احياء خانه قديمي شيراز با همكاري تئاتري‌ها

«مي‌خواهيم تئاتر را به ميان مردم ببريم»

13 شهريور 1389 ساعت 11:46


هادي كمالي‌مقدم بازيگر تئاتر با همکاري مينا بزرگمهر در ادامه‌ي پروژه‌هاي خود در زمينه‌ي اجراي محيطي، اين‌باربه همراه کيارش اقتصادي يكي از خانه‌هاي دوره‌ي قاجاريه در شيراز را احيا مي‌كنند.
دميدن روح زندگي با نمايش
به گزارش هنر نیوز به نقل از ايسنا،گرد‌وخاك گذر ساليان دور از جاي‌جاي اين خانه‌ي قديمي زدوده مي‌شود، دراين خانه قاجاري دوباره گل كاشته مي‌شود، ريشه‌ي فرش‌ها گره زده مي‌شود و گردوغبار پنجره‌هاي ارسي پاك مي‌شود. حالا همه چيز رنگي از زندگي دارد....
دختران و پسران جوان را مي‌بيني با لباس‌هاي رنگارنگ، لباس‌هايي كه از صندوقچه‌ي مادربزرگ‌ها و پدربزرگهايشان بيرون آورده‌اند، لباس‌هايي كه خاطرات مردمان گذشته را در تار‌وپود خود جاي داده‌اند، در اين خانه قديمي دوباره صداي خنده‌ها و گريه‌هاي جوانانه شنيده مي‌شود. گروهي سي‌نفره از جوانان شيرازي بعد از گذراندن دوره‌ي آموزشي 10 روزه تئاتر، با حضور دراين خانه، نمايش زندگي را اجرا مي‌كنند، گروهي كه سرپرستشان هادي كمالي‌مقدم است، همان بازيگري كه نقش‌آفريني او را در نمايش‌هاي«آرتورو اوئي»و
«هملت»مجيد جعفري، «ايوانف» اكبر زنجانپور، «چند كاپريس براي ويولن» محمودرضا رحيمي و... ديده‌ايم كه همراه با مينا بزرگمهر براي برگزاري اين دوره‌ي آموزشي به شيراز سفر كرده‌اند.
به گفته‌ي اين بازيگر، احيا از خود آدم‌ها آغاز مي‌شود؛ پرورش بدن، بيان، احساس، تنفس،خود شناسي و ... حالا اين آدم‌هاي احيا شده به محيط مي‌آيند و با انرژي نهفته در خانه، يکديگر را زنده مي‌كنند. هرگوشه‌ي اين خانه با احيا‌كردن خاطرات آن زنده مي‌شود و اين چنين است كه نام اين پروژه را «...جان‌ خانه جان خانه...» گذاشته‌اند. براي احياي اين خانه كمالي‌مقدم و بزرگمهر از بچه‌هاي شركت‌كننده‌ در كارگاه آموزشي تئاتر خواسته‌اند يك بيت شعر درباره‌ي خانه بياورند و لباس‌هاي قديمي بزرگانشان را. به بهانه‌ي احياي اين خانه، لباس‌هاي توي صندوقچه‌ها هم جان دوباره‌اي مي‌گيرند و به زندگي برمي‌گردند.
مينا بزرگمهر که فارغ‌التحصيل معماري و تئاتر است، فعاليت خود را بيشتر در زمينه‌ي اجراهاي محيطي دنبال
مي‌کند و بر اين باور است که: «بعد چهارم معماري، زندگي و زماني است كه در آن جريان پيدا مي‌كند، و اين گونه‌ي اجرايي نوعي كاربري بخشيدن به فضاست؛ هويت‌بخشي به فضا از طريق ايجاد اتفاق.»
گفتني‌هاي بسياري از دوست مشتركشان دارند؛ كيارش اقتصادي، مدير پيشين پايگاه روستاي تاريخي ميمند كرمان و عضو هيات علمي پژوهشگاه سازمان ميراث فرهنگي است.ايشان از علاقه‌ي اقتصادي به احياي بناهاي تاريخي مي‌گويند: «كيارش كاربري اصلي خانه را به آن بر مي‌گرداند. در اولين گام، به خانه زندگي مي‌بخشد، براي اين خانه بيش از 100 تخته فرش دست دوم خريده است، با تعدادي گلدان و دوچرخه‌اي كه نماد زندگي در كوچه پس كوچه‌هاي شيراز است...»
آنها علاقه مند به اجرا در خارج از سالنها هستند، چراکه بر اين باورند که نمايش بخشي از زندگي است. آن چنانكه بزرگمهر مي‌گويد: « در اين تجربه ملاقاتي متقابل بين زندگي و نمايش رخ مي‌دهد: از يک سو، جان بخشيدن به خانه توسط اجراي نمايش و ازسويي ديگر، ايجاد موقعيت نمايشي توسط فضاي خانه. حافظه‌ي خانه به شكل نمادين احيا مي‌شود؛ کاشتن گل در باغچه، تميز‌كردن شيشه‌ها، آب و جارو کردن فرش‌ها، آب‌دادن به گل‌ها و ... همچنين دراين اجرا مرز بين تماشاگر واجرا اگر از بين مي‌رود. اجراگرکه با نقش خود يکي شده است صادقانه در فضاي خانه شخصيت نمايشي خود را زندگي مي‌کند و تماشاگر همبازي اوست.»
دختران و پسران جوان در جاي‌جاي خانه در حركتند، در اندروني و بيروني، در همه‌ي اتاق‌ها و حياط خانه... زنگوله كه به صدا در مي‌آيد همه ثابت و بي‌حركت مي‌ايستند تا زماني كه سرپرست گروه به سراغشان برود. كمالي‌مقدم به سراغ تك‌تك بچه‌ها مي‌رود؛ به هركس كه رسيد، داستانش را از او مي‌پرسد و اين چنين است كه آن فرد به حركت درمي آيد و سخن مي‌گويد. گويي دوباره زنده مي‌شود يا آنچنانكه بزرگمهر مي‌گويد « وقتي بچه‌ها ثابتند گويي به موزه‌ي مردم‌شناسي آمده‌ايم اما كم‌كم زندگي دوباره به آنها بر مي‌گردد.»
اين خانه قاجاري حوضي دارد و دو درخت نارنج. با نمايش «...جان خانه جان خانه...» به پنجاه شصت‌ سال پيش برمي‌گرديم، آن چنانكه كمالي مقدم مي‌گويد: «ماجراي احياي ذهن و تاريخ است. در و ديوار خانه حافظه ما را بيدار و آماده مي‌كند تا به نقشي در گذشته فرو برويم. هر كه وارد اين فضا مي‌شود، اجرا‌گر است. از اجراگر به تماشاگر مي‌رسيم. با زندگي در نقش كم‌كم آن حافظه‌ي تاريخي در ما بيدار مي‌شود.»
اين نمايش در نخستين اجرايش تماشاگري نداشته است، اما در اجراهاي بعدي حتما تماشاگر حضور خواهد داشت تا به گفته‌ي كمالي‌مقدم كار ريشه‌اي احيا از طريق هنر نمايش انجام بگيرد.
برخي از اعضاي اين گروه تازه‌كارند. برخي اصالتا شيرازي هستند. و عده‌ي ديگري اهل اطراف شيرازند، اما همه‌ ساكن اين شهرند. با اين كارگاه 10 روزه آنها با يكديگر آشنا و نزديك شدند.
كمالي‌مقدم درباره‌ي شكل‌گيري اين گروه توضيح مي‌دهد: «بهترين و اساسي‌ترين شكل اجرا، پيش درآمدي دارد كه دوره‌اي آموزشي است. تمام گروه در اين روند به يك هارموني مي‌رسند تا بتوانند در كنار هم كار كنند. حالا ديگر مانند اعضاي يك خانواده‌ايم. نقش اول وجود ندارد ، همه به يک اندازه در اين نمايش زندگي سهيم و مهم‌اند. »
اين هنرمند در مورد عدم حضور تماشاچي در اين اجرا مي‌گويد:«اولين مرحله‌ را به شكل يك تمرين ديديم و فكر كرديم در اين مرحله بهتر است تماشاگر حضور نداشته باشد، اما كم‌كم به سمت تعالي مي‌رويم و در مراحل بعد تماشاگر هم خواهيم داشت.»
او كه پيش از اين هم دوره‌هاي آموزشي تئاتر را برگزار كرده است، توضيح داد:«اگر يک گروه بعد از دوره‌ي آموزشي و کارگاهي به يک اجرا برسد و حاصل کار خود را به نمايش بگذارد، باعث هدفمندي و ايجاد انگيزه در گروه مي‌شود، اما روند تمرينات و کار گروهي از اهميت ويژه‌اي برخوردار است؛ چرا که هر تمريني به مثابه‌ي يک اجراست.»
هادي كمالي‌مقدم که مانند حميد پور‌آذري و علي اصغر دشتي به تئاتر محيطي علاقه‌مند است خودش در اين‌باره مي‌گويد: «هدف اين است كه به فضا هويت ببخشيم و براساس آن فضا كار كنيم. بازوي ديگر اين تجربه كه مدتهاست برآن كار مي‌كنم، بداهه است. بعد از كاركردن با گروه‌هاي مختلف به اين نقطه رسيدم كه هويت‌بخشي به محيط در قالب بداهه را مورد توجه قرار دهم. وقتي گروهي با هم هماهنگ باشند ميتوانند از طريق بداهه، ساعت‌ها با هم كار كنند. با ايجاد موقعيتي نمايشي، تمامي عناصر و عوامل اجرايي،در اين فضا با يکديگر زندگي تازه‌اي را خلق مي‌کنند. »
وي كه علاقه‌اي به اجراي تئاتر در سالن ندارد، ادامه مي‌دهد:«يكي از راه‌ها و كارهاي ما بيرون رفتن از سالن است. تا كي مي‌خواهيم مردم را به زور به تئاتر بياوريم؟! ما مي‌توانيم به سراغ مردم و محيط اطرافمان برويم. دور و برمان را بهتر بشناسيم و در لذت بردن از طبيعت و معماري اطرافمان با يكديگر شريك شويم. در وهله‌ي اول لازم است پيوند و آشتي ميان مردم و تئاتر را برقرار كنيم. شايد فردي نتواند تئاتر ببيند يا اصلا تعريفي از تئاتر نداشته باشد؛ كار ما اين است كه تئاتر را به ميان مردم ببريم و فراموش نكنيم اساسي‌ترين جوهره‌ي تئاتر، در زنده‌بودن و تمام بعدي بودن آن است.»
مينا بزرگمهر هم در تاييد سخن همكارش مي‌گويد: «خارج از سالن‌ها،فضاهاي جمعي نيازمند به اتفاقاتي است که امکان گفت‌وگوي ميان مردم را فراهم کند. از سوي ديگر در جامعه‌ي ما هيچ تلاشي براي هويت‌بخشي به فضا نمي‌شود. حال آنكه هر هنرمندي مي‌تواند در فضاي كاري خود، به محيط اطراف روح ببخشد. در اين نگاه تمام شهر صحنه‌ي اجرا، بازي و زندگي است.»
كمالي‌مقدم هم به ديگر محدوديت‌هاي سالن‌هاي تئاتر اشاره مي‌كند: «در سالن‌هاي نمايش با نوعي ستاره‌پروري روبه‌روييم. طرز فكري خاص را به هنرمندان و مردم تحميل مي‌كنند. فراموش نكنيم بسياري از تماشاگران تئاتر، خود اهل فرهنگ و كتابخوان هستند، با تئاتر به خوبي آشنايند و تاثيرات خود را از اين هنر گرفته‌اند؛ اما وقتي براي مردم عادي كار مي‌كني كه بيشتر درگير زندگي روزمره‌اند، انتقال و دريافت عميق‌تري جريان مي‌يابد.»
بزرگمهر مي‌گويد: « وقتي تئاتر را به دل مردم بياوري آنها هم به نوعي آكتورشهر مي‌شوند. امروزه گاهي مردم حساسيت‌شان را نسبت به شهر از دست داده‌اند، اما با چنين حركت‌هايي اين حساسيت در آنها زنده مي‌شود. انتقال‌ نقش به آدم‌هاي معمولي خيلي زيباست كه در آنها مسووليت شهروندي ايجاد مي‌كند. »
آنها براي چنين تجربه‌اي به تهران بسنده نكرده‌اند، گرچه پيش از اين در تهران نيز تجربه‌هايي را به انجام رسانده‌اند، اما براي نمايش «...خانه جان خانه جان...» شيراز را انتخاب كرده‌اند.
كمالي‌مقدم يكي از دلايل اين انتخاب را تمركز‌زدايي از تهران مي‌داند و مي‌گويد:« تهران در حال انفجار است. همه‌چيز در تهران جمع شده، و هيچ چيزي هم دراين شهر نيست، اما در شهرستان ها، استعداد‌هاي نابي وجود دارند که هدر مي‌روند.»
مينا بزرگمهر پروژه‌هاي قبلي‌شان را يادآوري مي‌كند: «زمستان در جنوب ايران در ميناب، بندرعباس و جزيره هرمز، پروژه فيلمي مستند- داستاني- نمايشي داشتيم. در اين مدت براي گروههاي نمايشي منطقه کارگاههايي برگزار کرديم که درادامه‌ي آن در بخشهايي از اين فيلم بازي کردند. مراحل تغيير و تحول هنرجويان در کارگاه شيراز نيز از روز ورود آنها تا روز اجراي "...جان خانه جان خانه ..." نيز ثبت شده که فيلم مستندي خواهد شد ازروند تبديل بدن يک انسان روزمره به بدن آگاه يک اجراگر.»
ميراث فرهنگي از طريق کيارش اقتصادي در جريان اين اتفاق قرار گرفت. قرار است مرحله‌ي دوم اين پروژه در آبان‌ماه ، در باغ‌ها و مکان‌هاي تاريخي شيراز كه تماشاگر مي‌تواند در جاي‌جاي باغ بچرخد، انجام شود.
بزرگمهر معتقد است: «وظيفه‌ي ما اين است كه براي ميراث‌مان اهميت قائل شويم. ما با چنين كارهايي مي‌توانيم در اين زمينه فعاليت كنيم. جاهاي ديگر هم وظايف خود را دارند.»
كيارش اقتصادي دوست مشترك اين دو، اهل بازياب سازگار است. از وسايل دورريختني، وسايل جديدي مي‌سازد.
بزرگمهر يكي از اهداف کيارش اقتصادي را مبارزه با مصرف‌گرايي مي‌داند كه يكي از مهم‌ترين دلايل از بين‌بردن فضا و ميراث ماست. كمالي‌مقدم هم به جنبه‌ي ديگري از بازياب سازگار اشاره مي‌كند: «ما از طريق ذهن و فرهنگ اين بازياب را انجام مي‌دهيم. نمايش، رسانه‌اي مردمي و بي‌واسطه است كه به طور زنده و مستقيم بر مردم تاثير مي‌گذارد.»
توي اين خانه‌ي قديمي صداي زنگ دوچرخه هم مي‌آيد، دوچرخه‌اي كه در كوچه پس كوچه‌هاي شيراز مي‌گردد و صداي زنگش شايد همه خفتگان تاريخي را بيدار كند.
کمالي مقدم معتقد است:« امروزه هويت و ارزش تئاتر خياباني و محيطي به عنوان يک هنر نمايشي مجزا مورد توجه و بهره‌برداري قرار نمي‌گيرد. و اين هنر اجرايي همواره در حاشيه قرار دارد. تلاش ما بر اين است که براي اين گونه‌ي اجرايي فعاليت ريشه‌اي و گسترده‌تري داشته باشيم.»
در يک نگاه کلي، اين پروژه بر چندين محوراساسي استوار است:«احياي تن و روان، احياي معماري و فضا، احياي تاريخ و ذهن، بداهه پردازي و خلق موقعيت‌هاي نو، بازياب سازگار و تمرکز زدايي.»
گلدان‌هايي كه آب مي‌خورند، فرش‌هايي كه در محوطه‌ي بيروني و اندروني پهن شده‌اند، زنگ دوچرخه‌اي كه به صدا در مي‌آيد... همه از روح زندگي حكايت دارند كه در كالبد اين خانه دميده شده است «...جان خانه جان خانه ...»


کد خبر: 16097

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdccmxqs.2bqeo8laa2.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com