سریر: هر پاپی مبتذل نیست
20 تير 1389 ساعت 10:17
مدیرعامل خانه موسیقی گفت: فعالان موسیقی پاپ استحقاق داشتن یک کانون مستقل را دارند اما این نوع موسیقی نیاز به باز تعریف دارد زیرا متاسفانه افراد زیادی این نوع موسیقی را با ابتذال مترادف می دانند در صورتی که اصلا چنین نیست.
به گزارش هنرنیوز به نقل از مهر دکتر محمد سریر یکی از اعضای هیئت مدیره خانه موسیقی است که از بدو تاسیس این نهاد همواره از حقوق عده ای از فعالان عرصه موسیقی که تحت نام "پاپ" فعالیت می کنند دفاع و از پیشداوری نسبت به آثار آنها انتقاد کرده است. ز نظر محمد سریر هر نوع موسیقی می تواند مبتذل و یا فاخر باشد و ارزشگذاری موسیقیها و آثار صوتی در بطن و متن آنها و نوع ساخت و پرداخت آن نهفته است و نه در عنوان و گونه ای که آن قطعه تحت آن نام ارائه می شود. در ادامه سخنان مدیر عامل خانه موسیقی که خود از آهنگسازان قدیمی و پیشکسوت موسیقیهای مختلف پاپ، موسیقی فیلم، کلاسیک و... بوده است را می خوانیم.
از یک دهه پیش همواره این پرسش وجود داشته که چرا کانونی به نام کانون خوانندگان و یا فعالان موسیقی پاپ در خانه موسیقی وجود ندارد. دراین باره چه نظری دارید؟
این قضه بر می گردد به اینکه هیچگاه تعریف درستی از موسیقی پاپ ارائه نشده است، دوم اینکه این کلمه به عنوان یک امر مبتذل در جامعه مطرح شده و طبیعی است که این کلمه چه برای کسانی که آن را به کار می برند و چه کسانی که در این زمینه فعال هستند برداشت منفی ایجاد کرده است. افراد فعال که بعضا در حوزه موسیقی پاپ فعالیت هنری دارند از این نگاه منفی بسیار ناراحت هستند. من عقیده دارم که ما باید یک بازتعریف نسبت به این موضوع داشته باشیم اما مسلما بسیار مشکل است که بخواهیم این تعریف را در ذهن افراد مختلف جامعه تصحیح کنیم.
شما چه تعریفی برای این نوع موسیقی دارید؟
موسیقی پاپ (که از کلمه مردمی گرفته شده) از دیرباز معمول بوده و بیشتر در قرون گذشته به موسیقیهای نواحی و فولکلور و روستایی گفته می شد که با بیانی ساده و روان یک انکشاف خاطری در ذهن مردم شهرهای بزرگ وقتی که به عنوان نوازندگان مردمی به شهرها می آمدند در سالهای دور ایجاد می کرد. زیرا با موسیقی رسمی و درباری و حتی موسیقی کلیسا که قاعده و قوانین خاصی داشت فرق داشت و دست مردم برای اجرای آن بازتر بود.این موسیقی در کنار دیگر موسیقیها حضور داشت و در اوایل قرن بیستم ما مشاهده می کنیم به نوعی آوازهایی که کمی از آن موسیقیها استفاده شده و کمی هم شهری تر شده و از آن حالت روستایی در آمده بیشتر در دل مردم می نشست.
این موسیقی از اوایل 1320 و قبل از آن از اروپا به ایران آمد و بیشتر در حوزه ترجمه موسیقیهای غربی با شعرهای فارسی بود و گاهی هم موسیقی کوچه و خیابان که مردم معمولی و کسبه و ... اینها را بیان می کردند و این موسیقی روان بود و در ذهن می نشست. حتی کم کم بر اساس آنها قطعاتی هم ساخته شد که شرایط اجتماعی جامعه را در مقاطعی از زمان معرفی می کرد و همین الان هم در لایه ای از زمان بیان کننده شرایط آن زمان است و سرخوشی، تالم و احساسات مردم را در یک مقطع خاص بیان می کند.
خیلی ها گمان می کنند این مسئله عیب این نوع موسیقی است اما اینگونه نیست و اینها در بطن خود مطالب بسیار ارزنده ای دارد که شنونده را به مقاطعی از تاریخ و چگونگی شرایط اجتماعی آن زمان هدایت می کند. بنابراین خاستگاه این موسیقی از اجتماع است و جامعه هم می شنود. در حقیقت نباید ارزشهای ذاتی آن را انکار کنیم. باید وجه هنری اش را جدا بگذاریم و به وجه اجتماعی آن توجه نیز کنیم. درست مثل کتاب خاطرات است، کتابهای خاطرات تاریخ نیست اما بخشی از تاریخ است که ممکن است در تاریخ نیامده باشد اما منشاء و منبع تاریخ است. اگر به شان این موسیقی توجه بیشتری بکنیم، منزلت انواعی از آن را در این حد بسیار پایین و نازل نمی آوریم. اگر کسانی از این الگوها اینگونه سو استفاده می کنند نباید خود الگو را زیرسوال ببریم و نقد کنیم.
آیا می توان گفت که بستر این موسیقی برای ابتذال به مراتب بیشتر از موسیقی کلاسیک و سنتی است؟
بله، به عقیده من ما موسیقی کیفی داریم و موسیقی بی کیفیت یا با کیفیت نازل هم داریم. ابتذال معنایش این است که شنونده را به سمت اندیشه های انحرافی ببرد. من فکر می کنم یک آدم سالم هیچوقت با یک موسیقی به سمت ابتذال نمی رود. زمینه های ابتذال در جای دیگر فراهم می شود. بنابر این اگر کسی زمینه های ابتذال را نداشته باید هیچوقت موسیقی بد در او ابتذال ایجاد نمی کند. ولی موسیقی متفکرانه و موسیقی ممتاز وجود دارد که انسان را به اندیشه ورزی و تعالی ذهنی هدایت می کند.
پس در کنار اینها موسیقی مبتذل هم وجود دارد.
ببینید، بحث شعر جدا از این مسئله است. اگر شعر را از این موسیقیها کنار بگذاریم موسیقیها خیلی اتهامشان سبکتر می شود در قیاس با هنگامی که بار شعر روی آنهاست. نمی توانیم بگوییم این موسیقی کلا بی ارزش است. البته می شود گفت که بی ارزش است. یعنی ارزش هنری ندارد. البته این موسیقی استعداد بالقوه دارد و وقتی شعر روی آن می آید بالفعل می شود.
برگردیم به تاریخچه موسیقی پاپ.
بله. در5 دهه اخیر انواع مختلف موسیقی در جامعه حضور پیدا کرد. به غیر از طیفهایی که کاملا به موسیقی دستگاهی وصل بودند و جانمایه آنها ردیف بود طیفهای دیگری نیز بودند که گاهی با ردیف در ارتباط بودند، گاهی با موسیقی مذهبی یا با موسیقی نواحی و دیگر موسیقیها در ارتباط بودند وارد صحنه شدند و بیشتر نظرشان این بود که حالت مناسب و خوبی را برای شنونده ایجاد کنند بدون اینکه بخواهند او را تحت یک چارچوب فکری قرار دهند. جامعه هم به سمت صنعتی شدن رفته بود بنابراین این شرایط فرصت ذهنی به افراد خودش نمی داد که به سمت شنیدن کارهای بسیار پیچیده و ارزشمند برود. و در این بستر موسیقی پاپ رشد پیدا کرد و جامعه نیز از این مسئله استقبال کرد. البته در کنار این هم طبقه ای از جامعه به موسیقی دستگاه و ردیفی گرایش داشتند و بعضا به موسیقی کلاسیک غربی متمایل بودند.
آیا موسیقی پاپ الگوی خاصی هم داشت؟
الگوی اصلی این بود که موسیقی ای باشد که بتواند مسائل روز را در بطن آزاد کلام خود بیان کند.
این مختص ترانه هاست؟
بله، موسیقی بی کلام مقوله دیگری است. در اینجا موسیقی با کلام منظور ماست. در برهه ای از زمان موسیقی بی کلام نقش پر رنگی نداشت. من اتفاقا می خواهم به این مورد برسم که موسیقی پاپ یعنی آنچه در کشور ما به این موسیقی اطلاق می شود همه چیز را در گونه های خود دارد.از موسیقی بسیار جدی تا موسیقی غیر هنری وسطح پایین. این مقوله را ما نتوانستیم تعریف کنیم که موسیقی محبوب همیشه در همه انواع آن موسیقی موسیقی بدی نیست.
مگر اینطور تعریف شده که موسیقی محبوب بد است؟
این تفکر جا افتاده که اگر موسیقی ای که نزد مردم محبوب است موسیقی نازلی است و این تفکر قطعا اگر به طور عام نگاه شود اشتباه است. یعنی تمام بحث موسیقی پاپ همین است که چون در لایه های مردم نفوذ کرده پس بسیار نازل است و این تفکر در مواردی همیشه مصداق ندارد و هیچگونه کالبد شکافی لازم نمی شود که یک موسیقی می تواند محبوب باشد ولی بسیار ارزشمند نیز باشد. ممکن از در چارچوب موسیقی مدرن و نوآورانه نباشد اما در دل مردم جای دارد. پس اگر ما همه گونه های موسیقی پاپ را زیر سوال ببریم در حقیقت تمام موسیقی را زیر سوال برده ایم و در حقیقا شعور و ادراک مردم را زیر سوال برده ایم. چون مردم دارند با این موسیقی زندگی می کنند و انواعی از آنها که بیشتر در تصنیف ما متجلی است موسیقی کیفی و ماندگاری است.
البته بخش فرهنگی جامعه و مدیریت فرهنگی جامعه باید با توجه به شناخت جامعه و نه صرفا از دیدگاه فنی این مسائه را کالبد شکافی کنند. ما نمی توانیم این مسئله را به جامعه القا کنیم که باید از موسیقی چند صدایی خوششان بیاید. موسیقی تک صدایی(مونوفونیک) در جامعه ایرانی و در حوزه موسیقی ایرانی بسیار معنا دارد و مانند ستون فقرات موسیقی این جامعه است. لالایی مادر یک موسیقی تک صدایی یا مونو فونیک است. من از این صحبتها می خواهم نتیجه بگیرم که ما با بدبینی نسبت به موسیقی خودمان که بخشهای خوب وبد را توام دارد مواجه شده ایم. که یک مُهری روی آن زده شده و وقتی ما سعی می کنیم آن را تحلیل کنیم با نگاههای تحقیرآمیز و مشکوک برخی افراد و حتی هنرمندانی که یک گونه از موسیقی را واجد ارزش می شمارند مواجه می شویم.
راهکار این مسئله چیست؟
راهکار این است که ما باید این جامعه متنوع و چند صدایی را قبول کنیم و اگر می توانیم درک جامعه را از موسیقی اصیل ایرانی (به معنای عام آن) و موسیقی کیفی تبیین کنیم. با وجود این ابهام عمومی روزنامه ها و نشریات و رسانه های مختلف واقعا چه تعداد از آنها موسیقی را تشریح می کنند و مترها را به دست شنونده می دهند؟ در حقیقت در حال حاضر جامعه ای داریم که همه گونه آثار موسیقایی با کیفیت و کمیت متفاوت در بستر آن جاری است و طبعا تبعات جدید با خود به همراه می آورد. استفاده کننده ممکن است از آثاری مسموم و یا تعالی بخش استفاده کند.
در اینجا نقش متولیان فرهنگی چیست؟
نقش آنها این است که در رسانه ها این مسائل را تفکیک کنند و ذائقه جامعه را ارتقا بدهند. متاسفانه ذائقه جامعه را رد می کنیم ولی آن الگوی متعالی را معرفی نمی کنیم. امید من این است که خانه موسیقی این کار را انجام دهد که البته الان هم علیرغم عدم دسترسی به ابزارهای مطلوب تلاش می کند این وظیفه را انجام دهد. بسیاری از خوانندگانی که در حوزه های موسیقی روز فعالیت می کنند در کانون خوانندگان کلاسیک عضو می شوند. ما باید کاری کنیم که دانش این خوانندگان هم بالا برود. یعنی اگر در یک جریان عمومی قرار گرفته اند آگاهانه در این جریان قرار بگیرند و خودشان را به سواحلی برسانند در آن آفتاب اندیشه می تابد.
همین جا سوال پیش می آید که آیا ایجاد کانونی به نام خوانندگان موسیقی پاپ ضرورت دارد؟
قطعا ضرورت دارد البته نه به اسم پاپ. چون ما هنوز نمی توانیم به این سرعت در جامعه نسبت به این کلمه آشنایی زدایی کنیم. من در چند سال گذشته که مسئول موسیقی جوان بودم نامش را موسیقی علمی روز گذاشتم و خیلی ها معتقد بودند که این موسیقی همان پاپ است و ما داریم شأن آن را بالا می بریم.
پس شما با ایجاد کانون خوانندگان موسیقی روز موافقید. این موافقت به کجا می انجامد؟
این مطلب را باید در یک گروه کارشناسی متشکل از دوستان و همکاران و اعضای کانونهای خوانندگان و نوازندگان کلاسیک و سنتی مطرح کنیم تا به یک اتفاق نظر در این مسائل برسیم. چون اعلام اینگونه مطالب باید در داخل خانه موسیقی به یک اتفاق نظر رسیده باشد و بعد از آن می توانیم به این قضه وارد شویم و شکل اجرای آن را بررسی کنیم.
توجیه کسانی که پیشنهاد می دهند این است که چون کانونهای مستقلی به نام خوانندگان و نوازندگان کلاسیک داریم پس ضرورت دارد برای خوانندگان و نوازدگان پاپ هم چنین کانونی ایجاد شود. آیا شما این مسئله را ضرورت می دانید؟
در این رابطه می توان بخشی در زیرمجموعه کانونهای موجود ایجاد کرد یا اینکه کانون مستقلی ایجاد کرد که نوازندگان و خوانندگان و آهنگسازان این مجموعه همه در یک کانون قرار بگیرند. ولی باید استانداردهایی را قرار داد که هر کسی نتواند با هر دانشی وارد این کانون بشود و در حقیقت شأن هنری کار هم رعایت شود.
در مورد کارهای اخیرتان بعد از انتشار پوئم "سمفونی آب" به چه کارهایی در زمینه ساخت آهنگ وآثار مکتوب مشغولید؟
در مورد کارهای نوشتاری بعد از کتاب سازشناسی که نوشته بودم در حال تدوین کتابی در رابطه با مخاطب شناسی در آهنگسازی موسیقی معاصر ایران هستم ولی با توجه به مشغله های کاری این مسئله به کندی جلو می رود که طبعا خودم هم راضی نیستم. در حوزه شنیداری نیز قطعه ای را روی شعر آقای محمد علی بهمنی با عنوان "تنهایی" ضبط کردم که بخشی از آن در ایران و بخشی در خارج از ایران صورت گرفته و با صدای آقای محمدرضا صادقی آماده انتشار است و مجموعه دیگری هم در دست اجرا دارم و امیدوارم بتوانیم در پاییز امسال این کار را با صدای آقای صادقی منتشر بکنیم.
به نظر می رسد که کم کار هستید.
اینکه بسیار کم کار می کنم برای این است که از آقای محمد نوری یاد گرفته ام که اگر یک اثری بیرون می آید باید همیشه قابل دفاع باشد. یعنی باید مواظب باشیم که پس از ده سال از انتشار آن پشیمان نشویم که چرا به نکته ای در تصنیف و اجرا توجه نداشته ایم اگر چه همیشه نوعی کاستی وجود دارد. بنابراین مجبوریم خیلی در ارکستراسیون، تلفیق، ملودی پردازی و ... دقت کنیم تا هم نگاهی به آینده باشد هم اینکه وقتی انتظاراتی نسبت به گذشته یک فرد ایجاد می شود این انتظارات پاسخ داده شود و نسل آینده را نیز با خودش همراه کند.
در خصوص کارآهنگسازان - بویژه نسل جدید- با دستگاههای الکترونیکی و سینتی سایزرها چه نظری دارید؟آیا ساخت آثار و موسیقیهای مختلف با این دستگاهها قابل اعتنا و ارزش هست؟
ما نمی توانیم تکنولوژی و علم را نفی کنیم اما باید برخورد و شیوه مناسب استفاده از آنها را بیاموزیم. اخیرا دستگاههایی به بازار آمده که می تواند به راحتی هم برای موسیقی هم برای آواز صداهای مختلف ایجاد کند و این مسئله برای جوانان جذبه و کشش فراوانی دارد. البته این مسئله موجب یک سراب برای جوانان شده است اما باید بدانیم همه از این سراب نمی گذرند و خیلی ها تشنه می مانند. من همیشه توصیه می کنم این کار را از طریق علمی دنبال کنند. راههای دیگری هم هست اما آن راهها موفقیتهای ظاهری دارد ولی بعدا به محرومیت کشیده می شود. در صورتی که از طریق علمی هیچوقت آدم به محرومیت کشیده نمی شود. الان شرایطی است که من به جوانان توصیه می کنم راهشان را از طریق علمی طی کنند تا همیشه موفق باشند و به بیراهه کشیده نشوند. این موضوع به خصوص در انواعی از موسیقی روز مصداق دارد که شهرتهای زود هنگام ممکن است بدست بیاید ولی ماندگاری ندارد یا حداقل برای همه فعالان این عرصه ندارد. آنهایی که از ابتدا با دانش و بینش لازم وارد می شوند یا در طی مسیر دانش و توانایی فنی و علمی خود را ارتقا می دهند امکان حضور طولانی تری را در این راه برای خودشان ترسیم می کنند و می توانند شأن هنری لازم را نیز کسب کنند.
گفتگو:حمید رضا عاطفی
کد خبر: 12821
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcdfj0f.yt0xx6a22y.html