گفتگوی منتشر نشده ای از استاد محمد فراهانی؛
درد دل های آخرین استاد خیال نگار ایران
17 تير 1391 ساعت 9:25
به بهانه ی نکوداشت استاد محمد فراهانی از سوی شورای سرو هنر خانه ی هنرمندان ایران در دهم مهر ۱۳۹۰، وی گفتگوی منتشر نشده ای با خبرنگار شبکه ی خبری هنرمندان ایران انجام داد که در زیر متن این گفتگو آورده شده است. وی نبود جایی برای آموزش، تعداد کم اساتید این رشته، عدم امنیت مالی و ... را اصلی ترین مشکل هنر خیال نگاری معاصر ایران نامید.
استاد، ضمن معرفی اولیه می خواستم نحوه ی آشناییتان را با هنر خیالی نگاری توضیح دهید.
بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد آهنگرانی فراهانی، متولد ۱۳۱۵، در روستای آهنگران در استان مرکزی هستم. بنده در کودکی به همراه خانوادم در روستا زندگی می کردم. پدرم کشاورز بود. اواخر جنگ جهانی دوم بود که ما به تهران مهاجرت کردیم و در آنجا سکنی گزیدیم. در ابتدا پیشه های نجاری، کفاشی و آهنگری را تجربه کردم، اما هیچ کدام من را راضی نکرد تا اینکه به صورت اتفاقی یک روز استاد حسین قوللرآغاسی را مشغول به کار دیدم و داستان زندگی خود را بازگو کردم. ایشان که متوجه علاقه من به هنر نقاشی شده بودند سرپرستی و آموزش مرا برعهده گرفتند و به مدت ده سال نزدش شاگردی نمودم و خیالی نگاری را فراگرفتم.
غیر از شما چه کسان دیگری پیش استاد قوللرآغاسی شاگردی کردند؟
بیشتر نقاشان خیالی نگاری پیش حسین آقا شاگردی کردند. مثلاً آقای عباس بلوکی فر، آقای محمد حمیدی، آقای محمد رحمانی، ابوالفتح و فتح الله قوللرآغاسی که پسرخوانده استاد بودند، بعد از رفتن من هم شاگردی به نام محمد حمیدی که اهل مشهد بود پیش استاد شاگردی می کرد که اکنون درگذشته است.
استاد حسین قوللرآغاسی چه شیوه ای را در تدریس به کار می بستند؟
ایشان به مشق زیاد و طراحی مداوم روی کاغذ تأکید داشتند و هیچ وقت به من رنگ نمی دادند که تابلویی را رنگ کنم. به همین ترتیب آرام آرام طراحی را یاد گرفتم و بعد از آن استاد به من اجازه داد زره چینی کنم. یعنی روی زرهی که تن پهلوانان بود با رنگی که خودشان می ساختند، بوسیلة قلم نقطه نقطه بگذارم یا تاج پهلوانان را جواهرکاری کنم. مثلاً نقطه های سبز و قرمز می گذاشتم و دور آن ها را با رنگ سفید نقطه چینی می کردم. کم کم بواسطه همین خرده کاری ها، نقاشی را یاد گرفتم.
از چه زمانی تصمیم گرفتید که مستقل از استاد قوللرآغاسی به فعالیت حرفه ای خود ادامه دهید؟
پس از ده سال که خدمت استاد شاگردی کردم تصمیم گرفتم مستقل شوم و بدین منظور اجازه گرفتم و استاد قوللرآغاسی نیز اجازه دادند. اولین کار مستقل من یک پرده درویشی بود که به سفارش یک درویش در ابعاد سه متر و نیم در دو متر بود که به مبلغ چهل تومان انجام دادم. در آن زمان درویشان زیادی بودند که از روی پرده های نقاشی شده که به آن ها پرده درویشی می گفتند، برای مردم نقالی می کردند و می خواندند. کار دومم هم یک پردة درویشی بود که برای درویشی دیگر به مبلغ هشتاد تومان کشیدم. درکل من حدود بیست تا سی سال برای دروایش پرده می کشیدم.
شما درمیان صحبتتان به اجازه اشاره کردید، با توجه به اینکه سنت اجازه در میان هنرمندان هنرهای سنتی اهمیتی ویژه دارد، لطفاً جایگاه اجازه در خیالی نگاری را توضیح دهید.
من نمی توانستم بدون اجازه استاد او را ترک کنم و خودم مشغول به کار شوم. حتماً باید اجازه می گرفتم. او ده سال برای من زحمت کشیده بود. با خانواده اش زندگی کرده بودم. شب و روز پیش هم بودیم. من وظیفه داشتم که اجازه بگیرم. اگر به من اجازه نمی داد نمی رفتم. اما چون حرف های من برای او قانع کننده بود این اجازه را به من داد و موافقت کرد که از پیش او بروم و برای خودم کار کنم. با اینکه از پیش او رفته بودم، اما اغلب اوقات به دست بوسش می رفتم و به او سر می زدم. با هم صحبت و درد دل می کردیم. بعضی اوقات هم ایشان به منزل ما می آمد.
عده ای این سبک نقاشی را قهوه خانه ای می نامند، اما اساتید متخصص به آن خیالی نگاری می گویند، لطفاً در این مورد توضیح دهید.
اصطلاح قهوه خانه ای درست نیست و ما آن را قبول نداریم. از آنجا که اغلب کسانی که به این نوع نقاشان سفارش کار می دادند، صاحبان قهوه خانه ها بودند و اساتید در قهوه خانه ها نقاشی می کشیدند، این نوع نقاشی، نقاشی قهوه خانه ای نامیده شد. اما به نظر من خیالی سازی یا به قول امروزی ها خیالی نگاری درست است، چون نقاش این سبک با استفاده از خیال خودش نقاشی می کشد و هیچوقت از روی مدل کار نمی کند، و آنقدر کار کرده که نقش در ذهنش نشسته است.
موضوعات و مضامین رایج در خیالی نگاری چه هستند؟
تابلو های مذهبی مثل موضوع حضرت علی در بهشت که به حُر از آب کوثر می دهد و یا شفایافتن دست قطع شدة جوانمرد قصاب توسط حضرت علی (ع)؛ قیام امام حسین (ع) و روز عاشورا از جمله جنگ حضرت ابوالفضل (ع)، جنگ حضرت قاسم (ع)؛ صحنه های داستان های شاهنامه مثل رستم و سهراب، رفتن سیاوش در آتش، رستم و اسفندیار؛ تابلوهای شاد مانند عقدکنان و عروسی؛ و پرده های درویشی که صحنه های جهنم و بهشت را نشان می دهد و چهار صورت بزرگ در وسط کار قرار دارد که جنگ حضرت ابوالفضل با ابن صُدیف، حضرت امام حسین (ع) که سر حضرت علی اکبر (ع) را بر زانو دارد و بقیه مجلس ها مثل شب اول قبر، خرابة شام و ضامن آهو. البته این نوع نقاشی به میل ما نیست و قانون و روش خاص خودش را دارد، مثلاً در آن چهار صورت بزرگ وجود دارد. اما بعضی از موضوعات می توانست بنابر سلیقة درویش سفارش دهنده تغییر کند. مثلاً درویشی به جای داستان ضامن آهو، داستان زندان موسی بن جعفر (ع) را می خواست.
به جز خود شما چه اساتید دیگری از جمله چهره های شاخص خیال نگاری محسوب می شوند؟
آقای حسن اسماعیل زاده، آقای عباس بلوکی فر، آقای حسین همدانی، آقای محمد حمیدی، آقای محمد رحمانی، آقای خلیلی و آقای فتح الله قوللرآغاسی.
رنگ گزینی در خیالی نگاری چه ویژگی هایی دارد؟
در یک تابلو باید از تمام رنگ ها به یک نسبت استفاده شود تا رنگ خاصی به چشم نیاید. اگر چهار قسمت با رنگ قرمز کار شود، چهار قسمت با رنگ آبی، چهار قسمت با رنگ سبز، چهار قسمت هم با رنگ بنفش کار می شود تا یک رنگ خاص خودش را نشان ندهد.
یعنی اگر به این صورت نباشد خیالی نگاری نیست؟
من نمی توانم این را بگویم، شاید کسی اینطور کار نکند، اما از نظر من شیوه درست خیالی نگاری این است.
مراحل انجام کار در خیالی نگاری به چه صورتی است؟
اول یک چهارچوب در اندازه مورد نظر درست می کنیم، بعد متقال را با میخ یا منگنه روی این چهارچوب می کوبیم. مِل و شیره را باهم مخلوط می کنیم و روی بوم می مالیم تا چشم های پارچه بسته شود. دو دست رنگ روغن سفید می زنیم، وقتی خوب خشک شد با سنباده یا تیغ روی آن را می تراشیم تا صاف شود تا دون و هیچ چیزی روی آن نماند. آن وقت بر اساس موضوع، طرح مورد نظر را با یک زغال یا یک مداد روی بوم طراحی می کنیم و بعد از آن رنگ آمیزی را شروع می کنیم.
پس برای ترسیم طرح اولیه از کاغذ استفاده نمی شود؟
نه، مستقیماً روی بوم طراحی می کنیم.
ممکن است درباره خال معروفی که همیشه روی چهره های ائمه معصومین نقش می شود توضیح دهید؟
من هم همین سوال را از حسین آقا پرسیدم. ایشان به من گفت به این خال، «خال بنی هاشمی» می گویند که علامت خانوادگی بنی هاشم است. تمام امامان این خال را دارند، چون از طایفه بنی هاشم هستند.
خیالی نگاری و نقالی تا چه حد با هم مرتبط هستند و روی هم تأثیر گذاشته اند؟
رابطه این ها دو طرفه است، یعنی هم ما از گفته های آنان استفاده می کنیم و هم آنان از نقاشی های ما بهره می برند. وقتی نقالان از شاهنامه صحبت می کنند، ما هم از شاهنامه نقاشی می کنیم. گاهی نیز نقاشی های ما روی نقالی آنان تأثیر می گذارد. البته الان دیگر هم خیالی نگاری و هم نقالی کم شده، چون مرشدی که نقالی می کند باید استاد باشد و در کشور به این بزرگی شاید پنج مرشد استاد هم نباشد.
اگر صحبت خاصی برای پایان این گفت و گو دارید، بفرمائید.
نقاشی خیالی نگاری خیلی غریب و مظلوم افتاده و برای آن هیچ تبلیغی نمی شود. من خودم را آخرین نقاش خیالی نگاری می دانم و فقط توانسته ام به پسرم آموزش دهم. افراد زیادی به من مراجعه می کنند تا این هنر را بیاموزند، اما به دلیل نبود جایی برای آموزش شرمنده آنان می شوم. در خیالی نگاری فقط حدود صد مدل کلاهخود و سپر داریم و باید این ها را آموزش داد. عده ای هستند که در یک تابلوی دو متر در دو متر یک دست می کشند و دورش را رنگ می کنند، آنوقت می گویند این نقاشی قهوه خانه ای است و با همین عنوان آن را در نمایشگاه می گذارند. نه این ها به خیالی نگاری لطمه می زند، من در تابلویی با این ابعاد ده مجلس می کشم.
من الان ۷۵ ساله و از کار افتاده ام، اما بیمه نیستم. مجبورم تابلو بکشم تا بتوانم زندگیم را تأمین کنم. مجبورم با دردهایی که دارم کار کنم و چرخ زندگی را بچرخانم. اگر زودتر فکری به حال خیالی نگاری نکنند دیر می شود و این هنر از دست می رود.
کد خبر: 43025
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcdkz0o.yt0sx6a22y.html