جای خالی شعر فارسی در عرصه جهانی

1 آذر 1391 ساعت 17:06

شعر بعد از انقلاب باید علاوه بر حضور پررنگ در محافل و مجالس ادبی کشورهای فارسی‌زبان، حتی در حوزه‌های جهانی نیز ورود پیدا کند، زیرا توان حضور و رقابت با برترین ادبیات‌های جهان را دارد.


به گزارش هنرنیوز به نقل از پایگاه حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای،علیرضا قزوه، شاعر و مدیر مرکز تحقیقات فارسی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در دهلی نو در یادداشتی درباره شعر و زبان فارسی نوشته است:
پس از انقلاب اسلامی، شعر فارسی و زبان فارسی بیشتر از آن که هویتی مستقل پیدا کند، در خدمت آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران قرار گرفت. یکی از نکات مهم و فراموش‌شده در این سال‌ها عدم توجه ویژه به محوریت و مرکزیت زبان فارسی در ایران و برنامه‌ریزی دقیق برای گسترش این زبان در کشورهای فارسی‌زبان و حوزه‌های زبانی و تمدنی فرهنگ ایرانی و فارسی بوده است.
* تلاش برای حذف زبان فارسی
بیشترین تلاش استعمار پیر در سرزمین‌هایی مثل هند، به‌خصوص حذف زبان و فرهنگ فارسی و مسلمانی و جایگزین‌کردن انگلیسی به جای این زبان بود. آنان در کلکته و پس از آن‌که کمپانی استعماری هند شرقی را راه‌اندازی کردند، بلافاصله در کار کتاب و انتشارات و فرهنگ و زبان هم کار کردند و اول تا چند دهه فقط کتاب‌های فارسی چاپ کردند. عده‌ای ایرانی و هندی را به اسم سفرنامه‌نویسی به فرنگ فرستادند و جلوه‌های فرنگ را به رخ آنها کشاندند و کم‌کم با زبان اردو به استقبال زبان انگلیسی رفتند و در سده‌های بعد تقریباً زبان فارسی را ممنوع کردند و کم‌کم زبان اردو را نیز کنار گذاشتند و در اداراتشان شرط استخدام را زبان انگلیسی عنوان کردند. ای‌کاش ما هم از این نوع برنامه‌ریزی در جهت درستش استفاده می‌کردیم.
در همین سال‌ها به‌خصوص در کشورهایی همچون افغانستان، زبان پَشتون رشد چشمگیری داشت و زبان فارسی رو به ضعف نهاد، چرا که پشتیبانان سیاسی و فرهنگی قوی نداشت. از طرفی پشتیبان زبان پشتون باز استعمار انگلستان و آمریکا بودند که طالبان را عَلَم کردند و نه مثلاً قومیت‌هایی مثل هزاره‌ها و تاجیک‌های افغان را، چرا که باز هم می‌خواستند به ریشه‌ی زبان فارسی ضربه بزنند؛ چرا که فردا صدای امام خمینی و انقلاب اسلامی را مردم این منطقه نتوانند بشنوند.
در تاجیکستان هم زبان فارسی تحت سلطه‌ فرهنگ و زبان روسی قرار داشت و تا هنوز هم دارد. در کشورهای حوزه‌ زبانی ایرانی و فارسی مثل ازبکستان و پاکستان و هند نیز زبان فارسی از مدت‌ها قبل به‌شدت دچار ضعف و سستی و بی‌توجهی شده بود و همچنان در عزلت و تنهایی به سر می‌برد.
* برای تقویت جایگاه جهانی زبان فارسی
می‌شد در سال‌ها و دهه‌های اول انقلاب، زبان فارسی را نیز یک اصل بااهمیت تلقی کرد و به آن توجه ویژه‌ای مبذول داشت، که البته مشکلات عدیده و جنگ و دشواری‌هایی که دشمنان اسلام و ایران بر ما تحمیل کردند، فرصت این همه کار را از ما گرفت. در سال‌های اخیر نیز در جهت رسیدن به یک زبان معیار و مشترک میان کشورهای فارسی‌زبان ایران و افغانستان و تاجیکستان قدم‌هایی اصولی و محکم برداشته نشده است و هنوز برای رسیدن به شرایط ایده‌آل در این زمینه باید کارهای زیادی انجام بدهیم. به عقیده‌ من در کنار بخش دولتی و حمایت‌های آنان باید بخش خصوصی و حتی تاجران و گردشگران ما به این نکته توجه ویژه‌ای داشته باشند که از زبان فارسی حمایت کنند.
به هر حال شعر فارسی به عنوان یک ابزار قوی روزگاری این نقش را بر عهده داشت. می‌توان با عنایت به ذهنیت مردم منطقه از تلفیق درست شعر و موسیقی و عرفان و تصوف ریشه‌دار و توحیدی نیز در جهت گسترش زبان و فرهنگ فارسی و ایرانی استفاده کرد و بخشی از پیام انقلاب اسلامی و آرمان‌های انقلاب و دین مبین اسلام را نیز در این ظرف و قالب تقدیم تشنگان حقیقت کرد.
* ادبیات متفاوت عصر جمهوری
به هر حال خواهی نخواهی سپری‌شدن سه دهه تجربه‌ ادبی و شعری و حضور هزاران شاعر و نویسنده و منتقد و مترجم سبب شده است که ادبیاتی متفاوت با دهه‌های قبل در قالب‌های مختلف ادبی به‌خصوص شعر خود را به نمایش بگذارد. این ادبیات به دلیل حضور نسل‌های جوان و نسل‌های باتجربه در کنار هم و وجود انجمن‌ها و سمینارها و برنامه‌ها و مسابقات مختلف ادبی و حمایت‌های خوب در حوزه‌ی نشر، از رشدی چشمگیر نسبت به دوران‌ها و دهه‌های گذشته برخوردار بوده است.
در همین روزگار از حیث محتوا شعر فارسی دچار دگرگونی ویژه‌ای شد و حرکتی رو به تعالی و رو به معنویت را طی کرد. در فرم و قالب نیز نوآوری‌هایی صورت گرفت و جدی‌ترین نوآوران و فرمالیست‌ها متعلق به جبهه‌ انقلاب اسلامی بودند. از این حیث در داخل ایران بعد از سی و اندی سال شاهد ادبیاتی باپشتوانه و باکیفیت هستیم که این ادبیات باید شناسنامه و نامی خاص و ویژه‌ خود داشته باشد. شاید بتوان با عنایت به رشد کیفی و کمّی این ادبیات در این چند دهه، نام «ادبیات سبک انقلاب اسلامی» را برای آن پیشنهاد کرد و در معمولی‌ترین حالت «ادبیات عصر جمهوری» می‌تواند نامی خلاصه‌شده برای این ادبیات باشد؛ ادبیاتی که هنوز محتاج به نقد و بررسی و تدریس در دانشگاه‌های ایران است. ادبیاتی که باید درباره‌ یکایک شاعران برجسته‌اش نقدها و کتاب‌ها و رساله‌های دانشگاهی نوشته شود و نقاط برجسته و ضعف‌هایش به رخ کشیده شود تا نسل بعدی این تجربه‌ها را به کار بگیرد و گامی پیش‌تر بگذارد.
نکته‌ قابل تأمل و مغفول در این دوره به اعتقاد من بی‌توجهی به قالب سنتی و باارزش تذکره‌های ادبی است که تقریباً قالبی فراموش‌شده در عصر شعر انقلاب اسلامی است. در دوره‌هایی و به‌خصوص در دوره‌ بیدل و حزین در هند، بیشترین تذکره‌های زبان فارسی و شعر فارسی نوشته شد و در این عصر نیز جا دارد با عنایت به فراوانی شاعران و دفترهای شعر و انجمن‌های ادبی و ترقی نثر ادبی، بخشی از نقد ادبی این روزگار در قالب تذکره‌نویسی نمود پیدا کند.
به هر حال از نظر من که تجربه‌ زندگی و حضور چندین ساله در حوزه‌های زبان فارسی را داشته‌ام، شعر بعد از انقلاب اسلامی ایران باید علاوه بر حضور پررنگ در محافل و مجالس ادبی و شعری کشورهای فارسی‌زبان، حتی در حوزه‌های جهانی نیز ورود پیدا کند، زیرا توان حضور و رقابت با برترین ادبیات‌های جهان را دارد. ضمن آن که این ادبیات در قالب چندین و چند تذکره‌ی ادبی با سبک و سیاق سنتی، خود را به تثبیت برساند و در محافل دانشگاهی و نقدهای نوین ادبی نیز عرض اندام کند.
روزگاری شعر، گل سرسبد هنرها بود
نکته‌ دیگر، بحث حمایت از شاعران است که هرگز این حمایت‌ها جز در موقعیت‌هایی استثنایی و زمان‌هایی خاص که یک کارگزار فرهنگی خبره در رأس امور بوده است، از یک پشتوانه و چتر حمایتی خوب برخوردار نبوده است. همواره قیمت حتی بهترین شاعران ما به یکی دو سکه سنجیده شده است و این ارزش‌گذاری‌ها با تهمت و توهین و حقارت آنان نیز همراه بوده است! در صورتی که در همین مملکت و با پول همین مردم از فوتبالیست‌ها و هنرپیشه‌های کم‌استعداد حتی، آن‌گونه حمایت شده است که با مبلغ صرف‌شده برای یکی از آنها می‌توانستیم تمام قافله‌ ادب فارسی معاصر را حمایت کنیم. بی‌عدالتی‌هایی که بسیاری از شاعران را از گردونه‌ حضور در محافل ادبی خارج کرده است تا اگر حضوری هم بوده باشد، به قول شاعر از جنس «بی مزد بود و منت» باشد.
شعر فارسی انقلاب اسلامی نشان داده است که در هر بزنگاهی و در هر دشواریی و در هر حماسه‌ای پیشقدم و پیشقراول دیگر هنرها بوده است.
روزگاری شعر، گل سرسبد هنرها بود و همه‌ هنرمندان در برابر شاعران تعظیم می‌کردند. بزرگ‌ترین نام‌های هنرمندان ما نه از سینماگران و نه از جماعت اهل موسیقی و نمایش بوده است؛ همواره بزرگان عرفان و شعر ما فردوسی‌ها و مولاناها و حافظ‌ها و سعدی‌ها بوده‌اند. مج‌ها و باربدها و عباسی‌ها و یاقوت‌ها با همه‌ی عظمت‌شان هرگز به اندازه‌ی حافظ و سعدی به دل‌ها و خانه‌های مردم ایران و دیگر کشورهای فارسی‌زبان راه‌نیافتند. پس امروز مسئولان ما و هنرمندان ما و شاعران ما را چه پیش آمده است و این قافله به کدام سمت و سوی می‌رود؟
هنوز هم شعر انقلاب اسلامی مظلوم‌ترین و سالم‌ترین و پاک‌ترین و پربهاترین و کم‌خرج‌ترین هنری است که بیشترین تأثیر را در موسیقی و سینما و نمایش و داستان و رمان و تجسمی و دیگر هنرها از خود بر جای گذاشته است. ضمن آن که از این هنر مظلوم و باپشتوانه کمترین حمایت‌ها نیز شده است.
جای بسی خوشوقتی است که دو شخصیت بزرگ و یگانه‌ی انقلاب اسلامی هر دو به این هنر والا عنایتی خاص داشته‌اند. هم معمار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی رضوان‌الله‌علیه و هم رهبر معظم انقلاب از میان هفت هنر، هنر اول را برگزیده‌اند که همانا شعر است. شاید نقطه‌ی قوت شعر ما و تسلای درد ما شاعران همین همراهی و همدلی بوده باشد وگرنه شعر انقلاب اسلامی با اندک توجهی بیشتر، می‌توانست به افق‌هایی برسد که دیگر هنرهای ما را به آن آفاق راهی نبوده و نیست.


کد خبر: 50009

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcdnz0k.yt0zz6a22y.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com