مكتب عاشورا از ديدگاه امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري

سيدالشهداء اسلام را زنده نگه داشته است

24 دی 1390 ساعت 19:20


مكتب عاشورا از ديدگاه امام خميني(ره) و مقام معظم رهبري

سيدالشهداء اسلام را زنده نگه داشته است
اسلام را تا حالايي كه شما مي‌بينيد، اينجا ما نشسته‌ايم، سيدالشهداء زنده نگه داشته است سيدالشهداء تمام چيز خودشان را، همة جوانان خودش را، همة مال و منال، هر چه بود، هر چه داشت- مال و منال كه نداشت- هر چه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و براي تقويت اسلام و مخالفت با ظلم قيام كرد. در مخالف با امپراتوري آن روز، كه از امپراتوري‌هاي اينجا زيادتر بود، قيام كرد در مقابل او با يك عدة قليل. و با اين عدة قليل در عين حالي كه شهيد شد، غلبه كرد بر اين دستگاه ظلم و شكست داد آنها را. ما كه دنبالة او هستيم و مجالس عزا از آن وقت، به امر حضرت صادق و به سفارش ائمة هدي ما به پا مي‌كنيم اين مجالس عزا را، ما همان مسئله را داريم مي‌گوييم؛ مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمكاران. ما زنده نگه داشتيم، خطباي ما زنده نگه داشتند، قضية كربلا را؛ و زنده نگه داشتند قضية مقابله يك دستة كوچك اما با ايمان بزرگ را در مقابل يك رژيم طاغوتي بزرگ. گريه كردن بر شهيد؛ نگه داشتن زنده نگه داشتن نهضت است اينكه در روايت هست كه كسي كه گريه بكند يا بگرياند، يا به صورت گريه‌دار خودش را بكند، اين جزايش بهشت است. اين براي اين است كه حتي آني كه با صورت گريه‌دار خودش را، صورتش را مي‌كند يك حال حزن به خودش مي‌دهد و صورت گريه‌دار به خودش مي‌دهد، اين نهضت را دارد حفظ مي‌كند؛ اين نهضت امام حسين را حفظ مي‌كند. ملت ما را اين مجالس حفظ كرده است.
صحيفه امام، ج ۱۰، ص ۳۱۳

*درس عاشورا
امام حسين با عدة كم همه چيزش را فداي اسلام كرد؛ مقابل يك امپراتوري بزرگ ايستاد و «نه» گفت؛ هر روز بايد در هر جا اين «نه» محفوظ بماند. و اين مجالسي كه هست مجالسي است كه دنبال همين است كه اين «نه» را محفوظ بدارد. بچه‌ها و جوان‌هاي ما خيال نكنند كه مسئله، مسئله «ملت گريه» است! اين را ديگران القا كردند به شماها كه بگوييد «ملت گريه»! آنها از همين گريه‌ها مي‌ترسند، براي اينكه گريه‌اي است كه گريه بر مظلوم است؛ فرياد مقابل ظالم است. دسته‌هايي كه بيرون مي‌آيند، مقابل ظالم هستند؛ قيام كرده‌اند. اينها را بايد حفظ كنيد. اينها شعائر مذهبي ماست كه بايد حفظ بشود. اينها يك شعائر سياسي است كه بايد حفظ بشود. بازيتان ندهند اين قلمفرساها! بازيتان ندهند اين اشخاصي كه با اسماء مختلفه و با مرام‌هاي انحرافي مي‌خواهند همه چيز را از دستتان بگيرند. و اينها مي‌بينند كه اين مجالس، مجالس روضه، ذكر مصائب مظلوم و ذكر جنايات ظالم، در هر عصري [مظلومان را] مقابل ظالم قرار مي‌دهد. اينها ملتفت نيستند كه اينها خدمت دارند مي‌كنند به اين كشور؛ خدمت دارند مي‌كنند به اسلام.
صحيفه امام، ج ۱۰، ص ۳۱۵


*لزوم بيان بعد سياسي كربلا
شما آقايان كه بسياريتان در منابر و بسياري در پايين منابر مردم را ارشاد مي‌كنيد، بايد در اين دو ماه مبارك ارشادتان را قوي بكنيد و مسائل اسلامي را براي آنها بگوييد، مسائل سياسي را براي آنها بگوييد، در عين حالي كه مسئله كربلا، كه خودش در رأس مسائل سياسي هست، بايد زنده بماند به همان فرمي كه بود، منتهي الفاظ تغيير بكند. مصيبت‌ها همان است، مصيبت‌ها تغييري ندارد، بايد آن بعد سياسي كربلا را براي مردم بيان كرد. سيدالشهداء به حسب روايات ما و به حسب عقايد ما از آن وقتي كه از مدينه حركت كرد مي‌دانست كه چي دارد مي‌كند، مي‌دانست شهيد مي‌شود، قبل از تولد او اطلاع داده بودند به حسب روايات ما. وقتي كه آمد مكه و از مكه در آن حال بيرون رفت، يك حركت سياسي بزرگي بود كه در يك وقتي كه همة مردم دارند به مكه مي‌روند، ايشان از مكه خارج بشود. اين يك حركت سياسي بود، تمام حركاتش ، حركات سياسي بود؛ اسلامي- سياسي، و اين حركت اسلامي- سياسي بود كه بني‌اميه را از بين برد، و اگر اين حركت نبود، اسلام پايمال شده بود.
صحيفة امام، ج ۱۷، ص ۱۷۷


*فلسفة قيام عاشورا
سيدالشهدا با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدراتشان قيام كردند. چون قيام‌لله بود، اساس سلطنت آن خبيث را به هم شكستند. در صورت ايشان كشته شدند لكن اساس سلطنت را، اساس سلطنتي كه مي‌خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتي درآورد. خطري كه معاويه و يزيد براي اسلام داشتند اين نبود كه غصب خلافت كردند؛ اين يك خطر، كمتر از آن بود؛ خطري كه اينها داشتند اين بود كه اسلام را به صورت سلطنت درمي‌خواستند بياورند، مي‌خواستند معنويت را به صورت طاغوت درآورند، به اسم اينكه «ما خليفة رسول‌الله هستيم» اسلام را منقلب كنند به يك رژيم طاغوتي. اين مهم بود. آنقدري كه اين دو نفر ضرر به اسلام مي‌خواستند بزنند يا زدند جلوتري‌ها آنطور نزدند. اينها اصل اساس اسلام را وارونه مي‌خواستند بكنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان. «خليفة رسول‌الله» و در مجلس شرب خمر؟! و در مجلس قمار؟! و باز «خليفة رسول‌الله» نماز هم مي‌رود در جماعت مي‌خواند! اين خطر از براي اسلام خطر بزرگ بود. اين خطر را سيدالشهدا رفع كرد. قضيه قضية غصب خلافت فقط نبود. قيام سيدالشهدا قيام بر ضد سلطنت طاغوتي بود. آن سلطنت طاغوتي كه اسلام را مي‌خواست به آن رنگ درآورد كه اگر توفيق پيدا مي‌كردند، اسلام يك چيز ديگري مي‌شد. اسلام مي‌شد مثل رژيم ۲۵۰۰ سالة سلطنت. اسلامي كه آمده بود و مي‌خواست رژيم سلطنتي را و امثال اين رژيمها را به هم بزند و يك سلطنت الهي در دنيا ايجاد كند، مي‌خواست «طاغوت» را بشكند و «الله» را جاي او بنشاند، اينها مي‌خواستند كه «الله» را بردارند، «طاغوت» را جايش بنشانند. همان مسائل جاهليت و همان مسائل سابق. كشته شدن سيدالشهدا شكست نبود چون قيام‌لله بود، قيام‌لله شكست ندارد. «انما اعظكم بواحده ان تقوموالله» اينكه براي خدا قيام كنيد؛ وقتي كه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است، براي خدا قيام كنيد. اميرالمؤمنين مي‌ديد كه دين خدا در خطر است، معاويه دارد وارونه مي‌كند دين خدا را، براي خدا قيام كرد. سيدالشهداء هم همين‌طور براي خدا قيام كرد. هر وقت ديديد- اين يك مطلبي است كه براي يك وقت نيست؛ موعظة خدا هميشگي است- هر وقت ديديد كه بر ضد اسلام، بر ضد رژيم انساني- اسلامي- الهي خواستند كه قيام كنند، خواستند وارونه كنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام اسلام را بكوبند، اينجا لله بايد قيام كند. و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم، شايد شكست بخوريم؛ شكست تويش نيست.
صحيفه امام، ج ۸، ص ۹-۱۰


* اگر عاشورا نبود ...
اگر عاشورا نبود، منطق جاهليت ابوسفيانيان كه مي‌خواستند قلم سرخ بر وحي و كتاب بكشند و يزيد يادگار عصر تاريك بت‌پرستي كه به گمان خود با كشتن و به شهادت كشيدن فرزندان وحي اميد داشت اساس اسلام را برچيند و با صراحت و اعلام «لاخبر جاء و لا وحي نزل» بنياد حكومت الهي را بر كند. نمي‌دانستيم به سر قرآن‌كريم و اسلام عزيز چه مي‌آمد. لكن ارادة خداوند متعال بر آن بوده و هست كه اسلام رهايي‌بخش و قرآن هدايت‌افروز را جاويد نگه دارد و با خون شهيداني چون فرزندان وحي احيا و پشتيباني فرمايد و از آسيب دهر نگه دارد و حسين‌بن‌علي آن عصارة نبوت و يادگار ولايت را برانگيزد، تا جان خود و عزيزانش را فداي عقيدت خويش و امت معظم پيامبر اكرم نمايد، تا در امتداد تاريخ، خون پاك او بجوشد و دين خدا را آبياري فرمايد و از وحي و از رهاوردهاي آن پاسداري نمايد.
صحيفه امام، ج ۱۴، ص ۴۰۶-۴۰۷

* طرح مسائل سياسي- اجتماعي در مجالس عزاداري
اين به آن معنا نيست كه ما در آن مسئله‌اي كه همه با هم بايد مجتمع بشويم براي كوبيدن ابرقدرت‌ها، از آن مسئله دست برداريم و برويم اين كار را بكنيم. نخير، هر دو را بايد بكنيم. مجالس سر جاي خودش بايد باشد و مجالس عزا بايد باشد و اهل منبر بايد اين شهادت امام حسين را زنده نگه دارند و ملت بايد با همه قدرت اين شعائر اسلامي را، خصوصاً اين را، زنده نگه دارند. با زنده نگه داشتن او، اسلام زنده مي‌شود: انا من حسين كه روايت شده است كه پيغمبر فرموده است، اين معنايش، معنا اين است كه حسين مال من است و من هم از او زنده مي‌شوم. از او نقل شده است. اين همه بركات از شهادت ايشان است، با اينكه دشمن مي‌خواست آثار را از بين ببرد؛ آنها درصدد بودند كه اصل بني‌هاشمي در كار نباشد. «لعبت هاشم بالكذا» اين حرف بود. آنها مي‌خواستند اصل اسلام را ببرند و يك مملكت عربي درست كنند و اين كارشان اسباب اين شد كه عرب و عجم و همه، همة مسلمين توجه پيدا كردند كه نه، قضيه، قضية عربيت و عجميت و فارسيت و اينها نيست، قضية خدا و اسلام است.
اين مجالس را حفظ كنيد. همة مجالسي كه اجتماعات ديني است، اجتماعات اسلامي است؛ اينها اسلام را در قلوب ما زنده نگه مي‌دارد. جماعات را حفظ كنيد. جمعه را حفظ كنيد. اعياد اسلامي را، شعايري كه در آن هست، حفظ كنيد و مجالس عزا را با همان شكوهي كه پيش‌تر انجام مي‌گرفت و بيشتر از او، حفظ كنيد و اهل منبر-ايدهم الله تعالي- كوشش كنند در اينكه مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامي و مسائل سياسي- اسلامي. مسائل اجتماعي- اسلامي و روضه را دست از آن برنداريد كه ما با روضه زنده هستيم.
صحيفه امام، ج ۱۳، ص ۳۳۰


*انقلاب ايران ثمرة مجالس عزاداري‌ها
ملت ما قدر اين مجالس را بدانند، مجالسي است كه زنده نگه مي‌دارد ملت‌ها را. در ايام عاشورا زياد و زيادتر و در ساير ايام هم غير اين ايام متبركه، هفته‌ها هست و جنبش‌هاي اين طوري هست. اگر بعد سياسي اينها را اينها بفهمند، همان غربزده‌ها هم مجلس بپا مي‌كنند و عزاداري مي‌كنند، چنانچه ملت را بخواهند و كشور خودشان را بخواهند. من اميدوارم كه هر چه بيشتر و هر چه بهتر اين مجالس برپا باشد. و از خطباي بزرگ تا آن نوحه‌خوان در اين تأثير دارد. آن كه ايستاده پاي منبر چند شعر مي‌گويد و چند شعر مي‌خواند با آنكه در منبر است و خطيب است، اينها هر دو در اين مسئله تأثير دارند؛ تأثير طبيعي دارند. گرچه خود بعضي اشخاص هم ندانند دارند چه مي‌كنند، من حيث لا يشعر.
تقريباً ما به اين مرتبه رسيده‌ايم كه ملت ما يكدفعه يك انقلابي كرد و يك انفجاري درش حاصل شد كه نظير آن در هيچ جا نبود. يك ملتي كه همه چيزش وابسته بود و اين رژيم سابق همه چيز اين را از دست داده بود و همة شرافت انساني اين كشور را از دست داده بود و همه چيز ما را وابسته كرده بود، يكدفعه يك انفجاري حاصل شد كه اين انفجار در بركت همين مجالسي بود كه همة كشور را، همة مردم را دور هم جمع مي‌كرد و همه به يك نقطه‌نظر مي‌كردند. اين مسئله را بايد آقايان خطبا و ائمه جماعت و ائمه جمعه درست بيشتر از آن قدري كه من مي‌دانم، براي مردم تشريح كنند تا اينكه گمان نكند كه ما يك ملت گريه هستيم. ما يك ملتي هستيم كه با همين گريه‌ها، يك قدرت ۲۵۰۰ ساله را از بين برديم.
صحيفة امام، ج ۱۶، ص ۳۴۷

* دوران زندگاني امام حسين و علت تغيير جامعة اسلامي
در مباحث مربوط به عاشورا، سه بحث عمده وجود دارد:
يكي بحث علل و انگيزه‌هاي قيام امام حسين است، كه چرا امام حسين قيام كرد؛ يعني تحليل ديني و علمي و سياسي اين قيام.
بحث دوم، بحث درس‌هاي عاشوراست، كه يك بحث زنده و جاودانه و هميشگي است؛ مخصوص زمان معيني نيست. درس عاشورا، درس فداكاري و دينداري و شجاعت و مواسات و درس قيام‌لله و درس محبت و عشق است. يكي از درسهاي عاشورا، همين انقلاب عظيم و كبيري است كه شما ملت ايران پشت سر حسين زمان و فرزند ابي‌عبدالله‌الحسين  انجام داديد. خود اين، يكي از درسهاي عاشورا بود.
بحث سوم، دربارة عبرت‌هاي عاشورا است، كه چند سال قبل از اين، ما اين مسئله را مطرح كرديم عاشورا غير از درس‌ها، عبرت‌هايي هم دارد. بحث عبرت‌هاي عاشورا مخصوص زماني است كه اسلام حاكميت داشته باشد. حداقل اين است كه بگوييم عمدة اين بحث، مخصوص به اين زمان است؛ يعني زمان ما و كشور ما، كه عبرت بگيريم.
ما قضيه را اين‌گونه طرح كرديم كه چه طور شد جامعة اسلامي به محوريت پيامبر عظيم‌الشأن، آن عشق مردم به او، آن ايمان عميق مردم به او، آن جامعة سرتاپا حماسه و شور ديني، و آن احكامي كه بعداً مقداري دربارة آن عرض خواهم كرد، همين جامعة ساخته و پرداخته، همان مردم، حتي بعضي همان كساني كه دوره‌هاي نزديك به پيامبر را ديده بودند، بعد از پنجاه سال كارشان به آنجا رسيد كه جمع شدند، فرزند همين پيامبر را با فجيع‌ترين وضعي كشتند؟! انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از اين بيشتر چه مي‌شود؟!
زينب‌كبري(سلام‌الله عليها) در بازار كوفه، آن خطبة عظيم را اساساً بر همين محور ايراد كرد: «يا اهل‌الكوفه، يا اهل‌اختل و الغدر، اُتبكون؟!» مردم كوفه وقتي كه سر مبارك امام حسين را بر روي نيزه مشاهده كردند و دختر علي را اسير ديدند و فاجعه را از نزديك لمس كردند، بنا به ضجه و گريه كردند. فرمود: «أتبكون؟!»؛ گريه مي‌كنيد؟! «فلا رقات الدمعه و لاهدئت‌الرنه»؛ گريه‌تان تمامي نداشته باشد. بعد فرمود: «انما مثلكم كمثل‌التي نقضت غزلها من بعد قوه انكاثا تتخذون ايمانكم دخلاً بينكم». اين، همان برگشت است؛ برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زني هستيد كه پشمها يا پنبه‌ها را با مغزل نخ مي‌كند؛ بعد از آن كه اين نخها آماده شد، دوباره شروع مي‌كند نخها را از نو باز مي‌كند و پنبه مي‌كند! شما در حقيقت نخهاي رشتة خود را پنبه كرديد. ان، همان برگشت است. اين، عبرت است. هر جامعة اسلامي، در معرض همين خطر هست.
امام خميني عزيز بزرگ ما، افتخار بزرگش اين بود كه يك امت بتواند عامل به سخن آن پيامبر باشد. شخصيت انسان‌هاي غيرپيامبر و غيرمعصوم، مگر با آن شخصيت عظيم قابل مقايسه است؟ او، آن جامعه را به وجود آورد و آن سرانجام دنبالش آمد. آيا هر جامعة اسلامي، همين عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگيرند، نه؛ اگر عبرت نگيرند، بله. عبرتهاي عاشورا اينجاست.
ما مردم اين زمان، بحمدالله به فضل پروردگار، اين توفيق را پيدا كرده‌ايم كه آن راه را مجدداً برويم و اسم اسلام را در دنيا زنده كنيم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماييم. در دنيا اين افتخار نصيب شما ملت شد. اين ملت تا امروز هم كه تقريباً بيست سال از انقلابش گذشته است، قرص و محكم در اين راه ايستاده و رفته است. اما اگر دقت نكنيد، اگر مواظب نباشيم، اگر خودمان را آن چنان كه بايد و شايد، در اين راه نگه نداريم، ممكن است آن سرنوشت پيش بيايد. عبرت عاشورا، اينجاست.
بيانات مقام معظم رهبري ۱۸/۲/۷۷


* امام حسين ، الگوي انسا‌ن‌ها
تشبه به بزرگان و انتساب به اوليا، كار زيركان عالم است. هر كس الگويي مي‌خواهد؛ دنبال نمونه و اسوه‌اي مي‌گردد؛ اما همه در جستن الگو، راه صواب نمي‌روند. بعضي افراد در عالم هستند كه اگر از آنها بپرسيد كدام چهره ذهن شما را به خود متوجه مي‌كند، مي‌بينيد كه سراغ انسان‌هاي حقير و كوچك و پستي مي‌روند كه عمرشان به عبوديت هواي نفس گذشته است؛ تنها هنرشان چيزي است كه جز غافلان را خوش نمي‌آيد- تنها سرگرم كردن چند لحظه‌هاي انسان‌هاي كوچك و غافل- اينها براي عده‌اي از انسان‌هاي معمولي عالم، الگو مي‌شوند. بعضي سراغ سياستمدارها و شخصيت‌هاي تاريخي و امثال آن مي‌روند و آنان را الگو قرار مي‌دهند. زيرك‌ترين انسان‌ها كساني هستند كه اوليا‌ء‌الله را الگو قرار مي‌دهند. چون بزرگ‌ترين خصوصيت اولياء‌الله اين است كه تا آن حد شجاع و قوي و مقتدرند كه مي‌توانند امير نفس خود باشند؛ ذليل نفس خود نشوند.
به يكي از فيلسوفان و حكماي قديم منسوب است كه به اسكندر رومي- مقدوني- گفت: تو غلام غلامان من هستي. اسكندر تعجب كرد و خشمگين شد. گفت: خشمگين نشو؛ تو غلام شهرت و غضب خود هستي. وقتي چيزي را بخواهي، بي‌تابي؛ وقتي هم از چيزي خشمگين بشوي، بي‌تابي؛ اين بردگي در مقابل شهرت و غضب است؛ در حالي كه شهرت و غضب غلام من هستند.
ممكن است اين داستان راست باشد و ممكن است واقعيت نداشته باشد؛ اما نسبت به اولياء خدا، پيغمبران و شاخص‌هاي راه هدايت الهي بشر، راست است. نمونه‌هاي آن يوسف، ابراهيم و موسي هستند و نمونه‌هاي متعدد نيز در زندگي اولياي خدا وجود دارد. زيركترين انسان‌ها كساني هستند كه اين بزرگان، اين انسانهاي شجاع و مقتدر را الگو قرار مي‌دهند و از اين طريق براي خودشان، در باطن و معنا كسب اقتدار و عظمت مي‌كنند.
باز در ميان اين بزرگان هم شاخص‌هايي است كه بلاشك حضرت ابي‌عبدالله، يكي از بزرگترين اين شاخص‌هاست. حقاً بايد گفت كه نه فقط ما انسانهاي خاكي حقير و ناقابل، بلكه همة عوالم وجود، ارواح اولياء و بزرگان و فرشتگان مقرب؛ و در تمام اين عوالم تو در توي وجود، كه براي ما روشن و آشنا هم نيست، نور مبارك حسين‌بن‌علي مثل خورشيد مي‌درخشد. اگر انسان خود را در پرتو اين خورشيد قرار بدهد، اين كار خيلي برجسته‌اي است.
امام حسين فرزند پيغمبر كه بود، فرزند علي‌بن‌ابيطالب و فاطمه زهرا(سلام‌الله‌عليه) كه بود، همة اينها چيزهايي است كه يك انسان را خيلي تعالي مي‌بخشد. پرورش‌يافتة آن خانه و آن دامن و آن تربيت و فضاي معنوي و بهشت روحاني كه بود، اما به اينها قانع نشد. وقتي نبي‌اكرم از دنيا رفت، ايشان يك نوجوان هشت ـ نه ساله بودند. وقتي اميرالمؤمنين به شهادت رسيدند، ايشان يك جوان سي و هفت ـ هشت ساله بودند. در دوران اميرالمؤمنين هم كه دوران آزمايش و تلاش و كار بود، اين ماية مستعد، زيردست آن پدر، مرتب ورز خورده بود و قوي، درخشان و تابناك شده بود.
اگر همت يك انسان مثل همت ما باشد، خواهد گفت كه همين مقدار بس است؛ همين خوب است؛ با همين خدا را ملاقات كنيم. همت حسيني اين نيست. در دوران حيات مبارك برادرش، كه ايشان مأمورم آن بزرگوار و امام حسن ، امام بودند، ايشان همان حركت عظيم را ادامه دادند. باز همين‌طور پيشرفت و انجام وظيفه در كنار برادر و اطاعت مطلق از امام زمان است. همة اينها درجه و تعالي است. لحظه‌لحظه‌هايش را حساب كنيد. بعد در مقابل شهادت برادر قرار گرفتند؛ بعد از آن هم زندگي مبارك اين بزرگوار، ده سال ادامه پيدا كرده است- از وقت شهادت امام حسن تا هنگام شهادت خودشان، حدود ده سال و اندكي است- شما ببينيد امام حسين، در اين ده سال قبل از عاشورا چه مي‌كردند.
بيانات مقام معظم رهبري ۲۴/۹/۷۵


*مقام امام حسين در ميان تمام مسلمانان
امام حسين و اميرالمؤمنين فقط متعلق به شيعه نيست و همة مسلمان‌ها براي اين بزرگواران و براي اين مراقد مطهر احترام و ارزش قائلند، براي مسلمانان مؤمن قابل تحمل و قابل قبول نيست كه بيايند در خيمه‌گاه كربلا و تانك و توپ و نيروي مسلح بياورند، يا به گنبد مطهر اميرالمؤمنين اهانت كنند و آن را با گلوله بزنند. اين قضايا، قضاياي بسيار مهمي است.
بيانات مقام معظم رهبري ۲۷/۲/۸۳

* خضوع انديشمندان در مقابل امام حسين
امروز بيش از پنج قرن و ده قرن پيش، حسين‌بن‌علي اسلام و شما، در دنيا شناخته شده است. امروز وضع به گونه‌اي است كه متفكران و روشنفكران و آنهايي كه بي‌غرضند، وقتي به تاريخ اسلام برمي‌خورند و ماجراي امام حسين را مي‌بينند، احساس خضوع مي‌كنند. آنهايي كه از اسلام سر درنمي‌آورند، اما مفاهيم آزادي، عدالت، عزت، اعتلاء و ارزشهاي والاي انساني را مي‌فهمند، با اين ديد نگاه مي‌كنند و امام‌حسين، امام آنها در آزاديخواهي، در عدالت‌طلبي، در مبارزه با بدي‌ها و زشتي‌ها و در مبارزه با جهل و زبوني انسان است.
بيانات مقام معظم رهبري ۲۶/۱/۷۹

* بزرگي و عظمت حادثة كربلا
۶۲. اولاً حادثه را بايد فهميد كه چه قدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگرديم. كسي نگويد كه حادثة عاشورا، بالاخره كشتاري بود و چند نفر را كشتند. همان‌طور كه همة ما در زيارت عاشورا مي‌خوانيم: «لقد عظمت الرزيه و جلت و عظمت المصيبه»، مصيبت، خيلي بزرگ است. رزيه، يعني حادثة‌ بسيار بزرگ. اين حادثه، خيلي عظيم است. فاجعه، خيلي تكان‌دهنده و بي‌نظير است.
شما ببينيد اين شخصيتي كه انسان در اين سه دوره مي‌شناسد، آيا مي‌توان حدس زد كه كار اين شخصيت به آنجا برسد كه در روز عاشورا يك عده از امت جدش او را محاصره كنند و با اين وضعيت فجيع، او و همة ياران و اصحاب و اهل بيتش را قتل‌عام بكنند و زنانشان را اسير بگيرند؟
بيانات مقام معظم رهبري ۱۸/۲/۷۷

* برافراشتن پرچم‌هاي دين
۷۹. من در بين فرمايشهاي حضرت ابي‌عبدالله‌الحسين- كه هر كدام نكته‌اي دارد و من به شما عزيزان عرض مي‌كنم كه به منظور بيان گفتارهاي گويا و روشنگر براي مردم، از كلمات اين بزرگوار بايد حداكثر استفاده بشود- اين جمله را مناسب مجلس خودمان مي‌بينم كه بنابر آنچه كه از آن بزرگوار نقل كرده‌اند، آن حضرت فرمود: «اللهم انك تعلم ان‌الذي كان منالم يكن منافسه في سلطان و لاالتماس شيء من فضول‌الحطام»؛ پروردگارا! اين حركتي كه ما كرديم، اين قيامي كه ما كرديم، اين تصميمي كه بر اين اقدام گرفتيم، تو مي‌داني كه براي قدرت‌طلبي نبود. قدرت‌طلبي براي يك انسان نمي‌تواند هدف واقع شود. نخواستيم زمام قدرت را در دست گيريم. براي منال دنيوي هم نبود كه چرب و شيرين زندگي را به كام خودمان برسانيم و شكمي از عزا درآوريم؛ مال و ذخيره‌اي درست كنيم و ثروتي به هم بزنيم. براي اينها نبود. پس براي چه بود؟ ايشان چند جمله فرموده است كه خط و جهت ما را ترسيم مي‌كند. در همه ادوار تبليغ اسلام، اينها جهت است. «ولكن لنري المعالم من دينك»؛ پرچمهاي دين را براي مردم برافراشته كنيم و شاخصها را به چشم آنها بياوريم.
شاخص‌ها مهم است. هميشه شيطان در ميان جماعات اهل دين، از تحريف استفاده مي‌كند و راه را عوضي نشان مي‌دهد. اگر بتواند بگويد «دين را كنار بگذار»، اين كار را مي‌كند، تا از طريق شهوات و تبليغات مضر، ايمان ديني را از مردم بگيرد. اگر آن ممكن نشد، اين كار را مي‌كند كه نشانه‌هاي دين را عوضي بگذارد؛ مثل اينكه شما در جاده‌اي حركت مي‌كنيد، ببنيد آن سنگ‌نشان- آن نشانه راهنما- طرفي را نشان مي‌دهد؛ در حالي كه دست خائني آمده آن را عوض كرده و مسير را به آن طرف نشان داده است.
بيانات مقام معظم رهبري ۲۳/۱/۷۸


* عبرت‌هايي فراتر از درس
كم بودن ايمان، در عمل بعدي ما اثر مي‌گذارد. مثلاً وقتي ميدان جهاد و امتحاني پيش مي‌آيد كمبود ايمان ما خودش را نشان مي‌دهد. ما كه با يك ايمان وافر در جايي توانسته‌ايم جستي بزنيم، حركتي بكنيم و كار بزرگي انجام دهيم، وقتي در مقابل همان كار قرار مي‌گيريم، مي‌بينيم دست و پامان مي‌لرزد. درست مثل اينكه كسي در جواني مي‌توانسته از جوي دومتري بپرد. اما الان وقتي به همان جوي مي‌رسد، نمي‌تواند. اثر منفي عمل روي ايمان و ايمان روي عمل، نتيجه‌اش اين مي‌شود كه پنجاه سال بعد از هجرت پيغمبر و چهل سال بعد از وفات آن حضرت، نوة او كه عزيزترين انسان پيغمبر است. يعني امام‌حسين در مقابل حكومت جانشين پيغمبر قرار مي‌گيرد و با آن وضع فجيع به شهادت مي‌رسد. من يك وقت گفتم اينها عبرتهاي تاريخ است. فراتر از درس است.
بيانات مقام معظم رهبري ۲۰/۸/۸۳

* سركوب قدرت‌هاي طاغوتي
۸۷. «اگر كسي كانون فساد و ظلم را ببيند و بي‌تفاوت بنشيند، در نزد خداي متعال با او هم سرنوشت است. فرمود: من براي گردنكشي و تفرعن حركت نكردم. دعوت مردم عراق از امام‌حسين به فكر سركوب كردن قدرتهاي طاغوتي بود؛ چه با گرفتن حكومت و چه با شهادت و دادن خون.
بيانات مقام معظم رهبري ۲۱/۱۲/۸۰


* ماجراي حسين‌بن‌علي، موتور حركت قرون اسلامي
۹۹. ماجراي حسين‌بن‌علي، حقيقتاً موتور حركت قرون اسلامي در جهت تفكرات صحيح اسلامي بوده است. هر آزاديخواه و هر مجاهد في‌سبيل‌الله و هر كس كه مي‌خواسته است در ميدان خطر وارد بشود، از آن ماجرا مايه گرفته و آن را پشتوانة روحي و معنوي خود قرار داده است. در انقلاب ما، اين معنا به صورت بيني واضح بود. معلوم نبود اگر ما اين حادثه را نمي‌داشتيم، چطور مي‌توانستيم در اين معركه خوض كنيم. اين خودش فصل عريض و قابل تعمقي است كه تمسك به ذيل ماجراي عاشورا و مجاهدت سيدالشهدا، چه تأثيري در وضع انقلاب ما داشت. انسان وقتي در اين مسئله غور مي‌كند، از عظمت تأثير آن حادثه به دهشت مي‌افتد و فكر مي‌كند كساني كه از آن محرومند، اين خلأ را چگونه مي‌توانند پر كنند.
بيانات مقام معظم رهبري ۲۰/۴/۷۰


* دوران لغزيدن خواص طرفدار حق
دوران لغزيدن خواص طرفدار حق، از حدود شش هفت سال، هفت هشت سال بعد از رحلت پيغمبر شروع شد. اصلاً به مسئله خلافت كار ندارم ـ مسئلة خلافت جداست. كار به اين جريان دارم. اين جريان، جريان بسيار خطرناكي است! همة قضايا، از هفت هشت سال بعد از رحلت پيغمبر شروع شد. اولش هم از اينجا شروع شد كه گفتند: نمي‌شود كه سابقه‌دارهاي اسلام ـ كساني كه جنگ‌هاي زمان پيغمبر را كردند، صحابه و ياران پيغمبر ـ با مردم ديگر يكسان باشند! اينها بايد يك امتيازاتي داشته باشند! به اينها امتيازات داده شد ـ امتيازات مالي از بيت‌المال ـ اين، خشت اول بود. حركت‌هاي انحرافي اين طوري است؛ از نقطه كمي آغاز مي‌شود، بعداً همين‌طور هر قدمي، قدم بعدي را سرعت بيشتري مي‌بخشد. انحراف‌ها از همين جا شروع شد تا به دوران عثمان رسيد ـ اواسط دوران عثمان ـ در خوب، وقتي امام حسين قيام كرد ـ با آن عظمتي كه امام حسين درجامعة اسلام داشت ـ خيلي از همين خواص پيش امام‌حسين نيامدند كه كمك كنند! ببينيد به وسيلة اين خواص در يك جامعه، چقدر وضعيت خراب مي‌شود! به وسيلة خواصي كه حاضرند دنياي خودشان را به راحتي بر سرنوشت دنياي اسلام در قرن‌هاي آينده ترجيح بدهند! با اين كه امام‌حسين خيلي بزرگ بود، خيلي معروف بود.
من در قضاياي قيام امام‌حسين و همان حركت از مدينه و اينها نگاه مي‌كردم، خوب، شب قبل آن روزي كه امام‌حسين از مدينه بيرون آمد، عبدالله‌بن‌زبير بيرون آمده بود. در واقع هر دو، يك وضعيت داشتند؛ اما امام‌حسين كجا، عبدالله‌بن‌زبير كجا! امام‌حسين، حرف زدنش، مقابله‌اش، مخاطبه‌اش، طوري بود كه همان حاكم آن روز مدينه ـ كه وليد باشد ـ جرأت نمي‌كرد با امام‌حسين درشت صحبت بكند. مروان يك كلمه گفت؛ حضرت آنچنان تشري به مروان زد كه سر جايش نشست!
همين افراد رفتند، دور خانة عبدالله‌بن‌زبير را محاصره كردند. برادرش را فرستاد؛ گفت كه اجازه بدهيد من حالا به دارالخلافه نيايم. به او اهانت كردند؛ گفتند: پدرت را در مي‌آوريم؛ مردك بايد بيرون بيايي؛ اگر نيايي، تو را مي‌كشيم و چه مي‌كنيم؛ تا اين كه عبدالله‌بن‌زبير به التماس افتاد.
گفت:‌ پس اجازه بدهيد حالا برادرم را بفرستم! فردا خودم بيايم. يكي گفت: خيلي خوب، امشب را به او مهلت بدهيم!
عبدالله‌بن‌زبير، كه او هم يك شخصيتي بود وضعيتش اين‌قدر با امام‌حسين فرق داشت۱ كسي جرأت نمي‌كرد چنين رفتاري با امام‌حسين داشته باشد. به خاطر حرمتش، به خاطر عظمتش، به خاطر شخصيتش، به خاطر قدرت روحي‌اش كسي جرأت نمي‌كرد آنطور صحبت بكند. بعداً هم در راه مكه، هر كسي كه به امام‌حسين رسيد و صحبتي با آن بزرگوار كرد، خطابش به آن حضرت «جعلت فداك» است، قربانت گردم؛ پدرم به قربانت، مادرم به قربانت، «عمي و خالي فداك»؛ عمو و دايي‌ام به قربانت. با امام‌حسين اين‌گونه حرف مي‌زدند. شخصيت امام حسين در جامعة اسلامي، اين‌طور برجسته و ممتاز است.
عبدالله‌بن‌مطيع، در مكه پيش امام‌حسين آمد؛ عرض كرد: «يابن‌رسول‌الله، ان قتلت لنسترقن بعدك»؛ يعني اگر تو قيام كني و كشته بشوي، بعد از تو اين افرادي كه بر سر كار حكومت هستند، ما را به بردگي خواهند گرفت. امروز به احترام تو، از ترس تو و به هيبت توست كه اينها راه عادي خودشان را مي‌روند!
عظمت مقام امام‌حسين اين‌گونه است. اين امام‌حسين، با اين عظمت، كه ابن‌عباس در مقابلش خضوع مي‌كند، عبدالله‌بن‌جعفر خضوع مي‌كند، عبدالله‌بن‌زبير ـ با اين كه از حضرت خوشش نمي‌آيد ـ در مقابلش خضوع مي‌كند، بزرگان و همة خواص اهل‌حق؛ اينها خواص جبهة حقند؛ يعني طرف حكومت نيستند، طرف بني‌اميه نيستند، طرف باطل نيستند؛ حتي در بين آنان شيعيان زيادي هستند كه اميرالمؤمنين را قبول دارند؛ او را خليفة اول مي‌دانند؛ همة اينها، وقتي با شدت عمل دستگاه حاكم مواجه مي‌شوند، مي‌بينند بناست كه جانشان، سلامتي‌شان، راحتي‌شان، مقامشان، پولشان، به خطر بيفتد؛ همه پس مي‌زنند! اينها كه پس زدند؛ عوام مردم هم به آن طرف رو مي‌كنند.
اگر اسامي كساني را كه از كوفه، به امام‌حسين نامه نوشتند و دعوت كردند، نگاه كنيد، اينهايي كه نامه نوشتند، همه جزء آن طبقة خواصند؛ طبقة زبدگان و برجستگانند. نامه‌ها هم زياد است. از كوفه، صدها صفحه نامه و شايد چندين خورجين يا بستة‌ بزرگ نامه آمد. غالباً بزرگان و اعيان و شخصيت‌هاي برجسته و نام و نشان‌دارها و همين خواص، اين نامه‌ها را نوشتند! منتهي لحن نامه‌ها را نگاه كنيد؛ معلوم مي‌شود كه در بين خواص طرفدار حق، چه كساني جزء آن دسته‌اي هستند كه حاضرند دينشان را قرباني دنيايشان بكنند و چه كساني هستند كه حاضرند دنياشان را قرباني دين بكنند. از خود نامه‌ها هم مي‌شود فهميد، و چون كساني كه حاضرند دينشان را قرباني دنيا بكنند، بيشترند، نتيجة آن در كوفه، شهادت مسلم‌بن‌عقيل مي‌شود و بعد هم از همان شهر كوفه‌اي كه هجده هزار نفر آمدند با مسلم‌بن‌عقيل بيعت كردند، جمعيتي حدود بيست هزار يا سي‌هزار يا بيشتر، بلند مي‌شوند و به جنگ امام‌حسين در كربلا مي‌آيند.
يعني حركت خواص، به دنبال خود، حركت عوام را مي‌آورد. نمي‌دانم عظمت اين حقيقت كه براي هميشه گريبان انسانهاي هوشمند را مي‌گيرد، براي ما درست روشن مي‌شود يا نه؟ شما ماجراي كوفه را لابد شنيده‌ايد. به امام‌حسين نامه نوشتند؛ حضرت هم مسلم‌بن‌عقيل را فرستاد؛ گفت: من او را مي‌فرستم، اگر به من خبر داد كه وضع خوب است، من هم خواهم آمد. مسلم‌بن‌عقيل هم به كوفه تشريف برد؛ منزل بزرگان شيعه وارد شد؛ نامة حضرت را خواند. گروه‌گروه مردم آمدند. همه اظهار ارادت كردند. فرماندار كوفه هم كسي به نام نعمان‌بن‌بشير بود؛ آدم بسيار ضعيف و ملايمي بود. گفت: تا كسي با من نجنگد، من جنگ نمي‌كنم. با مسلم‌بن‌عقيل مقابله نكرد.
بيانات مقام معظم رهبري

* ترس ستمگران از حادثه عاشورا
۱۴۱. اين نعمت عظيم، دلها را به منبع جوشش ايمان اسلامي متصل مي‌كند. كاري مي‌كند كه در طول تاريخ كرد و ستمگران حاكم، از عاشورا ترسيدند، و از وجود قبر نوراني امام‌حسين، واهمه داشتند. ترس از حادثه عاشورا و شهداي آن، از زمان خلفاي بني‌اميه شروع شده و تا زمان ما ادامه يافته است و شما يك نمونه‌اش را در دوران انقلاب خودمان ديديد. وقتي كه محرم از راه مي‌رسيد، نظام مرتجع كافر فاسق فاسد پهلوي، مي‌ديد ديگر دستش بسته است و نمي‌تواند عليه مردم مبارز عاشورايي، كاري انجام دهد. در واقع مسئولين آن نظام، ناتواني خود را ناشي از فرا رسيدن محرم مي‌دانستند. در گزارش‌هاي برجا مانده از آن رژيم منحوس، اشارت‌ها، بلكه صراحت‌هايي وجود دارد كه نشان مي‌دهد آنها با فرا رسيدن محرم، دست و پايشان را حسابي گرم مي‌كردند. امام بزرگوار ما رضوان‌الله عليه، آن مرد حكيم تيزبين دين‌شناس دنياشناس انسان‌شناس، خوب فهميد كه از اين حادثه براي پيشبرد هدف امام‌حسين چگونه بايد استفاده كند و كرد.
امام بزرگوار ما، محرم را به عنوان ماهي كه در آن، خون بر شمشير پيروز مي‌شود، مطرح نمود و به بركت محرم، با همين تجليل و منطق، خون را بر شمشير پيروز كرد. اين، يك نمونه از جلوه‌هاي نعمت ماه محرم و مجالس ذكر و ياد امام‌حسين است كه شما ديديد. لذا هم مردم و هم روحانيون، بايد از اين نعمت استفاده كنند. استفاده مردم اين است كه به مجالس عزاداري سيدالشهداء، دل ببندند و اين مجالس را- در سطوح مختلف- هر چه مي‌توانند بيشتر اقامه كنند. مردم بايد مخلصانه و براي استفاده، در مجالس عزاداري حسيني شركت كنند؛ نه براي وقت گذراندن، يا به صورت عاميانه‌اي، فقط به عنوان ثواب اخروي كه نمي‌دانند هم، اين ثواب اخروي از كجا مي‌آيد؟
مسلماً شركت در مجالس مذكور، ثواب اخروي دارد؛ اما ثواب اخروي مجالس عزا، از چه ناحيه و به چه جهت است؟ مسلماً مربوط به جهتي است كه اگر آن جهت نباشد، ثواب هم نيست. بعضي از مردم متوجه اين نكته نيستند.
همه بايد در اين مجالس شركت كنند، قدر مجالس عزاداري را بدانند، از اين مجالس استفاده كنند و روحاً و قلباً اين مجالس را وسيله‌اي براي ايجاد ارتباط و اتصال هر چه محكم‌تر ميان خودشان و حسين‌‌بن‌ علي، خاندان پيغمبر و روح اسلام و قرآن قرار دهند. اين از وظايفي كه در اين خصوص مربوط به مردم است.
بيانات مقام معظم رهبري ۱۷/۳/۷۳


کد خبر: 35762

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdccimq1.2bqpe8laa2.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com