گزارشي از مراسم رونمايي كتاب بابانظر
1 مهر 1388 ساعت 15:29
مراسم رونمايي از كتاب بابا نظر با حضور شخصيتهاي فرهنگي و همرزمان شهيد محمدحسن نظرنژاد در حوزه هنري برگزار شد. سخنرانان اين جلسه درباره شخصيت اين شهيد و كتاب بابانظر صحبت كردند.
بنا به اين گزارش ه نقل از فارس، روز گذشته مراسم رونمايي از كتاب بابا نظر ، خاطرات شهيد محمدحسن نظر نژاد، در حوزه هنري برگزار شد.
در اين مراسم حسن بنيانيان،رييس حوزه هنري،محمدباقر قاليباف شهردار تهران و همسنگر و همرزم شهيد نظرنژاد، سردار رحيم صفوي، فرمانده سابق سپاه پاسداران ، حجت الاسلام والمسملين سيد مهدي خاموشي رئيس سازمان تبليغات اسلامي و مرتضي سرهنگي رييس دفتر ادبيات و مقاومت سوره مهر برگزار شد.
حسن بنيانيان در اين مراسم گفت: بعضيها كار خوبي ميكنند اما عمق و اثر بخشي كارخوبشان را نميدانند. چاپ خاطرات جانبازان جنگ و فرماندهان آن از آن دست كارهاي خوبي است كه عمق آن براي دست اندر كاراناش مشخص نيست. همه آنهايي كه مصاحبه ميكنند، خاطرات را نقل مي كنند،در كار تدوين و چاپ اين خاطرات هستند و حتي كساني كه تلاش ميكنند كتاب به دست مردم برسد و اهل قلمي كه مخاطب را تحريك ميكنند،كتاب را بخوانند. همه كار خيلي ارزشمندي ميكنند.
رييس حوزه هنري افزود:من از آقاي سرهنگي خواهش ميكنم از اين پس روي عمق و اثر بخشي كتاب و خاطرات دفاع مقدس بيشتر كار كنند و تاثيري كه شخصيتهاي مختلف از يك كتاب ميپذيرند و يا نوشتهها درباره آن كتاب، خودش كتابي شود.
وي همچنين با تبيين اهميت فرهنگ سازي و تمدن سازي اسلامي، آن را تنها راه برون رفت از مشكلاتي كه دست به گريبانش هستيم، خواند و گفت:فرهنگ در ذهن و رفتار و اعتقاد آدمهاست و وقتي عينيت خارجي پيدا ميكند تمدن ساز ميشود. در دوران دفاع مقدس، يك سري آدمهاي پاك به جبهه ميرفتند كه خدا و اعتقاد به قيامت اساس اعتقاد و تفكرشان بود و در رفتارشان نمودار ميشد. سلسله مراتب در جبهه هم بر اساس ايمان و درستي و راستگويي بود. جوان شانزده سالهاي به جنگ ميرفت و 2 سال بعد عارف به خانه برميگشت.
بنيانيان افزود: امروز هنر تمدن سازي در اين كتابها نهفته است. الان حركت خوبي شروع شده است. راه تمدن سازي دور نيست و ما با علمي كردن اين خاطرات ارزشمند، ميتوانيم راه حلهاي نجات بشري را از آنها استخراج كنيم.
سردار رحميم صفوي هم در اين مراسم گفت:ديروز كتاب بابانظر به دستم رسيد و بيش از نيم از آن را نيمه شب مطالعه كردم. اين كتاب با واقعيتهاي جنگ تطابق داشت. غلو در آن وجود ندارد و حقيقت جنگ همينهايي است كه گفته شده.
وي افزود: ويراستار اين كتاب كار هنرمندانهاي انجام داده است منتها ايرادي كه در اين كتاب ديده ميشود اين است كه در نام مكانها غلط املايي ديده ميشود. مثلا اسم رودخانهها و بعضي قرارگاهها و پاسگاهها اشكال املايي داشت. من اميدوارم اين كتاب مانند كتاب خاكهاي نرم كوشك مورد استقبال زياد قرار گيرد. خاكهاي نرم كوشك فرودين امسال به چاپ 74 رسيده بود و كتابي كه به دست من رسيد 251 هزارمين نسخه از آن كتاب بود. اميدوارم اين كتاب هم مورد استقبال قرار گيرد.
رحيم صفوي در ادامه مراسم به بيان خاطره اولين ديدارش با شهيد محمد حسن نظر نژاد پرداخت و گفت: من اولين بار ايشان را همراه با شهيد رستمي در پايگاه منتظران شهادت ديدم. اين دو عزيز در ستاد خراسان بودند. هر دو هيكلهاي ورزشكاري داشتند و كشتي گير بودند. شهيد نظر نژاد به نظرم يك مقدار اخمو آمد!
وي افزود: در عمليات بستان اين بزگوار را بيشتر ديدم. فرمانده دلاوري بود. بيشتر با قاليباف و قائاني به قرارگاه ميآمدند. آنچه كه در خاطراتش هست، واقعيت جنگ است. ما كه افتخار داشتيم كنار بابانظرها بوديم. اينها گوي سبقت را از امثال من و قاليباف ربودند.
سردار صفوي گفت: اميدوارم دفتر ادبيات و هنر مقاومت به غير از كارهايي كه در حوزه دفاع مقدس انجام ميشود متناسب با مسائل جديد مثل مواجه با جنگ و قدرت نرم قدم بردارد. اهل قلم و جوانان بايد مفاهيم قدرت و جنگ نرم را بشناسند.
وي در تبيين قدرت نرم افزود: قدرت نرم به جاي آنكه مردم را مجبور به انجام كاري كند، همكاري جماعتي را در راستاي اهدافش جلب ميكند و اين كار در قالب شكل دهي به علايق و سليقههاي فرهنگي انجام ميشود. دفتر ادبيات و هنر دفاع مقدس خودش را به روز كند.
محمد باقر قاليباف در اين مراسم به ذكر خاطرههايي از شهيد نظرنژاد پرداخت و گفت: من ابتداي جنگ شهيد نظر نژاد را نمي شناختم تا اينكه با اين شهيد و عدهاي ديگر از شهيدان سپاه را در عمليات سپاه در كوهسنگي ديدم. علاوه بر اين طيف كه تقريبا همگي شهيد شدند گروه ديگري هم در سپاه بودند كه بچههاي دانشگاهي واهل قلم و به قول خودشان ايدئولوژيك سپاه بودند و با اين گروه كه برخاسته از متن مردم بودند، فرق ميكردند.
وي افزود: پس از مدتي در سپاه تصميم گرفتند افرادي مثل بابانظر را كه سواد زيادي نداشتند از سپاه بيرون كنند. اما وقتي صحبتهاي شفاهي اثر نداد، روزي اسم نظر نژاد و عده اي ديگر را به نگهباني چسباندند تا ديگر اينها را راه ندهند. شهيد نظر نژاد هم آن روز با سر و صداي زيادي سراغ مسئول پرسونلي رفت. او را از زمين بلند كرد و به ديوار چسباند. مي خواست بگويد ايدئولوژي، بلد نبود! گفت سر تفنگ من يا سر خودكار و چي چيولوژي تو! من به عشق امام آمدم. من از تو شغل خواستم؟ من از تو حقوق خواستم؟ به تو چه ربطي دارد. بعد او را روي زمين رها كرد و همه فهميدند كه نمي توانند عذرش را بخواهند.
قاليباف گفت:من تحت امر نظرنژاد بود.ماهها فرمانده من بود.توي جبهه به من ميگفتند تندي و پس گردني ميزني. اما من هم اولين پس گردنيام را از بابانظر قبل از عمليات سوسنگرد خوردم! اين شهيد در تدبير و تحليل جنگ بي نظير بود. هرچه اوضاع سختتر ميشد عمق درايشتش بيشتر ميشد. علتش هم شجاعت و شهادت طلبياش بود. من در صحنههاي زيادي لرزيدم و او نلرزيد. ما هيچ وقت حتي در اوج سختي و خون و آتش او را در اضطراب نديدم.
وي درباره كتاب اظهار داشت: من دو نوبت اين كتاب را تورق كردم اما عميق نخواندهام. اما در اين كتاب هم خاطراتش را كامل نگفته است.
قاليباف دوباره گريزي به خاطراتش با بابانظر زد و درباره ديدارش با او 30 ساعت قبل از شهادتش گفت:آن موقع مسئول عمليات كردستان بود و مي خواست اشنويه برود.آمد پيش من. شروع به گله كرد كه وضع الان مثل اوايل جنگ شده است. دوباره همان چي چيولوژيها حاكم شدند. حتي توي محيط سپاه هم صفا و صميميت اول نيست. بعد از من گله كرد كه شما ما را رها كرديد و رفتيد تهران و بعد شروع كرد به هاي هاي گريه كردن. بعد رو به خدا كرد و گفت اينها بنده تو هستند از اين بعد با تو حرف ميزنم. بندههاي تو كه در جنگ نبودند به اسم جنگ حرف زدند و آنچه پسنديده نبود با بچههاي جنگ شد. خدا تو چرا با من اينجوري كردي؟ خدا من برات كم گذاشتم؟ بود جايي كه بترسم و بلرزم؟ جايي ديدي كه توپ و تركشي باشد و من بنشينم؟ بندههاي خدا با من بد كردند تو چرا؟ خانواده و بچههايم چه خيري از من ديدند؟ شهادت حق من نيست؟ تا كي منو امتحان ميكني؟ خدايا من دارم به عدالت تو شك مي كنم.ما خواستيم آرامش كنيم اما گفت من با خدا حرف ميزنم و با شما بندهها كاري ندارم. گفت خدايا اگر منو دوست داري منو ببر. نپسند گوشه پياده رو بيفتم.
بعد صداي اذان بلند شد و كلاه من را اشتباهي برداشت و رفت. تا اينكه فردا شبش خبر شهادتش را بهم دادند.
شهردار تهران با بيان اين خاطره در ادامه اين طور نتيجه گرفت كه امروز آن كساني كه روزهاي جنگ مرد جنگ نبودند و در صف نامردها ايستاده بودند، امروز جلودار فرهنگ جنگ و جبهه شدهاند.
وي همچيني راه برون رفت از مشكلات كنوني جامعه را بازگشت به فرهنگ بسيجي خواند و گفت: نظر نژاد تنها گوشهاي از خاطراتش را گفته اين شهيد تاريخ عظيمي دارد و از اولين روزهاي جنگ در كردستان بود. ما بايد كاري كنيم اين فرهنگ بدون دستخوردگي بماند و در صحنه مديريت جامعه آن را پياده كنيم. چون منطبق با فطرت آدمها هست همه را با هر سليقه و گرايشي تحت تاثير قرار ميدهد.
مرتضي سرهنگي در اين مراسم گفت: سربازهاي زمان جنگ پير ميشوند. اما ما با نوشتن و منتشر كردن خاطرههايشان آنها را تا ابد جوان 20 ساله نگه ميداريم. ادبيات جنگ در دنيا جوان مانده و در كشور ما هم بايد جوان بماند.
وي براي تيين اهميت نوشتن خاطرههاي جنگ و كمكي كه اين خاطره نويسيها به نتيجه گيري تاريخي ميكنند چند نمونه ازخاطرات ميخاييل رمضان، بدل صدام را بيان كرد و افزود: ميخاييل رمضان 3جلد از خاطراتش را نوشت و ما ترجمه اين كتابها را در يك جلد منتشر كرديم.
او در كتابش نقل ميكند كه روزي ايرانيها حمله سختي به ما كردند و تلفات زيادي داديم. ناراحتيام را به صدام گفتم . صدام گفت تمام ارتش ايران شيعه است.نيمي از ارتش ما هم شيعه هستند. اينها هم را ميكشند و هر دو به جهنم ميروند.
رييس دفتر ادبيات و مقاومت سوره مهر اشارهاي به منشور حكومتي صدام كرد كه در 8 بند براي پسرش نوشته بود و گفت: از اين 8 بند 4 بند براي نابودي شيعيان است. پسر دومش گفت اين كار غير ممكن است و صدام جواب داد من غير ممكن را ممكن و شيعه را از زمين محو ميكنم. در همين خاطرهها آمده كه حسين كامل، داماد صدام و مسئول قيام كربلا روي تانكها نوشته بود لاشيعه بعد اليوم.بعد حرم امام حسين را به توپ ميبندد و ميگويد تو حسيني منم حسينم. بجنگ تا بجنگيم!
سرهنگي گفت: اينها همه سند است. خواننده آن اتفاقها را ميخواند و اتفاقهاي بعد را هم ميبيند. اول جنگ هم ميدانستند كه بايد با سند حرف زد. مثلا وقتي عراقيها خرمشهر را اشغال كرده بودند روي ديواري نوشته بودند آمدهايم تا بمانيم. بهروز مردادي براي آن ديوار محافظ و نگهبان گذاشت تا به عنوان سند بماند و همه دنيا ازش عكس بگيرند تا مبادا رزمندهها از روي احساسات آن را خراب كنند. دانشجويي مثل مرادي آن روزها ميفهميد كه بايد با سند حرف بزند اما رسانههاي ما امروز با تبليغ حرف ميزنند و تبليغ با مبالغه همراه است. ما امروز اين اضافه وزن تبليغاتي را هر روز روي دكههاي روزنامه فروشي و بر تيتر روزنامهها ميبينم.
وي اظهار داشت: ما تا خرخره بدهكاريم . بدهكار بچههاي گمنامي كه تازه يكي از آنها را شناختيم؛ بابا نظر.استان خراسان يكي از منابع غني ادبيات جنگ است و بايد بيشتر به آن پرداخته شود.
سرهنگي درپايان به خوانده شدن و در دسترس بودن كتابهاي خاطره جنگ اشاره كرد و از توزيع كتاب دا با كمك شهرداري و آموزش و پروش ميان معلمان شهر تهران خبر داد.
حجت الاسلام والمسملين سيد مهدي خاموشي آخرين سخنران مراسم رونمايي از كتاب بابا نظر گفت:من اين كتاب را 3 روزه خواندم و بعد مقداري آن را ويراستاري كردم. زمان جنگ نوجوان بودم و در رفتار اين رزمندهها دقيق ميشدم. ما در جنگ، مردان مردي را ديديم كه خيلي مرد بودند! آنها نسخه انسان كامل بودند خدا هم ميگويد بعد از شهيد، من جانشين او در خانهاش هستم هركه آنها را خوشحال كند مرا خوشحال كرده است.
وي در ادامه با اشاره به كتاب عين الحيات علامه مجلسي كه شرح وصيت پيامبر به ابوذر است، خواندن آن را براي شناختن انسان كامل به همه توصيه كرد و افزود: ما درباره انسان كامل نبايد دنبال تصوراتمان برويم و اين توصيهها نسخه انسان كامل را نشانميدهد. بچههاي جنگ هم نمونه انسان كامل بودند. فرق جبهه و شهر اين بود كه در جبهه با مرگ بازي ميكردند و توي شهر براي ماندن تلاش ميكنند براي همين به شهر آمدن براي بچههاي جبهه سخت بود. نتيجه كتاب بابانظر هم اين است كه انسان كامل ميلش يه آخرت است نه دنيا.
خاموشي گفت: بابانظر نقل ميكند چون چشمش را از دست داده بود دكتر گفته بود كه نبايد گريه كند. بابانظر هم روزي براي درمان به تهران ميآيد اما هوايي ميشود و به قم مي رود.ميگويد يك دل سير سر دعاي كميل گريه كردم و بعدش چشمم حسابي عفونت كرد!
رئيس سازمان تبليغات اسلامي هم راه حل شدن مشكلات كنوني جامعه را رجوع به خاطرات شهيدان و فرهنگ شهادت و جبهه دانست.
در پايان مراسم رونمايي از كتاب بابانظر از همسر و فرزندان شهيد محمدحسن نظرنژاد، سيدحسن بيضايي مصاحبهگر كتاب بابانظر و مصطفي رحيمي تدوين گر اين كتاب توسط سخنرانان جلسه تقدير شد.
کد خبر: 6051
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcd.k092yt0zfa26y.html