به بهانه اکران «شبكه» آخرین ساخته «ایرج قادری»؛

عاشق مخاطب، سینما و نگاتیو

20 خرداد 1391 ساعت 10:46

ایرج قادری با بازی در فیلم «شبکه» ثابت می کند که قهرمانی است که پذیرفته که جامعه امروز قهرمان نمی خواهد و باید تنها تماشاگرمناسبات اجتماعی و فرهنگی نسل‌ جدیدی باشد که همه خواسته هایش با قهرمانان گذشته متفاوت و نگاه سطحی به همه چیز حتی قهرمان دارد.



ایرج قادری فعالیت های بازیگری خود را با حضور در فیلم «چهار راه حوادث» به کارگردانی «ساموئل خاچکیان» در سال ۱۳۴۱ آغاز کرد و بعد از وقفه ایی دوباره با فیلم « چشمه آب حیات » به صورت جدی وارد سینما و به مرور تبدیل به یکی از سرشناس ترین بازیگران سینما شد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مسیر بازیگری و کارگردانی او در عرصه سینمای حرفه ای دستخوش تغییرات بسیاری شد و دوباره بعد از وقفه ای با ساخت و بازی در فیلم سینمایی « تاراج » نام خود را بر سر زبانها انداخت وی فیلمهایی چون: «دادا»،« برزخی‌ها»،«می‌خواهم زنده بمانم»،«نابخشوده»،« پنجه در خاک»،«طوطیا»،«شهرت»،«سام و نرگس»،«چشمان سیاه»،«آکواریوم»،«محاکمه» و «پاتو زمین نذار» را درطول دو دهه ساخت و با فیلم سینمایی « آکواریوم » بازگشت خوبی به سینما داشت . چون در این فیلم مخاطبان سینما موفق شدند بار دیگر او را در مقام بازیگری قهرمان بر پرده سینماها مشاهده کنند. وی ستاره و قهرمان فيلم هايش بود و امروز بسیاری از بازیگران مطرح سینمای ایران شهرت خود را مدیون این مرد خستگی ناپذیر سینما هستند. حضورسه فیلم او (برزخی ها ، دادا و تاراج) در فهرست ۱۰ فیلم پرمخاطب تاریخ سینمای ایران نشان دهنده این نکته است که وی قوائد بازی و کارگردانی در سینما را می دانست و به درستی معادلات سينمای تجاری و گيشه را می فهمید و شناخت خوبی نسبت به مخاطبان سینما داشت. امروز با آغاز دهه ۹۰ شمسی سرانجام این قهرمان پیروز دیروز و شکست خورده امروز در تاریخ ۱۷ اردیبهشت امسال بر اثر بیماری سرطان ریه، بعد ازکارگردانی ۴۰ فيلم سینمایی و بازی در بيش از ۷۰ فيلم جان به جان آفرین تسلیم کرد.
این روزها آخرین ساخته قادری با نام«شبکه» در حال اکران در سینماهای کشور است و داستان آن درمورد شخصیتی به نام «امیر علی والا» با بازی «امیر علی رنجبر» است که در یک شرکت عمرانی مشغول به کار است . او فرد مورد اعتماد رئیس شرکت ، آقای مفخم با بازی «عباس امیری» است که قصد ازدواج با دختر او را دارد .امیر علی با «پژمان» با بازی «نیما شاهرخ شاهی» که پسر رئیس شرکت است ، میانه خوبی ندارد . پروژه ای با همکاری شرکت آنها انجام می شود و در این بین پژمان با یکی از طرفین پروژه قصد دارند که از سرمایه آن پروژه ، سهمی برای خود در نظر بگیرند . ولی «فرزانه سلیمی» با بازی «ماه چهره خلیلی» حسابدار شرکت به ناهماهنگی های موجود در حساب ها پی می برد . این موضوع را با والا در میان می گذارد و مدارک را در اختیارش قرار می دهد . پژمان و شریک اش در این اختلاس ، متوجه این موضوع می شوند و از طریق نقشه ای برای ساکت کردن او مدرکی مبنی بر ارتباط او با زنی دیگر به وجود می آورند و با پخش آن در شبکه اجتماعی زندگی او و اطرافیانش را درگیر مسائلی می کنند.
از خلاصه داستان فیلم می توان فهمید که دوباره با داستانی آشنا به سبک سینمای قادری روبه رو هستیم. موقعیت‌های تعلیق‌زا ، قهرمان و ضد قهرمان،حق و باطل، فداشدن بی گناهان،شکست شخصیتهای منفی ، دزدی، تعقیب، مجازات، نبرد سنتها با مدرنیته و ظهور یک قهرمان در اتنهای فیلم که تمام آدمهای بد قصه را از بین می برد و با زبان حقیقت گوی خود آدمهای بد قصه را رسوا می کند و خسته و عاصی به دنبال سرنوشت خود می رود.
فیلم سرشار از سکانس ها و پلان های است که در اکثرآنها تلاش شده که مخاطب با هیجان، ترس ، استرس و دلواپسی نگران شخصیتهای خوب قصه باشد . داستان شروع خوبی دارد و تمام پیش فرض ها و تفکرات مخاطب به هم ریخته می شود دختری به دلیل انتشار عكسها و فیلم اش در اینترنت دست به خود کشی می زند و در ادامه تمام پیش فرضهای مخاطب به هم ریحته می شود چون فیلم به جای اینکه به گذشته برگردد و زندگی دختر را مرورکند به جلوحرکت کرده و به تحلیل ودلایل خودکشی او که همان انتشار عکس ها در شبکه اجتماعی باشد می پردازد و در طول فیلم هم یک سری شخصیتهای فیلم به مخاطب معرفی می شوند. از طرفی مخاطب با شنیدن نام فیلم با خود فکر می کند که حتما در طول فیلم با شبکه ای از آدمهایی مواجه خواهد شد که دست به جرایم رایانه ای زده و در اینترنت و شبكه های اجتماعی با تجاوز به حریم خصوصی مردم و به ویژه نسل جوان و زنان سوءاستفاده می کنند یا اینکه یک آدم خیلی با هوشی در اتاقی نشسته و با استفاده از قوه فکر، تیزهوشی و زرنگی سرشاری که دارد دست به کلاه برداریهای اینترنتی بزند . اما فیلم صرفا با نشان دادن رد وبدل شدن و کپی چند سی دی و دیدن چند سایت به بیراهه می رود. اما بیشترین لطمه ای که فیلم خورده بازهم مشکل همیشگی سینمای ایران یعنی نبود شخصیت‌پردازی درست، فیلمنامه ای منسجم و مستحکم بر پایه علت ومعلول است که همیشه همه چیز را تحت تاثیرقرار می دهد.
عبدالرضا منجزی فیلمنامه نویس فیلم شبکه در سینما بازنویس فیلمهایی چون «بادام های تلخ» و« آی پارا» بوده وکارگردانی فیلم سینمایی«شرقی» را درکارنامه خود دارد. فیلم سینمایی «شبکه» نخستین فیلمنامه مستقل او است و می توانست با شخصیتهایی کم و گره های داستانی بهتر تبدیل به اثری منسجم جذاب و سرگرم کننده شود اما با استفاده از شخصیتهای بی شمار و جزئیات فراوان باعث گیج شده مخاطب می شود و به نظر می رسد فیلمنامه نویس اثر هیچگونه تلاشی برای جمع کردن حواس مخاطب فیلم برای دنبال کردن و به خاطر سپردن جزئیات مختلف فیلم نداشته و همه چیز را ساده و بدون رمزگشایی و معما آشکارا به خورد مخاطب می دهد. بزرگترین مشکل فیلمنامه به ابهاماتی باشد که باعث می شوند مخاطب گیج‌ شود. مثل پایان بندی فیلم که گره های ماجرا بدون هیچ مشکلی و بدون منطق و به سادگی بازمی شوند مثل معمای قتل که در آن ما فقط در سکانس های کوتاهی وكیل امیر علی را با بازی «ایرج قادری» که آدمی خسته ، ناتوان ، پیر و بی حوصلگی است را می بینیم که با بررسی و مطالعه دلایل ، شواهد ومدارک قتل می پردازد و دیگر به شکل مستمر او را نمی بینیم و تا اینکه حقیقت را عیان می کند. انگارتمام فیلم از اول تا به آخر مقدمه چینی شده که در پایان فیلم همه حقیقت را بگویند. این خوب است اما نحوه پرداخت ، گفتن و بیان سینمایی این رمز گشایی اتفاقات فیلم هم است که در این بخش فیلمنامه نویس نتوانسته به درستی مقدمه چینی کند و همه دیالوگها به شکل ناشیانه ای گفته می شوند تا آدمهای بد قصه به جزایه اعمالشان برسند. برخی از سکانس های دراماتیک و اشک انگیز فیلم هم به جای اینکه باعث حس همزات پنداری مخاطب شود باعث خنده مخاطب می شود. برخی ازسکانس های اکشن فیلم که در آنها آدمهای خوب با منفی مبارزه می کنند، اغراق آمیزه از آب درآمده و باعث لطمه به این سکانس ها شده و می توان به جرات گفت که کاراکترهای فیلم در دو گروه خیر و شر دسته‌بندی می‌شوند تا بتوانند براساس خواستگاه فردی و اجتماعی که دارند قصه فیلم را در مسیری قابل پیش‌بینی و ساده به پایان برسانند. برهمین اساس شخصیتهای فیلم انسجام لازم را برای مخاطب ندارند و فیلم درست از همین جا لطمه خورده است .
به هرحال اکران شبکه به عنوان آخرین ساخته مرحوم ایرج قادری پایانی بر حضور ۵ دهه بازیگر و سینماگری است که در اکثر فیلمهایی که چه در مقام بازیگر و چه در مقام کارگردان تلاش کرد رفاقت، مردانگی، معرفت، ناموس پرستی ، غيرت ، شرف و انسانیت را به نمایش بگذارد . هر چند این اواخر در فیلمهایی مانند«محاکمه» و «پاتو زمين نذار» نشانی از مرد قهرمان و شجاع گذشته نداشت و تبدیل به آدمی خسته و بی حوصله شده بود تا جایی که فیلم «شبکه» را با وجود بیماری ساخت و درآن ما درنقش قهرمانی خسته و بازنشسته حضور یافت.
 قهرمانی که در جامعه امروز پیر شده و دیگر نمی تواند از آرمانهای گذشته اش در جامعه کاملا متحول شده امروز به لحاظ ساختار و مناسبات اجتماعی دفاع کند. گویی این قهرمان پذیرفته که جامعه امروز قهرمان نمی خواهد و باید تنها تماشاگر مناسبات اجتماعی و فرهنگی نسل‌ جدیدی باشد که همه خواسته هایش با قهرمانان گذشته متفاوت و نگاه سطحی به همه چیز دارد حتی قهرمان، ایرج قادری با ساخت این فیلم نشان داد که تا آخرین لحظه می توان عاشق سینما، نگاتیو، مخاطب و فیلمسازی بود و نام اش به راستی همیشه باعث استقبال مخاطبان از فیلمهایش می شد و بدون شک سینمای او با پشتوانه مردم توانسته بود سراپا بماند و امروز او دیگر درمیان ما نیست و باید به عنوان قهرمان با او به عنوان قهرمان پیروزدیروز، و قهرمان شکست خورده و خسته امروز خداحافظی کنیم. خداحافظ رفیق.


کد خبر: 41891

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdccs4q0.2bqso8laa2.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com