نگاهی به مجموعه تلویزیونی «راستش را بگو»؛
راستگویی به شیوه شعارگونه!
25 آذر 1391 ساعت 12:06
روزی که حمید لبخنده فضای دانشگاه و دانشجویان را به عنوان بستری برای پرداخت به تعدادی از قصه هایش در سریال تلویزیونی «در پناه تو» انتخاب کرد، هیچ کس در آن روزهای تصویربرداری فکر نمیکرد که دیدن محیط دانشگاه و دغدغههای دانشجویان تا این میزان برای مردم به ویژه قشر نوجوان و جوان جذاب باشد، اما این مجموعه تلویزیونی در هنگان پخش توانست رکورد مخاطبان را در دیدن سریالهای نمایشی بزند و مورد توجه و استقبال بسیاری از مردم قرار بگیرد. بعد از این سریال چند مجموعه دیگر همچون «کوی دامون» عباس رنجبر و ... با موضوع دانشگاه ساخته شد، اما هیچ کدام از این آثار نتوانست محبوبیت مجموعه تلویزیونی «در پناه تو» را تکرار کند، چرا که این سوژه تکراری شده بود.
تا اینکه این بار محمدرضا آهنج در تازهترین اثرش با عنوان «راستش را بگو» از محیط دانشگاه به عنوان یکی از لوکیشنهای اصلی قصهاش بهره برد و در این اثر حرف هایی را به زبان آورد که تاکنون در دیگر آثار نمایشی تلویزیون با آن روبرو نبودهایم که در این باره باید دست مریزاد به نویسنده، کارگردان و دیگر عوامل این مجموعه گفت. مصطفی رستگاری در این اثر نه تنها به دغدغههای دانشجویان پرداخته و بخشی از قصهاش را به مشکلات دانشجویان اختصاص داده، بلکه پا را فراتر گذاشته و به موضوعات اجتماع به شکل گستردهتر نگاه کرده است.
مشکلاتی که هر روز شاهد آن هستیم، اما بی اعتنا از آنها عبور میکنیم. انگار که این اتفاقات وصلهای جدا از ماست. «راستش را بگو» روایت بسیاری از جوانان این مرز و بوم است که هر وقت دختر و پسر بچهای که مشغول خرید و فروش آدامس، بیسکویت و ... را در مترو و چهارراهها هستند، قلب شان به درد میآید. روایتگر کسانی است که وقتی در مترو مشغول دست فروشی هستند و اینکه چطور از دست ماموران فرار میکنند و ... روایتگر کسانی است که از بچههای کرایهای برای گرفتن اندک پولی از دست عابران استفاده میکنند تا هزینه اعتیادشان را فراهم کنند.
سریال تلویزیونی «راستش را بگو» روایت بسیاری از جوانانی است که آرزو دارند کاش میشد مجبور نباشند، دروغ بشنوند یا دروغ بگویند. شاید برخی معتقد باشند که این سریال در بخشهایی از قصه درگیر شعار شده است، اما باید قبول کرد که از شعار به نحو مطلوبی بهره برده است. از شعار در جهت راستگویی استفاده شده است، حتی در بخش هایی از قصه شاهد دیالوگ های سیاسی هستیم که در هیچ اثری تا به حال نشنیده ایم. پس چه ایرادی دارد برای زدن حرفهای سیاسی گاهی هم از شعار استفاده شود تا تابوی حرف هایی شکسته شود که جزو خطوط قرمز محسوب می شود. نویسنده در این اثر فقط به قشر دانشجو و دغدغههایشان یا افراد محروم جامعه نپرداخته است، بلکه روایتگر بازمانده های هشت سال جنگ تحمیلی هم است. در این سریال پردازش آدمهای جنگ با دیگر آثار نمایشی تفاوت دارد و کاملاً واقع بینانه به تصویر کشیده شده است. بازماندههایی که با سن و سال کم وارد جنگ شدند و حالا مویی سپید کرده و در مشاغل مختلف مشغول تلاش هستند. در این سریال دلسوزی این افراد نسبت به مردم جامعه به شکل متفاوت دیده می شود. نویسنده در این اثر فقط آنها را به عنوان افراد مثبت مطلق نشان نمی دهد.
به عنوان مثال در یکی از صحنههای این سریال شاهد گرد هم آمدن چند نفر از بازماندگان جنگ در ون هستیم که درباره راهکار وحید مشتاق (حسن پورشیرازی) در ارتباط با علیرضا مولایی (دانیال عبادی) بحث می کنند. همه آنها موافق وحید مشتاق نیستند و هر کدام از آنها تزهایشان را می دهند. در این جا بیننده متوجه بی طرفی نویسنده می شود که به شخصیت بازماندگان جنگ تک بعدی نگاه نکرده و تلاش داشته افکار و سلایق مختلف آنها را در ارتباط با مردم جامعه نشان بدهد.
همچنین در بخشهایی از این سریال شاهد فلاش بکهای زمان جنگ و تصاویری از دکتر چمران هستیم که امیر آقایی این نقش را به زیبایی بازی کرده است. او تلاش داشته متانت، صبر و بردباری دکتر چمران را در موقعیت های مختلف جنگ به تصویر بکشد. باید به این بازیگر خسته نباشید گفت که این گونه توانسته رفتار و منش دکتر چمران را به اجرا در بیاورد.
این سریال روایتگر همان هایی که بعضی از ما جوانان حرمت آن جوانمردها را بعضا و خدای ناکرده شکسته و علیرغم درک بالای آنها از ما و همسالان ما، آنها را اصلاً درک نکرده ایم و تلاشی هم برای درک کردن آنها انجام نداده ایم. «راستش را بگو» روایتگر دغدغه های نویسنده، کارگردان و بازیگرانی است که شبانه روز در لوکیشن هایی همچون مترو کار کردند تا به نحو مطلوبی یک سریال را به تصویر بکشند. به همین دلیل بینندگان توانستند با قصه علیرضا و دغدغه هایش نسبت به افراد جامعه همذات پنداری کنند و اینکه او چطور تلاش می کند که از دروغ گفتن پرهیز کند و از بقیه هم می خواهد این کار را انجام بدهند.
البته در بخش هایی از قصه شاهد ایرادهایی هم هستیم که کاملاً به آن وارد است. به ویژه در صحنه ای که علیرضا مولایی مشغول دفاعیه از پایان نامهاش است. این دفاعیه به بدترین شکل به تصویر کشیده شد و بهتر بود عوامل سازنده که تا این میزان تلاش کردند، در ارتباط با این صحنه هم دقت لازم را انجام می دادند یا حداقل یک بار در جلسات دفاعیه شرکت میکردند تا بدانند دفاعیه از پایان نامه به این شکل نیست که در این سریال به تصویر کشیده شده است. البته گفتن این ایراد دلیل بر این نمی شود که محسنات این سریال را در نظر نگیریم.
یکی از امتیازات سریال تلویزیونی راستش را بگو تعدد شخصیتها و قصهها بود که تدوینگر مجموعه ریتم مناسبی به شخصیت ها و قصه داده و از پراکندگی پرهیز کرده بود. گرچه تدوین چنین کاری دشوار است، اما تدوینگر از پس آن بر آمده است، چون کوچکترین خطا باعث میشد تا مخاطبان با دیدن این اثر دچار سردرگمی شوند، اما تدوینگر در کنار کارگردان توانسته به یک تدوین و ریتم مناسب برسد. علاوه بر تدوین شاهد انتخاب بازیگران خوب هم هستیم که هر یک از آنها توانسته اند نقش هایشان را خیلی روان بازی کنند. در این سریال شاهد یک بازی متفاوت از علیرضا جلالی تبار نسبت به دیگر بازی های تلویزیونی اش هستیم که البته گریم هم به او خیلی کمک کرده است.
گرچه در کنار بازیهای خوب و روان شاهد تعدادی بازیهای تکراری هم بودیم، اما چون تعداد این بازیها در مقایسه با بازیگران خوب، خیلی کم است؛ بنابراین میتواند با اغماض از آنها گذشت. از سوی دیگر آهنج از چهرههای سینمایی هم برای جذاب تر شدن قصه بهره برده است.
از دیگر نکات مثبت سریال راستش را بگو تیتراژ پایانی این سریال با صدای علیرضا قربانی است که برای مخاطبان حال وهوای خاصی به وجود می آورد. این صدا با ایده تیتراژ که ترکیب جوهر است و با تغییر هر نام این جوهر پاک میشود روایتگر حرفهای ناگفتهای است، حرفهای ناگفته ای که آهنج تلاش کرده بخشی از آنها را در این سریال به زبان بیاورد.
کد خبر: 50909
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdccooqp.2bqxx8laa2.html
هنر نیوز
http://www.honarnews.com