آموزش شیوه های علمی نقد ادبیات کودکان و نوجوانان؛/۴/
شرایط فرهنگی جامعه آموزش نقد ادبی را پذیرا نیست
14 مرداد 1391 ساعت 13:25
با نگاهی به آسیب هایی که در فضای فرهنگی کشور وجود دارد من جمله فضای نشر و وضعیت انتشار کتاب و ساختار پیچیده آن درنگ بر مسائلی چون آموزش شیوه های علمی نقد ادبی به کودکان و نوجوانان الزامی است.
مباحثی چون نقد ادبی، گفتمان های فرهنگی، تاملات فلسفی و اندیشه های سیاسی که بیش از هرچیز به بدنه روشنفکری جامعه مرتبط است نیازمند فراهم آیی فضایی است که نخستین رخ نمود آن در بستر آموزش و ترویج مفاهیم در سیستم آموزشی وابعاد اجتماعی جای می گیرد.
چه بسا در جوامع پیشرفته شرایط تسهیل دیگر زوایای فکری از منظر نقد ادبی و بزرگتر از آن نقد اجتماعی فراهم شده و این کشورها خود را به عنوان متولی و صاحب امتیاز آن می دانند و برای ترویج مفاهیم آن در سایر کشورها می کوشند لیکن در این راه ترجمه واسطه ایست که منظر انتقاد اجتماعی را نخست به زبان و تفکر خود نزدیک ساخته و سپس آن را از خروجی خود به کشورهای مصرف کننده می فرستد.
در چنین شرایطی اندیشه بهبود وضعیت فرهنگی امری معلق و چندپهلو است که نمی توان برای آن برنامه ریزی نمود؛ زیرا ابزارهای پرداخت به این موضوع خود تا حد زیادی به مسائل دیگر وابسته است.
در شرایطی که وضعیت نشر در سیکل معیوبی از مسائل و دغدغه های دولتی قرار دارد بسیاری از مواضع اصلاحی فرهنگی در مسیر حرف تا عمل از بین می رود؛ زیرا در جامعه ما نگاه انتقادی از همه چیز رخت بر بسته و جای خود را به غرولندهای کوتاه و انتقادهای بی اساس داده است.
در این مسیر همه مردم اعم از خواص جامعه تا توده مردم از کثرت کلام و نبود ظرف بیان خسته اند و می دانند سازندگی فرهنگی در خوشبینانه ترین حالت به دشواری در دراز مدت میسور است و می رود که این اتفاق هیچ روز، پیشامد نکند.
در جامعه ای که دانشگاه آن فضایی در انحصار ضوابط نمره و کنکور است و تحقیق و پژوهش، مطالعه و جریان سازی علمی در لایه های پنهان تحصیلات قرار دارد و گرایش مستقلی نه برای ادبیات کودک و نوجوان و نه برای نقد ادبی وجود ندارد اهرم های اصلاح ادبیات به تعدادی مطالب ژورنالیستی محدود می شود؛ مطالبی که ممکن است هیچ یک از پارامترهای یک نگاه علمی وحرفه ای را نداشته و تنها به خروج اثری از دایره رسانه یا تبلیغ و حضور آن منجر شود.
لیکن اگر وضعیت نشر کتاب و شمارگان آن به نسبت جمعیت به گونه ای صحیح توزیع می یافت و می توانست عمده ای از فضاهای کشور را پوشش دهد گونه ای دیگر از تفکر و بینش اجتماعی حاصل می شد که امری چون آموزش نقد ادبی را پذیراتر می نمود.
این امر در آموزش و پرورش کشور ما از تعریف صحیحی برخودار نیست و به واقع اصالت فرهنگ کتابخوانی و تعریف آن در این سیستم جایگاه مشخصی ندارد؛ زیرا که کتابخانه های مدارس از وجود کتاب های خوب و به روز و علمی خالی اند و دانش آموزان از این فرهنگ جدا و با آن ناآشنایند.
این عدم ترویج کتابخوانی سبب می شود دانش آموز در فضای خارج از مدرسه به مطالعه تمایلی نداشته باشد و از مکانی چون کتابخانه استقبال نکند چندانکه هیچ کتابخانه تخصصی هم برای کودک و نوجوان وجود ندارد.
در این حال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تنها می تواند با جذب این طیف سنی در ایام تعطیلات آن ها را به مطالعه و کتابخوانی سوق دهد و در کنارش از آنها بخواهد تا بر کتاب ها تامل کنند و از منظر نگاه خود آن را واکاوی و ارزیابی نمایند.
این است که در این فضا شکوفایی استعدادهای درخشان و متفکر در حوزه فرهنگ در طیف سنی کودک و نوجوان اندک اتفاق می افتد و گویی نسلی که باید فهیم و فرهیخته تربیت شود در همان مراحل ابتدایی ریشه فکری اش می خشکد.
گرچه نظام فکری جهانی، کودکان و نوجوانان را به سمت علمی شدن در بخش آکادمیک سوق می دهد اما خلا موجود در فضای فرهنگ را جبران نمی تواند کرد.
حال باید به پرسش اولیه بازگردیم: ضرورت های آموزش نقد ادبی به کودکان و نوجوانان تا چه اندازه در فضای فرهنگی ما محسوس است؟
مریم خاکیان
کد خبر: 44456
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcce0q0.2bq0p8laa2.html