پیدایش هنر نمایش و خاستگاه آن کجاست؛
ارتباط زندگی مردم و نمایش در کجاست
18 ارديبهشت 1390 ساعت 11:22
بسیار درباب پیدایش هنر نمایش گفته و از آن بیشتر درباره خواستگاه این هنر نوشتهاند؛ اما اینکه چرا تئاتر تا امروز مانده و در زیست اجتماعی مردم سراسر جهان تاثیرگذار است مسالهای است که همنفسی او با زندگی را نشان میدهد. تئاتر به نوعی بیان « طولی ِ» زندگی در «عرض» نمایش است. به بیان دیگر یک زندگی و رخدادهای مهم آن را که طولاش (مدت زمان اتفاق افتادن آن) چندین سال است به صورت یک برش زمانی کوتاه در مدتی کوتاه به مخاطب عرضه میشود و به دلیل نزدیکی او به صحنه و بازیگر تاثیر فراوانی از این همنفسی میگیرد. هنر نمایش، این ویژگی ِ «همراه با زندگی بودن»اش را از دیر زمانی پیش با خود داشته است. ویل دورانت در مشرق زمین گاهواره تمدن مینویسد:«انسان بدوی از ترکیب موسیقی و آواز و حرکت، هنر نمایش و اپرا را ابداع کرد. در میان مردم اولیه حرکات هماهنگ در بیشتر اوقات حالت تقلیدی داشته و از حرکات حیوانات و انسان تجاوز نمیکرده است؛ رفته رفته برای آن ترقی حاصل شد و به وسیلۀ آن افعال و حوادث را موضوع تقلید در رقص قرار دادند. بومیان شمالغربی استرالیا مرگ و زنده شدن پس از مرگ را به شکل خاصی نمایش میدادند که فقط از لحاظ سادگی با نمایشهای معمایی قرون وسطی یا نمایشهای عاطفی عصر جدید متفاوت بود. افراد با حرکاتی ملایم سر خود را به طرف زمین خم میکردند و آن را د رمیان شاخههای درختی که در دست داشتند پنهان میساختند و به این ترتیب مرگ را مجسم میساختند در این هنگام رئیس دسته اشاره میکرد و همه ناگهان سر بر میداشتندو با شدت به حرکات ادامه میدادند و با این حالت زندگی دوباره را نمایش میدادند. به این شکل یا نظایر آن هزاران گونه نمایش صامت (پانتومیم) انجام میدادند تا بزرگترین حوادث قبیله یا کارهای حیات یک فرد را مجسم سازند. هنگامی که نغمهپردازی از این گونه نمایشها جدا شد حرکات ذکر شده به تئاتر مبدل گردید و به این ترتیب یکی از بزرگترین صورتهای هنری در عام پیدا شد».
اگر با نگاهی مشکافانه به فرایندهای اجتماعی به آیینها معروفند بیفکنیم به نوعی جای پای نمایشها را خواهیم دید. با این رویکرد نسبت به آیین که «معلول ترس و امید انسانهاست و انسانها از هر چیزی که میترسیدند و یا به خیر هر چیزی که امیدوار میشدند، آن را میپرستیدند. آنها چون علت زلزله، توفان، بیماریها و حوادث دیگر را نمیشناختند به پرستش قوای طبیعت روی میآوردند تا از آسیب حوادث مخوف در امان مانند.» (مقدمهای بر اساطیر و آئینهای باستانی جهان، دکتر غلامرضا معصومی، ص 44) برای هر یک از این انواع پرستش شکلی داشتند که این شکل به حرکات نمایشی شباهت بسیار داشت. برخی از این آیینها فارغ از شکل پرستشی آن(دیگر برای پرستش نیست) هنوز هم در برخی مناطق وجود داشته و با زندگی مردم همراه است. البته این که اصل آیین را به نمایش تعبیر کنیم سنجش درستی نیست اگر چه شالودۀ آیینها دراغلب موارد شکلی نمایشی است اما نمیشود عنوان نمایش را بر آن نهاد. چرا که نمایش، میزان صدق و تطابق با واقعیتاش با آیین متفاوت است و اگر در اینجا هر دو مقوله را با هم میآوریم بیشتر قصد آن داریم که شیوۀ نمایشی آیینها اشاره کنیم نه آنها را نمایش بپنداریم به بیان دیگر،مساله مهمی که در اینجا مطرح است همراهی نمایش و همزیستی تام و تمام آن با زندگی و آیینهای جاری در آن است.
نکتۀ قابل تاملی که در نمایش و زندگی مردم جاری است صامت بودن و ناطق شدن نمایش است. انسانهای بدوی در انواع آیینهایشان گاه همراه حرکت از بیان نیز در جهات رساندن پیام و مقاصدشان سود میجستند و گاهی نیز به شیوهای صامت به اجرای آیینها مشغول میشدند اما در مورد هنر نمایش – به شکل مستقل- در قرن ششم نمایشها به شکلی فراگیر ناطق شدند و هنر نمایش وارد عرصۀ تازهای از زندگی درونی و استحالهای خود شد. از اینجا به بعد اگر چه نمایش در آیینها کماکان حضور داشت و یک روی از سکۀ آیین بود اما دیگر وارد بخش دیگری از زندگی مردم شد و به طور مستقل بازگوکنندۀ برخی از رنجها و شادیهای مردم شد که هم روزآمد تر و هم نزدیکتر به آنها بود، از آن گذشته برخی مفاهیم که در آیینها هم راهی نداشت پا به عرصۀ مضامین نمایش گذاشت. و از اینجا دیگر زندگی مردم با نمایش بیش از زمانهای دیگر همراه شد.
کد خبر: 26682
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcdx90x.yt09j6a22y.html