افسانه عمو نوروز از منظر نشانه شناسی سلامت
8 مهر 1389 ساعت 17:20
«عمو نوروز»، افسانه ای است که اینجا می خواهیم آن را از منظر نشانه شناسی پزشکی و بهداشتی و سلامتی بررسی کنیم.
بر اساس آن چه در متون تخصصی افسانه ها آمده است، عمونوروز مردی است که دوران سالمندی خود را در خانه ای ییلاقی در منطقه ای کوهستانی طی می کند که بیشک میزان آلاینده های سمی و ذرات معلق و مونوکسیدکربن آن از منزل خاله پیرزن که در شهر و پایین کوه است، کمتر می باشد. این است که عمو نوروز از سلامت قابل توجهی برخوردار بوده و همه ساله شب عید، از کوه پای پیاده راه می افتد و بدون بهره گیری از وسایل نقلیه از قبیل اتوبوس مسافربری و الاغ و ماشین شخصی، مسیری طولانی را طی می کند تا به منزل خاله پیرزن برسد.
پوشش او نیز تاکیدی است بر سلامت جسمی این فرد سالخورده، در الگوپذیری از کوشش نیاکان در راستای دستیابی به جسمی سالم: کلاه نمدی، زلف و ریش حنا بسته، کمرچین قَدَک آبی، شال ِ خلیل خانی، شلوار قَصَب و گیوه تخت نازک. به یاد بیاوریم همانگونه که مجله سلامت نیز نوشته است، شلوارهای تنگ استکباری، عفونت مثانه می آورند و کفش های تنگ، میخچه پا تولید می کنند. از این رو، عمو نوروز که دریافته عقل سالم در بدن سالم است، با انتخاب پوشش مناسب برای پیاده روی و انجام حرکات کششی هنگام پایین آمدن از کوه، امیدوار است که طلسم این افسانه قدیمی را بشکند.
اما بشنوید از خاله پیرزن که یک دل نه صد دل، عاشق عمو نوروز است. با توجه به اینکه به گواهی افسانه ها، تلاش همه ساله خاله پیرزن برای دیدن عمو نوروز بی فایده بوده، منشأ و ریشه این حس او بر ما پوشیده است: آیا او دچار اسکیزوفرنی حاد است و در توهم به سر می برد که نادیده، اینچنین به عمونوروز دل باخته است؟ به خصوص اینکه در دوره او، خوشبختانه از ابزارهای منحط غربی مثل ایمیل و بلوتوث و امثاله نیز خبری نیست تا از این طریق با تصویر دیگران آشنا شود. به حکایت بازمی گردیم: خاله پیرزن روز اول بهار، صبح زود پا می شود، جایش را جمع می کند و بعد از خانه تکانی و آب و جاروی حیاط، خودش را حسابی تر و تمیز می کند.
در هیچ جای حکایت، خبری از ناشتایی خوردن خاله پیرزن نقل نشده است. آیا او دچار ثقل سرد است و اشتها برای خوردن صبحانه ندارد؟ آیا دچار وسواس بیمارگونه است و برای خوردن صبحانه وقت ندارد؟ هیچکدام از قصه گویان به این موارد اشاره نکرده اند و بر مبهمات جامعه بشری در رابطه با افسانه عمونوروز افزوده اند. با این حال شواهد، بر ثقل سرد صحه می گذارد و وسواس را رد می کند: چرا که می بینیم خاله پیرزن پس از آب و جاروی حیاط، به خودش می پردازد: سر و دست و پایش را حنای مفصلی می گذارد و هفت قلم، از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرک آرایش می کند، اینجاست که وجدان بیدار جوامع بشری به درد می آید و لزوم وارسی خانه خاله پیرزن های تاریخ را برای یافتن زمینه های وقوع فساد و اعمال مجرمانه به جوامع بشری یادآور می شود.
به یاد بیاوریم که خاله پیرزن، در منزل (که طبعا فاقد وسایل استریل و مجوز وزارت بهداشت است) خط و خال می گذارد که بی شک امری غیربهداشتی است و به مراکز دارای پروانه کار نیاز دارد. در اینجا معضل مهم دیگری نیز رخ می نماید: آیا حنای خاله پیرزن بهداشتی و دارای پروانه ساخت و مهر استاندارد از سوی وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی زمان خود است و یا مستقیما از سوداگرانی که از چین و ماچین کالاهای قاچاق و غیراستاندارد وارد می کنند تهیه شده است؟ راویان افسانه ها متاسفانه در این مورد اطلاعاتی ارایه نمی دهند. سپس شاهد صحنه دیگری هستیم: خاله پیرزن پس از پوشیدن یل ترمه و تنبان قرمز و شلیته پرچین، مشک و عنبر زیادی به سر و صورت می زند که بیشک باعث پدیداری نوعی سردرد کششی و نیز اگزمای احتمالی می باشد. آیا توجه به این نکته که خاله پیرزن بعد از همه این کارها، در یک سینی قشنگ و پاکیزه، سفره هفت سین می چیند و در یک سینی دیگر، هفت جور میوه خشک و نقل و نبات می ریزد، می تواند نشانه ای از توجه او به الگوی زندگی و الگوی تغذیه ای سالم (با توجه به ارزش بالای غذایی میوه های خشک و برخورداری آنها از انواع ویتامین ها) باشد؟ فراز تراژیک افسانه عمونوروز بر این احتمال مهر ابطال می زند و تن هر تنابنده ای را به قاعده ۹ درجه در مقیاس درجه ریشتر می لرزاند: خاله پیرزن طی اقدامی تأسفبار و دهشتناک، منقل آتش می کند و به شیوه ای مذبوحانه، اقدام به آوردن قلیان و گذاشتن آن دم دستاش می نماید و می نشیند پای حوضچه فوّاره دار دم باغچه اش چشم به راه عمونوروز.
اما خوشبختانه پلک هایش سنگین شده و یواش یواش خواب به سراغ اش می آید و کمکم خرناس اش می رود به هوا و از انجام عمل شنیع و زشت کشیدن قلیان باز می ماند. کارشناسان، گمانه های متفاوتی را در زمینه پدیداری این خواب بی موقع خاله پیرزن (با رویکرد به خرناس نامبرده) ارایه می دهند.برخی آن را نشانه دپرشن می دانند و می گویند که خاله پیرزن سالمند است و به دلیل فرسودگی بخش های مختلف سیستم عصبی، قادر به انجام واکنش های مناسب عاطفی نیست و از این رو زمینه های دپرشن در او فراهم است. بی شک شوق خاله پیرزن برای دیدن عمو نوروز، این گمانه را باطل می کند.
گروه دیگری برآنند که خاله پیرزن به آرتروز (یک اصطلاح کلی برای درد و التهاب مفاصل که به دنبال تخریب و تحلیل غضروف ها پدید می آید) مبتلاست. این گروه به خصوص به ابتلای نامبرده به آرتروز زانو تاکید دارند. این افراد معتقدند که نامبرده به توصیه های پزشکان مبنی بر عدم انجام یکباره و بدون وقفه کارها توجه نکرده است. امروزه معمولا خانم ها اعمالی را که خاله پیرزن در ساعات اولیه صبح انجام داده است، در طی یک هفته انجام می دهند و برای این امر از زهرا خانم و آقای نوروزی و همسر گرامی نیز کمک می گیرند. از این رو، این احتمال بیشتر است که خاله پیرزن به انجام نادرست کارهای خانه پرداخته و باعث وارد آوردن فشار مکانیکی بیش از حد به ناحیه گردن و زانو و ستون فقرات شده و به تشدید آرتروز مبتلا گشته است.
همچنین امتناع او از خوردن ناشتایی به خصوص لبنیات و مواد حاوی کلسیم و ویتامینD به بحران سلامتی نامبرده افزوده و باعث شده پیش از آمدن عمونوروز به خواب رفته و خروپف کند که این پدیده (خروپف) نیز شاهد دیگری بر بی توجهی نامبرده به الگوی زندگی سالم به علت برخورداری از وزن بالا (بالای ۷۵ کیلو) می باشد. در این بین می بینیم که عمونوروز از راه می رسد و دل اش نمی آید پیرزن را بیدار کند. یک شاخه گل همیشه بهار از باغچه می چیند و روی سینه او می گذارد و می نشیند کنارش. سپس برخوردی فاجعه آمیز نموده و در طی عملیاتی مذبوحانه، از منقل یک تکه آتش برداشته و سر قلیان گذاشته و چند پک به آن می زند و به این وسیله زمینه آلودگی محیط زیست و سوراخی لایه ازن و ابتلای خود به انواع بیماری های خانمان سوز گوارشی و تنفسی از قبیل برونشیت و آسم و عفونت های گوش و حلق و بینی را فراهم می سازد و خویشتن را در معرض پوکی استخوان قرار می دهد.
آیا این امر نشانه ای از ممنوعیت استفاده از قلیان در اماکن عمومی آن روزگار نیست؟ به یاد بیاوریم که اگر عمونوروز امکان استفاده از قلیان در قهوه خانه ها را داشت، خانه خاله پیرزن را برای انجام این عمل شنیع انتخاب نمی کرد. به خصوص اینکه وقتی او می رود، تازه آفتاب یواش یواش پهن می شود و پیرزن بیدار می شود و می بیند ای داد بیداد همه چیز دست خورده و عمونوروز آمده و رفته.
این است که چاره را در این می بیند که یک سال صبر کند تا باز عمونوروز از سر کوه راه بیفتد به سمت شهر. میگویند این ماجرا هر سال تکرار می شود و آخرش هم خاله پیرزن نمی تواند او را ببیند. این ندیدن مکرر با وجود تلاش های هر ساله خاله پیرزن، یک بار دیگر بر اقدامات پیشگیرانه در ارتباط با آرتروز و لوازم آرایش غیربهداشتی و ثقل سرد و قلیان تاکید می کند و هشداری است برای جامعه بشری در راستای اینکه توصیه های بهداشتی را جدی بگیرد تا عیدش مبارک و نوروزش پیروز باشد.
منبع: روزنامه سلامت ( www.salamat.ir )
کد خبر: 18067
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcbzgb8.rhbw0piuur.html