نگاهی به فیلم «سرپیشخدمت»؛
کاخ سفید، مرد سیاه
10 اسفند 1392 ساعت 9:39
شاید فیلم کمی تخیلی به نظر برسد اما نگاه واقع بینانه ای است از آنچه که بر سر سیاهان آمریکا آمده، از تلاشهای بسیار و جانهایی که برای کسب حقوقی برابر فدا شده.
این فیلم هم مانند فارست گامپ به گوشه دیگری از تاریخ آمریکا نزدیک می شود. نگاهی سریع و اجمالی است به زندگی طبقه متوسط آمریکایی های آفریقایی تبار در طی تحولات اجتماعی سالهای دهه 50 تا 80 و تفاوت نگرش یک پدر و پسر را به جهان پیرامون نشان می دهد. فیلم درسی تاریخی از خشونت و استقامت است. سرپیشخدمت یک حماسه است.
دنی استرانگ نویسنده فیلم برای نوشتن فیلمنامه از مقاله ویل هیگود که سال 2008 در روزنامه «واشنگتن پست» نوشته الهام گرفته است. این مقاله در باره یوجین آلن سرپیشخدمت کاخ سفید است که از سال 1952 تا 1968 در نهاد ریاست جمهوری آمریکا خدمت کرد و بالاخره یک سیاهپوست را در قامت رئیس جمهور آمریکا دید. سیسل با بازی فارست ویتاکر ترکیبی از آلن و دیگر کارکنان کاخ سفید است.
صحنه های ابتدایی فیلم در ایالت های جنوبی و در دهه 1920 اتفاق می افتد دورانی که هنوز برده داری وجود داشت. سسیل گینز همراه پدر و مادرش در یک مزرعه پنبه مشغول به کار است. تا اینکه پدرش را در اعتراض به دست درازی سرپرست مزرعه به مادر کشته می بیند. او توسط آنابث وست فال(ونسا ردگریو) رئیس مزرعه به کار در درون خانه دعوت می شود و آداب پیش خدمتی را فرا می گیرد. چند سال بعد سسیل جوان با فرار از مزرعه، به هتلی بزرگ می رود تا نقش پیشخدمت را به عهده بگیرد وکار تا جایی پیش می رود که او پیشنهاد کار در کاخ سفید را دریافت می کند و به هشت رئیس جمهور آمریکا خدمت می کند.
زندگی سسیل که حالا تشکیل خانواده داده به هم ریخته است همسرش دائم الخمر است و پسرش لوییس (دیوید اُیِلُوو) بعد از ورود به دانشگاه به جای تحصیل به فعالیت های مدنی مشغول است. لوئیس از اعتراضات صلح آمریز شروع می کند، به مارتین لوتر کینگ می رسد، در گروه پلنگ های سیاه عضو می شود و در نهایت دست شسته از این فعالیتها با ادامه تحصیل مبارزه را به روش دیگری ادامه می دهد.
فیلم در ماکون شروع می شود در سال 1926 و بعد از انتخاب باراک اوباما به پایان می رسد. لی دانیلز کارگردان در این فیلم تصاویری واقعی از جنبشهای حقوق شهروندی در طول دهه های یادشده را در فیلم بافته است جایی که شما لوئیس را در تلاش فزاینده ای برای کسب برابری نژادی می بینید. همچنان که سسیل در حال سرویس دادن به مقامات است، فرزند او در حال تبدیل شدن به یک مبارز است و او را در چند سکانس معروف که زمینه تاریخی دارند می بینیم از جمله «تحصن نشویل(1960)»، «اتوبوس آزادی (1961)» یا متل مارتین لوترکینگ، جایی که او به رگبار بسته می شود.
همانطور که سسیل برای رئیس جمهورها یکی پس از دیگری کار می کند، کارگردان ما را به دیدن نحوه پیشرفت جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان دعوت می کند. لوئیس متقاعد شده که پدرش یک «عموتام» است، او احساس تحقیر شدن می کند. درگیری پدر و پسر نمونه باور پذیری درباره تنشهای استراتژیک در جامعه سیاهان نشان می دهد. یا حتی در گیری مادر و فرزند مرزهایی فراتر از سیاست را می شکافد.
بازی های متنوعی در فیلم وجود دارد. اپرا وینفری ترکیبی از عشق، سرخوردگی و نیاز را به خوبی می آفریند. فارست ویتاکر نقش گینز را با وقار و خویشتن داری هرچه تمام بازی می کند. او ساکت و آرام است. شکسته با لبخندهای ناگهانی و گاهی تغییری در صورتش که نشان دهنده عبور فکری از سرش است. ویتاکر به زیبایی عدم قطعیت و شرمندگی را با چهره اش به نمایش می گذارد و آشفتگی درونی شخصیت را به خوبی تصویر می کند. اما مجموعه بازیگرانی که نقش رئیس جمهورهای آمریکا را بازی می کنند نچسب به نظر می رسند. نه «رابین ویلیامز» آیزنهاور قابل باوری است، نه «جیمز مارسدن» کندی معروف. بازی «جان کیوزاک» هم در نقش ریچارد نیکسون بیشتر خنده دار به نظر می رسد.
شاید فیلم کمی تخیلی به نظر برسد اما نگاه واقع بینانه ای است از آنچه که بر سر سیاهان آمریکا آمده، از تلاشهای بسیار و جانهایی که برای کسب حقوقی برابر فدا شده. طی این چند سال که آمریکا رئیس جمهوری سیاهپوست را بالای سر خود می بیند فیلمهای زیادی درباره سیاهان ساخته شده اما آیا اینها پایانی بر رنج مدام و آنچه که گهگاه از سوی نژادپرستان در برخورد با سیاهان دیده می شود، خواهد بود؟
یاسین پورعزیزی
کد خبر: 69702
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcdx509.yt0nz6a22y.html
هنر نیوز
http://www.honarnews.com