در گالری هما به نمایش در می آید؛
«ارابه خدایان» به روی دیوار می رود
20 ارديبهشت 1391 ساعت 14:21
گالری هما پنجمین مجموعه از آثار حسین سلطانی را با عنوان « ارابه خدایان » به نمایش درخواهد آورد.
شاید بی اغراق نباشد که زندگی هنری حسین سلطانی را یکی از با ثبات ترین زیست های هنری در میان نسل معاصر نقاشی ایران بشناسیم . نام او و اتومبیل پیکان « اسطوره پاپ قرن بیستمی ایران » با یکدیگر مترادف شده اند . به نقل از حسین سلطانی در بیانیه این نمایش ، «پیکان نمادی ست که در پی گریز از ساخت تک معنایی هویت است و دنیای نشانه های مختص خود را می آفریند ، از این رو واقعیت خاص خود را پدید می آورد و این واقعیت ست مجهول»
آثار این دوره سلطانی هر چند هنوز شاکله شکلی دارند ولی هنرمند در آنها نوعی نمادشناسی را با انتزاع فرم در هم آمیخته و از ریخت ایران خودرو ، انتزاعی بومی استخراج کرده است .
تجسس حسین سلطانی در زیست و بافت پیکان بعدها توسط نسل از هنرمندان پس از او مورد استفاده قرار گرفت و همین پیشینه است که از او هنرمندی پر سابقه در عین جوانی ساخته است . این رخداد از ۲۲ اردیبهشت تا ۳خرداد در آدرس ولنجک ، خیابان هجدهم ، پلاک ۹ ، گالری شیرین ( سالن شماره ۲ ) رودرروی علاقه مندان قرار خواهد گرفت .
مقدمه
احمدآریامنش در سالهای آغازین دهة شصت نوجوانی پر شور در عرصه آموزش خوشنویسی بود. در عین حال روح بیقرار او باعث می شد که به هنرهای همسایه نیز سَرکی بکشد. گاهی نیز در صحنه تئاتر نقشی را تجربه می کرد و زمانی با دف، نوایی را در کنار دوستان اهل موسیقی زمزمه می نمود. مصاحبت با او در آن سالها و اختلاف سنی دو – سه ساله باعث شد که به وی پیشنهاد کنم که در هنر خوشنویسی تلاش مستمر خود را بکار بگیرد و در نسبت با سایر هنرها سعی کند استفاده کننده و بهره مند از لذت معنوی آنها به نفع هنر اصلی خود باشد. آریا منش بعد از تقریباً بیست و هشت سال این پند خیرخواهانه را دوباره برای خود من باز گو کرد که چسان توانسته تاثیر لازم را از آن بگیرد و بالاخره این که او توانست خوشنویسی شود که در دایره محدود و پر از معیار و میزان خط هنرنمایی خود را دنبال کند. سالهای تجربه او مثل بسیاری از هنرجویان سختکوش درشهر باستانی و پر قدمت همدان سپری شد. شهری که سنگ نوشته های قدیمی و دیرین آن در پس زمینه ذهنی وی جای داشت و زمانی که مشق مداوم خط را در کلاس استادان دیار خود- کسانی چون استاد احمد تیموری- ادامه می داد با آن سنگ نوشته ها رابطه ای از جنس رمز و راز را برقرار می کرد و هماره این سوال را از صافی تخیل خلاق خود می گذراند که آیا می توان روزی و روزگاری با الهام از خطوط میخی و حرکت های عمودی، افقی و مورّب آنها و سیر منطقی از قوت به ضعف، آنهم در چارچوب بوم و صفحه خطوطی را با قلم نی، قلمبند کرد؟ این خواسته ای بود که در ذهن نوجوان نقش بسته بود و لحظه ای او را به خود وا نمی گذاشت.
با این حال او می بایست تجربیات خود را باطی مراحل آموزش سنتی بارور می کرد. لذا در این طی طریق راه را ادامه داد و هم او بود که در این دوره جسارت را چاشنی کار خود کرد و بی اعتنا به نقد و نظر ناقدان و نام آوران بر این باور شد که در سفره گسترده هنر خوشنویسی، جوانان جویای نام می توانند در کنار پیران فرهیخته و استادان خط همنشینی مسالمت آمیزی داشته باشند. بنابراین نباید تعجب کرد که او اوّلین جزوه آموزشی خط نستعلیق را در جوانی با نام «حُسن همجواری» (نشریساولی سال ۱۳۷۰) به چاپ پنجم رساند که در آن مقطع زمانی حرکتی جسورانه به شمار می آمد.
با این حال همان بیقراری نوجوانی در دوره جوانی نیز روح او را تسخیر کرده بود. دنیای رنگ و عرصه بوم و نرمش قلم مو این بار احمد جوان را برای تجربه آزمایی تازه و قلم فرسایی در حریم و مرزهای هنر نقاشیخط به خود می خواند.
از نستعلیق تا خط کرشمه
این رگه های اولیه زمینه ای را فراهم آورد که او پس از درک محضر استادان کلاسیک نستعلیق و اندوختن دست مایه لازم از سنت خوشنویسی پارا فراتر نهاده و به مَدَد همان پس زمینه های ذهنی مبتکر یک نظام هندسی تازه در میان سایر خطوط باشد. او این نظام هندسی را به خاطر لطافت و نرم گونگی آن کرشمه نام نهاد. نزدیک به همین سالها استاد حمید عجمی تجربه معنوی خط مُعلی را از سرگذرانده بود. و به همین دلیل به جریانی تحت عنوان خطوط نو ظهور در کشور دامن زده می شد. (تصویر )
احمد در دهة هفتاد با مطالعه آثار بزرگان نقاشیخط، درس های معلمان و استادان این گرایش را به شکل غیر مستقیم نیز از سر می گذراند. به طور حتم باید خود وی بیشترین تأثیر پذیری از آثار بزرگان را که در تابلوهای وی حضور دارند زمانی به خوبی بیان کند.
حاصل اولیه کنکاش و کندوکاوهای او به چاپ رساندن کتابی با عنوان خط کرشمه (سال ۱۳۷۹ و چاپ سوم ۱۳۹۰) بود. با این کار بود که او خود را به عنوان خوشنویسی نوگرا به جامعه هنری معرفی کرد. از این پس در اکثر فعالیت های نمایشگاهی آریامنش هنرمندی با گرایش نقاشیخط شناخته می شد. در مورد خط کرشمه آریامنش بر این باور است بنیان «خط خود ساخته و پردازش شده» به توسط او که نامش را «کرشمه» نهاده از خط میخی کتیبه مشهور گنج نامه همدان گرفته شده است. (تصویر )
قلم گذاری خط کرشمه مقابل قلم گذاری نستعلیق است و با شیب متوسط قلم و میدان فراختر آن اجرا می شود. در حرکات افقی، قلم زاویه ای در حدود ۸۰ تا ۱۲۰ درجه را در قلم گردانی تجربه می کند. سیر صعودی قلم و به انتها رسیدن در نهایت نازکی و ظرافت از ویژگی های دیگر خط کرشمه است. البته بنظر می رسد آریامنش حرکات افقی خط کرشمه را از خط کوفی گرفته و این حرکات افقی را با توسعه دادن بیشتر با منحنی وقوس ترکیب کرده است. و حاصل آن روانی و سیالی و نرم گونگی خط کرشمه می باشد. از نظر او جلوه های بصری خط کرشمه تداعی کننده «حرکت موج در آب»، «پریشانی گیسو در باد»، و «حرکت آهنگین علفزار در نسیم» است به طوری که تصویر سازی او با خط کرشمه می تواند رابطه ای با اجزا و عناصر طبیعی داشته باشد . آریامنش با خط کرشمه و پرتاپ های صعودی و دادن سرعت به قلم در منتهای الیه راست صفحه و گردش نزولی قلم در قسمت انتهایی حروف و کلمات و بویژه در امتدادهای حرف «میم» نوعی حسّ رهایی و گریز از تکلّف را تجربه می کند. کار آریامنش در کرشمه نشاندن قوت (حرکت شش دانگ قلم) در کنار ضعف (حرکت نازک و ظریف قلم) است. او آگاهانه یا ناآگاهانه از «فن بصری تضاد» به عنوان پر انرژی ترین شگرد بصری بهره تام می بَرد و نیاز زیباشناختی خود را با این حسّ رهایی پاسخ می دهد. پاسخی که اهل هنر و سایر علاقمندان نیز در آن شریکند. (تصویر )
با این حال باید اذعان کنیم به رغم این همنشینی و یا حتی دلنشینی، خط کرشمه خطی ناخواناست که مخاطب خود را ناگزیر از رمز گشایی آن می بیند و شاید هم بهتر آن باشد که به خاطر بار گرافیکی و صفحه آرایی و پرکردن صفحه، قبل از آن که خط نگرنده خط کرشمه را بخواند آن را به عنوان یک خطّ نقاشی شده تماشا کند. (تصویر )
خط سفیر
آریا منش پس از چند سال این ضعفها را در خط خود ساخته خود بخوبی فهمید و با افزودن ویژگیهای تازه، کرشمه را مرحله ای به خواناشدن نزدیک کرد.
کرشمه او این بار در لباس کامل شده تری با نام جدید سفیر (پیام رسان) در سال ۱۳۸۸ به عرضه در آمد. در نمونه های جدید سفیر ضابطه و قانون مندی بیشتری دیده می شود. در واقع می توان بر وجوه اشتراک آن با حرکت های اساسی و شش دانگ خط ثلث و بُرش های دوایر خط نسخ و رعایت خط کرسی تأکید داشت. نمونه های خط سفیر در مؤلفه های صعودی نیز با خط ثلث و اقلام سِته (ریحان و محقق) اشتراک دارد امّا شاید حرکت کرشمه گونه دندانه ها و ایجاد تغییر مسیر حرکت های حروف با اتصالات نازک و ظریف و نرم شدن در اجرا از ویژگیهای اختصاصی سفیر باشد.این که خط سفیر در کنار خطوط ماندگار نسخ و ثلث و نستعلیق و شکسته چقدر می تواند قدرت ماندگاری داشته باشد.باید به معیار صافی زمان و اقبال اهل هنر به عنوان یک شاخص و داور هنر شناختی توجه کرد. اما همکلام با سخن آریامنش در پیشانی کتابش باید گفت «این هم روایتی است...». (تصویر ) آریامنش در مورد فرزند معنوی خود چنین نوشته است:
«سفیر برگرفته از کرشمه است اما با نگاهی به خط نسخ، ثلث و طنازی های خاص هنر ایرانی. غیر از اجرای متون عربی، در اجرای متون فارسی نیز همچون کرشمه توانا و منحصر به فرد است. سفیر خطی است به قاعده مندی اکثر خطوط متداول. راست قامت و همراه با چندین حرکات منحنی شکل در چهار جهت؛ که تیزی و تندی بعضی از حرکات را پاسخگو باشد و مجموعه ای متعادل ارائه دهد.
وجه نوشتاری، و دقت و حوصله در اجرا، از ویژگی های بارز این خط است و استدلال منطقی آن در ترکیب بندی بیشتر نمود پیدا می کند. تنها وجه اشتراک کرشمه و سفیر؛ وحدت در مبدأ هر دو است، و گرنه تفاوت بسیار با هم دارند.» (کتاب سفیر ص ۲۵)
کار آریامنش هر چه که باشد مُهر تأییدی بر ظرفیت های نو شدن خوشنویسی سنتی است . که چگونه در سنبله و ذات میراث غنی گذشتگان می توان افق های تازه و نظامهای هندسی خوشنویسانه جدید بنیان نهاد و به نیازهای تازه پاسخهای جدید داد. کاری که برخی از رهروان پُر عجله نقاشیخط از آن غافلند و گویی فرض زمینه ای خود را نخست برویران کردن معیارهای گذشته می دانند و لاجرم کارهای آنها کم فروغ و کم اثر از آب در می آید.
در روزگار فعلی آریامنش با تدریس و برپایی کارگاههای هنری اهتمام ویژه ای برای معرفی و آموزش خط سفیر بکار بست و حتی ظرفیت های کاربُردی آن را برای چاپ بر روی لباس بخوبی نشان داد. (تصویر )
نقد و نظر
خط سفیر هنوز تا سازگاری درونی و همنوایی حروف و حرکات و کلمات راه زیادی را در پیش دارد. خاصه آنکه همین سازگاری با شعر فارسی نیز تا پسند و اقبال اهل هنر و تا اینکه بتواند عموم مخاطبان را به خود جذب کند نیازمند چکش کاریهای هنری است. البته این نکته یعنی سازگاری و هماهنگی به طور نمونه با شعر حافظ اگر چه ضعف خط سفیر است امّا عظمت و شکوه خط نستعلیق را در دراز نای تاریخ بیش از پیش بر ما نمایان می سازد که دریابیم: «بیهوده سخن بدین درازی نبود» (تصویر)
همین نکته خواننده اهل تأمل را به این سوال راهنمایی می کند که براستی پس ظرفیت سفیر در چه قالبهایی است؟
این نکته را آریامنش در قطعات منفرد و ترکیب های خود که نمونه هایی از آن در کتاب درج شده نشان داده است. سفیر به خاطر این که تلفیقی از خط ثلث و نسخ به شمار می آید فعلاً با تبعیت از نیای ساختاری خود با متن عربی بیشترین هماهنگی را دارد و مفردات وکلمات آن شاید نتوانند بار معنای زیادی را به دوش بکشند. لذا در عبارات و کلمات و ترکیبات کوچک و نمادین بیشترین خودنمایی و جلوه گری را دارند و از این حیث آریامنش به نظر می رسد که در ساخت نظام هنری برای آثاری از نوع «مینی مال» گامی موفق برداشته است. به همین سان در ایجاد فرمهای تازه، سفیر دارای عرصه و ظرفیت قابل توجهی است . (تصویر)
سفیر نمونه ای از یک تلاش هنری است که می خواهد برای خوشنویسی در یک قالب تازه جایگاهی را فراهم آورد. خوشبختانه این تلاش هنری به بارنشست و به بسیاری از پس زمینه های بصری بویژه در رسانه های دیداری، روزنامه ها و مطبوعات، عناوین جلد و پوسترها راه یافت. هر چند که در مواردی از این نظام هندسی در تایپوگرافی نیز استفاده شد که به طور حتم این تداخل و چندی و چرایی آن بحث جداگانه ای را می طلبد. (تصویر)
نزدیک شدن به مرزهای نقاشیخط
آریامنش با گذر از سنت نستعلیق و تجربة کرشمه و سفیر بالاخره در منزلگاه اصلی هنر خود استقرار یافت تا نقاشیخط به دلبستگی اصلی او تبدیل شود.
به نظر می رسد او پس از گردش در دنیای نقاشیخط بزرگان این دیار و از سرگذراندن و مطالعه آثار زنده رودی، مافی، محمد احصائی، نصرالله افجه ای، رسولی و بختیاری، خوشه چین خرمن هنری این عزیران بوده امّا به طور خاص گرایش او به سوی هنرمندی ویژه در شماری از تابلوهای نقاشیخط او دیده می شود این گرایش تاثیرپذیری او را از زنده یاد فرامرز پیل آرام را تداعی می کند. احمد آریامنش در نمایشگاه اردیبهشت ۱۳۹۰ اثر نقاشیخط خود را که مُرکّب از سه قطعه تابلو درمجموع به اندازه ۵×۲ متر بود با ردّ پای مشخص از آثار پیل آرام در موزه هنرهای معاصر به نمایش در آورد.
تا قبل از نمایشگاه جمعی اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ شاید موفق ترین نمایشگاه انفرادی آریامنش در موزه فلسطین (تابستان ۱۳۸۸) برپاشده باشد. بخشی از نمایشگاه مذکور آثار نقاشیخط او بود که می توان با قدری تأمل در آیینه آثار آن ردّ پای جست و جوی های او از سرآمدن جریان نقاشیخط را به تماشا نشست. (تصویر )
در این تجربه آزمایی ها او با ایجاد سرعت، جلوه های ناشناخته بداهه را در حسّی مملو از شور و شوق درونی با خود همراه می کرد. و این نکته را دریافته بود که با توجه به خاصیت پیش بینی ناپذیری حرکات و اتصالات خط، می تواند اِلمانها و عناصری تازه را کشف کند. لذا در این سیرو سلوک همواره به دنبال شکار لحظه های مجسم روی کاغذ و بوم بوده است. خوشبختانه حسی که از دیدن آثار تازه و زنده او در بیننده شکل می گیرد نشان می دهد که آریامنش فعلاً تجربه های نقاشیخط خود را در روی بوم و در تکنیک نقاشیخط واقعی و دستی به پیش می بَرد و به جز یکی دو مورد نقاشیخط ماشینی یا دیجیتالی موردی از وی دیده نشده است. (تصویر)
با این حال این پایان ماجرا نیست. آریامنش گویی یک دغدغه در ماورای ذهن خود دارد و آن این است که در جایگاه جستجوگرانه فعلی می خواهد از تقلید گریزان باشد. زیرا ذات هنر تقلید را فقط در مراحل کسب تجربه و تعلیم می پذیرد. لذا همواره در سالهای اخیر دست یافتن به یک زبان بصری ویژه برای او اولویت اوّل بوده است . دراین که او تا چه اندازه در کارهای واپسین خود موفق به انجام این کارشده قضاوت اهل هنر ملاک است. امّا به نظر می رسد که آریامنش در مصاف دو دهه ای خود، با زبان بوم تعامل خوبی پیدا کرده و قلمش در این سالها روان تر و نرمتر به گردش در آمده که این خود موفقیت بزرگی است. از نظر نگارنده این قلم معاینه دقیق آثار این هنرمند تلاش گر نشان می دهد که تا اندازة قابل توجهی در جذب و دریافت به گزیده ها، تکنیکها و شِگردهای سر به مُهر بزرگان نقاشیخط توفیق یافته و توانسته در هر اثر ردّ پایی از این جلوه های ویژه تجسمی را به نام خود رقم زند. امّا این که آیا وادی تجربه اندوزی برای وی به پایان رسیده و او در مرحله تولید اثر هنری شناسنامه داری است که بدون رقم بتواند مُهر و نشانی او را در نظر بیننده تیزبین تداعی کند؛ به نظر می رسد که باید منتظر آن مرحله ماند تا زمان لازم آن فرا رسد و آن وقتی است که گردش و قلم گردانی آریامنش این توانایی را تجلی دهد. از خاطر نبریم که مهمترین ویژگی در هنر، کار و خستگی ناپذیری است که رام شدن قلم و آرامش یافتن رنگ را در چارچوب بُوم متجلی خواهد ساخت. این صفتی است که احمد آن را در وجود خود نهادینه ساخته و به این دلیل او به همین اندازه که از تشویق فلان بزرگ آنقدر خشنود نمی شود ، نقد یک منتقد نیز او را از کوشش و تلاش باز نمی دارد. سلوک آریامنش نوید آمدن هنرمندی پر انرژی در عرصه نقاشیخط است. و بی شک در تلاش یک دهه آینده وی، سیر در افق های تازه و دگرگونی در اندیشه و روش هنری او ارمغانی خواهد بود که در سایه سار مطالعه مُدام و کارپیگیر می تواندآثاری گرانقدر را فراهم آورد و نام آریامنش را در کنار زبده گان نسل سوّم نقاشیخط معاصر ایران ماندگار کند. باید توجه داشت آنچه که در نهانخانه ذهن و ضمیر هنرمند از آثار و فعالیت هنریش وجود دارد در درجه اوّل می بایست مبتنی بر منطق و تواضع هنری باشد. اگر هدف آرمانی آریامنش متفاوت بودن کار هنری اوست باید دستیابی به این هدف آرمانی در دیده گان اهل هنر، ناقدان و هنرمندان دلسوز نیز تجلی یابد. زیرا تکرار «ترجیع بند متفاوت بودن» نیازمند مولفه های تازه اندیشانه ای است که این موارد خود را براحتی تسلیم هنرمند نمی کنند. در دورة فعلی احمد آریامنش با دریافت دست مایه های سنت خوشنویسی از دالان نُه توی خط لایقرا کرشمه به گسترة وسیع خط تلفیقی سفیر رسیده و در نهایت ذهن و ضمیر وی متوجه برداشتها و تصویرسازی های مفهومی نقاشیخط در روی بُوم شده است. نگاه انتزاعی او به حرکات سفیر در روی بوم به شکل گیری فرمهای بدیع و مفهومی منجر شده که درنمایشگاه اردیبهشت ۱۳۹۱ (نگارخانه ساربان) نمونه های مشخص آن قابل مطالعه است. نقاشیخطهایی که او با مضمون «عشق» در روی بُوم کار کرده نمونه ای از این دست می باشد. و او شاید در لابلا و کشاکش حرکت اجزای عشق خود را به فراموشی سپرده است زیرا خاصیت عشق بر داشتن و سوختن هر آن چیزی است که در میانه باشد. به قول مولانا:
عشق آن شعله است کو چون بر فروخت
سر بسر فکر و عبارت را بسوخت
(تصویر)
کد خبر: 40217
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcd5x0o.yt0zf6a22y.html