آن روزها؛
رنجهای تهران از نگاه اسکندر مختاری
27 مرداد 1394 ساعت 2:24
«شهرداری تهران از جیب خود پول درنمیآورد و منبع درآمد آن شهر است، اگر یک محله از شهر را به میراث فرهنگی بدهند، میتوانیم بررسی کنیم که آیا این سازمان نیز وظیفه اش را انجام میدهد یا نه؟ اگر دولت به میراث فرهنگی نیز پول بدهد میراث هم میتواند اقداماتش را زیاد کند.»
مریم اطیابی- قصه تخریب خانهها و بافتهای تاریخی آنقدر تکراری است که دیگر همه آن را از حفظ هستند. قصهی« کی بود کی بود من نبودم»، قصهی فرستادن تکذیبههای پی در پی، اظهار بیاطلاعی، متهم کردن رسانه به بزرگنمایی و نداشتن سوژه! یکی نامه جلوگیری از تخریب را گم میکند، یکی در جاده ثبت خودرواش پنچرمیشود، یکی از بافت فرسوده سخن میگوید، آن یکی از حق قانونی برای خروج از ثبت و... بدون اغراق ۸۰ درصد بافت تاریخی این مملکت به یمن حضور پورشه توسعه ( که اگر خوب دقت کنید فقط ظاهرش پورشه است و هر قسمتش را از یک خودرو عاریه گرفتند) زیر دست و پای مسوولان محترم ، حفرههای قانونی و قوانین موازی از بین رفت. بیشک پایتخت قاجاری ایران هم از این بهره بینصیب نمانده است تا آنجا که دیگر کسی نه میدان امام حسین آن را میشناسد نه میدان انقلاب را، چهار راه ولیعصرش هم اگر ساختمان تئاتر شهر را نداشت به صف دیگر دوستانش میپیوست. این وصف برای بیشتر کوچه پس کوچههای این ابرشهر چیزی دور از ذهن نیست. به قولی نباید از شهری که مردمانش تبدیل به غریبههایی بیهویت شدهاند انتظار داشت که برای غم غربت تاریخ و فرهنگش بگرید.! «اسکندر مختاری طالقانی»، یکی از کارشناسان پیشکسوت حوزهی میراث فرهنگی، مدیر سابق پایگاه محور فرهنگی تاریخی تهران، مدرس دانشگاه و معاون سابق میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی تهران با حضور در نشست رسانهای به بررسی آنچه امروز به عنوان یک بهانه باعث تخریب تاریخ و هویت تهران شده است، پرداخت.
مقدمتا کمی راجع به گذشته حرف بزنید. بافت با ارزش تهران در چه محدودهای است؟
مختاری:محدودهی بافت تاریخی سه دورهی متمایز از یکدیگرند. در آن محدوده یعنی از سال ۹۶۱ قمری شهر تهران و در ادامه با شکلگیری دولت صفوی حصار این شهر تا ۱۳۸۵ سال قمری پابرجا بود. باید در نظر داشت که منطقهی ۱۲ تهران، قدیمیترین بخش شهر تهران در این محدوده قرار دارد
دوره دوم بافت تاریخی تهران مربوط به دوره توسعهی تهران است. در دورهی قاجار که مساحت شهر از ۴۰۰ هکتار گذشت و به حدود ۲۵۰۰ هکتار رسید، محدودهی آن بین چهارراه خیابان انقلاب در شمال، شوش در جنوب، ۱۷ شهریور در شرق و خیابان ۳۰ متری کارگر در غرب بود که به آن محدودهی شهر «قاجاری» میگوئیم.
دورهی سوم تهران شامل دورهی پس از فروپاشی خندق و برج و باروهای شهر قدیم تهران است که باز آن هم تا سال ۱۳۳۰ مشمول طرح تاریخ است. ابتدا مطرح میکنند این شهر، تاریخی است. پس از آن یک گام فراتر تعریفمان به این سمت میرود که شهر تاریخی فقط تهران نیست؛ بلکه شمیران که مجموعهای از روستاهای از هم گسسته است و ری که قدیمتر از تهران و یک شهر باستانی است نیز جزو محدودههای تاریخی هستند، همچنین افزون بر این تعداد زیادی روستا در اثر توسعه شهری و در طول ۲۰۰ سال اخیر، جزو شهر تهران شدهاند. مانند بریانک، طرشت، نارمک، قلهک و دولاب. روستاهایی که در نهایت نشانههایی از گذشته را در خود دارند و محدودهای از بافت تاریخی هستند.
اگر بخواهیم نوک پیکان خود را به سمت توسعه بگیریم تقریباً بیش از ۷۰ سال است که پایتخت با این امر دست و پنجه نرم میکند. برخورد با بافت تاریخی در ۷ دهه گذشته چگونه بوده است؟
مختاری: نحوه برخورد با بافت یا شهر تاریخی تهران در طول هفت دهه گذشته به چهار گروه طبقهبندی میشود. نخستین آن را دستهی «نوگرایان» تشکیل میدهد. یک دسته از افراد این دسته شهر را مانند یک زمینِ بایر فرض میکنند که میتوان در آن هر اقدامی انجام داد. از سوی دیگر لایه تاریخی و لایه شهر قدیم و تأثیرات نوسازیها بر لایههای قدیمیتر برای نوگرایان اهمیت ندارد.
گروه نوگرایان مانند سازندگان پاساژ چارسو یا علاءالدوله و حتی مرکز خلیج فارس در چهارراه سرچشمه فقط برای خود اهمیت قائل هستند،آنها به ارزشها و بافتهای تاریخی تجاوز میکنند، حتی نامی مانند «خلیجفارس» را انتخاب میکنند و به عمل تجاوزکارانهی خود نام «خلیج فارس» را میگذارند و بافتی تاریخی مانند «اودلاجان» را بیهویت میدانند و در نتیجه این تلقی آن را تخریب میکنند.
باید نام این افراد متجاوز را «آدمهایی که نسبت به موضوع شهر تاریخی بیتوجه هستند» گذاشت.گاهی اوقات این افراد را سرمایهگذاران تشکیل نمیدهند. بلکه قبلا بسیاری از کارشناسان و معماران میگفتند حالا که حال تهران خوب نیست، باید این نوع از زمینها را «بایر» تلقی کنیم، فکری که در میان افراد بخش نوسازی شهری مطرح است و شهر را به عنوان زمین بایر تلقی میکنند.
گروه دوم «حفاظتگران» هستند. براساس اعتقاد گروه «حفاظتگران» با شهر به عنوان یک موجود زنده نباید هر برخوردی را داشت.برای ورود به شهر تاریخی باید اول فضا، ارزشها و قابلیتهایش را شناخت، چون در این توع از مکان نمیتوان هر اقدامی را انجام داد، شهر تاریخی برای شهر جدید بسیار ارزشمند است و اطلاعاتی دارد که برای شهر هویت میآورد.
«حفاظتگران» در واقع فعالانی از پنج دهه اخیر یعنی از سال ۱۳۵۰ به بعد در تهران هستند. نشانههایی داریم که یک عده به عنوان حافظان مرکز تاریخی شهر تهران از گذشته در این زمینه فعال بودهاند.
دسته سوم در بافتهای تاریخی «سوداگران» هستند. این دسته کاری به «نوگرایان» یا «حفاظتگران» ندارند، آنها میخواهند در کوتاهترین مدت بیشترین سود را ببرند و با کمترین آورده بیشترین دستاورد را داشته باشند. هدفشان از شهر فقط سود است و با به دست آوردن سود میروند و مشکلاتشان برای شهر باقی میماند.
این گروه به دلیل قابلیت توسعهی بازار در لبهی خیابانها، نخست روی لبه خیابانها سرمایهگذاری میکنند، پس از آن به عمق بافت تاریخی میروند و این بافت را به انبار تبدیل میکنند. بنابراین در این حالت که بافت حال خوبی ندارد، به وضعیت بدتری دچار میشود، آن مانند این میماند که کسی سرما خورده باشد و به او سرخکردنی بدهند. در واقع این نوع اقدامات کار سوداگران است، کاری که به سواد نیاز ندارد، فقط جسارت و خودخواهی میخواهد.
«سهلانگاران» گروه چهارم هستند.این گروه بیشتر در مدیریتها و ادارات دولتی یافت میشوند، آنها چون معتقدند که نمیدانند تا چه زمانی در سمت خود هستند امروز را به فردا میاندازند و خودش را درگیر کارهای بزرگ نمیکنند و حتی اعتقادی به ماندگاری ارزشها ندارند و از «نوگرایان» نیز طرفداری نمیکنند، اما در عمل به «سوداگران» کمک میکنند و زمانیکه سوداگران فشارشان زیاد میشود، «سهلانگاران» تسلیم میشوند.
بافت تاریخی چیست و چه ارزشی دارد؟ چه چیزی درون آن هست که اصرار میکنیم باید حفظ شود ؟ اگر این بافت ازبین برود چه اتفاقی برایش میافتد؟
مختاری:اینکه میگوییم باید این بافت باقی بماند، یعنی چیزی درون خود دارد که اگر حفاظت نشود و باقی نماند، مشکل به وجود خواهد آمد! احترام به زمین، ارزشهای شهر را نشان میدهد. نسل گذشته به دلیل داشتن تکنولوژی و پول ارزشهای طبیعی یا منابع آبی را از بین نمیبُرد، بلکه به دنبال ارتقای آنها بود. با احترام به شکل زمین، شهر را میساخت که این اقدام نخستین بنیانها را برای تولید ارزش در تحولات تاریخی شهر نشان میدهد.
مثلاً خیابان ۳۰ تیر از خیابان امام خمینی (ره) تا خیابان نوفل لوشاتو محدودهای از تهران است که میتوان تاریخ تهران را در آن مرور کرد. معتقدم تاریخ برای افرادی ارزش دارد که هویت داشته باشند، آنها میدانند در این کشور ریشه دارند، بنابراین رفتارشان با کشور به گونهی دیگری است، اما همهی سرمایهگذارانی که در امر تراکم و ساختوساز در تهران فعال هستند قصد ماندن در محله، شهر و کشور خود را ندارند، چون کسی که قصد دارد در یک محله بماند با احترام بیشتری نسبت به آن رفتار میکند.
ابه ساختمانهای بلند طبقهای که در منطقه الهیه ساخته شدهاند،نگاه کنید. کوچههای باریک با ساختمانهای ۲۰ طبقه در این منطقه وجود دارد، به حدی که میتوان نام این محله را «زورآباد الهیه» گذاشت، اگر زلزله یا آتشسوزی در این منطقه رخ دهد، یک فاجعه به بار میآید، اتفاقی که در برخی از محلهیهای منطقه ۱۲ تهران نیز در صورت بروز حتی آتشسوزی باید شاهد بود.
یکی از راهکارهای موجود در این زمینه استفاده از سیستم سادهی آتشنشانی است. در این نقاط باید کانال تأسیسات شهری مشترک ایجاد شود که همهی سیمهای برق، گاز و آب را از یک کانال هدایت کند و شیر آتشنشانی داشته باشد، مانند اقدامی که در خیابانهای رم یا سورنتو ایتالیا که مشابه بافتهای تاریخی ماست، انجام دادهاند. همهی آنها شیر آتشنشانی دارند، در عرض کمتر از یک دقیقه میتواند اطفای حریق صورت گیرد.
از طرفی باید بر ارزشهای بصری در بافتهای کهن تأکید کرد. این بافتها زیبا و آرامشبخشاند، چون ارزشهای بصری به دلیل ارتباط پیوستهای که انسان گذشته با سرزمین داشته نمیتوانسته ارزشهای بصری را گم کند، بلکه آنها را احصا میکرده است. کریدورهای باد و دیدها را در نظر میگرفته است. کریدورهای مخصوص گردش هوا و مسیرهای حرکت آب. در واقع عناصر هویتبخش شهر مانند مساجد، مدارس، امامزادهها، تکیهها، آبانبارها، حمامها، بازارها و بازارچهها در این میان به شهر هویت میبخشند.
بافتهای کهن دربرگیرندهی خاطرات جمعیاند. درست است که شهر گسترده است، اما خاطرت شهر در نقاط خاصی به نام نقاط جمعی متمرکز است که امکان حذف آنها وجود دارد، «چارسو» و «علاءالدین» خاطرههای شهر را پاک کردند. در حالی که خاطرات یک شهر جزو حقوق عمومی شهر هستند، مگر کسی حق دارد که حقوق عمومی را نادیده بگیرد.
اما امروزه «مال» ها تمام شهر را بلعیدهاند؟
در بسیاری از پروژههای ساختمانی و بناهایی که به مال تبدیل میشوند، در قدم نخست به بناهای تاریخی دهنکجی میشود، چون این مالها معمولا جایگزین یک ساختمان تاریخی میشوند، پس از آن تراکم بیش از حد ظرفیت ایجاد میشود و در ادامه هماهنگی با محیط نادیده گرفته میشود، این اتفاق مانند این است که در مناسک حج در مکه، پاپیون بزنند.
کسی که نوکیسه است و تمایل زیادی به دیده شدن دارد با این وقاحت چنین کارهایی را انجام می دهد. این نوکیسگی در وجه اقتصادی و در شخصیتهای اجتماعی و هنری وجود دارد، چون شخص نوکیسه در حال خودنمایی است.
چیزی که خیلی مهم است این که بافت تاریخی یا مرکز تاریخی درست است که یک تعریف مشخصی دارد و یک ردیف تحولاتی دارد. بناهای تاریخی در بهارستان با بناهای موجود در میدان امام خمینی (ره) متفاوتند. یا نشانههای تاریخی که در اودلاجان با نشانههای بازار تهران یا منیریه وجود دارد، با یکدیگر تفاوتهایی دارند. در واقع هر کدام از این موارد ارزشهایی دارند و حضور در آنها نیز دارای محدودیتها و حتی مزیتهایی است.
نمیتوان شهر تاریخی را پاک کرد، ساختوساز بدون زمینه انجام داد یا دانهبندی بافت تاریخی را تغییر داد.
ما یک کمیته نوسازی و به سازی شهر تهران داشتیم. این کمیته کی و کجا تشکیل شد و چه کرد و فرجامش چه شد؟
مختاری: ایجاد کمیتهی «نوسازی و بهسازی شهر تهران» توسط شهرداری و دفتر آثار تاریخی، پس از انقلاب اسلامی و با هدف تهیه و اجرائی کردن طرح ساماندهی محلهی بازار و طرح تفصیلی «اودلاجان»، اظهار میکند: در آن زمان از طرف دفتر آثار تاریخی، مرحوم دکتر باقر آیتالله زادهی شیرازی و از شهرداری تهران آقای توسلی در دو گروه با حضور افراد صاحب نام زیادی مثل مرحوم مهریار و خانم رحیمیه برای اودلاجان طرحی را تهیه کردند که در سال ۱۳۶۰ مصوبه گرفت، اما طرح بازار مصوبه نگرفت. از سوی دیگر طرح ساماندهی محور بازار هیچگاه از طرف شهرداری ملاک عمل قرار نگرفت و شهرداری به صورت چراغ خاموش طرح تفصیلی که خود تهیه کرده بود را ملاک عمل قرار داد.
در آن زمان سازمان حفاظت از آثار باستانی توسط مهندس محبعلی از محل اعتباری که برای بهسازی بافت تاریخی اختصاص یافته بود شروع به تمیز کردن اودلاجان، معابر آن، تمیز کردن کف معابر و خانههای در معرض تخریب کرد، با این اقدام محله بار دیگر جان گرفت، اما آن اعتبار نیز پس از مدتی به دلیل برخی محدودیتها و آغاز جنگ تحمیلی قطع شد.
با این وجود در آن زمان همچنان بحث نوسازی و توسعه شهری که در دستور کار شهرداری بود با رویکردی که طرح جامع اول شهر تهران مصوبه ۱۳۴۷ داشت در دستور کار قرار گرفت، در آن طرح مرکز تاریخی را ندیده و برایش هیچ فکری نکرده بودند، حتی اعلام کرده بودند این بحث به بعد موکول میشود.
رویکردهای شهرداری تهران اینگونه بود، کاری به این مرکز نداشت و بحث توسعه را در مناطق دیگر اجرایی میکرد و این محدوده را فقط مدیریت میکرد.
به نظر من رویکرد طرح جامع در آن زمان، هنوز هم کارکرد دارد، هنوز مرکز تاریخی را نمیبینند. طرح جامع مصوبه ۱۳۸۵ نیز پس از آن روی میز گذاشته شد و یکسری شعارهای دهن پرکن برای حفاظت بافت تاریخی دادند؛ شعارهایی که خوب بود از دهان افرادی حوزهی میراث فرهنگی در میآمد.
و در مورد طرح تفصیلی و جامع چطور؟
مختاری: این دو طرح یعنی «تفصیلی» و «جامع» طرحهای تکمیلی هستند که براساس برخی صحبتها به نظر میرسد طرح تفصیلی، طرح جامع را دور زده است. طرح تفصیلی در برخی از مواقع نافع طرح جامع شد. مخصوصا در مورد مراکز تاریخی یعنی میتوان بند به بند رویکردهای حفاظت محور را در طرح جامع به عنوان شاهد در یک کفه ترازو گذاشت و اقدامات طرح تفصیلی را در کفهی دیگر ترازو تا متوجه سنگینی مغایرتها شویم.
در حال حاضر طرحی بنام انضباط شهری توسط شهرداری در حال اجرا است که گفته میشود طبق آن بیش از ۶۴ خانه تخریب خواهند شد؟ اما شهرداری ازاعلام تعداد واقعی این خانهها و محدودهآنها سرباز میزند. نظر شما در این باره چیست؟
مختاری:هرکسی سراغ تخریب بنای تاریخی برود، راهحل سادهای را انتخاب کرده است. سوالم این است مگر خانههایی که ۱۰ سال پیش با هدف جمعآوری معتادان تخریب شدند، باعث جمع آوری اعتیاد شد؟ اگر شده است باز هم بروید و تخریب کنید. قطعا نشده است و نمیشود. میگویند حال این بیمار بسیار بد است، از جلوی چشم من دورش کنید. این حرف باعث تخریبهای گستردهتری میشود که در ۱۵ تا ۲۰ سال اخیر صورت میگیرد و نتیجهای هم نداده است.
من درک میکنم که انضباط اجتماعی بسیار اهمیت دارد و امن کردن جامعه مهم است، اما معتقدم راه حل برداشتن بزهکاری در جامعه شهری ما تخریب شهر نیست، شهر را نمیشود تخریب کرد، به نظر من بزهکاری نیازی به بافت تاریخی ندارد، باید به نقاط مشخصی مانند میدان آزادی، پارک طالقانی یا پارک دانشجو برویم، نقاطی که این بزهها به راحتی و وفور وجود دارند. اگر برای حذف بزه یک گام پیش برویم، گام بعدی از بین بردن همه پارکهای شهر و حذف شمشادها و در نهایت تخریب همهی سایههای شهر و تورفتگی بدنههای شهر است، چون آنها هم دلیلی برای حضور افراد معتاد تلقی میشوند.
علت واکنش رسانهای به این امر اقدام پلیس تهران در ده سال پیش و با هدف جمعآوری معتادان در منطقه ۱۲ تهران است. آیا این تخریبها نتیجهای دارد؟
مختاری:به نظر میرسد تخریبها برایم معتادان دعوت کننده شدهاند، زمین خالی که مردم دیگر به آن توجه نمیکنند، مکانی امن برای حضور و استفادهی معتادان شده است، آنها با امنیت مینشینند و به کیفیت فضا کاری ندارند.
تسطیح کردن خانههایی که به این بهانه در مراکز تاریخی تخریب میشوند، فقط به درد امن کردن مکانی برای حضور معتادان میخورد، اما در حال حاضر چطور باید این قضیه را اصلاح و خانهی معتادان را ناامن کرد؟
اگر بتوانیم رفت و آمد را در این گونه مکانها زیاد کنیم، زندگی شبانه و نور را به آن نوع از مکانها ببریم و تمیزی را وارد کنیم، معتادان از آن مکانها میروند، آنها هرجایی که تمیز باشد، نمیمانند. اتفاق عجیبی است که بارها شاهد آن در سطح شهر بودهام، زمانیکه یک منطقه تمیز باشد در آن بزه صورت نمیگیرد.
راه نجات «اودلاجان»، نظافت و امنیت و ایجاد ساختارهای فرهنگی در آن است.
من حدود یک ماه پیش با سردار رجبزاده - رییس سابق نیروی انتظامی تهران و رئیس فعلی ستاد مدیریت بحران و رئیس قرارگاه انضباط اجتماعی - که یکی از امضاکنندگان نخستین صورتجلسه در طرح خانههای مجردی نیز بوده، برخورد کردم . وقتی ایشان را شناختم به او گفتم:« شنیدهام شما دستور تخریب را دادهاید؟» گفت «نه به خدا»! سپس از من خواست به محلهی هرندی برویم و آن منطقه را ببینیم تا خیال همه راحت شود.
البته انتشار خبرهایی که در طول این مدت رسانهها در این زمینه کار کردهاند بسیار موثر بوده و برخی از مسئولان میراث فرهنگی را نیز به تکاپو واداشته است، آنها اکنون مطمئن هستند که افکار عمومی در این زمینه حساس عمل می کنند.
بافت تاریخی تهران چند درصد منطقه ۱۲ را شامل میشود؟ شما دردورانی که معاون میراث فرهنگی تهران بودید در مورد شناسایی بناهای تاریخی در این بافت چه کردید؟
مختاری:در حال حاضر، بافت تاریخیِ شناسایی شده ۱۰۰ درصد از منطقه ۱۲ تهران را شامل میشود،به اقداماتی که در زمان معاونت میراث فرهنگی خود در اداره کل میراث فرهنگی استان تهران داشته است، اشاره میکند و میگوید: در آن زمان لکههای تاریخی، شناسایی و در مقیاس یک، دو هزارم لکهگذاری شدهاند. میتوانم بگویم در آن زمان دو هزار و ۳۰۰ بنا در کل تهران به عنوان لکههای تاریخی شناسایی شدند، که عمدهی آنها در مناطق ۱۱ و ۱۲ تهران هستند.
آیا طرح جامع بیشتر مدنظر مدیریت شهری است یا طرح تفصیلی؟
مختاری:ملاک عمل طرح تفصیلی است. به طرح جامع توجه زیادی نمیشود و بیشتر سراغ طرح تفصیلی میروند، هر چند در طرح جامع مصوب ۱۳۸۶ صراحتا آمده است که با ۲۳۰۰ اثر باید چگونه رفتار شود. حتی براساس یکی از مصوبات شورای شهر؛ علاوه بر مطرح کردن این بحث که این خانهها نباید تخریب شوند، آورده شده است که حرائم آثار تاریخی و حرائم آثار واجد ارزش به عمق یک پلاک نیز باید تا اطلاع ثانوی به اندازهی ساختمان تاریخی بیشتر ارتفاع نداشته باشند، یعنی شورای شهر یک محدودیت ارتفاعی نیز میدهد.
چرا با وجود تأکید قانونی بر تعیین شهردار بافت تاریخی این کار تا کنون انجام نشده است و اساساً این شهردار چه ویژگی باید داشته باشد؟
مختاری:من یکی از مخالفان طرح انتخاب شهردار بافت تاریخی براساس برنامهی چهارم توسعه بودم و همچنین مخالف انتخاب این شهردار برای همهی بافتهای تاریخی! من موافق این اقدام نبودم، در بوشهر و یزد اجرا شد و تأثیر خاصی نداشت. درنهایت هم انتخاب شهردار بافت تاریخی پس از مدتی به کلی و عملا کنار گذاشته شد و هیچ کس سراغ آن نرفت.
البته از حدود دو سال پیش قالیباف، شهردار تهران در هفته یک یا دو روز جلسات خود را در مراکز تاریخی برگزار میکند و ابهامات آن مراکز را بررسی میکند، هر چند معتقدم اشکالات مدیریتی بسیار کمتر از اشکالات کارشناسی است.
ماحصل همین حضور، پروژههای در دست انجام در برخی از خیابانهای تاریخی تهران است. پاکسازی جدارههای خیابانهای ناصرخسرو و موزهی علیاکبر صنعتی؛ طرح مرمت، ساماندهی و ارتقای کیفی میدان مشق، پیادهراهسازی خیابان ۱۵ خرداد و خیابان ارگ از جمله طرحهایی هستند که تحول بزرگی در بناهای تاریخی رخ میدهند.
در حال حاضر نیز خانهی «ناصرالدین میرزا» مرمت شده است، اتفاقاتی خوب برای میدان محمدیه، میدان شوش و خیابان وحدت اسلامی در حال رخ دادن است. تا کنون نیز بخشهایی از میدان راه آهن و میدان منیریه تمام شده و بخشی از کارهای میدان امام خمینی (ره) آغاز شده است.
چرا مسائل و مشکلات میراث فرهنگی و شهری در ایران مقابل یکدیگر قرار دارند. گویی به جنگ یکدیگر میروند؟
مختاری:دولت و شهرداری هیچ فرقی با یکدیگر ندارند، برنامهریزان شهری معتقدند میراث فرهنگی سد توسعهی ملی است، بنابراین تا زمانیکه این دیدگاه وجود دارد نمیتوان میراث فرهنگی و میراث طبیعی را نگه داشت.تا کنون با طبیعت و منابع طبیعی اینگونه رفتار شده است، در یک دوره به راحتی توانستیم سازمان محیط زیست را کارشناسایی کرده و آن را کنار بگذاریم، این کار را با میراث فرهنگی هم کردند. بنابراین شهر تاریخی ما دیگر شهر تاریخی نیست، بلکه محلی است که بزهکاری در آن رواج دارد، همه چیز به هم ریخته و کثیف است.
در واقع برنامه توسعه شهری و برنامه توسعه ملی اینگونه مشکلات را در سطح ملی به وجود میآورند، علت این وضعیت هم نبود برنامهریزی در سطح شهر است. چرا پاریس به چنین وضعیتی دچار نمیشود؟
دوران گذشته در این حوزه به ما آسیبهای زیادی را وارد کرد، زمانیکه یک شخص غیر جدی که اطلاعات کامل در این زمینه ندارد را مسئول حفاظت از میراث ملی میکنیم و حتی فردی که نمیتوان به آن اعتماد کرد به عنوان معاون رئیس جمهور در دولت گذشته انتخاب میشود، اگر این نوع از اتفاقات رخ دهد دیگر حرفی نمیماند .
انجام هر کاری در مراکز تاریخی در محدودهی مدیریت شهری نیازمند وجود گوشی شنوا است. راه حل دیگری برای مرکز تاریخی وجود ندارد، فقط باید کمی گوش شنوا پیدا کرد. از سوی دیگر همانطور که جلوی تخریب را میگیریم و نسبت به آن نقد میکنیم، اگر جایی نیز اقدامی مناسب برای بناهای تاریخی انجام شود، باید بگوئیم.
اکنون اقدامات در حال انجام در محدودهی میدان توپخانه و موزه استاد صنعتی یکی از بهترین تجربههای مرمت در ایران هستند. من به آرزوهایی که میخواستم، دارم میرسم. دوست داشتم در میدان توپخانه بوی تاریخ بپیچد، این بو به مرور در سطح میدان شنیده میشود.
چرا میراث فرهنگی مانند گذشته از احترام برخوردار نیست؟ مگر قدیمترها دولت از حوزه میراث کسب درآمد میکرد؟
مختاری:شهرداری تهران از جیب خود پول درنمیآورد و منبع درآمد آن شهر است، اگر یک محله از شهر را به میراث فرهنگی بدهند، میتوانیم بررسی کنیم که آیا این سازمان نیز وظیفه اش را انجام میدهد یا نه؟ اگر دولت به میراث فرهنگی نیز پول بدهد میراث هم میتواند اقداماتش را زیاد کند. در آخرین سالی که در این سازمان بودم یعنی سال ۸۲، دولت به این سازمان مبلغ ۶۰۰ میلیون تومان اعتبار برای مرمت داد، اعتباری که نخست صد میلیون تومان بود و در آن زمان به ۶۰۰ میلیون تومان رسیده بود.
در آن زمان سازمان برنامه و بودجه به ما اطمینان داشت. درآن زمان چیزی حدود شش میلیارد تومان خرج کردیم، چون هرکس که پول داشت، از ما برای کار کردن کمک میخواست. در آن زمان ما پول خرج نمیکردیم، احترام داشتیم. اکنون نیز میراث فرهنگی باید وظیفهی خود را به درستی انجام دهد. باید به موقع عمل کنیم. نباید شعار دهیم.
به اعتقاد من چیزی که اکنون میراث فرهنگی را به نابودی نزدیک میکند، ترکیب این سازمان با گردشگری است. به همین دلیل اکنون این سازمان تبدیل به یک جاذبهی سیاسی شده است، اما اگرباز هم این دو بخش از یکدیگر جدا شوند، بیشتر عاشقهای این حوزه به میان میآیند نه کسانی که مدیریت دوست دارند.
کد خبر: 82354
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcbafbw.rhb5spiuur.html
هنر نیوز
http://www.honarnews.com