لقب بانوی چالشی را از آن خود کردم
7 دی 1394 ساعت 13:14
زهره هاشمی گوینده رادیو و مجری تلویزیون، از خاطرات دوران کودکی و کاری خود گفت.
به گزارش هنرنیوز؛زهره هاشمی در دی ماه سال ۱۳۵۶ در مشهد متولد شد. وی فعالیت هنری خود را با بازیگری نمایش رادیویی در مشهد آغاز کرد.
هاشمی تاکنون در برنامههای رادیویی و تلویزیونی متعددی حضور داشته است. اجرای «مسابقه ۱۰۳»، «برنامه گلخانه» و ... از فعالیتهای اوست.
در ادامه گفتگوی باشگاه خبرنگاران را با این مجری رادیو و تلویزیون میخوانید:
سین: یک بیوگرافی مختصر از خودتان بگویید؟
جیم: زهره سادات هاشمی متولد دی ماه ۱۳۵۶ در مشهد هستم. فعالیت هنریام را با بازیگری نمایش رادیو در مشهد آغاز کردم. در سال ۱۳۷۶ گزارشگر برنامه «نیم رخ» بودم و در سال ۱۳۷۷ به رادیو جوان رفتم و اجرای خیلی از برنامهها را بر عهده گرفتم، در سال ۱۳۸۷ به عنوان مدیر باشگاه رادیویی جوان انتخاب شدم و در سال ۱۳۹۰ فعالیتم را در تلویزیون شروع کردم.
سین: بچه آرامی بودید یا شیطون؟
جیم: شیطون
سین: بهترین خاطره شما از دوران کودکی؟
جیم: پدر من نظامی بود و دوران کودکی من با انتقال پدر از شهری به شهر دیگر مصادف بود. لذتبخشترین روزهای کودکیام زمانی بود که اجازه داشتم، خانه مادربزرگم باشم. سادگی و صمیمیت فضای روستا به قدری بود که بعد از این همه سال خاطراتش برایم دوست داشتنی است.
سین: اگر به گذشته بر میگشتید، همین مسیر را ادامه میدادید؟
جیم: بله، اما به دقت بیشتر، شاید حرفه گویندگی و اجرا اولویت اول و آخرم در زندگی نمیشد. من همه جوانیام را در این راه گذاشتهام. کاش به بخشهای دیگر زندگیام هم توجه بیشتری داشتم. کاش.
سین: بهترین خاطره از دوران کاریتان؟
جیم: بهترین خاطرهام، فرصت چند ساله من برای حضور پشت میکروفون در مقام کارشناس- مجری در رادیو جوان و تجارب گفتگو بوده است.
سین: گویندگی را دوست دارید یا اجرا؟
جیم: من هم گوینده هستم و هم مجری، اجرا حالم را بهتر میکند.
سین: چقدر در اجراهایتان خلاقیت دارید؟
جیم: خلاقیت من در اجراهایم به کاربرد کلمات جدید و شعر تازه نیست. ویژگی اجراهای من در جسارت خلاصه میشود. در رادیو لقب «بانوی چالش» را از آن خودم کردم.
سین: اجرای کدام همکارتان را دوست دارید؟
جیم: مرحوم مهران دوستی، محمدرضا شهیدیفرد
سین: فعالیتی غیر از اجرا دارید؟
جیم: بله. فعالیت دیگرم تهیهکنندگی برخی از مراسم خاص در سطح ملی و بینالمللی به سفارش سازمانها و نهادهای خاص است. گاهی اوقات هم تدریس میکنم.
سین: اوقات فراغت را چگونه میگذرانید؟
جیم: معاشرت با دوستان، فیلم میبینم، مطالعه میکنم، کلاس زبان میروم. گاهی اوقات با همسرم در توچال پیادهروی میکنم.
سین: چه سبکی از موسیقی را میپسندید؟
جیم: هر موسیقی که بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم. شعر، آهنگ، حس و صدای خواننده برایم مهم است. البته برخی از موسیقیها را هم اصلا نمیپسندم.
سین: بچه که بودید، دوست داشتید چه کاره شوید؟
جیم: قطعاً گوینده و مجری.
سین: بهترین کتابی که خواندید؟
جیم: شاید چون جزو اولین کتابهایی بود خواندم دوستش دارم، «جاناتان مرغ دریایی».
سین: در شبکههای اجتماعی حضور دارید؟
جیم: بله. اینستاگرام.
سین: بهترین دوست شما؟
جیم: همسرم. خوشحالم که پنج سال یک رفیق شفیق و صادق همراهم شده است.
سین: قهرمان زندگی شما؟
جیم: هیچ وقت شخص خاصی قهرمان زندگیام نبوده؛ ولی آدمهای موفق «تأثیرگذار» در هر جای جهان برایم به شدت قابل احترام هستند و ذهنم را به خودشان مشغول میکنند.
سین: بهترین کارتون و فیلمی که تماشا کردید؟
جیم: «فوتبالیستها». «حنا دختری در مزرعه»، «بابا لنگ دراز»، «خانواده دکتر ارنست» جزو بهترین کارتونهایی هستند که دیدم. اما بهترین فیلم «شبهای روشن» به کارگردانی فرزاد مؤتمن.
سین: طرفدار کدام تیم فوتبال هستید؟
جیم: تیم منتخب من، سپاهان اصفهان.
سین: نوستالژی شما؟
جیم: آبپاشی کردن حیاط و جلوی در خانه و بلند شدن عطر و بوی کاه گل و خاک. فرش پهن کردن توی بهار خواب رو به درختان بلند و زیبای سپیدار و خوردن چای و نان و پنیر در کنار پدر بزرگ و مادر بزرگ عزیزی که الان در بین ما نیستند.
سین: نوجوان که بودید، مجری بود که الگوی شما باشد؟
جیم: در کودکی و نوجوانی، گیتی خامنه و حسین پاکدل
سین: چه چیز شما را ناراحت میکند؟
جیم: دروغ
سین: آخرین جملهای که دوست دارید پشت میکروفون بگویید؟
جیم: خداحافظ تا فردا
سین: کسی هست درگذشته که دوست داشته باشید او را دوباره ببینید؟
جیم: همکلاسیهایم و دبیرانم در دوران دبیرستان
سین: شیرینترین و به یادماندنیترین خاطره شما؟
جیم: در سال ۱۳۸۶ آخرین روز حضورم در مکه مکرمه بود. در طبقه دوم مسجدالحرام بودم، آماده اقامه نماز عصر بودیم. همکارانم در تهران نماز عصر را کامل پخش میکردند. بعد از اتمام نماز با من تماس گرفتند. گوینده برنامه پشت خط تلفن بود و به من گفت: قبول باشد و چون آخرین شب حضورم در مکه مکرمه بود، بغض کردم و هرچه از فکر و دلم میگذشت را بیمقدمه میگفتم و این صحبتها به دل خیلیها نشست و خیلی بازخورد گرفتم.
کد خبر: 86838
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcc44q4.2bqe18laa2.html