نماد در شعر

8 مهر 1389 ساعت 17:09




اصطلاح «نماد» مفهوم بسیار وسیعی دارد؛ آن چنان که می توان از آن برای توصیف هر شیوه بیانی که به جای اشاره مستقیم به موضوعی، آن را غیرمستقیم و به واسطه موضوعی دیگر بیان می کند، استفاده کرد. نماد در قلمرو ادبیات و شعر از پیشینه ای طولانی و پرفراز و نشیب برخوردار است. «نماد» معادل واژه (Symbol) برگزیده شده است. نماد عبارت است از هر علامت، اشاره، ترکیب و عبارتی که بر معنی و مفهوم ورای آنچه ظاهر آن می نماید، دلالت کند، درعین حال «نمادگرایی» یا «سمبولیسم»، فقط نشاندن یک مفهوم به جای مفهوم دیگر نیست، بلکه استفاده از تصاویر عینی و ملموس برای بیان عواطف و افکار انتزاعی نیز هست.

یک کلمه یا یک شکل وقتی نمادین تلقی می شود که به چیزی بیش از معانی آشکار و مستقیم خود دلالت کند.

نمادها را در یکی از سه دسته زیر جای داده اند:

۱) طبیعی: مثل گل که نماد زیبایی است و زالو که نماد جنایتکار است. آب که نماد تطهیر، لاله، نماد پاکی و جوانی و شهید است و یا آب که نماد آرامش، ملایمت، مداومت، آسودگی، صلح، هستی، هستی بخش، پاکی و پاک کنندگی است. نمادهای طبیعی در بعضی موارد دوقطبی هستند وبا توجه به زمینه کاربردیشان، معانی متفاوتی می یابند؛ چنان که آب در صورتی که به سیل یا طوفان تبدیل شود، می تواند عامل تخریب کننده نیرومندی باشد و بدین ترتیب، علاوه بر نمایش آسودگی و صلح، مظهری از وحشت و هرج و مرج نیز باشد.

۲) مستور یا اختصاصی: که تنها در اثر یک شاعر و نویسنده جنبه نمادین یافته است و وقتی از آنها اسمی به میان می آید زود آن نوشته به ذهن خطور می کند؛ مانند اشعار حافظ که پیرمغان، عشق، باده، خرابات، رند و.... در دیوان حافظ از بسامد بالایی برخوردار است و تا حد زیادی زبان او را نمادین ساخته است.

۳) نمادهای مرسوم: که بر اثر عمومیت یافتن نمادهای اختصاصی به وجود می آیند: مانند زمستان به عنوان نماد پیری، سردی، بی عاطفگی که این واژه را ابتدا اخوان دراین مفهوم به کار برد، اما بعدها دیگران آن را پسندیدند و از آن استفاده کردند.

باید یادآورشد که علاوه بر تقسیم بندی فوق، به نمادهای فرهنگی نیز قایل شده اند که عبارتنداز:

نمادهایی که برای توضیح «حقایق جاودانه» به کار می روند و هنوز در بسیاری از ادیان کاربرد دارند. نمادهای فرهنگی، تحولات فراوانی را پشت سر گذاشته اند و فرایند تحولاتشان کمابیش وارد خودآگاه شده است و بدین سان، جوامع متمدن آنها را به صورت نمایه های جمعی پذیرفته اند. نمادهای موجود در آیین ها و اعیاد و مراسم ملی و مذهبی و نیز نمادهای مربوط به زایش دوباره... از این نوع اند. یکی از زیباترین و کارآمدترین طبقه بندی نمادها، جای دادن نمادها در دو نوع نمادهای فرارونده و نمادهای انسانی است. براساس این تقسیم بندی نماد عبارت است از حرکتی از گستره چیزهای مادی و احساس هایی که برمی انگیزند به سوی گسترده برداشت های انتزاعی و عواطف فردی، یعنی: از گستره بوها، منظره ها، آواها به سوی برداشت ها یا عواطفی که این عوامل برمی انگیزانند.

نمادهای انسانی، جنبه شخصی نمادپردازی است که در آن، تصاویر نمادین ملموس، بیانگر افکار و احساسات ویژه شاعر یا نویسنده است. به عبارت دیگر این نوع نمادها، احساس نهفته در پس تصویرها را القا می کند. اکثر نمادهای مربوط به کوزه در «رباعیات خیام» در این نوع جای می گیرند. اما در نمادپردازی «فرارونده» تصاویر نمادین ملموس بیانگر دنیایی معنوی و حقیقی اند که دنیای واقع در مقایسه با آن تنها نمودی ناقص به شمار می آیند.

نمادهای عرفانی و نمادهای فرهنگی را می توان از این نوع دانست. ولینسکی درباره نمادهای فرارونده می گوید: «نمادپردازی عبارت است از ادغام دو جهان محسوس و الهی در تجسمی هنری.»

در توضیح نمادهای فرارونده باید گفت که در تفکر نمادین این گروه از نمادگراها و به خصوص در تفکر عرفانی همه چیز-حتی انسان- اصل و منشأ الهی و آسمانی دارند؛ چنان که مولانا می گوید: «این شخص تو، سایه تو است» و صاحب گلشن راز می گوید:

هر آن چیزی که درعالم عیان است

چو عکسی ز آفتاب آن جهان است

و همه عالم، کتاب حق تعالی به شمار می آید.از این چشم انداز، هستی معنایی عمیق و باطنی می یابد که به مراتب فراتر از تجربه های حسی و مادی است. ژول لوبل می گوید: «هر شیء مخلوقی، همانطور که هست، انعکاسی از کمال الهی است. علامتی قابل ادراک و طبیعی است از حقیقتی فوق طبیعی، و سالوستیوس اظهار می دارد که «دنیا، شیء نمادین است.»

شعر عرفانی که قسمت عظیم اشعار ادبیات فارسی را تشکیل می دهد، نمادپردازی های عمیق فرارونده را دارد؛ زیرا به اعتقاد عارفان، همه چیز در جهان محسوس، اصلی الهی و نمونه ای ازلی دارد، جهان مادی جلوه و سایه ای از جهان معنوی است، اکثر آثار عرفانی را می توان بازتاب مثالی و تصویری یک معنی و اندیشه ازلی به حساب آورد.

برای مثال در ادبیات فارسی منظومه منطق الطیر شیخ عطار نیشابوری که در شرح سفرنمادین پرندگان مختلف برای یافتن سیمرغ است، هر پرنده نماد دسته ای از مردم است.

شیوه سمبولیست ها همواره به چند اصل کلی متوجه است:

۱) به اشکال، نمادها (سمبل)، آهنگ ها و قوانینی که نه عقل و منطق بلکه احساسات آنها را پذیرفته است توجه دارند.

۲) تا حد توان و امکان باید از واقعیت عینی Objective دور و به واقعیت ذهنی (Subjective) نزدیک شد.

۳) هر خواننده ای اثر ادبی را به نسبت درک و احساس خود می فهمد، ایشان برای شعر مقام مشابه به موسیقی قایل هستند که شعر از راه آهنگ کلمات: حالات روحی و احساساتی را به طور غیرمستقیم به خواننده القا می کند. استفاده از نماد به شاعر کمک می کند تا شعر او را هرکس بنا به درک و احساس خود بفهمد.

۴) آنها می کوشند حالت غیرعادی روحی و معلومات نابهنگامی را که در ضمیر انسان پیدا می شود در اشعار و آثارشان بیان کنند و بیافرینند.

با توجه به آنچه گذشت، می توان دریافت که نماد، معانی متنوعی دارد و درگستره وسیعی از دانش های بشری به کار می رود. با این همه، نمادگرایی در ادبیات از پیشینه ای طولانی برخوردار است و آنچه در ادبیات از این کلمه استنباط می شود، با کاربردهای آن در سایر دانش های بشری تفاوت دارد. به علاوه برای بالابردن ظرفیت زبانی، تصاویری در ادبیات به کار گرفته می شود که شباهت ها و تفاوت هایی خاص با نماد دارند. جدا ساختن نماد از تصاویر مشابه آن، نحستین گام در نمادپردازی آثار ادبی است.





مآخذ:

۱- درآمدی بر نمادپردازی در ادبیات، محمدرضا صرفی، فرهنگ، ۶۴ و ۷۴، تابستان - پاییز ۲۸،
۲- مکتب های ادبی- رضا سیدحسینی، ۲ج، تهران، نگاه، ۵۱۳۸
۳- فرهنگ اصطلاحات ادبی- سیما داد، تهران، مروارید، ۱۱۳۷
۴- فرهنگ ۶ جلدی فارسی، محمدمعین، تهران، امیرکبیر، ۰۱۳۸





منبع: روزنامه کیهان ( www.kayhannews.ir )


کد خبر: 18059

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdccoxqs.2bq4p8laa2.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com