نويسنده كتاب‌هايي درباره نظامي عنوان كرد

حد اعلاي شعر تمثيلي و ابداع مضامين نو در اشعار نظامي

24 مرداد 1389 ساعت 14:01


نويسنده كتاب‌هاي «قصه‌هاي گنبد رنگين»، «آفاق همه عشق»، «آوارگي كوه و بيابان» در سومين نشست درس‌گفتارهايي درباره نظامي گفت: اين كتاب‌ها بر اساس داستان‌هاي نظامي و بازنويسي آن‌ها نوشته شده‌اند. نظامي تنها شاعري است كه توانسته شعر تمثيلي را در زبان فارسي به حد اعلاء برساند و در انتخاب الفاظ و ابداع مضامين نو، استادانه كار كند.
به گزارش هنر نیوز به نقل ازايبنا، مريم طاهري‌مجد نويسنده كتاب‌هايي درباره نظامي در سومين درس‌گفتارهايي درباره نظامي كه به «نوگرايي نظامي» اختصاص داشت و در شهر كتاب مركزي برگزار شد، گفت: شعر نظامي با وجود دشواري‌هايي كه داشت، نظير ابهام بر اثر ابداع تركيبات تازه، اطناب در سخن، بازي با الفاظ، دشوار و پيچيدگي كلام بر اثر استفاده فراوان از واژه‌هاي عربي، بهره‌گيري از اصطلاحات علوم و فلسفه و معارف اسلامي، زيبايي‌هايي دارد كه مثال زدني است.
گردآورنده كتاب «قصه‌هاي گنبد رنگين» خاطرنشان كرد: نظامي تنها شاعري است كه توانسته شعر تمثيلي را در زبان فارسي به حد اعلاء برساند و در انتخاب الفاظ و تركيبات مناسب و ابداع مضامين نو ، استادانه كار كند.
وي افزود: تفاوت نظامي با ديگران در نگاه متفاوت او به انسان است. نظامي همان‌طور كه در زندگي خود ديگرگونه انديشيد و متفاوت از ديگران زندگي كرد، در آثارش هم به انسان، چه زن و چه مرد، نگاهي ديگر داشت.
گردآورنده كتاب «آفاق همه عشق» يادآور شد: او انسان را فردي موثر در تعيين سرنوشت خود مي‌بيند و با زبان شيواي شعر از انسان مي‌خواهد براي تعيين سرنوشت خويش تلاش كند و بندها و موانع را با هشياري از سر راه خود بردارد. آنگاه با كمك عشق به جايي برسد كه شايسته انسان است.
وي افزود: او براي اثبات عقيده خويش، ديدگاه خود را بصراحت بيان مي‌دارد. صراحت لهجه نظامي او را تا مرزي پيش مي‌برد كه خواننده را دچار سر درگمي مي‌كند. هنگامي كه مي‌خواهد به انسان درس آزاد بودن و رها زيستن بياموزد، به عقيده گذشتگان نزديك مي‌شود و مي‌گويد «در چنين ره مخسب چون پيران/ گرد كن دامن از زبون گيران/ تا بدين كاخ باژگونه نورد/ نفريبي چو زن كه مردي مرد».
گردآورنده كتاب «آوارگي كوه و بيابان» خاطرنشان كرد: اما گويي ماندگاري چنين تفكري در ذهن او طولي نمي‌كشد. چرا كه سعي در برجسته ساختن نقش زن در فرآيند عشق دارد. بدان گونه كه خواننده در خمسه او زنان عاقل و خردمندي را باز مي‌يابد.
وي افزود: نظامي زن را فراتر از معشوق مي‌بيند و نقش اول داستان را به او مي‌دهد و از رفتارش دفاع مي‌كند. اين كار در منظومه «خسرو و شيرين» به اوج مي‌رسد. شيرين در اين منظومه فرمانروايي عادل است كه وطن و مردم خود را دوست دارد. معشوقي است كه تا پايان به عشق اول خود وفادار مي‌ماند. او خسرو را از ژرفاي تيره روزي‌ها رهايي مي‌بخشد.
طاهري‌مجد خاطرنشان كرد: نظامي همان‌طور كه خود با زبان شعر بيان داشته، مثنوي «خسرو و شيرين» را در زماني كه متاثر از دوران خوش زندگي با همسرش «آفاق» بود سرود. اين زن درجواني چشم از جهان فرو بست. نظامي احساسات لطيف و علاقه خاصي به همسرش داشت و مرگ شيرين را شبيه به مرگ همسرش مي‌ديد و چنين مي‌گفت «در اين افسانه شرط است اشك راندن/ گلابي تلخ بر شيرين فشاندن/ به حكم آن كه آن كم زندگاني/ چو گل بر باد شد روز جواني/ سبكرو چون بت قبچاق من بود/ گمان افتاد خود كافاق من بود»
وي در پايان سخنانش گفت:‌ تفاوت ديدگاه نظامي با هم‌عصرانش در منظومه «ليلي و مجنون» نيز بخوبي مي‌توان درك كرد. ليلي در شعر استاد زني است كه عشق را رعايت مي‌كند. او فداكارانه، صبر و شكيبايي پيشه مي‌سازد و دل را به عشق ديرينه مي‌سپارد.
حماسه‌سرايي نظامي در «اسكندر نامه» و سنجش آن با شاهنامه
سپس سعيد حميديان به حماسه‌سرايي نظامي در «اسكندر نامه» و سنجش آن با شاهنامه فردوسي پرداخت و گفت: حماسه، زاده محيط قرن چهارم است. حتي در قرن پنجم هم حماسه مهمي نداريم. اساسا ما در آن سده‌ها، با دو گونه تفكر روبه‌رو هستيم: يكي تفكر فردوسي است و ديگري تفكر نظامي. فردوسي در زمانه‌اي زاده شد كه همه عوامل مساعد وجود داشت تا روح حماسي در مردم دميده شود. آن روزگار را بايد روزگار رنسانس ساماني ناميد.
اين استاد دانشگاه خاطرنشان كرد: سامانيان روح حماسه‌پردازي را ترغيب كردند، چون در آن زمان نهضت فراگيري براي بازگشت به گذشته باستاني، بازگشت به گذشته فرهنگي و رسوم و تاريخ باستاني وجود داشت. اين نهضت، هنجار آن زمان بود. در حقيقت روح مبارزه در كالبد ايراني دميده شده بود و ايرانيان در برابر خلافت زورگوي عباسي، قد علم كرده بودند. البته سامانيان آفريننده اين جريان نبودند، بلكه تشويق كننده آن به‌شمار مي‌رفتند. چون پادشاهان هيچ گاه آفريننده نبوده‌اند.
وي افزود: اما در قرن پنجم حتي اثري حماسي هم نمي‌توان يافت كه در خور اهميت باشد. براي مثال چگونه مي‌توان اسدي توسي را با فردوسي مقايسه كرد؟ در قرن ششم وضع بدتر مي‌شود و حماسه نامه‌هايي مثل «شهريار نامه» سروده مي‌شود كه اصلا قابل سنجش با شاهنامه نيست.
حميديان يادآور شد: بايد توجه داشت كه آن‌چه ما از فردوسي توقع داريم، نبايد همان را از نظامي انتظار داشته باشيم چون آن دو تفاوت فكري دارند. دوره فردوسي، دوره استيلاي انديشه و تفكر عقلاني در ايران است. اين معتزله بودند كه تفكر عقلاني را رواج دادند. هنوز مانده بود تا اشاعره بر جريانات فكري تسلط پيدا كنند. فردوسي هم زاده تفكر معتزلي بود. اما نشانه‌ها مي‌گويند كه نظامي فكر اشعري داشت.
وي افزود: اشعري‌ها به پذيرش قضا و قدر اعتقاد داشتند. اما معتزله مي‌گفتند كه خداوند انسان را عاقل آفريده تا از عقل و خرد خود استفاده كند و زندگي و جامعه و جهان را تغيير دهد. در مقابل اين تفكر، اشعري‌ها قرار داشتند كه تسليم قضا بودند. نظامي هم داراي تفكر اشعري است. به‌راستي هم اگر فردوسي مثل نظامي مي‌انديشيد، شاهنامه پديد نمي‌آمد.
حميديان يادآور شد: فردوسي بر آزادي و اختيار آدمي تاكيد دارد، در حالي كه چنين تفكري را هرگز در نزد نظامي نمي‌توانيد بيابيد. البته اين سخن نسبي است، نه مطلق. براي اين كه تفكر جبرگرايانه نظامي را دريابيم، كافي است كه «ليلي و مجنون» او را نگاه كنيم.


کد خبر: 15297

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcd5x0f.yt0kn6a22y.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com