سید محمود میراسکندری در گفت و گو با هنرنیوز/۱

حدود ۴۰ الی ۵۰ درصد کاوش‌های نجات بخشی ناظر نداشته است!

15 فروردين 1394 ساعت 12:29

رییس پژوهشکده باستان‌شناسی در سالهای ۹۰ تا ۹۱ معتقد است بسیاری از محوطه‌ها در کاوش‌های نجات بخشی به دلیل قرارداد‌های پیمانی از بین رفت چرا که هیأت‌ها معتقد بودند این آثار که باید زیر آب برود بنابراین چند ده میلیون می‌گیریم یک کلنگ می‌زنیم، دو تا گزارش می‌نویسیم، آثار هم که زیر آب می‌رود و کسی هم نمی‌پرسد چرا؟!



مریم اطیابی- سید محمود میراسکندری متولد سال ۱۳۳۷ تهران، کارشناسی خود را در رشته زمین شناسی و کارشناسی ارشد را در رشته باستانشناسی و دکتری را در رشته زمین باستانشناسی در سال ۱۳۷۲ از دانشگاه پونا در هندوستان دریافت کرده است. و از سال ۱۳۷۳ به عنوان عضو هیئت علمی در سازمان میراث فرهنگی(معاونت پژوهشی)و در حال حاضر به عنوان مدیر گروه پیش از تاریخ در پژوهشکده باستانشناسی مشغول به کار است. 

هنرنیوز: شما پژوهشکده باستان‌شناسی را چگونه تحویل گرفتید؟ 

بعد از آقای دکتر فاضلی نشلی،آقای دکتر مرتضایی و آقای دکتر لشکری ریاست پژوهشکده را در شیراز تحویل گرفتم.در واقع با شرایطی که در آن زمان رخ داده بود(کوچ اجباری به شیراز) یک کشتی به گل نشسته را با ۱۰ الی ۱۵ نفر تحویل من دادند. یعنی به یکباره پژوهشکده ۳۰ الی ۴۰ نفری ساکن در یک ساختمان سه طبقه در عمارت مسعودیه تهران به یک سوم افراد در شیراز تقلیل یافت.۱۵ نفری که همه به لحاظ روحی به شدت آسیب دیده بودند. برخی مانند اینجانب ،اعضای خانواده‌شان تهران بود و خودشان راهی شیراز شده بودند. هم باید آنها را تسکین می‌دادیم و هم کار پژوهشکده را پیش می‌بردیم. خیلی سختی کشیدیم. از همدیگر دلجویی می‌کردیم.جا دارد اینجا از فرصت استفاده کرده و از کلیه همکاران که در آن مدت با من همکاری کردند، تشکر کنم.

هنرنیوز: شما چه زمانی ریاست پژوهشکده باستان شناسی را برعهده داشتید؟ 

بین سال‌های ۹۰ تا ۹۱ حدود ۱۸ ماه، زمانی این پست را قبول کردم که گفتند اگر این مسوولیت را نپذیری فردی را از بیرون پژوهشکده می آورند و من فکر کردم پذیرش این مسوولیت بهتر از حذف پژوهشکده یا آمدن شخصی از بیرون است. ۱۵ نفری کار ۳۰ نفر را انجام می‌دادیم.هر صبح با مینی‌بوس از شیراز به مرودشت میرفتیم که حدوداً ۵۰ کیلومتر بود . و عصر دوباره این مسافت یک ساعته را بازمی‌گشتیم آن هم در حالی که هیچ کدام از استان‌ها حاکمیت پژوهشکده را قبول نداشتند. بعد از مدت زمان ۶ ماه که مجددا به شیراز بازگشتیم ،مقداری اوضاع بهتر شد، نزدیک پژوهشگاه شدیم و حداقل از احوالات ما پرس و جو می‌شد.

هنرنیوز:آیا مشکلات را با مسعود علویان صدر ( معاون وقت میراث فرهنگی) بازگو می‌کردید؟ 

خیر.بلکه با رییس وقت پژوهشگاه-آقای دکتر برزگر- مطرح می‌کردیم که ایشان هم می‌گفتند شما به شیراز آمدید، و ناگزیر باید همینگونه به کار ادامه دهیم تا این که ببینیم در آینده چه می شود.

هنرنیوز: فکر می‌کردید روزی از شیراز دوباره به تهران بازگردید؟ 

بله، من همان زمان به خیلی از همکاران گفتم صبر کنید ما برمی‌گردیم، نهایتا تا آخر دولت آقای احمدی‌نژاد. البته فکر می‌کنم آقای بقایی و روسای بعدی سازمان خودشان هم متوجه آن اشتباه شده بودند چون هیچ کاری در پژوهشگاه انجام نمی‌گرفت. من برای این که نشان بدهم پژوهشکده هنوز نفس می‌کشد از شیراز به هفت الی هشت استان و مرکز آن مانند ایلام، ارومیه، تبریز، خرم آباد، گیلان، مازندران و... سفر کردم.

هنرنیوز: در دوره شما هم قانون بالاسری اجرا می‌شد؟ 

بله.اصلاً خودشان این قانون را در دوره‌های پیشین گذاشته بودند که ۳۰ درصد از درآمد قراردادها به پژوهشگاه برسد. من پیشنهاد دادم حداقل یک درصدی از این بالاسری به پژوهشکده باستان‌شناسی تخصیص یابد و اگر قرار است امتیازی مالی داده شود دست کم به همکاران پژوهشکده بیشتر اختصاص پیدا کند چون این پژوهشکده است که پول می‌آورد، هر چند در نهایت قبول نکردند. الان هم در جریان نیستم این درصد همچنان برداشته می‌شود یا نه.

هنرنیوز: با انتقال پژوهشکده و اسنادش به شیراز چه اتفاقی افتاد؟ 

پس از تصمیم اسف بار ریاست وقت سازمان میراث فرهنگی در خصوص انتقال بخشهای مختلف سازمان به دو استان اصفهان و فارس و بدتر از همه انتقال پژوهشکده باستان شناسی بعنوان یکی از واحدهای اصلی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی به شهرستان مرودشت، عملا قدرت ستادی (اجرایی و نظارتی) پژوهشگاه و بویژه پژوهشکده به عنوان راس برنامه‌های باستان شناسی کشور از بین رفت. این اتفاق ناگوار باعث هرج و مرج در نحوه اداره طرح های باستان شناسی کشور از سوی استانها شد به نحوی که در اقدامی تعدادی از استانها مستقیما شروع به صدور مجوز جهت انجام فعالیتهای باستان شناسی کردند. وضعیت زمانی اسف بارتر شد که ادارات میراث فرهنگی استانها که خود متولی فعالیتهای مرتبط هستند بصورت مستقل و بدون هماهنگی با مرکز (پژوهشکده باستان شناسی) که در آن زمان بصورت اداره محقری در ساختمانی در حومه تخت جمشید بدون امکانات اداری مستقر شده بود، شروع به فعالیتهای باستان شناسی کرده و از آن بدتر ارگانها و سازمانهای مختلف دولتی اعم از وزارتخانه‌ها و شهرداری‌ها که متولی پروژه‌های عمرانی بوده و در زمان حضور پژوهشکده باستان شناسی، آنها را پیش از انجام کارها و فعالیت‌های خود مطلع نمی‌کردند، در آن زمان با کوچ نامیمون پژوهشکده کیلومترها دورتر از پایتخت و بدون امکانات اداری و نظارتی، آن را حذف شده تلقی می‌کردند و بعضا شاهد انجام تخریب‌هایی در بافتهای تاریخی کشور، ساخت و ساز در حریم بناهای تاریخی، سد سازی و غرقاب شدن محوطه‌ها بدون انجام طرحهای بررسی و شناسایی و کاوش نجات بخشی بودیم.

هنرنیوز: چرا این تصمیم گرفته شد؟ 

مطمئن نیستم ولی احتمالا برنامه حذف پژوهشگاه(پژوهشکده ها) بوده است. یعنی اصلاً آقای بقایی فکرش را هم نمی‌کرد که اگر بگوید قرار است انتقال به شیراز آن هم مرودشت( ۵۰ کیلومتری شیراز) صورت بگیرد کسی حاضر به کوچ اجباری و رفتن شود ، اگر نمی‌رفتیم حتماً خواست آنها محقق می‌شد. بماند که در این انتقال چه بی احترامی هایی به همکاران و دوستان شد! آقای بقایی در یک جلسه‌ای به رییس وقت پژوهشگاه گفت که کلاً پژوهشگاه را منحل کنیم و هر بخش از آن را به یک دانشگاه بدهیم. مثلاً پژوهشکده باستان‌شناسی زیر نظر دانشگاه تهران و پژوهشکده مردم‌شناسی زیر نظر دانشگاه شهید بهشتی باشد.

هنرنیوز: چرا ریاست وقت سازمان به فکر منحل کردن پژوهشکده و پژوهشگاه بود. یادم هست یکی از باستان‌شناسان مطرح یکبار در یکی از مصاحبه‌هایش به من گفت اگر رسانه‌ها نمی‌گفتند چرا بقایی می‌خواهد پژوهشگاه را منتقل کند، او هم لج نمی‌کرد و چنین اتفاق اسفناکی رخ نمی‌داد! اما حقیقت امر این است که این تصمیم به خاطر لج و لجبازی با رسانه گرفته نشد. واقعاً چرا رییس وقت سازمان میراث فرهنگی چنین تصمیم عجیب و خسارت باری گرفت؟

ایشان آخرین باری که به پژوهشکده در عمارت مسعودیه آمد، گفت که ما حدود ۹ میلیارد تومان به پژوهشگاه پرداخت کردیم که همه‌اش خرج اتینا شده و کار پژوهشی بیرون نیامده است.از این ۹ میلیارد تومان حداقل باید اندازه ۹۰ میلیون تومان کار علمی انجام می‌شد. این پولها کجا صرف شده است؟ از طرفی حرف‌های اطرافیان هم تأثیر داشت. قبل از شیراز ما یک سر به قزوین رفتیم. حتی عمارت سعدالسلطنه قزوین را هم برای سکنی پژوهشگاه بازدید کردیم. به پردیس( سمت آبعلی )هم سر زدیم و در نهایت در یک جلسه خودشان تصمیم گرفتند که ما به شیراز کوچ داده شویم..

هنرنیوز: در این فاصله که شما پژوهشکده را تحویل گرفتید چه کارهای پژوهشی انجام شد؟ اصلاً در موقعیتی قرار گرفتید که کار پژوهشی انجام دهید؟ 

خیر. وقتی ما را به مرودشت و سپس به شیراز منتقل کردند ، بلافاصله معاون وقت سازمان یک نامه به کلیه استان‌ها ابلاغ کردند که به موجب آن مجوز پژوهش‌های باستان‌شناسی را روسای استانها صادر کنند. خیلی از باستان‌شناسان با این کار مخالفت کردند و به همین دلیل شورای باستان‌شناسی به کمک رییس وقت پژوهشکده و پژوهشگاه تشکیل شد که در اولین جلسه اضطراری آن شورا تصمیم گرفتند که آن نامه لغو و مجددا پژوهشکده مجوز را صادر کند و سریعاً به کلیه استان‌ها ابلاغ شد. اما در همان فرصت کوتاه خیلی از کاوش‌ها یا پروژه‌های نجات‌بخشی توسط خود استان‌ها انجام شد. مثلاً در آذربایجان غربی و شرقی خودشان مستقیم با اداره آب نیرو وارد مذاکره شدند و قراردادی منعقد کردند و کار را انجام دادند و گزارشی هم در حال حاضر از کار آنها در پژوهشکده موجود نیست.

هنرنیوز: این یکسال در دوره ریاست شما بود؟ 

خیر. پس از آن دوره یکساله، مجوزها را در طول ۱۸ ماه پژوهشکده صادر می‌کرد نه پژوهشگاه. به عبارتی شورای باستانشناسی مصوب کرده از این تاریخ به بعد مجوز کلیه کارهای پژوهشی توسط پژوهشکده صادر ‌شود. در حال حاضر کلیه مجوزهای پژوهشی توسط پژوهشگاه صادر می‌شود.

هنرنیوز : در طول ۱۸ ماه ریاست شما در حوزه کاوش‌های نجات بخشی چه اقداماتی انجام شد؟ 

در کاوش‌های نجات بخشی هیچ وقت شورا تشکیل نمی‌شد. یعنی از دوره آقای دکتر فاضلی نشلی باید این کار شورایی می‌شد مانند شورای پژوهشی که در مورد رفتن اشخاص تصمیم‌گیری می‌کند.
در مورد کاوش‌های نجات بخشی سعی بر این شد که بیشتر کارها را به پژوهشگران و اعضای هیئت علمی پژوهشکده و به صورت امانی محول گرددزیرا در کارهای پیمانی بود که تخلفات یکی یکی آغاز شد.
تصمیم گرفته شد که اگر قرار است کار به اساتید دانشگاه محول شود ناظری از پژوهشکده از ابتدا تا انتها بر کار آن گروه نظارت داشته باشد.
خودِ من که برای سرکشی به سد « سیمره» رفتم ، دیدم سرپرست حضور ندارد و به جای خودش سه دانشجو را گذاشته و رفته است. پیگیری که کردم سرپرست می‌گفت این جا که می‌خواهد برود زیر آب برای شما چه فرقی می‌کند که یک شی هم پیدا شود؟! چنین طرز فکری وجود داشت.

هنرنیوز: از چه زمانی پژوهشکده در حوزه کاوش‌های نجات بخشی قرارداد پیمانی بست؟ 

اکثر کارهای نجات‌بخشی از دوره آقای دکتر فاضلی به صورت پیمانی اجرا می‌شد و به ندرت به همکاران داخل پژوهشکده به صورت امانی ارجاع می‌شد. در قرارداد پیمانی ۵۰میلیون تومان برای یک پروژه می‌گرفتند، ۱۵ میلیون تومان آن برای همان طرح هزینه می‌شد اما مابقی پول دریافتی صرف چه می‌شد؛ مشخص نیست!اگر شورایی بود که در آن تصمیم‌گیری می‌کردند که این آقا یا خانم برود، خیلی خوب می‌شد.
بعد از یکسالی که شیراز ماندیم، با مشورت ریاست وقت پژوهشگاه تصمیم گرفتیم در مورد کاوش‌های نجات بخشی به صورت شورایی تصمیم‌گیری کنیم که فرضاً گروه پیش از تاریخ کجا برود، گروه اسلامی کجا و... اما تا آمد این رویه جا بیفتد برنامه برگشت به تهران بود و تغییر و تحولاتی که همچنان ادامه دارد.

هنرنیوز: منظور شما دقیقاً چیست؟ 

امروزه نیز حتی با گذشت بیش از دوسال از بازگشت بخشهای مختلف سازمان میراث فرهنگی به پایتخت، هنوز هم شاهد انجام پروژه‌های عمرانی بدون اطلاع کارشناسان میراث فرهنگی و تخریبهای گسترده آثار باستانی این مرز و بوم هستیم. اما در میان نکته تاسف انگیز شکاف عمیق بین نیروهای کوچ کرده به شیراز و نیروهای باقیمانده در تهران (دورکاران) است به نحوی که عزل و نصبهای متعدد روسا هم نتوانست این شکاف را پر کند و نیروهای خسته از کوچ و دورکاران خسته از بلاتکلیفی و انتظار را با هم متحد کند تا با یک عزم راسخ به جا انداختن جایگاه باستان شناسان و کارشناسان میراث در پروژه های عمرانی بپردازد تا حداقل وضعیت آثار قبل از تخریب، توسط کارشناسان مشخص و در صورت لزوم به مستندنگاری و حفاظت آنها برای نسلهای آینده سرزمین ایران پرداخته شود. حال می‌بینیم به جای پرداختن به این امور امروز شاهد رفتارهای ناشایست، تبعیضها و کارشکنی‌های متعددی هستیم به نحوی که عملا به شکاف بین نیروها دامن زده و تحت تاثیر تعداد اندکی از نیروها و کارشناسان سودجو و منفعت طلب تعداد زیادی از کارشناسان متعهد از چرخه اداری به صورت معنوی حذف شده اند.


هنرنیوز: قاطبه باستان شناسان معتقدند که پژوهشکده پس از فوت مرحوم آذرنوش سیر نزولی طی کرده است و بیشتر آنها معتقدند این اتفاقات با آغاز بستن قراردادهای کلان رخ داده و پس از آن بر اثر این ضربات پژوهشکده دیگر نتوانسته سر بلند کند و انتقال آن به شیراز آخرین ضربات را وارد کرده است. شما در صحبت‌هایتان به دو نکته اشاره کردید. یک قراردادهای پیمانی لطفاً توضیح دهید این نوع قراردادها چه آسیب‌هایی به کاوش‌های نجات بخشی زدند و دوم شما اشاره کردید که اقای بقایی گفته ما به ازای پول پرداخت شده کاری در پژوهشگاه انجام نشده است.من حتی شنیدم که ایشان در آن زمان از بستن قراردادهای کلان پژوهشکده با فلان و بهمان وزارتخانه مطلع شده بود در حالی که حتا مشخص نبود پول این قراردادها چه شده است. چرا در همان زمان آقای بقایی جلساتی را با باستان‌شناسان سلیم‌النفس نگذاشتند تا از خرد جمعی برای بهبود اوضاع بهره بگیرند و به جای تحقیق و تفحص و مجازات متخلفین بانی حیف و میل کردن پول‌های پژوهشکده و قراردادها، کمر همت به حذف این پژوهشکده و در سطح کلان پژوهشگاه بستند؟ 

دوره ریاست آقای دکتر فاضلی نشلی به عنوان رییس پژوهشکده هم زمان بود با ریاست مهدی موسوی کوهپر بر پژوهشگاه در این برهه به یکباره مبلغ کلانی بدون هیچ گونه برنامه‌ریزی وارد پژوهشگاه شد. باید از ابتدا برای این پولها برنامه‌ریزی می‌کردند که کجا، کی و توسط چه کسانی باید چه کاری انجام شود. اگر شورا تشکیل می‌شد و چارچوبی را تنظیم می‌کردند، دیگر با چنین مشکلی مواجه نمی‌شدند.
در قرارداد پیمانی گاهی افراد به دنبال منفعت خود هستند. کاری ندارند که چیزی پیدا می‌شود یا نه. استدلالشان هم آن است که به عنوان مثال در نهایت قرار است این آثار زیر آب برود چه لزومی‌ دارد خیلی روی آن کار شود، بسیاری از محوطه ها این گونه از بین رفت. چرا، چون فکر می‌کردند ۳۰ الی ۴۰ میلیون تومان می‌گیریم و یک کلنگ هم می‌زنیم و دو تا گزارش هم می‌نویسیم، آثار هم که زیر آب می‌رود و کسی هم نمی‌پرسد چرا؟!
برای بسیاری از آثاری که توسط بخش خصوصی (شرکت ها ) و دانشگاهیان کاوش شد، ناظری از سوی پژوهشکده به همان دلایلی که در بالا ذکر شد، حضور نداشت.اگر برنامه‌ریزی شده بود و طرح در شورای پژوهشی مطرح می‌شد که به فلان یا بهمان باستان‌شناس این وظیفه محول شود و ناظر از سوی پژوهشکده هم مشخص بود، این اتفاقات رخ نمی‌داد. حدود ۴۰ الی ۵۰ درصد کاوش‌های نجات بخشی ناظر نداشته است.
درست زمانی که همکاران پژوهشگر خودمان بیکار در پژوهشکده نشسته بودند، این کاوش‌ها را واگذار می کردیم به اساتید دانشگاه و در ازای آن یک درصدی می‌گرفتند که همین رویه باعث خرابی کار کاوش‌های نجات بخشی و آخر و عاقبت پژوهشکده باستان‌شناسی شد.به عنوان مثال در دشت سوسن قرار بود من کاری را به صورت امانی انجام دهم. روز نخست به من گفتند قرارداد با آب نیرو ۱۸ میلیون تومان است. ۱۸ به ۱۴ میلیون و در نهایت به ۱۰ میلیون تومان تقلیل یافت. من هیچ وقت هم پیگیر نشدم که چرا ۱۸ میلیون تومان تبدیل به ۱۰ میلیون تومان شده است. بعد کاشف به عمل آمد که پژوهشگاه بالادستی برمی‌دارد آن هم به میزان ۳۰ درصد.
این ۳۰ درصد را برای چه پژوهشگاه برمی‌داشت؟ کجا هزینه می‌شد؟ وقتی ۲ میلیارد تومان به یکباره وارد پژوهشگاه می‌شود ۳۰ درصد آن چقدر می‌شود؟باید توضیح داده شود که این مبالغ کجا و در چه راهی هزینه می‌شد؟ اینها مشخص نبود و آقای بقایی همه اینها را دید. نه تنها آقای بقایی که خیلی از افراد دیگر نسبت به باستان‌شناسان بدبین شدند. برای همین من بشخصه هیچ وقت به صورت پیمانی کار پژوهشی نجات بخشی را انجام نمی‌دهم. برای دشت سوسن هم امانی حضور داشتم. کارپرداز بر اساس فاکتورها پول داد و خودم حق مأموریتم را دریافت کردم.
تمام این اتفاقات به گوش آقای بقایی رسید و متوجه شد که طی قرادادهای پیمانی چه اتفاقاتی رخ می‌دهد. خیلی از همکاران خودمان هم او را در جریان امور گذاشتند. اگر از ابتدا شورای پژوهشی در امر پژوهش نجات بخشی تصمیم‌گیری می‌کرد و همچنین محلّ هزینه کرد ۳۰ درصد سهم بالا دستی پژوهشگاه هم کاملاً شفاف و مشخص می‌شد ،این حس بدبینی بوجود نمی‌آمد و دامنه شایعاتی که البته شاید بخشی از آنها هم درست بود، گسترش نمی‌یافت.

هنرنیوز: جابه جایی در حوزه ریاست پژوهشکده باستان شناسی در طول این سالها و پس از مرحوم آذر نوش هم دلیل خاصی داشت؟ 

شاید بتوان بیان کرد که سلیقه‌‌ای عمل شده است و ضابطه‌ مشخصی برای این امر وجود نداشته و ندارد.کمااین که می‌توان گفت در دانشگاه ضوابطی حتی برای انتخاب مدیر گروه وجود دارد .مدیران ما محدودند و فقط جابه جا می شوند.

هنرنیوز: اکنون هم شورایی نیست که بر کاوش‌های نجات بخشی نظارت کند؟

هنوز هم شورای پژوهشی برای نجات بخشی وجود ندارد که چهار نفر باستان‌شناس امین و متعهد تصمیم بگیرند که فلان باستان‌شناس سر بهمان سایت برود یا نه؟ هنوز هم که هنوز است می‌گوییم من با فلانی دوستم پس او برود و قرارداد پیمانی با او منعقد ‌شود. چون هیچ ضابطه‌ای نیست هر کس کاری را که می‌خواهد انجام می‌دهد و کسی هم نیست که بررسی کند آنچه در این گزارش هست در محوطه هم وجود دارد یا نه؟ در سیمره خیلی از تخریب‌ها صورت گرفت چون ناظر نبود. طرف قرارداد بسته بود و پولش را هم گرفته بود و الان هم پیدایش نیست و جوابگو هم نخواهد بود چرا که می‌گوید طبق قرارداد پول گرفتم و کار هم به اتمام رسیده است اگر ایرادی داشت چرا همان زمان نگفتید. الان دیگر نمی‌توانیم بگوییم کار ایراد دارد.
همین مورد اخیر، به من حکم دادند شما مسوول نجات بخشی استان البرز و تهران هستید. اتفاقی که در مولوی افتاد جزو کاوش‌های نجات بخشی بود اما من خبر نداشتم. باید ابتدا با من مشورت می‌شد یا نه؟! طبق حکمی که به من دادند باید در جریان اتفاقات قرار می‌گرفتم، با گروه پیش از تاریخ مشورت می‌کردم و ماحصل رایزنی‌هایمان را اعمال می کردیم. یک دفعه دیدم کسی بیرون از پژوهشکده رفته کار کرده و... به همین دلیل من از این مسوولیت نجات بخشی استان البرز و تهران استعفا دادم. نمی‌گویم چرا اقای فلانی مسئول این کار شد می‌گویم اگر قرار است اتفاقی در حوزه این دو استان بیفتد و من خبر نداشته باشم پس برای چه حکم می‌زنید. این که یک نفر برای سد یا هر طرح نجات بخشی دیگر خودش مسوول شود، خودش انتخاب کند، بِبُرد و بدوزد که نمی‌شود.
واگذاری نجات بخشی به دانشگاه آن هم در حالی که همکاران خودمان در پژوهشکده بی‌کارند به هیچ عنوان معنا ندارد. تازه اگر بحث واگذاری به بخش خصوصی به میان آید که دیگر بدتر، مگر می‌شود یک وظیفه حاکمیتی را واگذار کرد. چه کسی مسوول بخش خصوصی است؟ الان که از دانشگاه می‌روند چه کسی بر کار آنها ناظر است؟
ما حتی برای ناظر هم شرح وظیفه نداریم. یک وقت ناظر می‌شود دانشجوی فلان استاد. به نظر شما می‌تواند به استادش ایراد بگیرد یا چون آینده‌کاریش به او وابسته است، سکوت می‌کند. به نظر شما ما اینقدر از لحاظ اخلاق کاری و اجتماعی پیشرفت کرده‌ایم که بدون هیچگونه حب و بغض و تعصب و به دور ازهر گونه وابستگی اظهار نظر یا نظارت کنیم؟ از طرفی این نظارت چقدر مورد پذیرش قرار می‌گیرد؟ پس چگونه یک دانشجو را ناظر استادش می‌کنیم؟

هنرنیوز: پس در کاوش‌های نجات بخشی باید چه کار کرد؟ 

یک بخشی باید وجود داشته باشد که اطلاعات طرح‌های عمرانی در هنگام مطالعات را مورد رصد قرار دهد مثلا ما باید بدانیم در کجا و در چه زمانی فعالیت عمرانی (سد سازی و راهسازی و غیره...) قرار است انجام شود ، در غیر اینصورت آنوقت دیگر اسمش نجات بخشی نیست بلکه فقط بیرون آوردن آثار از دل خاک می باشد.
در واقع اکنون نجات بخشی یعنی اگر اثری هست بروید آن را بیرون بیاورید و به کناری بگذارید تا مجریان طرح‌های عمرانی کارشان را با خیال راحت انجام دهند. در صورتی که اقدامات باستان‌شناسی باید پژوهشی باشد.

در حال حاضر روال این گونه است که اگر یک یا دو سال دیگر می‌خواهند سدی را آبگیری بکنند یکدفعه با ما مکاتبه می‌کنند مانند سیمره که به یک باره ده گروه می‌روند آنجا کار می‌کنند آن هم فشرده، در چنین حالتی دیگر نمی‌توان نظارت کرد و این خود یک نوع تخریب محوطه‌ها است نه نجات‌بخشی. از طرفی هیچ برنامه‌ای هم برای حفاظت وجود ندارد. کار نجات‌بخشی از چندین سال قبل باید با پژوهش، بررسی، گمانه‌زنی و کاوش انجام شود نه این که چون پول دادند و عجله دارند ما هم هرچه سریعتر کار را انجام و به آنها تحویل دهیم. این یعنی واگذار کردن محوطه‌های باستانی و دادن مجوز برای انجام فعالیت عمرانی.بنابراین هر سال باید به شهرداری‌ها، وزارت راه و شهرسازی، آب نیرو و اداره گاز و... اطلاع داده شود که اگر طرح عمرانی وجود دارد ،پژوهشکده را مطلع کنند و برنامه پنج یا ده سال خود را ارائه دهند.

هنرنیوز: پژوهشکده این مکاتبات را انجام می‌دهد؟ 

این امر باید توسط پژوهشگاه و با اطلاع پژوهشکده‌ها صورت پذیرد .تا زمانی که من ریاست پژوهشکده را عهده‌دار بودم،چنین کاری صورت نمی گرفت.


کد خبر: 80088

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcdjz0j.yt0zj6a22y.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com