قزوین دیدنیها بسیار دارد، آثاری که هر کدام روایتگر برگی از تاریخی این شهر مهم اند، اما آنچه لرزه بر اندامت میاندازد پیش فروش تاریخ در این دیار است. این را از دو دروازه باقیمانده شهر هم میتوان فهمید.
مریم اطیابی- وارد میدان میرعماد در انتهای خیابان آزادی (نادری) شهر قزوین که میشوید یکی از کهن ترین دروازه های شهر قزوین که به سوی الموت، رودبار و کوشک ها و شکارگاه های شمال قزوین باز می شده را میتوانید ببینید .درب کوشک یا دروازه راکوشک یک ورودی با قوس و کلیل و نیم دایره دارد.
در هر طرف راهرو دو طاق نما ساخته شده که به نرمی سوی بیرون پیش آمده و حالت آغوش گشوده را تداعی می کند.
این دروازه تنها یک نما به سوی خارج شهر دارد که از تزیینات کاشی کاری و رسمیبندی برخوردار است و بدنه رو به داخل آن، آجری ساده است. کاشی کاری موجود در بنا در زمان فرمانروایی عضدالملک قاجار در سال ۱۲۹۶ هجری قمری انجام شده است.
شهر قزوین در نیمه قرن سوم هجری قمری دارای ۷ دروازه بوده است که امکان ورود به شهر را فراهم میساختند. در دوره قاجاریه ۹ دروازه در گرداگرد قزوین وجود داشتند که با حصار پیرامون شهر به یکدیگر میپیوستند و عبارت بودند از پنبه ریسه(در شرق خیابان طالقانی فعلی) ، راه (درب) کوشک( در شمال شرقی)، شیخآباد در خیابان سعدی ( در شمال غربی )، ، رشت، مغلاوک دروازه همدان ( در جنوب غربی)، خندقبار، شهزاده حسین، مصلی و تهران که هماکنون از میان آن بناهای باشکوه، تنها دو دروازه تهران و راه کوشک باقی مانده و بقیه در اثر خیابانکشیها و عدم توجه به مرور زمان ویران شدند.
به گزارش هنرنیوز؛ نگاهت را که به مجسمه سفید ۵متری هادی ضیاءالدینی معطوف کنی، میرعماد را نشسته در حالی که کاغذی به دست و قلمی بر کف دارد، می بینی. میرعماد به قطعه کاغذی که در دستش است نگاه میکند و این طور به ذهن متبادر میشود که از خوشنویسی خود لذت می برد. ناخواسته قطعهای از هنراستاد جلوی چشم جلوهگری میکند:
بودم به تو عمری و ترا سیر ندیدم
از وصل تو هرگز به مرادی نرسیدم
ازبهر تو بیگانه شدم از همه خویشان
وحشی صفت از خلق به یکبار بریدم
اما این حس خوب ثانیهای چند طول نمیکشد، برج تجارت این غول بیشاخ و دم شهر قزوین بر حریم دروازه کوشک سیطره انداخته است. از هر سوی شهر قزوین این بنای عظیم را میتوان دید. وقتی مات و مبهوت به الگوبرداری قزوین از تهران خیره میشوم ، یک پیرمرد آهسته کنارم می گوید:« از چه عکس میگیری. من میخواستم برای فرزندانم آپارتمان بسازم کلی مرا بردند و آوردند، آخر سر هم مجوز دو طبقه با پیلوت دادند اما حالا خودشان برج میسازند تا سقف طبقه هفتم آسمان!» خانهاش در همان کوچه درب کوشک است.
می گویند درب کوشک در آبانماه سال ۵۴ حریمش ابلاغ شده است. جالب تر آن که از ۱۲۵۷ اثر ثبتی تنها ۴۵ اثر تاریخی در استان تعیین حریم شده است؛ این در حالی است که شهر قزوین هم جزو ده شهر برگزیده دارای محور فرهنگی - تاریخی است. از سویی چندین سال است که بحث تعیین حریم بافت تاریخی شهر قزوین با۱۲۵ اثر مطرح است( از سال ۹۰) که توسط مهندس دیزانی معاونت وقت میراث فرهنگی تهیه شده و همچنان در دفتر ثبت باقی است.
راهی دروازه میشوم یک مجسمه آهنی اسب و یک ساعت آفتابی نخستین چیزهایی است که توجهت را جلب میکند. جانمایی هیچ کدام هماهنگی با یک محیط تاریخی ندارد و منظر آن را به هم ریخته است.
هرچند تک تک آنها اثر هنری خوبی هستند اما به نظر میرسد سازمان زیباسازی مکانیاب خوبی برای آرایش مبلمان شهری در محیطهای تاریخی نبوده است چرا که نمونه این ساعت را جلوی مسجد جامع قزوین هم میتوان دید.
حالا تعدادی گردشگر کنار ساعت شنی ایستادهاند تا با دروازه عکس بگیرند. یکی میگوید از هر طرف بایستید ساعت در عکس است. گروه هم ترجیح میدهد با ساعت و دروازه یک عکس یادگاری بگیرد و سریع محل را برای بازدید سایر آثار قزوین ترک کند.
از همه اینها در کنار سیم و تیرکهای برق که بگذری اینجا پاتوق معتادین است. کاشیهای سیاه و رد سیگارها نفس درب کوشک را بردیده است.
از سویی وجود نخالههای ساختمانی از دیگر مشکلات این اثر تاریخی است.
حالا به آرامی از دروازه کوشک جدا میشوم.
میرعماد همچنان محو تماشای خطاطی خود است. شاید هم به یاد غزلی از حافظ بر مزار میرفندراسکی در اصفهان افتاده است آنجا که روی کتیبه با قلم میرعماد حک شده: روضه خلد برین خلوت درویشان است / مایه محتشمی خدمت درویشان است