به مناسبت سالروز شهادت سفیر اباعبدالله(ع)

ذکر مصیبتی که آقامجتبی تهرانی برای «مسلم‌ بن عقیل» خواند

خبرگزاری فارس , 12 مهر 1393 ساعت 13:34

آقامجتبی تهرانی گفت: وقتی مسلم به پشت‌بام رسید، رو به سمت مکه کرد و گفت: «السلام علیک یا ابن رسول‌الله یا حسین». یا اباعبدالله! حال مسلم را داری می‌بینی؟! مولا هم مسلم را فراموش نکرد، او هم در همان لحظات آخر، یادی از مسلم کرد.


حضرت مسلم بن عقیل(ع) یکى از درخشان‌ترین چهره‌هاى نهضت حسینى است که براى ارزیابى زمینه قیام با فرمان امام حسین(ع) به کوفه اعزام شد، کنیه مسلم، ابوداوود و لقبش محدّث بوده است، وى به پیامبر خدا(ص) شباهت داشت و شجاع‌ترین فرزند عقیل بن ابیطالب شمرده مى‌شود.
مسلم را از یاران امام على(ع) در جنگ صفین، از فرماندهان جناح راست پیاده نظام لشکر نام برده‌اند، از آنجایی که عقیل سال‌ها قبل از آمدن امام على(ع) به کوفه، در این شهر زندگى کرده بود، امام حسین(ع) مسلم را به نمایندگى از جانب خود به کوفه اعزام کرد.
حضرت مسلم، داماد امیرمؤمنان(ع) است و نام همسرش در برخى منابع، رقیه و در برخى دیگر ام کلثوم گزارش شده است، وى دو فرزند به نام‌هاى عبدالله و على داشت که عبدالله در کربلا به شهادت رسید.
نهم ذی‌الحجه سال ۶۰ هجری سالروز شهادت نماینده امام حسین(ع) در شهر کوفه است، به همین منظور در ادامه به روایت مرحوم آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی از شرایط آن روز کوفه و جنگ روانی دشمن علیه مسلم بن عقیل می‌پردازیم:
*تحمیق و فریب مردم توسط ابن زیاد
شما اولین جلسه امام حسین(ع) با ولید را دیدید؛ حالا اولین برخورد حکومت شیطانی یزید با سفیر امام حسین را هم ببینید و با هم مقایسه کنید! با دقت دو جریان را بررسی کنید! این حکومت یزیدی را ببینید که از چه اهرم‌هایی استفاده می‌کند.
ابن زیاد وقتی که وارد کوفه می‌شود، با چه قیافه و شکلی می‌آید؟ چگونه مردم را فریب می‌دهد؟! در همان گام اول، ابزارش فریب است. اولین منبری که در مسجد کوفه می‌رود، هم به مردم وعده می‌دهد که من برای شما چه کارهایی انجام خواهم داد و هم از آن طرف تهدید کرد که اگر کسی با حسین همراهی کند چنین و چنان می‌کنم.
من اینها را می‌گویم تا مطلب کاملاً برای شما جا بیفتد. هم درِ خزینه را باز می‌کند و مال بیت‌المال را وسط می‌ریزد، هم از این طرف به دروغ می‌گوید لشکر چندین هزار نفره دارد از شام می‌آید. هم تطمیع کرد و هم تهدید. به عمر سعد هم وعده حکومت ری را داد که این تطمیع مالی و مقامی است و از آن طرف هم همه را تهدید کرد که از سپاه شام و برخورد سخت حکومت بترسید!
* شایعه ارتداد مُسلم!
از طرفی دیگر، به سراغ یک سنخ باورهای جامعه اسلامی و توده مردم می‌رود و از جهل آن‌ها برای فریب استفاده می‌کند. من اسم این کار را می‌گذارم «تحمیق» که همان فریب بر محور بی‌خبری است. در بعضی جاها نقل شده که مُسلم را متهم می‌کنند که او مرتد شده است. چرا؟ چون با امیرالمؤمنین(ع) مخالفت کرده است. شعار ارتداد بر اساس باورهای دینی مردم باعث شد تا بتواند دور مُسلم را خالی کند و حکومت شیطانی و یزیدی‌اش باقی بماند، باور دینی مردم این بود که کسی نباید بر خلاف حکومت اسلامی قیام کند، او در اینجا از تحمیق استفاده می‌کند.
ابن زیاد برای بقای حکومت خود از هر سه عامل استفاده کرد، بدانید حکومت‌های شیطانی هستند که به تطمیع، تهدید و تحمیق متوسل می‌شوند و از این سه اهرم و سه وسیله استفاده می‌کنند که بر جامعه سلطه پیدا کنند. کار آن‌ها این است. اما در حکومت الهی از این حرف‌ها خبری نیست.
*ذکر مصیبت جناب مسلم بن عقیل
بروم سراغ توسّلم. محمد بن اشعث وقتی دید که نمی‌تواند مسلم را دستگیر کند، چاره‌ای ندید جز اینکه به او امان دهد، به مسلم رو کرد و گفت: «إنَّکَ لاتَکذِبُ وَ لاتَغُرَّ»، تو نه اهل دروغی و نه اهل غروری! همان لغت را وسط می‌کشد.
ببین دشمن چگونه دارد خطاب می‌کند! «إنَّکَ لاتَکذِبُ وَ لاتَغُرَّ»، این عین جمله‌ای است که به مسلم گفت، گفت: تو نه اهل دروغی و نه اهل غروری! ولی من به تو امان می‌دهم؛ از طرف امیر هم امان می دهم؛ از طرف خدا و رسول خدا هم امان می دهم. امان دادن هم در عرب رسم بود و به هیچ نحو به کسی که امان داده شده بود خیانت نمی شد. امّا فریب کاری را ببینید! امان داد، ولی بعد با مسلم چه کار کردند؟!
وقتی مسلم را دستگیر کردند، مسلم در بین راه شروع کرد به گریه کردن، یکی از اینها رو به مسلم کرد و گفت: کسی که برای یک چنین امر عظیمی قیام می‌کند که نباید این گونه زبونی به خرج دهد و گریه کند!
مُسلم گفت: «لَا أبکِی لِنَفسِی»؛ من برای خودم گریه نمی‌کنم، «وَ لَکِن أبکِی لأهلِی المُقبِلِینَ إلَیَّ»، گریه‌ام برای آن زن و بچه‌ای است که دارند به سوی من می‌آیند، «أبکِی لِلحُسَینِ وَ آلِ الحُسَینِ»، من برای حسین و خانواده‌اش دارم گریه می‌کنم.
عجب امان نامه‌ای به مسلم دادند! ببینید دو گروه مقابل یکدیگر هستند و اصلاً شیوه‌شان با هم فرق می‌کند، یکی شیطانی است و یکی رحمانی است. مسلم وصیت کرد و عبیدالله گفت: او را به بالای بام دارالعماره ببرید و بالای قصر او را بکشید، از قاتل مسلم پرسیدند، وقتی مسلم را بالا می‌بردی، چه می‌گفت؟
گفت: تسبیح خدا می‌کرد، استغفار می‌کرد و صلوات می‌فرستاد، من در مقتلی دیدم که وقتی مسلم به پشت بام رسید، رو به سمت مکه کرد و گفت: «السَّلامُ عَلَیکَ یَابنَ رَسُولِ الله یَا حُسَینِ»، یا اباعبدالله! حال مُسلم بن عقیل را داری می‌بینی؟! شروع کرد با مولایش صحبت کردن.
مولا هم مسلم را فراموش نکرد، او هم در همان لحظات آخر، یادی از مسلم کرد. اما می‌دانید فرق این دو در چه بود؟ مسلم گفت: یا اباعبدالله! حال مسلم بن عقیل را می‌بینی؟! ولی امام حسین وقتی مسلم را یاد کرد، چیز دیگری گفت. فرمود: ای مسلم! بیا حال زن و بچه من را ببین... «فَنادَی یَا مُسلم بنِ عَقیلِ وَ یَا هَانِیء بنَ عُروَةِ یَا زُهَیرُ یَا بُرَیرُ قُومُوا عَن نَومَتِکُم أیَّهَا الکِرَامُ فَادفَعُوا عَن حَرَمِ الرَّسُولِ»...


کد خبر: 75272

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcciiqm.2bqpm8laa2.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com