اسم این قسمت از راسته بازار را کوچه «حاجیها» نهادند! کوچه «صد تومنیها» هم همین طور. چون این کوچه دارای انسانهایی متمول بوده که فرض توانایی خرید خانه های یک هزار ریالی داشتند در آن محله زندگی میکردند و گرانی خانه های این کوچه ضرب المثل شده بود.»
وی درباره تخریب خانههای عودلاجان میگوید:« یک خانه بود انتهای عودلاجان، بالای سه راه « دانگی» نزدیک تکیه « رضا قلی خان» ، ادیب دوره ناصرالدین شاه ، در خیابان مصطفی خمینی که درب خانه همیشه بسته بود و من هنگام تخریب درون آن را دیدم. این خانه متعلق به یک کلیمی بود. یکی از قسمتهای عودلاجان محله یهودیها بود و نکته جالب ان که اکثر خانههای آنها از طریق زیر زمین یا حیاط به هم متصل بود. در تخریب ده سال پیش عودلاجان در کنار تخریب بسیاری از خانهها، خانهی یهودیان هم تخریب شد چون بیشتر آنها اوایل انقلاب به آمریکا یا اروپا رفته بودند و خانهها خالی و متروکه بود. »
قربانی درباره تخریبهای ده سال پیش عودلاجان میگوید:« یک روز با موتور آمدم سرکار دیدم نیروهای امنیتی و پلیس با باتوم و کلاه کج و اسلحه جلوی ورود افرادی همانند من را میگرفتند. پرس و جو کردیم گفتند طرح امنیت اجتماعی و جمع آوری معتادین است. پس از آن حدود یک ماه بعد ایادی شهرداری آمدند و هرچه خانه قدیمی بود که یا انبار شده بود و یا محل زندگی کارگران ؛ همگی را تخریب کردند. یکی از خانههای تخریبی ، خانه « دردشتی » با حدود ۲۰۰۰ متر مربع مساحت و متعلق به یک یهودی بود که چهار کنج آن اندرونی و بیرونی داشت و هر حیاطش حداقل ۱۰۰ الی ۱۵۰ متر مربع بود. پیش از ورود بدان هم یک سردر بسیار زیبای طوق چینی وجود داشت که سمت راست آن یک حیاط با شش، هفت اتاق با درب چوبی و شیشه های رنگی و طوق چینی بود. این خانه به قدری زیبا بود که زمانی پدرم میخواست آن را بخرد . فقط دو سه هزار کبوتر در این خانه بود، تازه این بخش خانه متعلق بوده به آشپز، خدمه و...وارد خانه که میشدی دو سه حیاط تو در تو بود و درب حیاط ها کلونی داشت.»
او در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به اینکه جزو هیأت امنای مسجد پیر عطا در پامنار است، ادامه میدهد: «زمانیکه میخواستیم کف آن را درست کنیم، در عمق ۵۰ سانتی به شش تا هفت قبر رسیدیم، روی برخی سنگ قبرها تصویری از شانه و روی برخی تصویر شمشیر بود که کارشناسان میراث فرهنگی میگفتند این نشان از زن یا مرد بودن متوفی دارد. منظورم این است از این نشانههای زنانه یا مردانه تاریخی در معماری زیاد است.»
وی بار دیگر به موضوع خانه «دردشتی » برمیگردد و توضیح میدهد:« توجه داشته باشید که تخریبها شش هفت سال پیش رخ داد. مبادا این تصور به ذهنتان خطور کند که تخریبکنندگان به قصد تخریب خانه یهودیان چنین کردند. اولاً آنها سی سال پیش از وقوع این اتفاق رفته بودند. دوم این که هدف پاکسازی محله از معتادین بود و سوم آن که تخریب کنندگان برایشان فرق نمیکرد خانه تاریخی است یا فرسوده! آنها فقط دستور تخریب داشتند. این هم که عودلاجان خانه یهودی زیاد دارد یک دلیل بیشتر ندارد چون در تهران قدیم آنها در محله عودلاجان زندگی میکردند.»
این کسبه قدیمی محل میافزاید :« میدانید چه بر سر این خانهها آمد. عده ای از اهالی مانند یهودیان به خارج از کشور یا خیابان زرتشت و امیر بهادر رفتند. عدهای از سرشناسان هم از این محله کوچ کردند و به سایر نقاط تهران رفتند. در نتیجه این خانهها خالی ماند. آن زمان ملک ارزش آنچنانی نداشت، طرف رها میکرد و میرفت. در نتیجه برخی خانهها سالیان سال قفل بر دربشان خورده بود و کسی سراغشان را نمیگرفت. گاهی در یک راسته ۵۰ باب خانه خالی بود.»
قربانی ادامه میدهد:« با سرازیر شدن نیروی کار روستاها و شهرستانهای کوچک به تهران این کارگران نیازمند به محل خواب؛ خود قفل این دربها را شکستند و چند نفری در هرکدام از اتاقها سکنی گزیدند. حال آن که گاهی همین خانهها را به هم اجاره هم میدادند به عنوان انباری یا محل خواب!شاید بالای ۲۰۰ خانه چنین فرجامی داشتند»
او سپس اظهار میکند :« در طرح چند سال پیش فقط به دنبال چنین خانههای بی صاحبی بودند و حتی به کسبه پیشنهاد داده بودند که این خانهها را معرفی کنند و پور سانت بگیرند. شهرداری و نیروی انتظامی بیشتر به دنبال تخریب خانههای بی مالک بودند برایشان فرقی نمیکرد قبلاً متعلق به چه کسی بوده و این که خانه تاریخی هست یا نه، آنها فقط تعدادی خانه شناسایی و تخریب کردند. برای همین شاید فرضاً خانهای به زیبایی خانه دردشتی در تهران وجود نداشته باشد اما در نهایت کارگران را از آن بیرون کردند و آن را تخریب کردند. من خودم موقع تخریب گریهام گرفته بود البته این خانه دیگر شبیه دوران کودکی من نبود و همین کارگران هم کلی تغییرات در آن بوجود آورده بودند. پیشتر گفتم حتی کارگران بین خود چنین خانههایی را معامله میکردند. آجرهایش را از بین برده ، شیشهها را شکسته و حوض را خراب کرده بودند اما حرف من این است که با همهی این تفاسیر میشد آن را احیا کرد. صد حیف که آن را با لودر تخریب کردند! در همان زمان تخریب یکی از کارشناسان میراث که بعدها فوت کرد و به رحمت خدا رفت بر سرش میزد که ای داد بیداد این خانه را نباید تخریب کنند!دیگر استاد کاری در تهران وجود ندارد که بتواند چنین مقرنسهای بی مانندی را درست کند. »
این کسبه قدیمی بازار عودلاجان درباره خانه قدیمی نزدیک تکیه رضا قلی خان توضیح میدهد: « وقتی داشتند خانه را تخریب میکردند درون آن به وضوح یک تپه طبیعی دیده میشد. ببینید قدمت این خانه چقدر است! در ضمن اگر به کوچه «عصاری» در همین محله عودلاجان بروید،تمام زمینهای بایر ساخته نشده و یا پارکینگ موتورها همگی ناشی از تخریب همین خانههای قدیمی ۲۰۰ یا ۳۰۰ ساله؛ ظرف چند سال گذشته است. اگر از کوچه «عصاری» به سمت انتهای کوچه «تختی» بروید درست نبش کوچه تختی به سمت خیابان ۱۵ خرداد، یک خانه بزرگ و بسیار قدیمی است که انبار شده است. شهرداری اینجا را خریده و داده اجاره برای دپو یکسری وسایل مشمعی.این یکی از خانههای زیبا ی محله است که میگویند متعلق به خواهر ناصرالدین شاه بوده است. اگر بتوانید داخل بروید آن را ببینید واقعاً لذت خواهید برد اما این خانه در مقابل خانه دردشتی یا خانه نزدیک تکیه رضا قلی خان هیچ است.»
او به چنار ۴۰۰ ساله خانه نزدیک تکیه رضا قلی خان اشاره میکند و میافزاید:« بسیار درخت قطوری بود. داخل خانه که شدم چند افغانی مشغول تخریب بودند. آجرها قدمتی نزدیک به ۳۰۰ سال داشت دیگر چنین قالبی را نمیریزند. من دلم کباب شد باور کنید میخواستم با این آجرها یک دیوار کاذب در خانهام درست کنم. یک شومینه قدیمی را در همان خانه تخریب کردند که با کاشیهای فیروزهای شکار بهرام گور را بر شومینه حک کرده بود. شاید قدمت آن کاشی ها هم مربوط به دوره ناصرالدین شاهی بود. من دیدم افغانی درحال کندن است، دست در جیبم کردم و پولی به او دادم و گفتم :«تو که می کنی، حداقل کاشی ها را سالم دربیاور و به من بده! همان لحظه مأمور شهرداری رسید و گفت:« نه به هیچ عنوان چنین حقی ندارید.»و من را بیرون انداخت. هرچه گفتم:« من بچه قدیمی این محلهام، شما نمیدانید چه چیزی را خراب میکنید.» فایدهای نداشت. چند روز بعد که سراغ آن را گرفتم؛ دیدم تمام کاشیهای کنده شده ای را که سالم در آورده بودند در جعبه گذاشتند و با خود بردند؟!حالا شهرداری برد یا میراث فرهنگی و یا نیروی انتظامی نمیدانم ؟ حتی نمیدانم خود آن مأمور به شخص دیگری فروخته بود یا خیر. از این خاطرات زیاد است.»
عکس از آرشیو مدرسه آلیانس
وی با اشاره به بازدید محمد سالاری، رئیس کنونی کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران، از «اودلاجان» زمانیکه قصد داشت در شورای شهر شرکت کند، بیان میکند: « در آن زمان به او گفتم وقتی شما حمام میروید به کسی که آنجا نشسته میگویید دو کیلو پنیر بده و وقتی بقالی میروید به صاحب مغازه میگوئید لنگ حمام بده؟ گفت: منظورت چیست؟ گفتم: تعریف هر کس از این محدوده یک مکان تاریخی است، بُعد تاریخی را که کنار بگذاریم با تغییر کاربریهایی که روی آن انجام شده، بخشهایی نیز تجاری شدهاند، اکنون هم بخشهایی را تخریب کردهاید، جایی که میتوانست در آینده سود زیادی برای ایران داشته باشد و خانهای چند هکتاری را تخریب کردند و به جای آن در یک منطقهی کاملا تجاری باشگاه ورزشی احداث کردند، اما برای چه کسی و کجا، مشخص نیست؟»
قربانی با اشاره به اینکه ده سال پیش خانههای زیادی را برای ساماندهی منطقه تخریب کردند، پس از گذشت آن همه مدت، هنوز زمینها بایر هستند و حالا باز هم معتادان در منطقه پراکندهاند، میگوید: «فکر میکنم بیشتر قصد داشتند بار جمعیتی این منطقه را کم کنند، تا ساماندهی معتادان.»
او صحبتهای مطرح شدهی جدید دربارهی تخریب ۶۴ خانه در منطقه ۱۲ با نام «خانههای مجردی» را بهانهای دوباره برای تخریب بناهای تاریخی در «اودلاجان» میداند و بیان میکند:« تنها افراد مجردی که در این منطقه زندگی میکنند، کارگرانی هستند که در تولیدیهای مختلف این منطقه از تهران کار میکنند، آنها برای اینکه به کار و استراحت خود به موقع برسند، باید در همین منطقه باشند، در هر اتاق حدود ۵ تا ۱۰ کارگر با یکدیگر زندگی میکنند، این افراد چگونه میتوانند جایی مانند افسریه زندگی کنند و هر روز صبح به موقع خود را به منطقه ۱۲ تهران و سرکار برسانند؟»
وی ادامه میدهد: «اگر میخواهند انضباط اجتماعی رعایت کنند، نخست باید بروند سراغ موتورها و دوچرخهها،چند سالی است که شهرداری خیابان ۱۵ خرداد را بسته است، اما تمام پیادهروها را پارکینگ موتورسیکلت کردهاند، در بخش ارگ نیز با وجود اینکه گفته میشود راه را بستهاند و پیادهراه شده، اما هنوز به راحتی اجازه میدهند برخی موتورها و ماشینها از آن محدوده حرکت کنند، این چه انضباط شهری است که این گونه انجام میشود، نخست باید بارزدن گاریها و حرکت موتورها میان مردم را ساماندهی کنند.»
این بومی «اودلاجان» که حدود ۴۵ سال است در این منطقه زندگی میکند، میافزاید: «کارگران در این منطقه به روش کارگران چینی زندگی میکنند، در یک بخش ده هزار متری، با چند هزار چرخ کارگاه، دیوار به دیوار هر کارگاهها آپارتمانی است، تا به کار خللی وارد نشود. تعریف «مجرد» و خانههای مجردی در منطقه ۱۲ تهران این است.»
او با یادآوری خاطرات گذشتهاش در کودکی بیان میکند: «قبلا تمام کوچه پس کوچههای این مناطق گردشگران خارجی کولهای بودند، که شب در این منطقه استراحت میکردند و در روز به گشت و گذار میپرداختند، کل محوطهی ناصرخسرو و پانزده خرداد در گذشته چند گاراژ بود و به گونهای روند زندگی مردم عادی بود، اما حالا با این روش دارند با این بافت برخورد میکنند.»
وی ادامه میدهد: «باقی ماندن این منطقه برای توریست منافع خیلی خوبی میتواند به دنبال داشته باشد،حتی برای شهرداری که حالا فقط دنبال درآمد است، فقط قدری به تبلیغات و کار نیاز دارد، در حالی که اکنون سعی دارند صورت مساله را پاک کنند، خانههای مردم را در گذشته مفت خریداری کردند، یا اصلا چون سندی نداشتند، بدون اجاره برخی را تخریب کردند، در طول چند سال گذشته نیز افرادی میآمدند و اعتراض میکردند که چرا بدون اعلام خانهام را تخریب کردهاند؟ و هیچکس هم جوابگوی آنها نبود.»
کد خبر: 81599
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcb9sbw.rhb89piuur.html
هنر نیوز
http://www.honarnews.com